اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی.
مرحوم سید در عروه در ذیل مسئله اول
چنین فرمودهاند و اللیله الا خیره خارجه و اما اللیله الاولی ان ولدت فی اللیل
فهی جزء من النفاس وان لم تکن محسوبه من العشره ولو اتفقت الولاده فی وسط النهار
یلفق من الدم الحادی عشر لا من لیلته و ابتداء الحساب بعد تمامیه الولاده و ان
طالت لا حین الشروع و ان کان اجراء الاحکام من حین الشروع اذا رأت الدم الی تمام
العشره من حین تمام الولاده.
این فرمایش ایشان فرمایش مشکلی است
انصافاً ملتزم شدن به آن خیلی مشکل است.
اولا در میان عرف وقتی که بگویند 10
روز مثلا اول ماه این اول ماه شب اول ماه جزء این 10 روز است از همین جهت هم احکام
بار بر آن شب اول است تا شب دهم، شب یازدهم بیرون است برای اینکه از 10 شب نیست و
ما بخواهیم آن شب را اصلاً حساب نکنیم کار مشکلی است انصافا و مرحوم سید میگویند
حسابش نکن، میفرماید و اللیله الاخیره خارجه خب معلوم است برای اینکه شب یازدهم
است مربوط به 10 روز نیست و اما اللیله الاولی ان ولدت فی اللیل فهی جزء من النفاس
ان لم تکن محسوبه من العشره آن شب اول اگر زن زایید این جزء نفاسش است اما محسوب
10 روز نیست آن شب اول را رها کن و اینکه میگوییم نفاس 10 روز است یعنی از اول
طلوع فجر است بعد از آنکه شب زاییده است بگیر، 10 روز، بگیر، شب اول و شب آخر هر
دو بیرون است و این خیلی جاها اتفاق میافتد مثلا یک کسی قصد 10 روز دارد در
اصفهان بماند، نصف شب رسید تا نصف روز دهم میخواهد بماند آیا این نمازهایش شکسته
است یا تمام؟ مرحوم سید میگویند برای اینکه 10 روز نمیخواهد بماند نمازهایش
شکسته است یا مثلا زنی حائض شد در نصف شب حالا این حیضش طولانی است اصلاً عادتش
این جوری است تا نصف روز دهم آیا این 10 روز است یا نه؟ مرحوم سید میگویند نه، میفرمایند
که شب اول و شب آخر بیرون از 10 روز است اگر بخواهیم 10 روز برای یک زنی حساب نفاس
حساب حیض، برای یک کسی حساب اینکه در یک جا بماند 10 روز باید 10 روز بماند اما
شب اول حساب نیست، به عبارت دیگر ایشان از روایات استفاده کرده مثلا عشره ایام از
روایات استفاده کرده روز را نه مقدار را، لذا میفرمایند اگر یک کسی من مثال زدم
به نصف شب ایشان مثال میزنند به نصف روز، امروز همین الان رسیده میخواهد قصد 10
روز بکند میگویند این نصف روز را حساب بکند تا نصف روز یازدهم که 10 روز تمام میشود
از نظر مقدار باید نمازهایش را تمام بخواند یا این زنی که نفساء است یک دفعه شب
نفساء شده آن شب را حساب نکند، اما یک دفعه نصف روز نفساء شده میفرماید این نصف
روز را حساب بکند، با چه عنوانی این حرف را بزنیم؟ اگر بخواهیم عرف را حساب بکنیم
عرف شب اول را جزء 10 روز میداند بله شب آخر را چون که شب یازدهم است خارج از 10
روز میداند اگر روایات را بخواهیم حساب بکنیم که عشره ایام و روز را بخواهیم
بگوییم، مراد روز است نه مقدار 10 روز، خب اگر این باشد باید دیگر این تلفیقی که
ایشان درست کرد اگر درست است راجع به شبش هم درست است اگر درست نیست اصلاً درست
نیست، لذا اگر ما باشیم و عرف اگر ما باشیم و حساب 10 روز باید تلفیق بکنیم مثلا
اگر نصف شب این زاییده است این نصف شب را حساب بکنیم تا 10 روز آن 10 روز یعنی چه؟
روز نهم که تمام شد شب باز دهم یک مقدار از شب را بیاوریم جلو بشود نصف شب شب آخر،
نصف شب شب اول و نصف شب شب آخر میشود 10 روز.
میفرماید واللیله الاخیره خارجه خارج
از 10 روز است خب معلوم است برای اینکه اصلاً از 10 روز نیست و اما اللیله الاولی
ان ولدت فی الیل فهی جزء منالنفاس و ان لم تکن محسوبه منالعشره در حقیقت نفاس
این 10 روز و نصف شب است و تمام روایات را انسان بگردد یک چنین چیزی پیدا نمیکند
که بگوید نفاس 10 روز مگر در شب بزاید 10 روز و نصف شب، نمیدانم چه جور درستش
بکنیم؟
آن وقت یک حرف دیگر مرحوم سید در آن
گیر هستند میفرمایند که این زنی که نصف شب زاییده فهی جزء منالنفاس خب اگر جزء
نفاس است بگویید هم از روز محسوب نیست اما وقتی که با نصف شب شب یازدهم حساب بکنیم
میشود 10 روز در حقیقت مرحوم سید راجع به مسئله ما، راجع به مسئله حیض و مسئله آن
جا هم همینطورها میفرمایند، راجع به مسئله مسافرت و امثال اینها چه میخواهند
بفرمایند؟ اما حالا خلط نکنیم تا مسئله مشکل بشود آن که الان مرحوم سید این جا میگویند
اگر یک زنی نصف شب زایید میفرماید تا اول طلوع فجر هیچ، برای اینکه ایشان 10 روز
را نفاس میداند از اول طلوع فجر این نفساست بعد از 10 روز باید برود غسلش را بکند
و اما آن نصف شب تا اول طلوع فجر چه؟ میگویند این گرچه نفاس است اما جزء آن 10
روز نیست در حقیقت نفاس این خانم میشود 10 روز و نصف شب، یعنی همان ساعتی که
زاییده تا قبل از طلوع فجر این نفساست دیگر و هی جزء منالنفاس مثلا اول شب زایید
میگوید آن شب را حساب نکن، اول طلوع فجر این را حساب بکن، اول 10 روزش اول طلوع
فجر است آن وقت 10 روز وقتی رسید به شبش دیگر این باید برود غسل بکند ولو اینکه
10 روز و یک شب هم هست آن یک شب را ولو نفاس است و باید احکام نفاس را رعایت کند
اما جزء آن روز نیست، خب اگر جزء نباشد چرا میفرماید که فهی جزء منالنفاس؟ اگر
جزء باشد فهی جزء منالنفاس خب همان را هم حساب بکن لذا همان ساعتی که میزاید اول
نفاسش است تا 10 روز از نظر مقدار آن وقت شبش را وقتی حساب بکنیم ده، دوازده ساعت
قبل از آن که مرحوم سید میفرمایند این باید برود غسلش را بکند اما مرحوم سید میگوید
نه، اگر از عرف گرفته باشد باید بگوییم که عرف مقدار حساب نمیکند در همه جا اگر
گفت 10 روز شب آخرش را حساب نمیکند شب اولش را هم حساب نمیکند اگر روز مراد
ماست، یوم، در روایات ما که میگوید 10 روز بماند باید نمازش را تمام بخواند یا 10
روز عادتش است یا 10 روز نفاسش است یعنی یوم در مقابل لیله؟ یعنی شب اول را حساب
نکن شب آخر را هم حساب نکن، بنابراین اگر کسی 10 روز در یک جا باشد این شب قبلش
ولو اینکه آمده باشد حساب نکن شب آخر را هم حساب نکن، 10 روز حساب بکن، خیلی خوب،
حالا یک کسی این جور بگوید از روایات میفهمیم شب اول شب دوم مناط نیست. مسلم
عرفاً شب اول ماه را اینها جزء اول ماه میدانند دیگر صم للرؤیه وافطر للرویه میگوید
ماه را دیدم رمضان آمد حالا بگوییم ماه رمضان آمد حالا ماه رمضان نمیآید صبر بکن
اول طلوع فجر ماه رمضان میآید، میشود گفت؟ همه جا یک جور است دیگر، یک کسی
مسافرت 10 روز میخواهد بماند اما شب اول را هم میخواهد حساب بکند یعنی اول شب
وارد میشود 10 روز میخواهد بماند شب اول هم میخواهد حساب بکند شب اول جزء است
دیگر، حالا بگوییم نه، این شب را حساب نکن، تو اگر میخواهی نمازهایت را تمام
بخوانی از طلوع فجر باید حساب بکنی تا اول طلوع فجر که بشود 10 روز، 10 روز باید
بشود و آن که اول شب رسیدی آن را حساب نکن، یا مثلا یک زنی عادت شده شب، عادتش هم
7 روز است و قاعدهاش هم همین است همین نصف شب که عادت میشود شب هشتم هم نصف شب
پاک میشود حالا ما به این خانم بگوییم آن شب اول و شب آخر را حساب نکن اگر 7 روز
هستی، عادت هستی اگر 7 روز نه حیض نیست عادت نداری یا 10 روزش را خانمی 10 روز
عادتش است اما 10 روز ملفق است نصف شب اول با نصف شب یازدهم حالا آیا این 10 روز
هست یا نه؟ مرحوم سید میگویند نه، همه جا دیگر، درنفاس که ندارد، برویم در عرف میبینیم
عرف شب آخر را جزء نمیداند شب اول را جزء میداند، آن حرفی که ما داریم ببینید
قیاس است یا قیاس نیست میگویم بروید توی عرف عرف اگر بگوید 10 روز یک جا باش ، 10
روز اول ماه باش، این اول شب آمده 10 روز و 10 شب هم مانده اما اگر شب نیامد اول
طلوع فجر آمد و 10 روز و 9 شب ماند این 10 روز مانده یا نه؟ اگر روزش را حساب
بکنیم بله، اگر مقدار را حساب بکنیم نه، مرحوم سید این جا هم روز را حساب کرده هم
مقدار را حساب کرده، روز را حساب کرده فرموده شب قبل و شب آخر هر دو بیرون است، مقدار
را حساب کرده فرموده اما شب اول حائض است شب اول نفساء است واللیله الاخیره خارجه
و اما اللیله الاولی ان ولدت فی اللیل فهی جزء منالنفاس و ان لم تکن محسوبه منالعشره
لذا اگر بخواهد 10 روز باشد باید از اول طلوع فجر حساب بکند 10 روز این خانم باید
صبر بکند بعد برود غسل کند در حالی که اول طلوع فجر نزاییده، اول شب زاییده، خب
اگر روز حساب بکنیم بگوییم که عشره ایام یعنی روز در مقابل شب، میگوییم خب اگر
روز در مقابل شب است از اول شب تا الان که این نفساء بوده چه؟میگوید نفساست اما
جزء 10 روز نیست، یعنی در حقیقت نفسای این 10 روز و یک شب است این است فرمایش
ایشان دیگر، اگر مقدار حساب بکنی باید ملفق باشد این را در باب مسافرت هم گفتهاند،
در باب مسافرت یک کسی اول طلوع فجر میرسد میخواهد نمازش را تمام بخواند 10 روز
از اول طلوع فجر تا اول طلوع فجر 10 روز تمام، و گفتهاند شب آخر که هیچ، شب اول
چه؟ گفته اگر اول طلوع فجر باشد آن را حساب نکند اما اگر نصف شب باشد ملفق بکند،
یعنی آن نصف شب را حساب بکند، مقدار اگر 10 روز است 10 روز اگر نه نه، 10 روز
مقداری، مرحوم سید در این مسئله هم مقدار را حساب کرده هم روز در مقابل شب را حساب
کرده، اما روز در مقابل شب را حساب کردهاند فرمودهاند اللیله الاخیره خارجه و
اما اللیله الاولی فان ولدت فی اللیل فهی جزء منالنفاس و ان لم تکن محسوبه منالعشره
10 روز باید از اول طلوع فجر حساب کند تا اول طلوع فجر یازدهم، آن شب آخر هیچ، شب
اول هم هیچ، از طلوع فجر تا طلوع فجر 10 روز، لذا اگر مقدار است از نصف شب تا نصف
شب یازدهم، اگر یوم است از اول طلوع فجر تا اول طلوع فجر یازدهم اما هر دو را
مرحوم سید حساب کردهاند گفتهاند روز است برای اینکه 10 روز این نفاسش است از
طلوع فجر حساب بکن اما نفساء است از ساعتی که میزاید ولو شب اول از اول شب تا اول
طلوع فجر، گفته این نفساست در حقیقت میشود 10 روز و یک شب.
روایاتی که داشتیم سابقا خواندیم این
بود از وقتی که سر بچه پیدا شد از آن وقت این زن نفساست حتی نگذارد هم بچه به دنیا
بیاید، بچه به دنیا نیامده سر بچه پیدا شده اذا خرج رأس الولد و خون ببیند فهو دم
النفاس، یا اذا خرج بعض الولد و خون دید گفتند که همین هم خون نفساء است و یک
روایت دیگر هم فرمود اکثر النفساء عشره حالا این دو تا روایت را میخواهیم با هم
جمع بکنیم چه جور باید جمع کرد؟ مرحوم سید این جور جمع کرده فرموده که از وقتی که
بچه سرش پیدا میشود خون میبیند این نفساست تا اول طلوع فجر، این را دیگر ولش بکن
آن وقت 10 روز از اول طلوع فجر این باید نفساء باشد تا جمع بین روایات بشود، در
حقیقت جمع بین روایات چه جور میشود؟ بعضی از زنها 10 روز بعضی از زنها 10 روز و
یک شب و اما تلفیق را راجع به روز نمیگویند، میگویند تلفیق کند یعنی یک خانمی
این موقع زاییده اکثر نفاسش 10 روز است 10 روز را میگویند که آن روز مثلا دهم که
هنوز تمام نشده روز دهم قبل از ظهر این 10 روز تمام است چرا؟ تلفیق کن، آن دو سه
ساعت روز قبل را جزء این 10 روز بیاور و در حقیقت این جور میشود 10 روز اما یک
روزش نصف روز از آن اول نصف روز از روز آخر، تلفیق را قبول دارد خب اگر تلفیق را
قبول دارد شبش را هم باید قبول کند اگر قبول ندارد هیچ کدام را قبول نکند اما
مرحوم سید میفرمایند که و ان لم تکن محسوبه من العشره، ولو اتفقت الولاده فی وسط
النهار این یلفق من الیوم العادی عشر، پیش از ظهر روز اول زاییده 10 روز تمام آن
وقت این 10 روز اگر بخواهد حساب بکند دو سه ساعت باقی میماند دو سه ساعت را از
روز یازدهم حساب بکند، مقدار حساب کرده اینجا، یوم نه، مقدار حساب کرده 10 روزش
تمام میشود قبل از ظهر روز یازدهم برود غسل بکند، را جع به شبش تلفیق نه، راجع به
روزش تلفیق آری به عبارت دیگر راجع به شبش یوم مناط است را جع به روزش مقدار مناط
است مقدار به معنا اینکه10 روز نیست یک مقدارش را از یک جا میگیرد یک مقدارش را
از یک جا 10 روزش میکند، البته این حرف مرحوم سید شهرت هم روی آن است اگر کسی
همین جوری قبول بکند، دلیل نداریم، همین طور قبول بکند بگوید که اگر زن روز زایید
تلفیق باید بکند، مقدار باید حساب بکند 10 روز را، اما اگر شب زایید تلفیق باید
نکند شب اول و شب آخر را حساب نکند و 10 روز تمام این جور بگوییم و اما راجع به
اینکه شب را حساب نکند در حالی که شب را باید حساب نکند اما باید هم بگوید این
نفساست چرا باید بگوید نفساست؟ آن روایاتی که میگوید اذا خرج رأس الولد این زن
نفساست، خرج الولد و خون ببیند حالا این اول شب این جور شده پس نفساست اما تا طلوع
فجر این نفسا هست اما نباید حساب بکند، حسابش از کی 10 روز؟ از اول طلوع فجر 10
روز باید صبر بکند بعد برود غسل بکند، تلفیق نه اما نفساء آری ولی اگر روز نصف روز
بزاید تلفیق آری 10 روز هم لازم نیست یوم در مقابل شب، بلکه مقدار 10 روز که باشد
کفایت میکند اگر از شهرت و حرف مرحوم سید و محشین و اینها بترسیم خب همین که
مرحوم سید گفته اما با قواعد فقهی جور نمیآید نمیشود با قواعد درستش کرد و اما
روی شهرت آری اشکال ندارد میگوییم شهرت چنین گفته مثلا ما هم بگوییم اما اگر
راستی یک کسی هم بخواهد این جورها بگوید آن احتیاط مرحوم سید که همه جا دارند این
احتیاط انصافاً این جا به جاست که بگوییم مراد مقدار است همه جا، تلفیق است همه
جا، میخواهد شب باشد میخواهد روز باشد، گفتند در باب مسافرت این تلفیق را بزرگان
قبول کردهاند گفتهاند نصف شب تا نصف شب شب یازدهم اگر این میخواهد نمازش را
تمام بخواند از نصف شب حساب بکند تا نصف شب یازدهم ولو اینکه 10 روز هم نیست یک
روزش از شب میشود تلفیق بکند 10 روز کفایت میکند در حالی که مسئله آنجا با اینجا
هیچ تفاوت نمیکند اگر دلیل ندارد هیچ کدام دلیل ندارد اگر هم دلیل دارد یوم است
یوم را ما یک جا بگوییم که یوم در مقابل لیله یک جا بگوییم یوم یعنی مقدار یعنی
12ساعت اگر 6 ساعت از شب باشد حساب میکنیم این دیگر خیلی زور است حالا یک فکری
روی آن بکنید ببینید که آیا این اشکالی که من کردم قابل جواب است یا نه؟ اگر قابل
جواب نیست لااقل بگوییم که این خانم آن شب را احتیاط بکند شب آخر را یا روز آخر را
احتیاط بکند غسلش را بکند 5 ، 6 ساعت اما تروک حائض افعال مستحاضه.
و صلی الله علی محمد
و آل محمد