اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی.
دو سه تا مسئله مشکلی
داریم امروز امیدوارم با توجه شما این دو سه تا مسئله مشکل را حل بکنیم.
مسئله اول این است
که مشهور در میان فقهاء این است که دوتا میت را در یک قبر نمیشود گذاشت مثلا زن و
شوهر با هم مردهاند میخواهند اینها را یک قبر برایشان درست بکنند یا مثلا پسر و
پدر آیا این کار میشود یا نه؟ مشهور در میان فقهائ گفتهاند نه، دلیلی برای مسئله
ندارند جز یک روایتی که میخواهند از فحوی استفاده بکنند.
یک دفعه دو طبقهای
باشد علی الظاهر آن اشکال ندارد مثل اینکه مثلا شوهر را می گذارند در یک لحدی و
روی لحد را میپوشانند بعد دو دفعه زن را میگذارند روی لحد او که این الان رسم هم
شده در مشاهد مشرفه یا در قبرستانهای فعلی هم این کار را میکنند، در باره این
ظاهراً اشکالی نیست و میشود هم عرفا بگوییم دو تا قبر است یک قبر نیست.
چنانچه اگر ضرورتی
در کار بیاید و بخواهند دو تا میت را در یک قبر بگذارند آن هم اشکالی نیست و نقل
هم میکنند هم شیعه نقل کرده است هم سنی اینکه پیامبر اکرم در جنگ احد این کار را
کردند حتی دو تا هم نه، سه چهار نفری یک قبر درست میکردند و اینها را بعضی اوقات
روی هم بعضی اوقات پهلوی هم دفن میکردند لذا صورت ضرورتش هم حرف نداریم ظاهراً
اشکالی در مسئله نیست و آن فعل رسول گرامی لااقل دلالت بر جواز را میکند
اما در حال ضرورت.
بحث ما این است
ضرورتی نیست دو طبقه هم نیست میخواهند مثلا پدر و پسر را در یک قبر پهلوی هم
بخوابانند یک لحد برای دو نفر این جایز است یا نه؟ اگر ما باشیم و قطع نظر از شهرت
و قطع نظر از روایات و اینها باید بگوییم جایز است چرا جایز است؟ همین مقدار که
منعی توی کار نباشد برائت اقتضا میکند جواز را لذا اصل یعنی برائت میگوید مانعی
ندارد که دو تا مرده خودی یا غریبه در یک قبر گذاشته شود و اگر مثلا کسی بگوید که
اشتغال برای اینکه باید این مرده را دفنش بکنیم و قدر متیقنش آن جاست که در یک
قبر باشد و اما اگر بخواهیم دو تا را در یک قبر بگذاریم اشتغال اینکه واجب است
این میت را دفن بکنیم میگوید که در یک قبر باشد، این هم درست نیست برای اینکه
اقل و اکثر غیر ارتباطی هم هست اقل و اکثر ارتباطی هم نیست، اقل و اکثر ارتباطی
باشد اقل و اکثر غیر ارتباطی باشد خب توی اصول شما اثبات کردید که برائت نه
اشتغال، بنابراین اصل اقتضا میکند برائت را و اینکه دو تا مرده را در یک قبر
بگذاریم بعد از آنکه هر دو را غسل دادیم هر دو را کفن کردیم به هر دو نماز
خواندیم به جای اینکه دوتا قبر برایشان درست بکنیم یک قبر برایشان درست کردیم. اما
مشهور در میان اصحاب میگویند که، تمسک کردهاند به یک روایت، روایت را بخوانیم
ببینیم که چقدر دلالت دارد صحیحه صفار روایت 1 از باب 42 کتبت الی ابی محمد علیه
السلام یعنی امام عسکری سلام الله علیه ایجوز ان یجعل المیتین علی جنازه واحده فی
موضع الحاجه لقله الناس و ان کان المیتان رجلا و امراه یحملان علی سریرواحد و یصلی
علیهما فوقع لایحمل الرجل مع المرأه علی سریر واحد، بعضی گفتهاند که روایت ضعیف
السند است اما این حرف درست نیست برای اینکه مجبور به عمل اصحاب است یعنی معمولا
قدماء متأخرین تمسک به روایت کردهاند و اگر هم ضعفی در سند باشد جبران سند به عمل
اصحاب اما از نظر دلالت اشکالها دارد.
