جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: اگر در ميان نماز اما در حال سجده آب پيدا شود؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 500
    تاريخ درس: ۱۳۹۰/۸/۱

    متن درس:

    رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

     

    در مسئلۀ 19 فرمودند: اذا کان وجدان الماء فی أثناء الصلاة بعد الحکم الشرعی بالرکوع کما لو کان فی السجود وشک فی أنه رکع أم لا، حیث إنه محکوم بأنه رکع فهل هو کالوجدان بعد الرکوع الوجدانی أم لا إشکال، فالاحتیاط بالإتمام والإعادة لا یُترَک.

    مسئله یک مسئلۀ مشکلی برای مرحوم سید (رضوان الله تعالی علیه) شده است و اینکه مسئله این بود که اگر بعد رکوع آب پیدا کرد، می­تواند این نماز را با تیمم بخواند و اینکه آب آمد و تیمم باطل شد، در اینجا نیست. مسئله­اش را با فروعاتش فرمودم. حال این که با تیمم به نماز ایستاده، در سجده است و شک کرد که رکوع را به جا آورده یا نه، قاعدۀ تجاوز می­گوید رکوع را به جا آورده و از این به بعد جلو برود. حال این اگر در سجده آب پیدا کرد، آیا نمازش درست است و با این تیمم می­تواند نماز بخواند یا نه؟ به قول مرحوم سید آیا رکوع شرعی جای رکوع وجدانی را می­گیرد یا نه؟ . این نمی­داند که رکوع کرده یا نه. اگر رکوع کرده باشد، آن روایتها می­گوید که آب آمد و تیمم باطل نشد. اگر رکوع نکرده باشد، آب آمده و تیمم باطل شده و حالا این نمی­داند که رکوع کرده یا نه. اگر قبل از تجاوز باشد، رکوع نکرده و نماز باطل است. اما اگر در سجده باشد و محل رکوع گذشته باشد، این وجداناً نمی­داند که رکوع کرده یا نه، اما شرعاً رکوع کرده است. یعنی قاعدۀ تجاوز می­گوید قد رَکَع، یعنی رکوع کرده است. حال به قول مرحوم سید آیا این رکوع شرعی، رکوع تعبّدی و رکوع به قاعدۀ تجاوز، آیا می­تواند به جای رکوع وجدانی باشد؟

    معمولاً محشین بر عروه گفتند بله. گفتند قاعدۀ تجاوز می­گوید این رکوع کرده است. پس رکوع تعبّدی به جای رکوع وجدانی و آب آمده و تیمم باطل نشده است. معمولاً محشین بر عروه اینطور فرمودند. مرحوم سید نتوانستند روی این فتوا دهند. لذا گفتند مسئله اشکال دارد و حالا که اشکال دارد باید احتیاط کند. احتیاطش هم اینست که این نماز را بخواند و دوباره وضو بگیرد و این نماز را با وضو بخواند. یک وجه دیگر هم دارد، و آن اینست که نماز را بشکند و این را مرحوم سیّد نفرمودند. نماز را بشکند و وضو بگیرد و نماز بخواند. باید مسئلۀ دیروز بیاید و اینکه شکستن نماز حرام است. و این نمی­تواند نماز را بشکند، پس بنابراین احتیاطش اینست که نماز را بخواند و دوباره یک نماز دیگر بخواند. مرحوم سیّد نتوانستند فتوا دهند. ظاهراً حق هم با مرحوم سید باشد. باید اشکال نکنیم و فتوا دهیم که این رکوع تعبّدی، نمی­تواند در مسئلۀ ما به جای رکوع وجدانی باشد. برای اینکه روی قاعدۀ تجاوز روایات صحیح السند و ظاهرالدلاله داریم و از اول تا آخر هم روایت هست. سؤال می­کند که رفته به رکوع و نمی­داند که حمد و سوره را خوانده یا نه، می­فرمایند که خوانده است. مثلاً رفت به سجده و نمی­داند آیا رکوع کرده یا نه، می­فرمایند رکوع کرد. تشهد می­خواهد و نمی­داند آیا دو سجده را کرده یا نه، می­فرمایند دو سجده را کرده است. روایتها هم ظاهرالدلاله است و هم صحیح السند، اما مسئله اینست که آیا اطلاق دارد یا نه. به این معنا که مانحن فیه را هم بگیرد و بگوید که مطلقا رکوع کرده و در مسئلۀ ما هم که نمی­داند رکوع کرده یا نه، بگوید که رکوع کرده و آب آمده و تیمم باطل نشده است. چنین اطلاقی نمی­توانیم از روایات بگیریم . برای اینکه روایات در مقام بیان تشریع است و نه در مقام بیان خصوصیات. وقتی در مقام بیان خصوصیات نشد، قاعدۀ تجاوز قدر متیغن پیدا می­کند و قدر متیغنش غیر از مسئلۀ ماست. این از یک جهت و یک جهت دیگر هم روایاتی که می­گفت اگر بعد رکوع آب پیدا کرد، آب آمده و تیمم باطل نشده است که روایات این را هم خواندیم و روی آنها فتوا دادیم و مسئله تمام شد. اما آیا اطلاق دارد که مانحن فیه را بگیرد یا نه؟ نه. برای اینکه در مقام بیان نیست بلکه در مقام تشریع حکم است. اما اینکه هر رکوعی، روایتها دلالت ندارد. لذا قدر متیغنش رکوع وجدانی می­شود و نه رکوع تعبّدی.

