اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم
الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری
واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مشهور در میان فقهاء منجمله مرحوم
سید رضوان الله تعالی علیه در عروه فرمودهاند که همین مقدار که وضو را بگیرد قربه
الی الله قصد الفعل لامتثال امرالله آن کفایت میکند و خصوصیاتی که نیت دارد لازم
نیست که توجه به آن داشته باشد، خطور به دل کند، به زبان بیاورد مثلاً لازم نیست
بگوید که وضوی واجب برای نماز یا وضوی مستحب برای خواندن قرآن یا اینکه فقط وضو
برای نمازم نه چیز دیگری و امثال اینها، قصد وجوب و قصد استحباب و قصد غایتی از
غایات فعل را یا قصد همه غایات برای اینکه میخواهد هم نماز بخواند نافله بخواند
تعقیب بخواند، حالا هر کدامش را قصد بکند لازم نیست حتی قصد تمیز هم لازم نیست به
اینکه حالا وضو برای نماز واجب یا برای نماز مستحب که فرق بین قصد وجوب و قصد
تمیز این است که قصد تمیز آن است که فعل یک فعل است به واسطه قصد متمیز میشود
مثلاً مثل نماز ظهر و عصر اینها چهار رکعت از اول تا آخر مثل هم هستند فقط به
ظهریت و عصریت تمیز داده میشود که مشهور در میان فقها این است که این قصد تمیز
لازم است اما مشهور منجمله مرحوم سید میگویند این قصد تمیز هم لازم نیست برای
اینکه نماز ظهر و عصر خود به خود واقع میشود همین مقدار که نماز عصر و ظهر را
نخوانده اول نماز ظهر را میخواند این حق تقدم یعنی نماز ظهر، بعد هم نماز عصر را
میخواند آن حق تأخر یعنی نماز عصر به عبارت دیگر ولو این قصد تمیز نکند خود به
خود نماز ظهر و عصر واقع میشود، در نماز مغرب و عشا قصد تمیز اصلاً لازم نیست
برای اینکه خود متمیز است آن سه رکعت است آن چهار رکعت و اما در نماز ظهر و عصر
که فعل متمیز نیست و فرقی با یکدیگر ندارند گفتهاند قصد میخواهد آن را هم اینجا
میگویند قصد لازم نیست حق التقدم یا حق التأخر نماز ظهر و عصر را درستش میکند
همین مقدار یک کسی چهار رکعت نماز بخواند واجب این میشود نماز ظهر، و چهار رکعت
نماز بخواند واجب این میشود نماز عصر ولو قصد تمیز هم نداشته باشد.
علی کل حال مرحوم سید این جا و دیگران
مشهور گفتهاند که فقط آنچه لازم است قصد الفعل است لامتثال امرالله آن هم قصد
الفعلی که معنا کردیم یعنی توجه و اما اینکه خطور باشد تلفظ باشد آن هم لازم
نیست، دلیلی برای وجوب یا برای عدم وجوب نداریم، یک روایتی باشد که بگوید قصد نماز
ظهر کن یا لازم نیست قصد بکنی، قصد بکن وضو برای نماز یا روایت داشته باشیم لازم
نیست نفیا و اثباتاً روایت در مسئله نیست.