یک اشکال باید الغاء
خصوصیت بکنید از تابوت به قبر بگویید اگر جایز نباشد دو تا میت را در یک تابوت
بگذارند به طریق اولی جایز نیست دو تا میت را در قبر بگذارند و این الغاء خصوصیت
کار مشکلی است اگر هم بخواهیم الغاء خصوصیت نکنیم بگوییم که توی تابوت که جایز
نیست پس توی قبر هم جایز نیست این هم قیاس است لذا باید آن اولویت قطعیه را فقیه
به دست بیاورد که گویا شهرت این اولویت قطعیه را به دست آورده و گفته اگر یک ساعت
توی تابوت نشود یک عمر در یک قبر معلوم است نمیشود، مشکل است انصافا این الغاء
خصوصیت، ولی شهرت این الغاء خصوصیت را کرده ولی اشکال مهمتر این است که این روایت
در صورت ضرورت است، در صورت ضرورتش که نه در تابوت گذاشتن اشکال ندارد توی یک قبر
گذاشتن هم اشکال ندارد برای اینکه گفتیم رسول گرامی بعضی اوقات 5 تا میت را میگذاشتند
در یک قبر و لحد درست میکردند و خاک روی آن میریختند بعضی اوقات لحد هم درست نمیکردند
و چند نفر را میگذاشتند پهلوی هم خاک روی آنها میریختند، لذا صورت ضرورت که طوری
نیست و این روایت صورت ضرورت است برای اینکه ایجوز ان یجعل المیتین علی جنازه
واحده فی موضع الحاجه و قله الناس و ان کان المیتان رجلا و امراه حضرت فرمودند که
لا یحمل الرجل مع المرآه علی سریر واحد صورت ضرورتش را هم فرمودهاند نه و در قبرش
صورت ضرورت اشکال ندارد حالا روی تابوت گذاشتن صورت ضرورت اشکال داشته باشد این
روایت معرض عنها عند الاصحاب میشود و عجب هم هست از یک جهت مشهور به روایت عمل
کردهاند برای عدم جواز اینکه دو تا میت را در قبر بگذارند از یک طرف هم صورت
ضرورتش را چه دو تا میت را در یک تابوت چه دو تا میت را در یک قبر بگذارند جایز
دانستهاند و باز تمسک کردهاند به همین روایت لذا نمیدانیم چه جوری باید درستش
کرد؟ و علی کل حال روایت صورت ضرورت را میگوید جایز نیست و صورت ضرورتش که مسلم
جایز است لذا روایت باید بگوییم معرض عنها عند الاصحاب است، نه، معرض عنها با
قواعد جور نمیآید با رفع ما اضطروا الیه این یک قاعده مسلم در فقه ما یک قاعده
مسلم عند العقلاء و نمیشود اصلا با ضرورت جنگید.
یک اشکال دیگر هم به
روایت هست این است که این حضرت که جواب دادند فوقع لایحمل الرجل مع المرأه علی
سریر واحد زن و مرد را نمیشود بنابراین اگر دو تا مرد باشد مثل اینکه از روایت
فهمیده میشود میشود که این قید لا یحمل
الرجل مع المرأه علی سریر واحد این قید خصوصیت دارد دیگر، آن بهطور کلی سؤال کرد
ایجوز ان یجعل المیتین علی جنازه واحده فی موضع الحاجه و قله الناس و ان کان
المیتان رجلا و امرأه آن کلی سؤال کرد حضرت جواب دادند راجع به زن و مردش نه، لذا
دلالت بر بحث ما اخص از مدعا میشود ولی باز هم راجع به زن و مرد در صورت ضرورتش
مسلم هم در تابوت گذاشتن هم در قبر گذاشتن اشکالی ندارد و رفع ما اضطروا الیه میگوید
که جایز است لذا مسئله مسئله مشکلی است اگر مطالعه کرده باشید مسلم در میان شما
هستند یک افرادی که مطالعه کردهاند اگر مطالعه کرده باشید خیلی اهمیت به بحث داده
نشده و به طور کلی فرمودهاند که لایجوز اینکه دو تا میت را در یک قبر بگذارند
صورت ضرورت طوری نیست برای اینکه پیامبر در جنگ احد گذاشتند صورت اختیارش جایز
نیست چرا؟ برای اینکه روایت صفار دلالت دارد بر اینکه در تابوت واحد نمیشود پس
در قبر به طریق اولی و از بحث گذشتهاند. بنابراین اگر از اجماعی در مسئله، حالا
اجماع که نه، اگر شهرتی در مسئله باشد و از شهرت بترسیم همینطور که مرحوم سید
محشین بر عروه همین جور از شهرت ترسیدهاند و فرمودهاند که لایجوز دفن المیتین فی
قبر واحد، این مسئله اول، خیلی دلمان میخواهد از شما استفاده بکنیم.
