اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی.
امروز یک مسئله مشکلی داریم و امیدوارم
با فکر شما بشود مسئله را حل کرد، مشهور در میان فقهاء این است که اگر کسی در حال
حیض نزدیکی کند با خانمش این باید کفاره بدهد روزهای اول اگر
این کار را کرد یک دینار و روزهای وسط نصف دینار و روزهای آخر ربع دینار،
مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع کردهاند
از قدماء که قدماء چنین فتوایی دارند و در مسئله یک روایت بیش نداریم آن روایتهم
مرسله است صاحب جواهر میفرماید که جبر سند به عمل اصحاب، بعد میفرماید فهو کالنص
المعتبر یعنی این اجماع دیگر مثل یک روایت است که ظاهر الدلاله و از نظر سند هم
درست باشد.
بعد هم این قول مشهور شده و منجمله
مرحوم سید در عروه هم طبق همین فتوی دادهاند، اما محشین بر عروه اختلاف دارند
بعضی آنها که احتیاطی هستند نظیر استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی
علیه و یک عقیده خاصی به قدماء داشتند فتوی دادند، اما بعضی هم احتیاط وجوبی کردهاند،
بعضی هم گفتهاند این مستحب است نه واجب و در میان متأخرین بعد از صاحب جواهر هم
مسئله چنین شده است یک عدهای گفتهاند که این کفاره به این ترتیب واجب است، بعضی
گفتهاند واجب نیست مستحب است و بعضی هم احتیاط کردهاند لذا مسئله مسئله مشکلی
است نه فقط برای خاطر این روایت ضعیفه که آیا جبر سند به عمل اصحاب شده یا نه؟ هفت
هشت ده تا روایت داریم مختلف، در اصل کفارهاش با هم متحدند اما در نوع کفاره با
هم اختلاف دارند بعضی از روایات میفرماید یک دینار بعضی از روایات می فرماید که
یک نفر را اطعام بکند بعضی از روایات میفرماید اگر دارد یک دینار، ندارد هیچ، یا
به اندازه وسعش، بعضی از روایات هم میفرماید همین مقدار یک نفر را سیر کند یک
گرسنه را سیر کند کفایت میکند، این یک دسته روایات،
یک دسته روایات هم داریم از نظر سند
صحیح السند است ظاهر الدلاله نص در این است که هیچ واجب نیست لذا چه باید کرد؟ چه
باید گفت؟
بعضی از آن روایاتی که میگوید هیچ به
ذمهاش نیست حمل بر تقیه کردهاند چنانچه آن روایاتی هم که میگوید یک دینار بعضی
میگوید 10 نفر صدقه بعضی میگوید یک صدقه بعضی میگوید یک نفر، گفتهاند این
اختلاف هم دلیل بر این است که روایات را حمل بر تقیه بکنیم، مخصوصاً صاحب حدائق نه
این جا همه جا یک عقیدهای دارند میفرمایند که هر کجا که اختلاف در روایات دیدید
پی ببرید این روایتها حمل بر تقیه میشود به قاعده نحن نلقی الخلاف بینکم حفظاً
لدمائکم، بعضی هم گفتهاند آخر این همه روایات را حمل بر تقیه کردن خیلی مشکل است
پس بنابراین آن روایاتی که میگوید هیچ به
ذمهاش نیست آن روایات بگوییم تفسیر میکند آن روایات دیگر را و آن این است که هر
کسی به اندازه وسعش، لینفق ذوسعه من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه الله
اصلش مستحب است هر کس هرچه پول بدهد آش میخورد حالا نمیدانم اینکه شما چه میخواهید
بفرمایید چه باید بگوییم؟ یک مقدار روایت بخوانم ببینیم چه باید گفت؟
مسئله انصافاً مسئله مشکلی است مشکلش
هم برای خاطر این است که این روایات اهل بیت علیهم السلام را چه بکنیم؟ مشکلش برای
این است که قدماء چرا تمسک کردهاند به یک روایت و این ده بیست تا روایت را همه را
طرد کردهاند؟ طرد روایت کار مشکلی است انصافاً چه شده قدماء این جور کردهاند؟ که
شیخ المشایخ ما یعنی صاحب جواهر رضوان الله تعالی علیه همین را گرفتهاند و میفرماید
هو یعنی این اجماع کالنص المعتبر و باید به آن عمل بکنیم حالا امروز روایات را میخوانم
یک مقدار روی آن فکر کنید شاید بتوانیم از شما استفاده کنیم ان شاءالله.