مرحوم آخوند در کفایه در باب علم
اجمالی آن جا میفرماید اطلاق مقامی، معنای اطلاق مقامی این است که اگر یک چیزی
عام البلوی باشد اما نفیا و اثباتاً راجع به چیزی در آن واجب گفته نشود همین نگفتن
دلیل بر عدم وجوب است از نظر اصول به آن میگویند اطلاق مقامی، هر چیزی یک اطلاق
فردی دارد یک اطلاق حالی دارد یک اطلاق مقامی دارد، اطلاق فردی اینکه مولا در
مقام بیان مراد است فردی را استثنا نکرده پس مطلق به ما میگوید همه افراد گفته
اکرم عالماً، نگفته است که عالم محصل، عالم غیر محصل، ملا، غیر ملا، گفتهاند این
اطلاق فردی دارد همه علماء را هر کدامش را اکرام بکنید کفایت میکند. اطلاق حالی
دارد نمیدانیم مثلاً پیر و جوانی تفاوت دارد یا نه؟ دهاتی و شهری تفاوت دارد یا
نه؟ اطلاق به ما میگوید که تفاوت ندارد مولا در مقام بیان مراد است خصوصیت ذکر
نکرده پس آن خصوصیت لازم نیست و یجب اکرامه علی کل حال، یکی هم اطلاق مقامی، در مقام
گفتگو بوده در مقام بیان اجزاء بوده و چون در مقام بیان اجزاء بوده چند تا شرط ذکر
کرده ساکت مانده آن سکوت یعنی دیگر جزء ندارد مثلاً راجع به نماز گفته 12 تا جزء
دارد به نام مقارنات اوله التکبیر آخره التسلیم و دیگر نگفته که قصد وجوب هم بکن
دیگر نگفته قصد تمیز هم بکن دیگر نگفته قصد غایت هم بکن، این وضو را برای چه
بگیرم،چون نگفته این سکوتش نفیا، اثباتاً دلیل بر این است که غیر از این 12
جزءدیگر جزئی لازم نیست.
مرحوم آخوند در کفایه تمسک میکنند
به این اطلاق مقامی و میگویند قصد
وجه لازم نیست اما یک مقدار بیش از اطلاق مقامی مرحوم آخوند در کفایه فرمودهاند و
آن هم خیلی خوب است، شاید همان اطلاق مقامی باشد اما با یک توضیح بیشتری، میفرماید
مردم نماز میخوانند از مهام امور است و در باره این نماز ذکر زیاد شده، بیان
اجزاء، بیان شرایط، بیان موانع، اما سؤال و جواب از این قصد وجه نشده، نه ائمه
طاهرین علیهم السلام فرمودهاند نه راویها سؤال کردهاند تا ایشان جواب بدهند و
همین سؤال نکردن دلیل براین است که واجب نیست، و الا چون از مهام امور است چون
مبتلی به مردم است باید گفته باشند نماز واجب قربه الی الله و حیث نگفته نماز واجب
قربه الی الله ما اگر بگوییم نماز میخوانیم قربه الی الله کفایت میکند و دیگر
قصد وجه لازم نیست، شاید همین اطلاق مقامی باشد دیگر، لذا شاگردهای مرحوم آخوند
اینها مثل مرحوم آقای حکیم همین جا با مرحوم آقای خویی همین جا تمسک میکنند به
همین اطلاق مقامی و اساتید ما هم منجمله حضرت امام در این گونه مطالب تمسک کردهاند
به اطلاق مقامی، اطلاق مقامی را هم همین جور که گفتم طرحش را میدادند میگفتند
اگر یک چیزی مبتلابه باشد اما در میان روات در میان گفتار ائمه طاهرین ذکری از آن
نشده باشد دلیل بر عدم وجوب است و ما نداریم در روایات اهل بیت اینکه در نیت قصد
وجه بکن خب نیت یک امر مبتلابه است هم راجع به وضو راجع به غسل، راجع به تیمم،
راجع به نماز راجع به روزه و همچنین تا آخر، راجع به خمس، زکات، حج، جهاد و هر امر
عبادی یعنی آنها که قصد امتثال میخواهد خب همه اینها که قصد امتثال میخواهد یکی
دوتا و هزارتا که نیست تمام اجزاء و شرایط ذکر شده، زراره میآید خدمت امام صادق
سلام الله علیه میگوید یابن رسول الله من چند سال است راجع به مسئله حج از شما
سؤال میکنم هنوز تمام نشده، حضرت میفرماید تا عمر داری سؤال کنی باز مسئله حج
تمام نمیشود، مسائل حج خیلی است خب همین زراره واضح است پیش او که لازم نیست
بگوید حج واجب بهجا میآورم یا حج مستحب بهجا میآورم، سؤال نکرده برای اینکه
میدانسته لازم نیست، امام علیه السلام هم یک جا تذکر نداده این که حج اول را، آن
کسی که مستطیع است حجه الاسلام را به عنوان وجوب بیاورد، همینکه نگفته دلیل بر
این است که لازم نیست میخواهد بگوید حج وجوب میخواهد نگوید، بلکه یک اختلافی
راجع به احرام هست آن هم راجع به اصل نیت که نیت را به زبان باید بگوید اما همانجا
هم نداریم که نیت را به زبان بگوید با قصد وجه، یعنی بگوید احرام برای حجم حج
واجبم، آن هم ندارد لذا فقهاء آن را هم نگفتهاند، فرمودهاند، مشهور است ما نمیگوییم،
اگر قصد تلفظ میخواهد این تلفظ همین تلفظ کند به حج، احرام برای حج نه احرام برای
عمره یا احرام برای عمره حج، حج واجب، اینها را همه گفتهاند، اما یکجا در
روایات اهلبیت علیهم السلام نداریم قصدالوجه، قصد وجه به معنا وجوب و استحباب،
قصد غایت و قصدالغایات و امثال اینها، دلیل خوبی است دیگر، حالا اگر کسی خدشه کند
در این دلیل که خدشه ندارد باز برمیگردد به اینکه ما میدانیم قصدالامتثال باید
باشد، ما میدانیم قصدالفعل لامتثال امرالله باید باشد خب این را میدانیم اما نمیدانیم
باید ضمیمه وجوب و استحباب هم بشود یا نه؟ اقل و اکثر ارتباطی است، رفع ما لا
یعلمون.
حالا از او سؤال میکنند چه میکنی؟
میگوید نماز واجب به جا میآورم اما حالا اگر غفلت داشت از این حرف از اول نه
آن استدامه حکمی، آن استدامه حکمی هم نبود و غفلت داشت و فقط نیتش نیت حج بود نیتش
نیت وضو بود آیا این درست است یا نه؟ نمیدانیم درست است یا نه؟ رفع ما لا یعلمون
میگوید درست است، لذا مثل همه جا که در اقل و اکثر ارتباطی برائت جاری است راجع
به خصوصیات نیت هم برائت جاری است، ظاهراً حرف ندارد، حرف خوب است، فرمایش آقا هم
خوب است نوبت به اینجا نمیرسد ایشان میفرماید اصلاً مسئله سالبه به انتفاء
موضوع است برای خاطر اینکه در وقتی که نیت حج میکند آن توجه در آن خوابیده است
وجوب یا استحباب، خوب است خوب فرمایش است این، بنابراین ما در نیت بیش از توجه نمیخواهیم
خطور به قلب نمیخواهیم گفتن هم نمیخواهیم بنابراین همین مقدار توجه به عمل و در
توجه به عمل خوابیده است وضو میگیرد برای نماز، برای توجه به عمل وضو میگیرد
برای خواندن قرآن، دیگر اگر این فرمایش ایشان هم باشد که دیگر اصلاً بر میگردد به
آنجا که همان نیت قصد وجه است همان نیت قصد تمیز است همان نیت قصدالغایه است اگر
هم اینجور بگویید یک دلیل خاصی برای مطلب میشود اما حالا اگر یک کسی نقد بکند به
فرمایش ایشان که نه ممکن است بعضی اوقات به اصل عمل توجه دارد اما روی خصوصیاتش
توجه ندارد نتیجه هم میگیرد مثلا یک کسی قصد میکند برای اینکه قرآن بخواند وضو
بگیرد، حالا وضو را گرفت حالا آیا این وضو مختص به قرآن خواندن است یا نه؟ خب نه،
حتی اگر قصد به شرط فعل هم بکند به شرط لا بکند به شرط فعل بکند بگوید من فعلا این
وضو را میگیرم برای اینکه قرآن بخوانم خب طهارت پیدا میشود وقتی طهارت پیدا شد
با آن طهارت هرکاری میخواهد میتواند انجام بدهد.
مسئله خلاصهاش این شد با سه تا دلیل
که قصد خصوصیت در نیت لازم نیست و همان که قصدالفعل لامتثال امرالله باشد کفایت میکند
ولو قصد خصوصیات نکند، چرا؟ ا) اطلاق مقامی، در مقام بیان بوده چون امر عام البلوی
است سکوت در مقام بیان افاده میکند عدم لزوم را، سکوت در مقام بیان افاده میدهد
حصر را، این یک دلیل که مرحوم آخوند در کفایه دارند 2) یکی هم برائت برای اینکه
میدانیم قصدالفعل امتثال لامرالله لازم است نمیدانیم قصدالفعل لامتثال امرالله
وجوباً مثل اینکه عوام مردم این جوری است دیگر حتی میآیند سؤال میکنند که من
نماز خواندم یادم رفت بگویم واجب گفتم نماز ظهر بهجا میآورم قربه الی الله،
نگفتم نماز ظهر واجب بهجا میآورم قربه الی الله، حتی بعضی اوقات سؤال میکنند من
نگفتم ادا وقضا، عوام مردم نمیدانم از کی یاد گرفتهاند میگوید که چهار رکعت
نماز ادا واجب به جماعت قربه الی الله، خب این خصوصیات هیچکدام لازم نیست، این یا
به اطلاق مقامی یا به برائت برای اینکه اصلش را میدانیم خصوصیاتش را نمیدانیم
لازم است یا نه؟ رفع ما لا یعلمون.
3) یا به دلیلی که آقا میفرمایند آن
هم
خوب است عمومیت ندارد ولی خوب است اینکه اصلاً
در توجه به عمل همه خصوصیات خوابیده، مسئله در باب نیت تمام نشد.
مسئله سیزدهم گفتهاند که باید عمل
خالص باشد برای خدا لذا شرط سیزدهم را مرحوم سید خلوص قرار دادهاند،
خلوص در اینجا در مقابل ریاست، که
اگر کسی عمل را بنمایاند به دیگران برای خدا اما واقعا برای خدا نباشد به این میگویند
ریا، تظاهر، که مردم خیال میکنند این نماز را دارد میخواند برای خدا در حالیکه
برای تظاهر است پس خلوص باید باشد و الا عمل باطل است اذا انتفی الشرط انتفی
المشروط.
اصل مسئله هیچ اشکال در آن نیست
روایات فراوانی هست آیات فراوانی هست و من جمله آیات و لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و
الاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لا یؤمن بالله و الیوم الآخر، هم دلالت میکند
بر بطلان هم دلالت میکند بر اینکه گناه در سر حد کفر است.
مابقی آیاتی که صاحب جواهر و من جمله
اینجا مقررین بر عروه دلیل آوردهاند نا تمام است یا روایات نا تمام است اما علی
کل حال مسئله هم تسلم هست که ریا کار عملش که باطل است باطل است گناهش هم در سر حد
کفر است، حالا همین مقدار کفایت میکند برای اینکه این آیهای که خواندم دلالتش
برای بطلان و لا تبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس هم برای
بطلان هم برای حرمت و لا یؤمن بالله و الیومالآخر حالا آن آیاتی هم که دیگران
آوردهاند آن هم تأیید بگیرید مثلا مرحوم صاحب جواهر و دیگران آیه شریفه آوردهاند
اینکه قرآن میفرماید فویل للمصلین الذینهم عن صلاتهم ساهون الذین هم یرائون و
یمنعون الماعون دلالت میکند هم بر فساد هم بر حرمت، سوره خیلی داغ است انصافاً،
اما فقهاء حرمت فقهی برایش درست بکنند ظاهراً اینجور نیست برای اینکه همان فویل
للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون وای به آن نامسلمانی که در وقت نماز از نماز
غافل است خب ما میگوییم حرمت اما فقهاء نمیگویند دیگر، فقهاء میگویند این نماز
را اول وقت عمداً نخواند گناه نکرده، ما در این بارهها حرمت فقهی و حرمت اخلاقی
را مثل هم میبینیم و میگوییم اگر کسی عمداً بدون جهت نماز اول وقت نخواند وای به
این، آن وقت اگر این را بگویم الذین هم یرائون و یمنعون الماعون درست در میآید،
