اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی.
دیروز عرض کردم که مشهور در میان
فقهاء بلکه باید بگوییم خلافی نیست خون استحاضه را منقسم کردهاند به سه قسم
قلیله، متوسطه، کثیره و علامتش هم فرمودند که اگر پنبه گذاشت و خون داخل پنبه نشد
نفوذ نکرد ظاهر پنبه را گرفت این قلیله است و فرمودند هم غسل ندارد و خودش را
تطهیر میکند و برای هر نماز یک وضو میگیرد و فرمودهاند متوسطه آن است که خون
نفوذ بکند در آن پنبه اما به آن دستمال نرسد، دستمالی که پنبه روی آن است، فرمودهاند
اگر یک مقدار از قلیله بالا رفت و این جور شد باید صبح به صبح یک غسل بکند و برای
نمازهای پنجگانه هم باید هر نمازی وضو بگیرد، حالا برای نمازهای مستحبی چه بکند؟
آن مسئله دیگری است که بعد باید در بارهاش صحبت بکنیم، مثلا میخواهد نماز شب
بخواند آیا باید 6 تا وضو بگیرد یا نه دیگر نماز شب یک وضو کفایت میکند؟ باید
برای نماز صبح که میخواهد غسل بکند برای نماز شب هم غسل بکند یا نه؟ اینها بحثهای
مفصلی است باید در بارهاش صحبت بشود، اما آنکه الان بحث ماست راجع به نمازهای
واجب است لذا گفتهاند متوسطه یک غسل میکند صبح وضو میگیرد نماز میخواند و
البته خودش را تطهیر میکند الا اینکه نشود، برای نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا هم
چهارتا وضو میگیرد، و اما اگر کثیره شد، کثیره را هم گفتهاند معنایش این است که
خون به ظاهر پنبه میرسد داخل پنبه میشود و آن دستمالی که روی پنبه است آن هم
آلوده میشود گفتهاند اگر این باشد باید برای هر نماز یک غسل بکند برای هر نماز
هم یک وضو بگیرد الا اینکه فرمودهاند میتواند جمع بکند برای نماز صبح یک غسل
بکند نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را پهلوی هم بخواند یعنی بگذارد دم غروب چهار تا
نماز را با هم بخواند با چهار تا وضو با یک غسل لذا شبانه روز دوتا غسل کفایت میکند
یکی صبح برای نماز صبح، یکی هم برای ظهر و عصر و مغرب و عشا به شرطی که جمع بکند
چهار تا نماز را، لذا مثلا فرمودهاند که اگر کسی مثلا نماز ظهر و عصرش را اول وقت
خواند، میخواهد با جماعت بخواند میخواهد اول وقت بخواند خب نماز ظهر و عصر را با
هم میخواند یک غسل کفایت میکند اما برای نماز مغرب و عشا هم باید یک غسل بکند میشود
سه تا غسل، و اگر یک نماز را فاصله انداخت مثلاً نماز ظهر را خواند میهمان داشت
رفت دنبال میهمانداری و یک دو ساعت طول کشید طول کشید گفتند برای نماز عصر هم
باید غسل بکند اگر فاصله نینداخت برای آن نمازهایی که فاصله نینداخته یک غسل بس است
اگر فاصله انداخت دیگر مثلا کسی میخواهد فاصله بیندازد نماز ظهر و عصر و مغرب و
عشا را در وقت فضیلت بخواند، در وقت فضیلتی که فقهاء در رسالهها نوشتهاند، گفته
5 تا غسل بکند یکی برای صبح یکی برای ظهر یکی برای عصر یکی برای مغرب یکی برای عشا
و 5 تا غسل و 5 تا وضو و در بین هم اگر آلوده شده آلودگی خودش را پاک بکند، این
مسئله انصافاً مسئله مشکلی است دیگر برای زنها الا اینکه این را هم باید توجه
داشته باشیم اگر برایش حرج اگر برایش ضرر است که معمولاً هم حرج است دیگر به جای
غسل تیمم میکند لذا مثلا این صبح غسل کرده نمازش را خوانده با وضو حالا ظهر و عصر
بخواهد غسل بکند برایش ضرر دارد یا حرج است نمیشود در مسافرت است یا برای مغرب و
عشا نمیتواند غسل بکند خب معلوم است دیگر نوبت میرسد به تیمم، تیمم بدل از غسل