مسئله 13 این هم
مسئله مشکلی است فرمودهاند یجب دفن الاجزاء المبانه من المیت حتی الشعر والسن
والنظفر و مثل صاحب جواهر و امثال اینها ادعای اجماع هم کردهاند که مثل مثلا
بعد از مردن این میت مو زیاد داشته حالا یا به آن شرمگاهش یا به جای دیگر زیر بغلش
میخواستند که تمیزش بکنند اشتباه کردند موهایش را تراشیدند گفتهاند این موها را
باید با این میت دفن کرد توی کفنش هم باید دفن کرد یعنی باید بعد از آنکه این میت
را مثلا توی قبر گذاشتند این موها را هم بگذارند توی کفنش. مرحوم صاحب جواهر و
دیگران ادعای اجماع روی مسئله کردهاند.
اما مرحوم سید دفنش
را گفتهاند اما نگفتهاند که دفن با کفن، مرحوم سید گفتهاند که یجب دفن الاجزاء
المبانه من المیت، اما مشهور گفتهاند یجب دفن اجزاء المبانه من المیت فی الکفن و
حق هم با مشهور است، نمیدانم مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه چه جور شده که این
کفن را از سؤال زدهاند یعنی از فتوی زدهاند؟
حالا روایت بخوانیم
روایت 1 از باب 11 از ابواب غسل میت مصححه ابن ابی عمیر عن ابی عبدالله علیه
السلام البته من نوشتهام مصححه اما مرسله است اما چونکه ابن ابی عمیر لایروی الا
عن ثقه گفتم مصححه ابن ابی عمیر عن ابی عبدالله علیه السلام فرمودند لا یمس عن
المیت شعر و لاظفر و ان سقط منه شیئ فاجعله فی کفنه روایت دلالتش خیلی خوب است مس
میت نمیشود کرد حتی مو، این مورد فتوی هم هست سابقا هم اگر یادتان باشد صحبت
کردیم که اگر دست بگذارد به مو دست بگذارد به استخوان غسل واجب میشود، خب حضرت
فرمودند مس میت نکند، حالا اگر کرد حالا دیگر ندارد، معلوم است اگر کرد باید غسل
بکند اما این جمله و ان سقط منه شیئ فاجعله فی کفنه خب ظاهر روایت این است که باید
توی کفن میت نه اینکه مثلا روی قبر را بپوشانند بعد آن موها را زیر خاک بکنند که
بعضی از فقهاء هم همین فتوی را دادهاند گفتهاند که آن که واجب است دفن است دیگر
حتی مثلا گفتهاند که غسل و کفن و امثال اینها هم لازم نیست فقط آن که واجب است
اینکه موها را یا این ناخنها را زیر خاک بکنند، حالا زیر خاک توی قبرش یا نه
مثلا زیر خاک بکند توی باغچه، یک جا زیر خاک بکند، فتوی این جوری است. حرف مرحوم
سید رضوانالله تعالی علیه در عروه همین است که فرمودهاند یجب دفن اجزاء المبانه
من المیت حتی الشعر و السن و الظفر که مثل مرحوم آقای حکیم و آقای خویی هر دو