روایتی که قدماء به آن عمل کردهاند و
از نظر دلالت خیلی دلالتش خوب است اما سند روایت مرسله است روایت 1 از باب 28 از
ابواب حیض روایت داود بن فرقد است قبلش احمد بن یحیی عن بعض اصحابنا عن داود بن
فرقد عن ابی عبدالله علیه السلام فی کفاره الطمث انه یتصدق اذا کان فی اوله بدینار
و فی وسطه نصف دینار و فی آخره ربع دینار قلت فان لم یکن عنده ما یکفر؟ قال
فلیتصدق علی مسکین واحد و الا استغفرالله ولا یعود خب سرتا پای روایت دلالتش خیلی
عالی است اینکه باید کفاره بدهد اوائل مثلا اگر حیض او 7 روز است دو روز اول یک
دینار دو روز وسط تا مثلا چهارم نصف دینار، پنجم و ششم ربع دینار یعنی به عبارت
دیگر یک مثقال شرعی طلا 15 نخود روزهای اول، و هفت هشت نخود در وسط و سه چهار نخود
در آخر، بعد هم آن را دیگر نفرموده بود هم میدانستیم دیگر بعدش هم فرموده اگر نمیتواند
هرچه میتواند، دیگر در این جا هرچه میتواند را گفتهاند یک مسکین و اگر هم نمیتواند
دیگر استغفار بکند توبه بکند استغفارش هم معنایش این است توبه بکند دیگر از این
کارها نکند این هم عقلی است تقریبا اما علی کل حال روایت از نظر دلالت بسیار عالی است
اما مرسله است.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند که انها
منجبره بعمل الاصحاب بل عمل الاصحاب کالنص المتعبر حالا این مرداشان چیست؟ عمل
اصحاب کالنص المعتبر خب عمل اصحاب اگر اجماع باشد آن هم بدون مدرک کالنص المعتبر و
اما اگر اجماع نباشد کالنص المعتبر یعنی چه؟ اگر اجماع مقطوع المدرکیه باشد کالنص
المعتبر یعنی چه؟ لذا اگر صاحب جواهر فرموده بودند که بل الروایه یعنی میفرماید
که انها منجبره بعمل الاصحاب بعد اگر فرموده بودند که فالروایه کالنص المعتبر این
خیلی خوب بود که میخواستند بفرمایند که وقتی عمل اصحاب روایتی را جبران بکند
روایت میشود مصححه، صحیحه نیست آن شهرتی که بر طبقش عمل میکند آن شهرت روایت را
مصححه میکند حالا علی کل حال صاحب جواهر هم چه میخواهند بفرمایند؟ اما آن چه هست
صاحب جواهر طبقش فتوی دادهاند و فرمودهاند که این روایت داودبن فرقد روایت مصححه
است سنداً دلالتاً اشکالی ندارد باید بر طبقش فتوی داد،
ابن ولید 25 نفر را زده کنار ما بقی را گفته این کتاب
صحیح است اما حالا هر روایتی ایشان نقل بکند این صحیح است که این جور نیست
و این توی کتاب هم نیامده، بالاخره این آقا یعنی محمدبن احمدبن یحیی این جور نیست
که از اصحاب اجماع باشد و ما بخواهیم روی اصحاب اجماع بیاییم جلو و بگوییم که آن
چه نقل میکند این صحیحه است مصححه است بلکه یک کتابی هست آن کتاب که این روایت هم
در آن نیست، نوادر الحکمه، این کتاب را
ابن ولید ما قبول هم داریم گفته است این کتاب الا 25 تا دیگر مابقی همه مورد
اعتماد است لذا از آنها داودبن فرقد توی آنها نیست، خب این روایت، اما در مقابل
این روایت روایاتی هست که این روایتها این جور نوشتهاند روایت صحیحه عبدالکریم
تدل علی التصدق علی عشره مساکین نگفته یک دینار نصف دینار ربع دینار مطلقا گفته
است که صدقه بدهد به 10 نفر یعنی 10 نفر هم معمولاً معنایش این است 10 نفر را سیر
بکند 10 مد مثلا طعام بدهد روایت 1 روایت دادودبن فرقد بود از این باب 28، روایت 2
صحیحه عبدالکریم است. صحیحه محمدبن مسلم میگوید اوجب التصدق بدینار مطلقا، نمیگوید
که روز اول و روز وسط و روز آخر، روایت 3.
صحیحه ابی بصیر میگوید وجوب نصف
دینار چه روزهای اول چه وسط چه آخر، روایت 4 از این باب.
صحیحه حلبی میگوید که واجب است تصدق
صدقه بدهد بقدر شبعه یعنی برمیگردد به یک مد صدقه بدهد به اندازه یگ نفر را سیر
بکند روایت 5 از این باب.