میکند با آن تیمم هم که نمیشود نماز بخواند وضو گرفتن اگر برایش ضرر دارد یک
تیمم دیگر بدل از وضو، اگر آن دیگر حرجی نیست و ضرر ندارد که معمولاً هم حرجی نیست
و ضرر ندارد میشود 5 تا وضو یک غسل مابقی دیگر تیمم آن وقت دیگر فاصله انداختن هم
طوری نیست، آب برایش ضرر دارد لذا غسل صبح را میکند وضویش را میگیرد نماز صبح را
میخواند برای ظهر و عصر میخواهد نماز اول وقت بخواند نماز اول وقتش را با تیمم،
دو تا تیمم میکند بلکه یک تیمم هم کفایت میکند اگر ظهر و عصر را پهلوی هم بخواند
دو تا وضو میگیرد، برای نماز مغرب و عشا هم یک تیمم میکند نماز مغرب و عشا را با
دو تا وضو میخواند، لذا اگر حرج جلو آمد ولو حرج نوعی یعنی اگر گفت مشکلم است اگر
گفت که سخت است ولو اینکه سخت عقلی نیست میتواند به خود ببندند و غسل بکند نه
دیگر لازم نیست، حرج شخصی اما عرفی نه عقلی، ضرر شخصی اما ضرر عرفی نه عقلی، همین
مقدار که عرف بگوید ضرر دارد برای این سه تا غسل کردن، این مریض است ومثلا تازه
زاست و این برایش سه تا غسل کردن برایش ضرر دارد دوتا غسل کردن ضرر دارد یا یک غسل
کردن ضرر دارد ضرر شخصی ضرر عرفی دیگر لازم نیست غسل بکند به جای غسلها تیمم میکند
نماز میخواند، این یک مسئله مسئله مشهوری شده، حالا اختلاف هم هست اختلافش را بعد
ان شاءالله آن کسانی که اختلاف کردهاند عبارتشان را میخوانیم ببینیم آنها چه میگویند
اما آنکه مثلا در متأخرین صاحب جواهر فرمودهاند بعد هم متابعت از صاحب جواهر شده
همه همه در عروه هم آمده محشین عروه هم امضا کردهاند در رسالههای عملیه هم آمده
همین است که عرض کردم در رسالهها دو تا غسل گفتهاند، گفتهاند که برای نماز صبح
غسل میکند اگر کثیره باشد و وضو میگیرد نماز میخواند و شاید هم برای همان حرج
نوعی برای همان حرج عرفی فقهاء در رسالهها نوشتهاند برای نماز ظهر و عصر و مغرب
و عشا نماز ظهر و عصر را اول وقت نمیخواند در حالی که اگر بخواهد بخواند و با غسل
بخواند که اشکال ندارد اما معمولاً در رسالهها این را نگفتهاند فرمودهاند میگذارد
دم مغرب غسل میکند چهار تا نماز را پشت سر هم میخواند نماز ظهر و عصر را در وقت
میخواند مثلا بلافاصله مغرب میشود یا یک مقدار تعقیب میخواند از سر جایش میگویند
بلند نشود یک مقدار تعقیب میخواند تا مغرب و عشا بشود مغرب و عشا را با هم میخواند
شاید برای همین است که میدیدند این یک حرجی است دوتا غسل بخواهند گردن این
بگذارند یک حرجی است حرج نوعی است برای نوع مردم این حرج دارد بلکه مثلاً ضرر دارد
لذا توی رسالهها دیگر خصوصیات نیامده و اما اگر برایش ضرر نداشته باشد حرج نداشته
باشد و این دلش میخواهد نماز اول وقت بخواند خب طوری نیست نماز ظهر و عصرش را با
یک غسل میخواند نماز مغرب و عشا را هم با یک غسل دیگر.
روایاتی در مسئله داریم که اینکه
اختلاف هم در مسئله نشده الا شاذاً برای خاطر همین روایات است، روایات را مرحوم
صاحب وسائل در جلد 2 وسائل در باب استحاضه باب اول هفت هشت دهتا روایت نقل میکند،
روایتها هم صحیح السند است هم ظاهرالدلاله مثلا اگر بعضی از روایات هم مطلق باشد
اما این قضیهای که گفتم توی بعضی از روایات صراحت دارد لذا تفسیر آن مطلقات هم میکند
و جمع بین روایات باب 1 از باب استحاضه همین است که عرض کردم و فقهاء چه قدماء چه
متأخرین هم فرمودهاند در عروه و در رسالههای عملیه هم آمده است.
