اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی.
مسئله پنجم میفرمایند
که اذا اشتبهت القبله یعمل بالظن و الا یسقط الاستقبال این مسئله در این جا روایتی
نداریم و مرحوم سید از آن روایاتی که در باب صلوات است استفاده فرمودهند، در آن
جا مشهور در میان فقهاء این است که اگر کسی قبله را گم کرده باشد اگر میتواند به
چهار طرف نماز بخواند و اگر نمیتواند به مظنه عمل بکند و اگر مظنه نداشته باشد به
هر طرف نماز بخواند کافی است و ما در آن مسئله گفتیم که به این 4 طرف نماز خواندن
مستحب است نه واجب چنانچه به مظنه هم عمل کردن دلیلی ندارد جز اینکه بگوییم دوران
امر بین تعیین و تخییر است و در دوران امر بین تعیین و تخییر تعیینی بشویم مثلا
بناست به دو طرف نماز بخواند اما مظنه دارد به یک طرف خب حالا به هر طرف بخواند
تکلیف ساقط است اما به آن طرف که مظنه دارد احتمال دارد خصوصیت داشته باشد مظنه
حجت نیست آن مظنه موجب میشود که یک طرف معین بشود و دوران امر بین تعیین و تخییر،
تعیین و ما در آن مسئله قبله سابقا صحبت کردیم و گفتیم که روایت صحیح السند ظاهر
الدلاله داریم اینکه به 4 طرف نماز خواندن مستحب است نه واجب و اگر به یک طرف
نماز بخواند کفایت میکند، در دوران امر بین تعیین و تخییر هم ما در اصول تعیینی
نشدیم و گفتیم که احتمال خصوصیت با اصل برداشته میشود میدانم باید اکرام کنم یا
به زید یا به عمرو خب این قاعده میگوید تخییر اما زید چون سید است چون عالم است
احتمال خصوصیت میدهم حالا این احتمال خصوصیت با اصل برداشته میشود تخییر به حال
خود باقی است البته هر دو حرف من خلاف مشهور است هم آن که در فقه هم آن که در
اصول، در فقه مشهور در میان اصحاب این است که اگر میتواند به 4 طرف باید نماز
بخواند اما البته آن روایت صحیح السند جوری نیست که بگوییم اعراض اصحاب از کار میاندازد
ولی علی کل حال ما بگوییم به یک طرف کفایت میکند خلاف مشهور است مشهور به این
معنا آنها که متعرض مسئله شدهاند، در دوران امر بین تعیین و تخییر هم در اصول
مخصوصاً دیگر زمان شیخ انصاری به این طرف همه تعیینی شدهاند نه تخییری و تمسک هم
میکنند به امر عقل میگویند عقل ما میگوید که تعیین نه تخییر، و به واسطه آن
دلیل دست از اصل، برائت برمیدارند ومیگویند که خصوصیت، اما ما در اصول البته این
هم خلاف شهرت است اینکه ما در خصوصیت شک داریم شرعا نمیدانیم آیا این خصوصیت
گریبانگیر ما هست یا نه؟ رفع مالا یعلمون میگوید نه.
بنابراین هرچه در
باب قبله در باب نمازهای واجب گفتیم همان در مسئله ما هم میاید اینکه میتی هست
میخواهیم دفنش بکنیم قبله را نمیدانیم کجاست روی حرف مشهور اگر بتوانیم باید 4
تا نماز برای این میت بخوانیم و چون دفنش دیگر 4 نمیشود برمیگردد به تخییر مثل
آن جاست که نتوانیم به 4 طرف نماز بخوانیم تخییر، این جا هم تخییر و اما اگر
احتمال خصوصیت بدهیم یعنی مظنه داشته باشم مثلا از نور خورشید و امثال اینها مظنهای
به دست بیاورم دیگر به همان طرف چونکه در باب نماز گفتهایم مظنه حجت نیست اما
مظنه برای ما تعیین کن است این جا هم همین را میگوییم و اگر حرف ما باشد مظنه حجت
نیست دیگر به هر طرف که دفن بکنیم، به هرطرف نماز بر آن بخوانیم کفایت میکند، این
هم مسئله 8.