    گفتم گرچه مسئله مشهور شده در محشین بر عروه و من جمله مقررین آقای حکیم و آقای خوئی، اینجا فتوا می­دهند که بله رکوع تعبّدی به جای رکوع وجدانی است. تمسّک می­کنند به قاعدۀ تجاوز و می­گویند قاعدۀ تجاوزی که می­گوید قَد رَکَع، مانحن فیه را می­گیرد. پس رکوع تعبّدی به جای رکوع وجدانی است. لذا اگر بخواهیم حرف مشهور در محشین را بزنید و اگر می­خواهید حرف مرحوم آقای حکیم و آقای خوئی را درست کنید، باید از قاعدۀ تجاوز، اطلاق­گیری کنید. یا از روایاتی که می­گوید اگر تیمم کرده و به نماز ایستاده و بعد از رکوع آب پیدا کرده، نمازش درست است و می­تواند با همان تیمم نماز بخواند و آب آمده و تیمم باطل نشده، از این روایات اطلاق گیری کند. و از هیچکدام نمی­توانیم اطلاق بگیریم؛ چون در مقام بیان خصوصیات نیست و می­خواهد قاعدۀ تجاوز درست کند. اما این قاعدۀ تجاوز در مسئلۀ ما، رکوع تعبّدی به جای رکوع وجدانی، اطلاق ندارد. روایاتی هم که می­گوید آب آمد و تیمم باطل نشد، اصل حکم را درست می­کند اما اطلاق ندارد که بگوید رکوع تعبّدی به جای رکوع وجدانی. در هر دو قدر متیغن می­گیریم و قدر متیغنش رکوع وجدانی می­شود و نه رکوع تعبّدی. این دائرمدار فهم شما و اطلاق گیری از این قاعدۀ تجاوز و از روایات است. حال بینی و بین الله هم نمی­شود ما از قاعدۀ تجاوز اطلاق بگیریم یا از روایات اطلاق بگیریم چون می­دانید که مقدمات حکمت اینست که مولا در مقام بیان مراد است و در مقام بیان خصوصیات است، قیدی ذکر نکرده پس اطلاق اراده کرده و اما اگر مولا در مقام بیان اصل تشریع باشد، نمی­توانیم مقدمات اول را جاری کنیم. از همین جهت هم اگر یادتان باشد، مرحوم شیخ انصاری در مکاسب می­فرماید آیات قرآن، اطلاق ندارد به خاطر اینکه آیات در مقام اصل تشریع است لذا احل ا... البيع و حرم الربوا، می­گویند که نمی­توانیم اطلاق گیری کنیم. برای اینکه می­خواهد بگوید که بیع در مقابل ربا و ربا در مقابل بیع است و بیع حلال است و ربا حرام است. اما هر بیعی دلالت ندارد و هر ربایی دلالت ندارد. لذا مسئلۀ ما اینست که آیا رکوع تعبّدی می­تواند به جای رکوع وجدانی بنشیند یا نه؟ دلیلتان چیست؟ می­گویند قاعدۀ تجاوز. می­گویند قاعدۀ تجاوز اصل قانون درست می­کند. می­گوید ما قاعدۀ تجاوز و قاعدۀ فراغ داریم. اما اینکه قاعدۀ تجاوز همه جا و حتی در رکوع تعبّدی، را دلالت ندارد. اگر یک عامّی داشتیم و اگر یک بیان خصوصیاتی داشتیم بله اما عام که نداریم و بیان خصوصیات هم که نداریم. باید از قاعدۀ تجاوز قدر متیغن گیری کنیم و قدر متیغن آنجاست که رکوع وجدانی باشد و نه رکوع تعبّدی. این مسئلۀ 19 بود.