حالا قبل از آن که روایات را بخوانیم
یک جملهای دیروز عرض کردم نمیدانم روی آن فکر کردید یا نه؟ و آن جمله این بود که
گفتم این پنبه گذاشتن و دستمال گذاشتن و امتحان کردن و امتحانهای این جوری اینها
واجب نیست اینها لازم نیست اینها علامت است باید به دست بیاورد این خونی که این
میبیند قلیله است یا متوسطه است یا کثیره آن هم نه با دقتهای عقلی، با دقتهای
عرفی، و چون ما موضوع احکام را از عرف میگیریم و عرف هم معمولاً در موضوعات تسامح
میکند آن دقت عقلی را به خرج نمیدهد دانسته هم تسامح میکند مثلا روایت میگوید
که یک صاع سه کیلو گندم فطره، خب این سه کیلو گندم اگر راستی با دقت عقلی حتی با
دقت عرفی بخواهیم حساب بکنیم سه کیلو گندم متعارف اقلا یک دو سه سیر آشغال دارد
خاک دارد گندم پاک آسیابی نیست اما حالا آیا سه کیلو و دو سه سیر باید بدهد یا نه؟
خب مسلم است پیش همه همه گفتهاند همین سه کیلوی آشغالدار را بدهد کفایت میکند
به این میگویند موضوع آن سه کیلو که در روایات آمده اما از عرف باید گرفت موضوع
هم گاهی تسامح میکند همان موضوع متسامح عنه را همان را باید از عرف گرفت و عرف در
حالی که میداند گندم پاک گندم غیر پاک با هم تفاوت دارد این را میداند اما وقتی
خرید و فروش میکنند مثلا میگوید سه کیلو گندم به من بده آن هم سه کیلو گندم
متعارف میدهد گندم متعارف سه کیلو نیست سه کیلو گندم نیست، سه کیلو گندم منهای دو
سه سیر خاک است دو سه سیر آشغال است راجع به همه بیع و شراءها هم همین است، چیز در
بازار میخرد معلوم است که این چیزها اگر تقلب و حقه بازی هم در آن نباشد یک امر
متعارفی است که در این چیزها که میخرد آشغال دارد دیگر کم و زیاد دارد لذا میشود
امر متعارف، متسامح فیه این موضوع از برای احکام میشود، در همه جا همین حرف است
که موضوع را از عقل نمیگیرند، از عرف میگیرند همه احکام ما الا شاذاً موضوعش از
عرف گرفته میشود لذا هرکه عرفیتش خوب است فقهش بالاتر است اعلمیتش بیشتر است که
راستی این عرفیتش خوب باشد چرا؟ برای اینکه همه احکام ما مرکب از حکم شرعی و
موضوع عرفی و وقتی تشخیص موضوع عرفی برایش آسان باشد معلوم است اعلم میشود در
فقه، چنانچه اگر تشخیص در احکام بهتر باشد بهتر بتواند احکام را تشخیص بدهد اعلم
میشود باز در فقه اگر هم هر دو باشد که بعضیها جداً چنین هستند هم از نظر عرفی
هم از نظر موضوع هم از نظر احکام خوب میتواند از مسئله در برود، میشود اعلم،
اعلم مطلق خب این مسئله مسئله مسلم پیش اصحاب است کسی نداریم که بگوید موضوعات
احکام را از عقل دقی فلسفی بگیر، حتی نداریم یک کسی که بگوید موضوع را از احکام
دقی عقلی بگیر بلکه میگویند موضوعات را از همین عرف که تسامح دارد در کارهایش
موضوع را از این بگیر احکام شرع را بار بر این بکن، لذا قلت و کثرت در موضوعات یک
امر عرفی است، گاهی عرف میگوید این خون کم است گاهی عرف میگوید این خون متوسط
است گاهی عرف میگوید خون زیاد است، دیروز مثال میزدم میگفتم مثلا دستش خراش
برداشت خون آمد اگر پنبه روی آن بگذارد ظاهر پنبه آلوده میشود خب میگوید این خون
کم است و تسامح هم روی آن است این کم، زیاد و کم دارد اما همین مقدار که عرف بگوید
کم است کفایت میکند گاهی آن خراش دست خیلی است پنبه را که میگذارد روی آن یا
دستمال کاغذی را میگذارد روی آن میبیند که نفوذ میکند خب این را میگوید متوسط،
این هم در خود همین متوسط تسامح هست کم و زیاد هست اما همین مقدار که عرف بگوید
متوسط است کفایت میکند چنانچه اگر خون از پنبه بیرون آمد از آن دستمال کاغذی
بیرون آمد راستی مثلا یکی از رگها خراش برداشته خون بند نمیاید و عرف میگوید خون
زیادی از آن آمد یا میآید همین گفتن خون زیاد همین زیاد هم کم و زیاد دارد اگر
عرف بگوید قلیله باید بگوییم قلیله اگر عرف بگوید متوسطه باید بگوییم متوسطه اگر
عرف بگوید کثیره باید بگوییم کثیره، مثلا یک وقت خون آمده بیرون اما کم محل را
آلوده کرده خب عرف میگوید این خون کم است گاهی نه این خون پنبه و اینها لازم
نیست بدن را آلوده کرده بیش از این است که ولو به قدر رأس ابره که در رسالهها
آمده این بیشتر از اینهاست در همین هم کم وزیاد در میان زنها پیدا میشود، میگوییم
متوسطه است، اما گاهی سیلان دارد جریان دارد، به این میگوییم کثیره، توی همین
کثیره هم کم و زیاد لذا این پنبه گذاشتن از باب مثال است یا دستمال گذاشتن از باب
مثال است مثل زمان ما نه دستمالی هست نه پنبهای و بالاخره خودش را با آن چیزهای
بهداشتی که بهتر از پنبه، بهتر از دستمال است دیگر اصلاً الان قضیه دستمال و قضیه
پنبه در غالب زنها سالبه به انتفاء موضوع است، آن وقت انصافاً هم برایشان مشکل بود
خیلی، مخصوصاً آن دستمال گذاشتن و دستمال پایین و بالا رفتن و خب الان دیگر اصلاً
نه دستمالی هست نه پنبهای هست و این میتواند خودش را کاری بکند بدنش را آلوده
نکند و آن لباس زیرینش آلوده نشود و خودش هم میتواند بگوید این کم است یا متوسط
است یا زیاد است اگر این حرف من را بپسندید که در رسالهها هم نیامده خیلی کار را
آسان میکند اما مثل اینکه در میان فقهاء یک تعبد شده از روایات اهل بیت هم گرفتهاند
و گفتهاند روایات میگوید پنبه ما هم میگوییم پنبه، مثلا در اینکه استبراء
بخواهد بکند گفتهاند که پنبه را داخل بکند تا آن پنبه تشخیص بدهد قلیله بوده یا
متوسطه یا کثیره است در حالی که این خصوص پنبه لازم نیست اگر مثلا بتواند با دستش
یا با چیز دیگری آلودگی در رحم را تشخیص بدهد کم است یا متوسط یا خیلی است خب
ظاهراً کفایت میکند دیگر و این خصوصیت پنبه و خصوصیت کرسف و دستمال خصوصیت ندارد
بلکه علامت است آن وقت علامت غالبی بوده، آن وقت هم علامت واقعی نبوده، آن وقت هم
غالب زنها وقتی حیض میشدند یا استحاضه پیدا میکردند با پنبه و دستمال و اینها
خودشان را نمیگذاشتند غیر از آن محل بدنشان آلوده بشود، حالا بنا شد روی این حرف
من یک مقدار فکر بکنید اگر بپسندید خیلی کار آسان میشود برای اینکه خیلی شک و
شبهه در میان این زنها هست ولو به او میگویند مثلا پنبه بگذار حالا میبیند که
این پنبه ظاهرش خیلی آلوده شده شک میکند آیا اگر مثلا صبر میکرد نفوذ میکرد یا
نفوذ نمیکرد، پنبه را داخل میکند بیرون میآورد میبیند نفوذ کرده نمیداند اگر
صبر میکرد آیا تمام پنبه را این خون میگرفت؟ یا نمیگرفت؟ و الان در سؤال و جوابها
انسان میبیند که این زنها مسئله برایشان خیلی مشکل شده در تشخیص قلیله و متوسطه و
کثیره، اگر حرف من درست باشد این بغرنج را بر میداریم و میگوییم اصلاً قلیله یک
امر متعارف است تشخیص آن هم با خودش است برای اینکه موضوعات را از عرف بگیر یعنی
خودت یک عرف باش به قول صاحب قوانین میفرماید اصلاً عرف یعنی ذهن مجتهد خالی از
اصطلاحات، معمولاً عرف متشرعه اگر رسالهها گیرش نینداخته باشد اگر رسالهها ماها
برایش مشکل تراشی نکرده باشیم این زنی که سرش میشود این حرفها را به آن میگویند
عرف متشرعه این خودش به خوبی میتواند تشخیص بدهد این قلیله است یا متوسطه یا
کثیره، و آن قلیله و متوسطه و کثیره برای هر کدامش مراتب دارد، آن قلیله مراتب
دارد این جور نیست که همه زنها در استحاضه قلیله یک جور خون ببینند مسلم کم و زیاد
دارد دیگر، گفتم در خراش دست کم و زیاد دارد همه زنها در استحاضه متوسطه یک مقدار
با دقت خون میبینند نه همان که مستحاضه متوسطه است این زن با آن زن در خون دیدنش
کم و زیاد میشود هر دو میشوند متوسطه هر سه میشوند متوسطه، در حالی که آن زن
بیشتر از آن خون دیده آن زن بیشتر از آن خون دیده اما عرف میگوید که شما مثل هم
میبینید حالا یک مقدار کم و زیاد این آن خونی نیست که زیاد باشد، حالا اگر هم حرف
من را نپسندید اما این حرف دوم ولو متعرضش نشدهاند دیگر این را حتماً باید بگویید
که در خون قلیله با هم تفاوت دارند کم و زیاد دارد در خون متوسطه با هم تفاوت
دارند همه یک جور نیستند در خون کثیره هم همه یک جور نیستند بنابراین هر کسی روی
قلیله و کثیره و متوسطه باید عمل خودش را انجام بدهد، دیگر این اختلافی ظاهراً در
آن نیست که دیگر این کم و زیاد بودن که عرف در آن تسامح میکند این کم و زیاد دیگر
حکم نمیآورد، یک قاعده کلی میشود کم و متوسط و زیاد، آن وقت روی روایات و فقهاء
پنبه علامتش میشود روی عرض من هم فهم عرفی، فهم خودش علامت قلیله و کثیره و
متوسطه میشود، این خلاصه حرف است.
حالا این روایتها را بعضیها را
بخوانم اما راجع به قلیله
این جور که من نوشتهام راجع به قلیله چند تا روایت
داریم دوتا روایت را آوردهام، راجع به متوسطه چند تا روایت داریم دوتا آوردهام،
راجع به کثیره هم چند تا روایت داریم دو تا را آوردهام، این روایتهایی که من
آوردهام روایتها صحیح السند ظاهرالدلاله هیچ اشکالی در سند و دلالتش نیست یعنی
این دوتا روایتی که من برای قلیله الان میخواهم بخوانم از نظر سند صحیحه است از
نظر دلالت هم ظاهر الدلاله است و اینکه بعضی گفتهاند که روایات ضعیف السند است
ظاهراً کم لطفی کردهاند فضلایی که در جلسه راجع به رجال کار کردهاند این را یک
دقت روی آن بکنند میفهمند که آن آقا که گفته روایتها ضعیف است راجع به قلیله
راجع به متوسطه راجع به کثیره نه، این روایتهایی که من نوشتهام هم از نظر سند
صحیح است بعضی که صحیح بالا هم هست هم از نظر دلالت، حالا دوتا روایت برای استحاضه
قلیله روایت 1 از باب 1 از ابواب استحاضه صحیحه معاویه بن عمار عن ابی عبدالله
علیه السلام و ان کان الدم لا یثقب الکرسف به دستمال نرسید توضأت وصلت کل صلاه
بوضوء اگر جوری شد که به عبارت دیگر نفوذ نکرد لا یثقب به معنا نفوذ است اگر نفوذ
نکرد و همان ظاهر آلوده شد این دیگر غسل ندارد توضأت وصلت کل صلاه بوضوء.
روایت 9 از باب 1 صحیحه زراره عن ابی
جعفر علیه السلام تصلی کل صلاه بوضوء مالم ینفذ الدم فاذا نفذ اغتسلت وصلت اگر
ظاهر آن پنبه آلوده شد حالا چه خون بیرون آمده باشد و امتحان بکند چه خون بیرون
نیامده استبراء میکند آن پنبه را داخل میکند فرمودند که اگر نفوذ نکرد این غسل
ندارد برای هر نمازی یک وضو دارد اما اگر نفوذ کرد فاذا نفذ اغتسلت وصلت حالا این
ولو آن نفذ اغتسلت وصلت برای هر نمازی چه جوری؟ اما علی کل حال قدر متیقنش این است
که این برای نماز اولش یک غسل باید بکند برای هر نمازی هم یک وضو باید بگیرد لذا
این دوتا روایت هم صحیح السند است هم ظاهر الدلاله است و دلالت میکند اگر خون
سیلانی نداشت که نفوذ کند مثلا در آن دستمال، نفوذ بکند در آن پنبه، غسل ندارد
برای هر نمازی یک وضو میگیرد.
گفتم بله در همین باب 1 دیگر روایاتش
را نخواندیم در همین باب 1 بعضی از روایات دارد که مطلقا غسل ندارد در بعضی از
روایات دارد مطلقا غسل دارد لذا آن روایتها چون این دوتا روایتی که خواندیم صحیح
است ظاهر الدلاله بلکه نص است حمل ظاهر بر نص همین است که فقهاء در رسالهها نوشتهاند،
این راجع به قلیله، راجع به متوسطه هم ان شاءالله برای فردا.
وصلی الله علی محمد و
آل محمد