مسئله 9 یک مسئله
مشکلی است یعنی از نظر فتوی، مرحوم سید میفرمایند الاحوط اجراء احکام المسلم علی
الطفل المتولد من الزنا، احوط البته وجوب، احوط این است که ولد الزنا را مثل یک
مسلمان در تجهیزات با آن کار بکنیم یعنی او را غسل بدهیم کفن کنیم حنوط کنیم نماز
بر آن بخوانیم بعد هم دفنش کنیم احکامی هم که بر تجهیزات بار است بار بر آن بکنیم.
این احوط ایشان خب معنایش این است که نتوانستند مسئله را به دست بیاورند که
ولدالزنا آیا ملحق به مسلمان است یا ملحق به کافر و چون نتوانستند احتیاط کردهاند
اما جاهای دیگر مرحوم سید احتیاط ندارند فتواست اینکه ولد الزنا ملحق به
مسلمانهاست اگر پدرش مسلمان باشد یا مادرش مسلمان باشد این یک مسلمان است، بالاتر
از این ملحق هم نیست، ولد الزنا تمام احکام برایش بار است غیر از توارث و این یک
فتوی است اینکه ما بعضی مثلا گفتهاند ولدالزنا کافر است ولدالزنا نجس است این
خیلی قول شاذ است هم از نظر روایات هم از نظر فتاوی این است که بین ولدالزنا و
مسلمان هیچ تفاوت نیست همینطور که مسلمان پاک است این هم پاک است همینطور که
مسلمان محرم به پدر و مادرش است پدر و مادر محرم به این است این هم محرم است همینطور
که ولدالزنا واجب النفقه است این هم واجب النفقه است و سایر احکام و دو سه روز قبل
میگفتم این تو ارثش هم اگر انسان بتواندبزند خیلی عالی در میاید برای اینکه
شبهه خیلی قوی است اینکه این بدبخت چکار کرده که ارث نبرد؟ لذا این دیگر یک تعبد
است و روی آن تعبد دیگر باید متعبد بشویم، بله اگر کسی در باب ارث بتواند خدشه
بکند از فتاوای خوب بگوییم فتاوای مستحدثه همین است که قائل بشویم ولدالزنا ارث هم
میبرد چنانچه ارث هم میگذارد اما اینکه در توارث به منزله کافر است البته کافر
به این معنا که پدر و مادر از او ارث میبرند ورثه از او ارث میبرند این از ورثه
ارث نمیبرد و منجمله پدر و مادرش، اگر در باب ارث بتوانیم این مسئله را بگوییم
نه همینطور که پدر و مادر از این ارث میبرند این هم از پدر و مادر ارث میبرد،
عالی میشود بتوانیم این تعبد را یک کلاهی سرش بگذاریم ولی حالا این شهرت اینکه
ارث نمیبرد اما از او ارث میبرند این مسئله کنار ولی در مابقی احکام همه همه چه
قدماء چه متأخرین فرمودهاند که بچهای که ولدالزناست مثل بچه ای که از حلال است
هیچ تفاوتی در حکم ندارد.
از کسانی که روی این
فتوی میدهد مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه در عروه است خیلی جاها مسئله را
متعرض میشوند درست بدون احتیاط بدون اقوی می فرمایند که مثلا در باب نگاه کردن
احوط نیست میفرمایند که پدر و مادر به این محرمند این هم به پدر و مادر محرم است
به برادرهای رضاعی به برادرهای نسبیاش این محرم است آن برادرها به این محرمند و
امثال اینها، هفت هشت جا در عروه بدون دغدغه، اما حالا این جا چه شده؟ نمیدانم
این را دیگر از شماها باید استفاده کنیم که احوط این است که این را باید غسلش داد باید
کفنش کرد باید دفنش کرد و نگاه به این نکنیم که این ولدالزناست. مسئله همین است
الا اینکه احتیاط مرحوم سید ظاهراً به جا نیست چونکه فقهاء همه همه فرمودهاند
اینکه ولدالزنا مثل ولد الحلال است.