همچنین فقهاء راجع به یمنعون الماعون نگفتهاند ما میگوییم یعنی یک کسی بتواند
گره از کار مسلمانی بگشاید و نگشاید میبیند گره دارد میتواند باز کند گره کار
مسلمانی را باز نکند گفتهاند این حرمت اخلاقی دارد، حرمت فقهی نه، ما میگوییم
حرمت فقهی دارد راستی حرام است از جمله محرمات است، گناهش هم گناه کبیره است اما
فقهاء نمیگویند آن وقت اگر بگویید مثل ما الذین هم یراؤون هم دیگر خوب میشود
الذین هم یراؤون یعنی گناه خیلی بزرگ است در سر حد کفر است برای اینکه اول می
فرماید ارأیت الذی یکذب بالدین یا رسول الله میخواهی یک کسی که دین ندارد به تو
نشان بدهم؟ آن وقت دو سه فرد را نشان میدهد، ارایت الذی یکذب بالدین فذلک الذی
یدع الیتیم آن جامعهای که در آن جامعه بچه یتیم باشد اما گرد یتیمی به صورت این
نشسته باشد پژمرده باشد برای اینکه باید همه زنها به منزله مادرش همه مردها به
منزله پدرش باشند اگر جامعه اینجور نباشد این جامعه مسلمان نیست. ما میگوییم،
مسلمان نیست میگوییم که این جامعه مسلمان واقعی نیست اما فقهاء نمیگویند دیگر،
بعد و لا یحاضون علی طعام المسکین جامعه باید به جایی برسد که راستی حظ کند از اینکه
دیگران بخواند در مقابل خودش، خودش بخورند یا دیگران، دیگران را بهتر میخواهد یا
اینکه ترغیب باید بکند تحریص بکند مردم را به قانون مواسات، آن وقت داغش میکند
قرآن یعنی علاوه بر این ارایت الذی یکذب بالدین داغ میکند فویل للمصلین الذین هم
عن صلاتهم ساهون الذینهم یرائون و یمنعون الماعون اگر بگویید اینها را دیگر سوره
مبارکه از سورههائی است که راجع به نماز و قانون مواسات میشود نمره اول، حرام
است حرام بالا اما فقهاء نفرمودهاند یعنی برویم توی فقهمان میبینیم که فتوای
حرمت روی این سه چهار چیز ندادهاند.
اگر بخواهیم مثل صاحب جواهر مثلا اینجا
یا دیگران بگوییم الذین هم یرائون این دلیل بر حرمت است اما قبل و بعدش دلالت بر
حرمت ندارد خب نمیشود دیگر، یا باید بگوییم همه حرام، ما میگوییم، آن وقت ریا هم
دلالت بر حرمت دارد یا باید بگوییم که قبل و بعدش که حرام نیست این هم حرام نیست
اگر حرام باشد حرام فقهی است مراد از ریا آن ریای مخفی است آن ریایی که نماز را
باطل نمیکند.
اما چیزی که باز در مسئله جلو میآید
این است که حالا بگویید حرام است مثل ما که میگوییم حرام آیا باطل است یا نه؟
دیگر باز آیه شریفه دلالت بر بطلان ندارد و همچنین مثلا مرحوم سید در اینجا تمسک
میکنند به یک روایت که در روز قیامت خدا به آدم مرائی میگوید من خوب شریک هستم
آنچه بهجا آوردی همهاش مال آن، حالا این دلالت میکند بر حرمت فقهی؟ دلالت میکند
بر بطلان؟ ظاهراً روایت نه دلالت بر حرمت فقهی دارد نه دلالت بر بطلان عبادت، بلکه
دلالت دارد اینکه ریا بد است اخلاقاً، آدم ریا کار نمیتواند در روز قیامت
بنمایاند من یک تقدس دارم، یک مقدس هستم، بیش از اینها اینگونه آیات اینگونه
روایات دلالت ندارد،
لذا من آیهای پیدا نکردم شما باید
بگردید یک آیه یک روایت پیدا کنید الا این آیه که خواندم الا تسلم اصحاب اینکه
ریا علاوه بر اینکه حرام است گناهش بزرگ است گناهش هم در سر حد کفر است، ولی علی
کل حال مطلب با این آیهای که من خواندم مطلب صاف است تسلم اصحاب است که ما باید
در عباداتمان همه همه من جمله وضو قصد قربت داشته باشیم علاوه بر این باید خلوص
باشد حسابی، حالا روی این فکر بکنید که مرحوم سید قصد قربت را با خلوص دو چیز حساب
کردهاند آیا اینها دو چیز است یا یک چیز؟
و صلی الله علی محمد
و آل محمد