ادعای اجماع روی آن کردهاند و مرحوم صاحب جواهر هم همین جور ادعای اجماع کردهاند
راجع به دفنش، ولی این جمله مرحوم سید آدم را گیر میاندازد که روایت میگوید
فاجعله فی کفنه، مرحوم سید میفرمایند که یجب دفن اجزاء المیت اما فی کفنه دیگر
لازم نیست چه جور درستش بکنیم؟ بگوییم مثلا مرحوم سید آن جا را میگوید که دفنش
کرده باشند بخواهیم نبش قبر بکنیم نمیشود پس بنابراین اینها را روی قبرش زیر خاک
بکنید پهلوی قبرش زیر خاک بکنید اما این هم که حالا حرف ماست، ما بخواهیم حرف
مرحوم سید را مطلق که نیست که ما قیدش بزنیم لذا چه در نظر مبارک مرحوم سید بوده
این کفن را انداخته؟ مثلا الغاء خصوصیت کردهاند چون که اینها از زنده هم مستحب
است این کار بشود یا مثلا از مرده وقتی که دفنش کردند که اجزاء مبانه است آن وقت
باید زیر خاکش کرد البته واجب است فرق بین زنده و مرده این است که ناخنهای زنده
مستحب است زیر خاک بشود ناخنهای مرده واجب است زیر خاک بشود، اگر کسی این را
بتواند بگوید که بگوید این فی کفنه یا دخالت ندارد یا اگر دخالت داشته باشد آن جا
را میگوییم که خاکش کرده باشند و الا اگر ما باشیم و روایت این است که این میت را
اگر مثلا بعضی اوقات هم اتفاق میافتد بعضی مسئله ندانها ناخنش را میگیرند میخواهند
نظیفش بکنند، نظیفش خیلی خوب است باید نظیفش بکنند از همین جهت باید اول نظیفش
بکنند پاکش بکنند بعد غسلش بدهند تا آن غسل پاک حسابی بکند لذا ناخنهایش را میگیرند
موهای زیر بغلش و موهای عانهاش را میتراشند این کار درست نیست نباید این کار
بشود حرام هم هست حالا اگر کسی کرد این موها را باید دفن بکند، اگر ما باشیم و
روایت باید بگوییم مثل دستش است همینطور که دستش را باید با خود مرده زیر کفن
بکند این هم همین جور است مگر آن جا که نشود آن وقت دست را مستقلا دفن میکنند یا
اینکه آن مو را مستقلا دفن میکنند، این هم مسئله دوم که مسئله مشکل است و چه
جوری حل بکنیم؟ نمیدانیم اما آنچه میدانیم این است روایت صحیح السند
ظاهرالدلاله میگوید که موهای میت مثل خود میت است همینطور که خود میت را باید
غسل داد کفن کرد دفن کرد این موها را اگر دلیل بر غسل و تکفینش نداشته باشیم دلیل
بر دفنش داریم و روایت ابن ابی عمیر میگوید باید دفن کرد آن هم با خود میت. هر چه
جزء میت است باید با
میت بشود اما چیزهایی جزء میت نیست مثل دندان مصنوعی و
عینک نه.