مسئله 10 میفرمایند
لا یجوز دفن المسلم فی مقبره الکافر کما لا یجوز العکس ایضا نعم اذا اشتبه المسلم
و الکافر یجوز دفنها فی مقبره المسلمین و اذا دفن احدهما فی مقبره الآخرین یجوز
النبش اما الکافر فلعدم الحرمه له و اما المسلم فلان مقتضی احترامه عدم کونه مع
الکفار.
کافر را در قبرستان
مسلمانها نمیشود دفن کرد روایت داریم خوب هم هست و مسلمان را در مقبره کفار در
قبرستان کفار نمیشود دفن کرد، تا این جا هم روایت هست هم شهرت، اذا اشتبه المسلم
و الکافر یجوز دفنهما فی مقبره المسلمین
یک کسی را نمیدانیم ایا کافر است یا مسلمان مثل اینکه مثلا این وقتی که زنده بود
یک آدم گاتوری بود هم از نظر عمل هم از نظر گفتار مثل خیلی این جوجه فکلی ها این
جوری هستند دیگر وقتی که توی مجلس مجلس گرم بشود مزخرف خیلی دارند میخواهد اظهار
لحیه بکند شبهه به قرآن میکند حالا این نمیدانیم واقعا بوده تا کافر باشد یا مثل
بعضی از کمونیستها اینها کمونیستهای اعتقادی نیستند کمونیستهای اقتصادی هستند
حالا نمیدانیم آیا مسلمان است یا نه؟ میشود در قبرستان مسلمانها او را دفنش کرد،
در قبرستان کفار او را می شود دفن کرد یا نه؟ مرحوم سید نگفتهاند، اذا اشتبه
المسلم و الکافر یجوز دفنهما فی مقبره المسلمین اما آیا یجور این را در مقبره کفار
دفن کرد یا نه؟ مرحوم سید مسئله را متعرض نشدهاند اصل در مسئله چه اقتضا میکند
این میت را میخواهیم دفنش بکنیم آیا در قبرستان کفار لایجوز خصوصیت دارد این دفن
یا نه؟ یا در قبرستان مسلمانها حتما باید در قبرستان مسلمانها باشد یا نه؟ خب اصل
اقتضا میکند این وجوب نه، این حرمت نه، وقتی چنین باشد حرف مرحوم سید است یجوز
دفنها فی مقبره المسلمین شبهه حکمی نیست شبهه موضوعی است شبهه مفهومی نیست شبهه
موضوعی است روی خصوصیتش نمیدانیم آیا این خصوصیت برای ما واجب است یا نه؟ رفع
مالا یعلمون میگوید نه، خب وقتی چنین باشد قبرستان کافر همین است قبرستان مسلمان
هم همین است ما یقین داریم مسلمان را در قبرستان کافر نمیشود دفن کرد حالا این
میت را نمیدانیم میشود یا نه؟ رفع ما لا یعلمون میگوید میشود همچنین به عکسش.
یک کسی است اگر کافر
بود حرام بود در قبرستان مسلمانها دفنش کنند حالا الان نمیدانیم کافر است یا نه؟
رفع ما لا یعلمون میگوید یجوز اینکه هرکجا میخواهی دفنش کن، و این خصوصیت باید
احراز بشود وقتی احراز شد اگر کافر است توی قبرستان مسلمانها نه، اگر مسلمان است
توی قبرستان یهودیها نه، اما ما نمیدانیم این یهودی است یا مسلمان است احراز
یهودیتش را نمیتوانم بکنم احراز اسلامش را هم نمیتوانم بکنم اگر با اصلی با چیزی
احراز کردیم این خارج از بحث ماست، این مرده من نمیدانم یهودی است یا مسلمان؟
وقتی نمیدانمقاعده اقتضا میکند هر جا دفنش بکنید طوری نیست مثل همه جاها که شبهه
شبهه موضوعی بشود دیگر خواه ناخواه آن اصل راجع به وجوبش راجع به حرمتش هر دو برداشته
میشود. اینکه شما میفرمایید هرکس را شک کنیم مسلمان است یا نه؟ بگو مسلمان است،
نه این چنین قاعدهای داریم نه این چنین حکمی داریم وقتی نباشد نمیدانیم اینوجوب
غسل دارد یا نه؟ خب ندارد نمیدانیم این وجوب دفن دارد یا نه؟ بله یک حرف دیگر هست
اینکه یک سگ هم اگر پیدا بکنید مرده و ببینید این حالا بوی گندش بلند میشود باید
زیر خاکش بکنیم این یک مسئله دیگر میشود این را هم حالا باید زیر خاکش کرد اما
اینکه حالا غسلش بدهیم واجب نیست و نمیگوییم هم کافر است اصل اقتضا نمیکند کافر
است اما بر من واجب است این را تجهیزات اسلام بکنم یا نه؟ نه، لذا در دفنش هم نمیدانم
آیا این را باید در قبرستان مسلمانها دفن کنم یا نه رفع ما لا یعلمون میگوید
نه.