حالا قطع نظر از این ارسال داودبن
فرقد میشود گفت که این روایت داودبن فرقد تفسیر بکند آن روایات را، میشود گفت؟
مشکل است انصافاً برای اینکه آن روایت میگوید که روزهای اول و روزهای وسط و
روزهای آخر و این چهار پنج تا روایت همه آنها مطلق است روز اول و روز وسط و روز
آخر ندارد بخواهیم بگوییم تفسیر میکند، آن روایت مطلقا میگوید به اندازه یک نفر را
سیر بکند خب یک نفر را سیر بکند که با ربع دینار نمیشود، یک مقدار غذا به او میدهد
سیر بشود یا آن روایتی که مطلقا میگوید نصف دینار خب آن روایت داودبن فرقد را
بگوییم مختص به این روزهای وسط خب این هم کار مشکلی است انصافاً، مرحوم آقای حکیم مرحوم آقای خویی یک تمایلی هم
مرحوم حاج آقا رضا همدانی رضوان الله تعالی علیهم دارند به این حرفی که روایت
داودبن فرقد مفسر باشد برای این روایتها، ظاهراً نمیشود برای اینکه جمع بین
روایات اینها متباین است باید تساقط بکند لذا آن روایت که میگوید 10 نفر را سیر
بکند توی روایت داودبن فرقد نیست تا ما بخواهیم این را مفسر قرار بدهیم، این که
یکنفر را سیر بکند توی روایات داود بن فرقد نیست تا بگوییم این مطلق است و آن مفسر
است، روایتها حسابی با هم میجنگد وقتی روایتها با هم جنگید چه باید بکنیم؟ خب
قاعده اقتضا میکند اینکه خذ بما اشتهر بین اصحابک روایت داود فرقد را بگیریم
مابقی روایات را چون هر کدام به خصوصه تک است را حذف بکنیم؟ میشود؟ خذ بما اشتهر
بین اصحابک آن روایت داود بن فرقد را میگیریم آن روایت تکها را این هفت هشت تا
روایت که خواندیم حذفش میکنیم، میشود گفت؟
اشکالش این است که با هم معارضنند
مفسر آن است که با هم معارض نباشند مثلا یک روایت میگوید یک دینار این با آنها
معارض نیست میگوییم آن تفسیر این را میکند یا حمل مطلق بر مقید میکنیم ولی اگر
روایت بگوید که یک نفر را سیر کن یا روایت بگوید 10 نفر را سیر کن خب این در روایت
داود فرقد اصلاً نبود تا مفسر این روایت باشد آن میگوید یک دینار نصف دینار ربع
دینار آن میگوید یک نفر را سیر کن بس است خب با هم میجنگد حسابی نه میشود
بگوییم حکوکت دارد نه میشود بگوییم تفسیر میکند نه میشود بگوییم که حمل مطلق بر
مقید بکنیم، در بعضی اگر حمل مطلق بر مقید بشود اما این روایاتی که خواندم که بعضی
میگوید تصدق به دینار این را بگوید حمل مطلق بر مقید میکنیم اما نصف دینار این
را هم حمل بر مقید دو تا را خب نمیشود دیگر ولی عمده آن تصدق علی عشره مساکین
دیگر روایت داود بن فرقد حسابی با آن میجنگد،
لذا این هست یک کسی بگوید که خذ بما
اشتهر بین اصحابک این مرجح اول است و امام علیه السلام فرمودند دوتا روایت با هم
معارض شد خذ بما اشتهر بین اصحابک،
ایراد این هم این است که روایت شهرت
روایی را میگوید نه شهرت فتوایی را و ما نحن فیه شهرت فتوایی شما میخواهید درست
کنید میخواهید بگویید که عدهای گفتهاند طبق روایت داود بن فرقد اما عدهای
روایت که نداریم به قول صاحب جواهر فقط همین یک روایت است یعنی روایت داود بن فرقد
است که میگوید که یک دینار و نصف دینار و ربع دینار به تناسب زمان فقط همین یک
روایت است مابقی روایات هم آن مابقی هم این جور است هر کدام کل واحد تک هستند گرچه
همه آنها با روایت داود بن فرقد میجنگند بلکه هر کدامشان هم با هم میجنگند همه
روایتها با هم جنگ دارند با هم تعارض دارند،
صحیحه عبدالکریم که میفرماید 10 نفر
مسکین را اطعام بکن ما بخواهیم حمل بکنیم بر آن جا که نداشته باشد خب این جمع عرفی
نیست دیگر این جمع تبرعی است یک جمعی است که عقل ما میتواند این جورها جمع بکند
اما عرفاً بتواند جمع بین روایات وفق ان یجمع ببین الروایات به این جوری کار مشکلی
است انصافاً مخصوصاً اینکه تک هم هست کل واحد اینها یک روایت است یک دلالت دارد
یعنی به عبارت دیگر 5، 6 تا روایت است 5، 6 تا دلالت دارد هر کدام با هم میجنگد
لذا این خذ بما اشتهر بین اصحابک را اگر شهرت فتوایی بگوییم خب خوب است و اما اگر
شهرت روایی باشد روایت داود بن فرقد شهرت روایی ندارد یک روایت بیشتر نیست مگر حرف
صاحب جواهر بیاید جلو بگوییم آقا جبر سند به عمل اصحاب، برای اینکه اگر ببینیم یک
روایت در مرآی و منظر فقها بوده و به این روایت در حالی که ضعیف السند است عمل
کردهاند یک روایاتی هم در مرآی و منظر اصحاب بوده به آن روایتها هم عمل نکردهاند
در حالی که صحیح السند هم بوده بگوییم که جبر سند به عمل اصحاب روی روایت داود بن
فرقد آن مابقی روایات چه؟ طردش بکنیم، به چه؟ به اعراض اصحاب برای اینکه این
روایتها در مرآی و منظر اینها بوده صحیح السند هم بوده ظاهرالدلاله هم بوده اما
به آن عمل نشده لذا حرف صاحب جواهر درست میشود اما با این ضمیمهای که من عرض میکنم
یکی جبر سند به عمل اصحاب یکی هم اعراض اصحاب از روایات، جبر سند روایت داود بن
فرقد جبر سند میکند چون ضعیف السند است آن مابقی روایات صحیح السند است کلما زاد
فی صحته زاد فی سقمه چرا؟ برای اینکه در مرآی و منظر بوده به آن عمل نشده لذا
نوبت هم به حمل تقیه نمیرسد همینجا مسئله را تمامش میکنیم ظاهراً این عرض من
خوب باشد البته تا این جا بعد روایات مستحب را فردا میخوانم آنها ظاهرالدلاله است
و باید ببینید در بارهاش چه باید بگوییم اما فعلا تا این جا میشود گفت این هفت
هشت تا روایتی که در مسئله هست روایت داود بن فرقد را به آن عمل میکنیم مابقی
روایات را طرد میکنیم طرح میکنیم چرا؟ برای اینکه به روایت داود بن فرقد ولو
ضعیف السند است عمل شده جبر سند به عمل اصحاب روایت ضعیف السند را میکند مصححه، و
اینکه مرحوم آقای خویی میفرمایند که جبر سند به عمل اصحاب نمیشود اعراض اصحاب
به روایت ضرر نمیزند اینها هم یک چیزهایی است که مرحوم آقای خویی در رجال تک
هستند در آن، وما اینها را قبول نداریم، یعنی یک چیز واضحی است که اگر هفت هشت تا
روایت در مرآی و منظر فقهاء باشد همه روایات صحیح السند ظاهرالدلاله باشد اصحاب به
این روایتها عمل نکنند این روایتها میشود متهمه به آن میگوییم اعراض اصحاب
روایت را از کار میاندازد مثل آنجا میشود که یک روایتی را یک نفر متهم نقل بکند
موثق نیست دیگر، به عکسش هم اگر یک روایتی ضعیف السند باشد اما در مرآی و منظر
فقهاء باشد آن هفت هشت تا روایت را رد بکنند و عمل به این روایت بکنند خب معلوم میشود
که اصحاب که به این روایت عمل کردهاند یک چیزی در کار بوده که جبر سند میکرده یا
یک قدری بالاتر کاشف از یک نص معتبری بوده یعنی روایت داود بن فرقد یا مورد تایید بوده
یا یک روایت تاییدش میکرده به دست ما نرسیده خب معلوم است دیگر این عمل اصحاب جبر
سند روایت یک امر عقلی، عقلی نه عقلی دقی فلسفی، عقل رجالی عقل عقلایی.
تا این جا بحث رسید به اینکه صاحب
جواهر رضوان الله تعالی علیه درست فرمودهاند.
ولی یک روایات ظاهر السند صحیح
الدلالهای داریم که حسابی روایت داود بن فرقد را یا میزند یا میگوید حمل بر
استحباب بکن آن روایتها سؤال میکند که کسی با خانمش نزدیکی کرده در حالی که حائض
است گناه کرده آیا چیزی هم بر او هست یا نه؟ حضرت میفرمایند نه، سه چهار تا روایت
این جوری داریم این روایتها را چه باید کرد؟ تقاضا دارم مسئله مشکل است روی این
عرضی که من کردم یک فکری بکنید روی آن حمل بر استحباب هم یک فکری بکنید تا فردا ان
شاءالله.
وصلیالله علی محمد و
آل محمد