    مسئلۀ 20 : این هم مسئلۀ مشکلی است. از این جهت که مرحوم سید فتوایی که در جاهای دیگر می­دهند غیر از فتوایی است که اینجا می­دهند. لذا از این جهت مشکل است و الاّ اگر مسائل قبل را یادتان باشد که مباحثه کردیم و یا در اصول کار کرده باشیم و قاعدۀ اجتماع امر و نهی در نزد شما مسلّم باشد، مسئله خیلی مشکل نیست.

    مسئلۀ 20: الحکم الصحة فی صورة الوجدان بعد الرکوع لیس منوطاً بحرمة قطع الصلاة، فمع جواز القطع أیضاً کذلک ما لم یقطع، تا اینجا را سابقاً گفتند و معلوم است و حتی بردند در نماز مستحبی و گفتند فرقی بین نماز واجب و نماز مستحب نیست، اگر در رکعت دوم آب پیدا کرد ولو در نماز مستحبی، می­تواند آن نماز را تمام کند؛ گرچه می­تواند نماز را بشکند. لذا در مسئلۀ ما بگوییم که واجب است که نماز را ادامه دهد و بگوییم واجب نیست و این می­تواند اگر بعد از رکوع آب پیدا کرد، نماز را ادامه دهد و نماز را نشکند. تا اینجا خوب است. اما مسئله­ای که جلو آمده روی اینست: بل یُمکن أن یقال فی صورة وجوب القطع أیضاً إذا عَصى ولم یَقطع الصحَة باقیةٌ؛ که این مسئله را در جای دیگر بردند و مسئلۀ خوبی هم می­شود. مطلقا اینکه ایستاده به نماز و در وسط نماز، العیاذ بالله بچه در حوض افتاده و در حال غرق شدن است. این حتماً باید نماز را بشکند. حال اگر مقدّسی او گل کند و نشکند و یا مثلاً یک ضرر معتلابهی برای او جلو آمد، واجب است که نماز را بشکند و بگوید ما ضرر را متحمل می­شویم و حال اگر نماز را نشکند، گناه کرده است. ربطی به مسئلۀ ما ندارد و مسئلۀ ما مصداقی از کلّی است که خیلی جاها به درد می­خورد. که اگر یک امر اهمّی جلو  آمد که باید نماز را بشکند و نشکست و نماز را خواند، آیا این نماز درست است یا نه؟ دوران امر بین اهم و مهم، آیا این نماز درس است؟

    مرحوم سیّد در جاهای دیگر می­فرمایند این نماز درست نیست. می­فرمایند برای اینکه مُبعدّ نمی ­تواند مقرّب باشد. اجتماع امر و نهی است. برای اینکه این امر دارد که نماز را بشکن و اگر نماز را نشکند، این منهیٌ عنه است و مُبعّد است و مُُبعدّ نمی­تواند مقرّب باشد.

    مرحوم سیّد در اصول، در باب امر و نهی، اجتماعی هستند. در دوران امر بین امر و نهی و در اصول اجتماعی هستند اما در عروه، معمولاً امتناعی هستند. سابقاً هم هفت هشت تا فرع، چه در باب تیمم و چه در باب غیرتیمم از ایشان دیدیم. آنجاها می­فرماید اگر نماز را نشکند، نمازش باطل است و باید نماز را بشکند و نمی­تواند ادامه دهد. اما اینجا می­فرماید که می­تواند. گناه کرده اما نمازش درست است. می­فرماید بل یُمکن أن یقال فی صورة وجوب القطع أیضاً. اگر جایی پیدا شود که قطع نماز واجب باشد، در این جا هم می­گوییم اگر قطع نکرد، نماز صحیح است. إذا عَصى ولم یَقطع الصحَة باقیةٌ بناء على الأقوى من عدم بُطلان الصلاة مع وجوب القطع إذا ترکه و أتم الصّلاة. یعنی بنابر آن قاعدۀ اجتماع امر و نهی که بگوییم معصیت کرده، آری معصیت کرده اما اگر نماز را نشکست، نماز صحیح است. بناء على الأقوى من عدم بُطلان الصلاة مع وجوب القطع إذا ترکه و أتم الصّلاة. آن مسئلۀ اجتماع امر و نهی در اصول را در اینجا آوردند و روی آن فتوا دادند. بنابراین ربطی به مسئلۀ ما هم ندارد بلکه یک قاعدۀ کلّی که مرحوم سیّد هم قاعدۀ کلی کردند که طبق آن قاعدۀ کلّی، اگر واجب شد نماز را بشکنیم و نشکستیم و نماز را تمام کردیم، آیا این نماز صحیح است یا نه؟ در باب اجتماع امر ونهی، اگر شما مجوّزی شدید، می­گویید نماز صحیح است. وَ ان عصی؛ و اگر امتناعی شدید، می­گویید علاوه بر اینکه عصیان کرده، نماز هم باطل است. محشین بر عروه، من جمله مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خوئی در این مسئله می­فرمایند نماز باطل است. اگر واجب باشد که نماز را بشکند و نشکست، این علاوه بر اینکه گناه کرده و اهمّ را به جا نیاورده است، نمازش هم باطل است. چرا باطل است؟ معمولاً از این باب جلو آمدند و گفتند که مبعّد نمی­تواند مقرّب باشد. این معصیت می­کند و چون معصیت می­کند، این کارش مُبعدّ است یعنی نمازش مُبعّد است و وقتی مُبعد باشد، آنگاه نمی­تواند مقرّب باشد. و وقتی نشد که مقرّب باشد، پس نماز باطل است. که این لفظی که مُبعّد نمی­تواند مقرّب باشد، در کلمات زیاد است، من جمله اینجا که حتی مرحوم سید حاشیه دارند و می­گویند این نماز باطل است برای اینکه مُبعد نمی­تواند مقرّب باشد.

    این مسئله از باب اجتماع امر و نهی است که در باب اجتماع امر و نهی، اگر یک شیئی معوّل به عنوانین شد، یک عنوان منهیٌ عنه شد یا یک عنوان مأموربه شد، آیا آن مأمورٌ به است و امر ساقط است و این فقط منهیٌ عنه است برای اینکه مُبعدّ نمی­تواند مقرّب باشد و یا اینکه نه، بگوییم مانعی ندارد، من جهةٍ مُبعد است و من جهةٍ مقرّب است. پس از آن جهت که مُقرّب است این می­تواند نیّت قصد قربت کند و کتکش را می­خورد و نمازش هم صحیح است. هرچه این مسئله جلو آمده، ما گفتیم این نماز صحیح است ولو کتک می­خورد اما نماز صحیح است. برای اینکه گفتیم اولاً این نهی در عبادت نیست. گفتند امر به شیء یعنی امر به اینکه برو انقاذ غریق بکن. امر به شیء مقتضی نهی از ضدّش است. گفتیم این را در اصول گفتند نه. امر به شیء مقتضی نهی از ضدّ عام هم نیست چه رسد به نهی از ضدّ خاص. اگر بگوید انقاذغریق نکن، معنایش این نیست که نماز نخوان و فقط می­گوید انقاذ غریق کن اما اینکه نماز نخوان در این نخوابیده است. مگر اینکه شما در اصول بگویید امر به شیء مقتضی نهی از ضدّ خاص است که معمولاً کسی نگفته است و از متأخرین هم نگفتند. حال اگر هم بگویید امر به شیء که می­گوید انقاذ غریق کن، نهی از ضدّ خاص است و می­گوید نماز نخوان، این نهی که نهی تعبّدی نیست بلکه نهی قیدی است و نهی قیدی مُبعد نیست. لذا ولو منهیٌ عنه است ولی نهی آن برای انقاذ غریق است و نه اینکه ذاتش خراب باشد و نهی غیری نمی­تواند مُبعد باشد. حرف سوم بگویید امر به شیء مقتضی نهی از ضدّ خاص است. این نهی را هم بگویید مُبعد و بگویید امر ندارد اما به قول مرحوم آخوند در کفایه، ملاک دارد. الان این معتلابه شده و رفیق بد خرابش کرده وگرنه ذاتش که از بین نمی­رود و ملاک است و ملاک موجود است. ولو اینکه امر به شیء مقتضی از ضدّ خاص باشد و امر بالفعل این را بگیرد اما ملاک هست و همین مقدار که ملاک هست، کفایت می­کند. بالاتر از این حرفها، قضیۀ ترتّب است که ما قضیۀ ترتّب را قبول داریم. بگوییم این امر به شیء مقتضی نهی از ضدّ اینطور می­شود. مثلاً در مسئلۀ ما می­گوید برو انقاذ غریق کن، اگر نمی­روی پس لاأقل نمازت را بخوان. مانحن فیه همینطور است و طولی می­شود. می­گوید برو انقاذ غریق کن وگرنه نمازت را بخوان. اینکه انقاذ غریق نکن و نمازت را هم نخوان، زور است. و ترتّب یک امر عرفی است و ما همه جا این ترتّب را می­گوییم و من جمله در مانحن فیه. می­گوید انقاذ غریق کن و اگر انقاذ غریق نمی­کنی، نمازت را بخوان. بله کتک را می­خورد برای اینکه اهم را از دست داده است و مهم را به جا آورده است و آن مهم به جای خود اهمّ را به جا نیاورده و کتک می­خورد برای اینکه امر به اهم را زیر پا گذاشته است و ترتّب به ما می­گوید که این نماز درست است. و بالاخره حرف آخر ما همین است که این که می­گوید مُبعد نمی­تواند مقرّب باشد. یعنی دست از همۀ حرفها برمی­داریم اما اینکه می­گوییم مُبعد نمی­تواند مقرّب باشد، می­گوییم نه. عرف می­گوید مُبعد من جهةٍ می­تواند مقرّب من جهةٍ باشد. ما که نمی­توانیم قضیۀ اجتماع امر و نهی را به نهی در عبادات برگردانیم. آن کسانی که می­گوید مُبعد نمی­تواند مقرّب باشد، استاد بزرگوار ما آقای بروجردی خیلی روی این پافشاری داشتند و ایشان در حالی که اجتماعی بودند اما روی اینکه مُبعد نمی­تواند مقرّب باشد، خیلی پافشاری داشتند. ولی به آقای بروجردی هم می­گفتیم که آقا این یک امر عرفی است و نمی­شود ما اجتماع امر و نهی را به نهی در عبادات برگردانیم. یک دفعه عبادت منهیٌ عنه است مثل «دعی الصلاة أیام أقرائک». مثلاً این زن اگر بخواهد نماز بخواند و بگوید دلم نمی­نشیند و می­خواهم نماز ظهر و عصر بخوانم و شارع مقدس گفته نخوان طوری نیست، این نمی­شود. برای اینکه ذات این نماز منهیٌ عنه است. و اما در باب اجتماع امر و نهی می­گوید انقاذ غریق کن و نمی­گوید که نماز نخوان. این شیء خارجی مُعنول به دو عنوان است. یکی معنول به اینست که برو انقاذغریق کن و یکی هم مأمورٌبه است و این دو ربطی به هم ندارند و مانعی ندارد که شیء واحد من جهةٍ مُبعد باشد و یا من جهةٍ مقرب باشد. از آن جهتی که مُبعد است که کتکش را می­خورد و از آن جهت که مقرب است، نمازش درست است. لذا با این پنج دلیل، ما همیشه در این بحثها من جمله بحث امروزمان می­گوییم این نماز درست است ولو کتک می­خورد. مرحوم سیّد هم اینجا همین را می­فرمایند. مرحوم سیّد می­فرمایند که بل یُمکن أن یقال فی صورة وجوب القطع أیضاً إذا عَصى ولم یَقطع الصحَة باقیةٌ؛ یعنی این تیمم صحیح است و می­تواند با این تیمم نماز بخواند. چرا این را می­فرمایند؟ به دلیل اینکه، بناء على الأقوى من عدم بُطلان الصلاة مع وجوب القطع إذا ترکه و أتم الصّلاة. اگر آن امر مهم را که واجب است نماز را قطع کند، اگر آن امر مهم را ترک کند و نماز را قطع نکند و نماز را تمام کند، این نماز درست است به خاطر اجتماع امر و نهی و در باب اجتماع امر و نهی ما مجوزی هستیم. حرف مرحوم سیّد اینجا روی مبنایشان عالیست. برای اینکه ایشان در اصول اجتماعی هستند و آن پنج تا دلیل ما را هم مرحوم سیّد معمولاً در اصول قبول دارند من جمله مسئلۀ ترتّب. مرحوم آخوند در کفایه ترتّب را قبول ندارد و مرحوم آخوند در کفایه در اجتماع امر و نهی، امتناعی شده یعنی امر را می­اندازد و نهی را نهی بالفعل می­گیرد و می­گوید امر ندارد و آنگاه به خودشان اشکال می­کنند و می­گویند امر ندارد اما ملاک دارد و می­گوید ملاک کفایت نمی­کند و بعد قضیۀ ترتّب را جلو می­آورند و می­فرمایند ترتّب درست نیست. مرحوم آخوند در مقابل مرحوم سیّد امتناعی هستند. مرحوم سیّد اجتماعی هستند. اما این مرحوم سیّد وقتی در فقه و در عروه آمدند، معمولاً همه جا که ما دیدیم ایشان امتناعی هستند. گفتم که با مرحوم سیّد رفته بودند برای تفریح و چهارده مسئلۀ اجتماع امر و نهی از ایشان سؤال شده بود و ایشان هر چهارده مسئله را گفته بودند جایز نیست. شاگردها به ایشان ایراد کرده بودند که آقا شما اجتماعی هستید پس چرا می­گویید جایز نیست. گفته بودند آن حرفها در اصول است و این حرفها در فقه است. ولی همین مرحوم سیّد در اصول اجتماعی و در فقه امتناعی هستند اما در اینجا اجتماعی شدند. نماز صحیح است بناءً علی اجتماع امر و نهی و در باب اجتماع امر و نهی چون اجتماعی هستیم، پس این ولو کتک می­خورد اما نمازش صحیح است و اما این نماز با این تیمم صحیح است. حال اگر هم بیش از این می­خواهید، نمی­دانم شماها اجتماعی هستید یا امتناعی و ببینید که می­توانید این تناقض مرحوم سیّد را رفع کنید یا نه.

    و صلّی الله علی محمد و آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365