بله اگر کسی بخواهد
احتیاط بکند باید این را غسلش بدهد اما پرهیز از آبش هم بکند، کفنش بکند یک جایی
که نه قبرستان مسلمانهاست نه قبرستان کفار این را دفنش بکند این احتیاط است احتیاط
مستحب هم هست واجب نیست مثل اینکه در مورد اصل الاحتیاط حسن علی کل حال مادامی که
به مشقت و وسواسیگری و امثال اینها نخورد، اما حالا برای این میت یک وجوب خاصی
به گردن من امده باشد رفع ما لایعلمون میگوید نه، لذا مرحوم سید میفرماید که لا
یجوز دفن المسلم فی مقبره الکافر کما لا یجوز العکس ایضا تا اینجا خوب است نعم
اذا اشتبه المسلم و الکافر یجوز دفنهما فی مقبره المسلمین و اذا دفن احدهما فی
مقبره الاخرین یجوز النبش که نمیدانم یک کسی بوده اشتباه در مقبره کفار دفنش
کردند یقینا یا بهایی بوده در مقبره مسلمانها دفنش کردند مرحوم سید میگوید یجوز
النبش جایز است نبش قبر بکنیم علت میآورند میگویند اما الکافر فلعدم الحرمه له
چون که حرام نیست نبش قبرش لذا از مقبره مسلمانها در میآوریم میاندازیم دور، و
اما المسلم. مرحوم سید میفرمایند یجوز النبش، باید بفرمایند یجب النبش چرا
نفرمودهاند؟
لذا این مسئله اگر
همین امروز دفنش کردند اما اشتباها در قبرستان یهودیها یانه طائفه این بهائی
بودند بردند در قبرستان خودشان دفن کردند و مسلمانها متوجه شدند خب مسلم باید
بروند و این را از قبرستان یهودیها بهاییها بکشند بیرون بروند در قبرستان خودشان
دفن بکنند چرا یجوز النبش؟ بعد هم این علتی که ایشان میآورند می گویند مقتضی
احترامه عدم کونه مع الکفار چون که اگر توی این قبرستان بماند وهنش است و چون وهنش
است همینطور که اگر زنده بود توهین به او گناه در سر حد کفر بود جنگ با خدا بود
حالا هم که توهین است باید این را نبش قبرش بکنند خب این حرف ها همه خوب است اما
با این جمله یجوز النبش خوب نیست باید بگویند یجب النبش، اما الکافر فلعدم الحرمه
له این احترام ندارد خب احترام ندارد اما یک یهودی در قبرستان مسلمانها وهن برای
مسلمانهاست حالا وهن برای او باشد یا نباشد به آن بشود وهن بکنیم نشود وهن بکنیم
این یک مسئله است مربوط به آن یهودی و مربوط به آن بهایی که نیست اصلاً یک ارمنی
را بیاورند توی قبرستان مسلمانها دفن کنند خب معلوم است همه مسلمانها باید بریزند
این مرده را از قبر بکشند بیرون بیندازند دور، صاحبانش بیایند ببرند هر کجا میخواهند
چرا؟ برای اینکه تقدس قبرستان مسلمانها اقتضا میکند اینکه کافر در اینجا نباشد
لذا روی این یک قدری فکر کنید که این علتها اولا به یجوز نمیخورد بعد هم اصلا
علت برای بحث ما نیست اگر یک مسلمان را دفن کردند در مقبره بهاییها واجب است بر
همه مسلمانها بریزند برای اینکه یک توهین بالا به عالم اسلام است نه به این
مسلمان فقط، بروند این مرده را از قبر بیرون بکشند اگر غسلش ندادهاند غسلش بدهند
کفنش بکنند ببرند یک جای خوبی او را دفن بکنند، میشود یجب نبش قبر اصلاً نبش هم
نیست برای اینکه قبر آنها که قبر نیست تا ما بگوییم یجوز یا لا یجوز، چنانچه اگر
کافری را بیاورند در قبرستان مسلمانها دفن بکنند همه مسلمانها باید ضربه به
تقدسشان خورده رفع این ضربه را بکنند کافر را بکشند بیرون بیندازند دور.
لذا اگر بی احترامی
باشد باز یجوز نیست یجب است، حالا روی این فکر بکنید ظاهراً یک اشتباهی شده.
اما اصل مسئله واضح
است اصل مسئله همین است که عرض کردم مسلم است روایت هم داریم مسلمان را در قبرستان
غیر مسلمان نمیشود دفن کرد اگر هم دفن کردند باید این را بیاورند بیرون، مگر اینکه
راستی یک جوری باشد که مثلا گندیده باشد بدانند متعفن شده بدانند پیش کافرها
آبرویشان میرود آنها یک مسئله دیگر است عنوان ثانوی است و ربطی به بحث ما ندارد
به عنوان اولی مسئله واضح است همینطور که اول هم مرحوم سید میفرمودند لایجوز دفن
المسلم فی مقبره الکافر کما لا یجوز العکس ایضا.
مسئله 11 لا یجوز
دفن المسلم فی مثل المزبله و البالوعه و نحو هما مما هو هتک لحرمته خب علتش را
خودشان آوردهاند و دیگر مزبله و بالوعه هم خصوصیت ندارد از مصادیقش هم همان مسئله
قبل است و آن اینکه اگر مسلمانی را یک جا دفنش کردند که باشأن این جور نمیاید
مثلا ظالم یک مرجع تقلیدی را دفن کرد در یک جایی که باشأن این مرجع تقلید جور نمیآید
یا ظالم برای اینکه توهین بکند قبر را جوری قرار داد که هتک به این مسلمان است خب
وقتی که قضیه هتک آمد دیگر قضیه حرمت نبش قبر کنار میرود برای اینکه سابقا اگر
یادتان باشد میگفتند که نبش قبر دلیل نداریم برای حرمتش، لذا دلیلش اجماع است هر
کجا اجماع باشد میگوییم حرام است نبش قبر هر کجا اجماع نباشد یک مصلحتی توی کار
باشد آن مصلحت میگوید یجوز نبش قبر لذا آن مسئله 9 و 10 و 11 همهاش از همین باب
است یک قاعده کلی برای نبش قبر دلیل نداریم جز اجماع، اجماع هم چون لبی است قدر
متیقن باید گرفت آن جاها حرام است که مصلحتی توی کار نباشد و اما اگر مصلحت حتی
مصلحت دنیوی، این زن را با النگوهایش دفن کردهاند خب نبش دیگر این جا حرام نیست
چنانچه این اقا را در بالوعه دفن کردهاند، ظالم برای اینکه توهین بکند او را یک
جای کثیفی دفن کرد خب مصلحت در این کار است بروند نبش قبر بکنند این ظاهرا یک کلی
است که چندین جا مرحوم سید فرمودهاند کلیتش را هم فرمودهاند همین قاعده را هم
مرحوم سید توی عروه فرمودهاند که نبش قبر دلیل بر حرمتش نداریم جز اجماع اجماع هم
باید قدر متیقنگیری کنیم هر کجا صلاح است نبش قبر بکنیم صلاح دنیوی صلاح اخروی
نبش قبر دیگر حرام نیست.
و صلی الله علی محمد و آل محمد