مسئله 14 مسئله
آسانی است هم فقهاء فتوی دادهاند هم روایت هست فرمودهاند اذا مات شخص فی البئر
ولم یمکن اخراجه یجب ان یسد القبر و یجعل قبرا له همان چاه را برایش قبر قرار میدهند
لذا غسلش که نمیشود داد برای اینکه فرض این است که نمیشود از چاه بیرونش آورد
کفنش نمیشود کرد همان لباسهایش اگر لباسی داشته باشد کفنش است و همان چاه میشود
قبر او، لذا نماز میشود خواند برای اینکه سابقا گفتیم که اگر میتی را دفن کردند
دیگر به قبر او نماز میخوانیم این جا هم همین طور حالا به منزله دفن است نمیشود
بیرون آورد بنابراین به قبرش نماز میخوانند، دیگر مابقی و یجعل قبرا له تا این
جاها درست است و یصلی علیه را هم سابقا صحبت کردیم بالاخره یصلی علیه هم این جا میگوییم
اینکه باید به قبرش نماز بخوانیم، تا این جا معلوم است و دلیل هم لازم نیست اگر
یک کسی بخواهد دلیل بیاورد قاعده میسور دلالت بر مطلب میکند و آن این است که این
میت را باید غسلش داد باید کفنش کرد باید نماز بر آن خواند باید دفنش کرد اینها
نمیشود، فقط میشود نماز به قبرش خواند قاعده میسور میگوید المیسور لایسقط
بالمعسور ولی ظاهراً دلیل هم نمیخواهد و لو قاعده میسور هم کسی بگوید نه اما این
یک امر عقلی است و میتوانید شما هم بگویید آقا دلیل اصطیادی هم داریم یعنی بررسی
بکنیم در تجهیزات میت به دست میآوریم همینکه اگر نشد غسلش بدهیم خب تیممش میکنیم،
نشد تیمم بدهیم همین جوری دفنش میکنیم اگر نشد کفنش بکنیم به هر چه میشود، اگر
اصلا نشد عریانا دفنش میکنیم، اگر نشد نماز بخوانیم نماز به قبرش میخوانیم، اگر
نشد دفنش بکنیم هر جور میشود ولو توی دریایش بیندازیم اینها همه قاعده میسور است
دیگر سابقا هم روی همهاش صحبت کردیم لذا یک کسی میتواند بگوید آقا این جا دلیل
اصطیادی داریم یعنی از روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده میکنیم اینکه اذا
مات شخص فی البئر ولم یمکن اخراجه یجب ان یسد القبر و یجعل قبرا له، از آن روایات
به خوبی این حرف استفاده میشود.
آن وقت یک مسئله
باقی میماند که این را متعرض نشدهاند معمولا این جا دیگر خودمان متعرض میشویم و
آن این است که خب اگر صاحب چاه بگوید راضی نیستم حالا چه؟ خب فرض ما این است که
نمیشود بیرونش بیاوریم دیگر صاحب چاه بگوید راضی نیستم بروید بیرونش بیاورید دیگر
این حرف زور است معلوم است نمیشود این حرف را بزند مثل اینکه یک کسی در خانه
غصبی باشد نتواند بیرون بیاید که این مسئله مصادیق هم خیلی پیدا میکند مثلا چند
روز قبل، این استفتاء زیاد از من شده آن که مثلا یک پدری مرده دو سه تا فرزند دارد
یکی از فرزندها یا دو تا توی این خانه نشسته اند حالا یک دختری دارند این میگوید
من راضی نیستم شما نماز توی این خانه بخوانید یک دفعه میتوانند حقش را بدهند نمیدهند
و آن میگوید من راضی نیستم خیلی خوب خوب است نمیتوانند اینها تصرف در این خانه
بکنند، یک دفعه حقش را میدهید این حق را نمیگیرد میگویند بیا تقسیم کن نمیکند،
میگویند که بفروش نمیفروشد میگویند بخر نمیخرد اما لج کرده میگوید راضی نیستم
توی این خانه نماز بخوانی این دیگر بگوید راضی نیستم فایدهای ندارد حتی اجازه از
حاکم شرع هم نمیخواهد برای اینکه رفع ما اضطروا الیه میگوید این رضایت این شرط
نیست رضایت این شرط آن جاست که بتواند این تخلص را از غصب پیدا بکند و اما اگر نه
هرچه بگوید راضی نیستم راضی هستم و اینها فایدهای ندارد ما نحن فیه هم همین است
توی چاه است نمیشود در آورد خب چه باید کرد؟ باید این صاحب چاه میتواند بگوید
پولم را بدهید این جا را قبر قرار میدهید چاه را بخرید پولش را بدهید این خوب است
اما همین جور بگوید راضی نیستم خدا پدرت را نیامرزد این حرفها دیگر پذیرفته نمیشود.
مسئله بعدی هم مسئله مشکلی است مطالعه کنید تا فردا ان شاءالله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد