رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً
مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
مسئله 21: المجنب المتیمم بدل الغسل إذا وجد ماء بقدر کفایة
الوضوء فقط لا یبطل تیممه ، وأما الحائض ونحوها
ممن یتیمم تیممین إذا وجد بقدر الوضوء بطل تیممه الذی هو بدل عنه ، وإذا وجد ما
یکفی للغسل ولم یمکن صرفه فی الوضوء بطل تیممه الذی هو بدل عن الغسل وبقی تیممه
الذی هو بدل عن الوضوء من حیث إنه حینئذ یتعین صرف ذلک الماء فی الغسل فلیس
مأموراً بالوضوء ، وإذا وجد ما یکفی لأحدهما وأمکن صرفه فی کل منهما بطل کلا
التیممین ، ویحتمل عدم بطلان ما هو بدل عن الوضوء من حیث إنه حینئذ یتعین صرف ذلک
الماء فی الغسل فلیس مأموراً بالوضوء لکن الأقوى بطلانهما.
در مسئلۀ 21 فرمودند: المجنب المتیمم بدل الغسل إذا وجد ماء بقدر
کفایة الوضوء فقط لا یَبطُل تیممه،
یک کسی تیمم کرده بدل از غسل جنابت و حالا مقداری آب پیدا کرده
است برای وضو گرفتن. معلوم است آن تیمم بدل از غسلش درست است. برای وضو هم اصلاً
لازم نیست که وضو بگیرد. بنابراین آن آب باشد یا نباشد، اصلاً وضو، سالب به انتفاع
موضوع است. مسئله معلوم است.
وأما الحائض و نحوها ممن یتیمّم تیممین،
یک زن حائضی آب ندارد و تیمم کرده برای نماز و وضو هم گرفته برای
نماز.
إذا وجد بقدر الوضوء بطل
تیممّه الذی هو بدل عنه،
برای وضو آب پیدا کرده و برای غسلش که نمیتواند غسل کند، آن
تیمم باقی است. اما میتواند وضو بگیرد و آن تیمم باطل است و باید وضو بگیرد.
وإذا وجد ما یکفی للغسل
اما یک وقت به اندازۀ غسل آب دارد و برای وضو آب ندارد؛
ولم یمکن صرفه فی الوضوء بطل تیممه الذی هو بدل عن الغسل
باید با آن آب غسل کند و تیمم بدل از وضو هم که گرفته و دیگر
لازم نیست که تیمم کند و آب هم برای وضو ندارد.
و بقی تیممه الذی هو بدل
عن الوضوء من حیث إنه حینئذ یتعیّن صرف ذلک الماء فی الغسل فلیس مأموراً بالوضوء،
تا اینجا هم روی فرمایش ایشان معلوم است.
وإذا وجد ما یکفی لأحدهما،
این مسئلۀ 21 را برای این گفتند. مقداری آب دارد یا باید غسل کند
و یا باید وضو بگیرد.
وإذا وجد ما یکفی لأحدهما و أمکن صرفه فی کل منهما بطل کِلا
التیمّمین،
هر دو تیمم باطل است. لذا باید آن آب را صرف غسل یا صرف وضو
بکند. که معمولاً باید صرف غسل کند و غسل میکند و آن تیمم برای وضو هم باطل شده و
تیمم میکند و نماز میخوند.
ویُحتمل عدم بطلان ما هو بدل عن الوضوء
احتمالش هست که بگوییم غسل کند و تیممی که برای وضو گرفته، باطل
نشده است. بنابراین غسل میکند و با آن تیمم بدل از وضو که قبلاً گرفته است، نماز
میخواند. چرا؟
من حیث إنه حینئذ یتعیّن صرف ذلک الماء فی الغسل فلیس مأموراً
بالوضوء
برای اینکه غسل مقدم بر وضوست و وقتی مقدم بر وضوست، حتماً باید
آن آب را صرف غسل کند و نه صرف وضو، پس در حقیقت اصلاً تمکّن از وضوگرفتن ندارد. میگویند
این احتمال هست.
فلیس مأموراً بالوضوء لکن الأقوى بطلانهما.
لکن این حرف درست نیست. بنابراین این تیمم بدل از غسل و تیمم بدل
از وضو، هر دو باطل است.
این خلاصۀ فرمایش ایشان است.
معمولاً هم که در مسئلۀ 23 این حرفها را ندارند و میگویند که
یقیناً باید غسل کند و با همان تیمم که برای وضوست، میتواند نماز بخواند. یعنی یک
تهافت حسابی در مسئلۀ 21 و 23 پیدا میشود. حال روی این فکر کنید و ببینید که این
تهافت در کلام و آن هم در پیش هم، چون یک وقت مثلاً در کتاب صلاة یک چیزی گفتند و
در کتاب طهارت برگشتند و گفتند و در صلاة برگشتند و گفتند. اما در اینجا در مسئلۀ
21 و در مسئلۀ 23 یک تهافت حسابی هست.
مسئلۀ 23: المُحدث بالأكبر غير الجنابة إذا وجد ماء لا يكفي إلا
لواحد من الوضوء أو الغسل قدم الغسل و تيمم بدلاً عن الوضوء، وإن لم يكف إلا
للوضوء فقط توضأ و تيمم بدل الغسل.
حسابی میفرمایند که اینجا باید صرف در غسل بکند، بنابراین آن
تیممی که کرده باطل نیست. در مسئلۀ 21 میگویند که تیمم باطل است و در اینجا میفرمایند
باطل نیست. المُحدث بالأكبر غير الجنابة إذا وجد ماء لا يكفي إلا لواحد من الوضوء
أو الغسل قدم الغسل. وقتی غسل مقدم شد، یعنی دوران امر بین غسل و وضو، غسل مقدّم
است. بنابراین برای وضو اصلاً آب ندارد. آنگاه وقتی آب برای غسلش دارد و غسل میکند
و آب برای وضو ندارد و تیمم میکند و آن تیمم قبلی اگر باشد، صحیح است و احتیاج به
تیمم دیگر ندارد. لذا این تهافت را چطور میشود رفع کرد.
حال اصل مسئلۀ 21 که فرمودند؛ روی مبنای ما که ما میگوییم هر
غسلی کافی از وضوست، بنابراین مسئله سالبه به انتفاع موضوع میشود و مثل همان فرع
اول میشود که فرمودند المجنب المتیمم بدل الغسل إذا وجد ماء بقدر کفایة الوضوء
فقط لا یَبطُل تیممه، و این هم لایبطُل تیممّه است و اصلاً مسئله سالبه به انتفاع
موضوع است. مثل همان غسل جنابت است. روی مبنای ما که ما میگوییم هر غسلی وضو
دارد. در اینجا هم آب دارد برای غسل یا وضو و مسلّم باید غسلش را به جا بیاورد و
وقتی غسل را به جا آورد، کافی از وضوست و آنگاه مسئله سالبه به انتفاع موضوع است.
این از روی مبنای ماست. هرکجا گفتیم غسل کافیست، گفتیم غیر از غسل استحاضه و اما
غسل استحاضه معلوم نیست که غسل باشد و امثال اینها. حال الان آنچه مرحوم سید در
اینجا میگویند یعنی وأما الحائض و این بحث ماست و روی مبنای ما مسئله سالبه به
انتفاع موضوع است. یعنی مثل آن فصل اول است. غسل استحاضه اصلاً بحث ما نیست. آن
مسلّم است که اگر آب داشته باشد یا نداشته باشد، آن غسل استحاضه وضو میخواهد. در
این که اشکالی نیست و بحث ما نیست. بحث اینست که حالا همین حائض را که مرحوم سیّد
مثال زدند، اگر زن حائض غسل کند، مرحوم سیّد میگویند باید وضو هم بگیرد و ما میگوییم
نباید وضو بگیرد. برای اینکه ما میگوییم هر غسلی ولو غسل جمعه کافی از وضوست. پس
در مسئلۀ اینجا روی مبنای ما، مثل المجنب المتیمم و الحائض با هم هیچ تفاوتی نکرد.
و اما مرحوم سیّد روی مبنای خودشان جلو آمدند که میگویند هر غسلی وضو میخواهد
الّا غسل جنابت. لذا روی فرمایش مرحوم سیّد و روی مبنایشان، این درست است. حال
برسیم به مسئلۀ آخر، که یک مقدار آب دارد که یا باید صرف وضو کند یا صرف غسل کند.
آیا غسل مقدّم است یا وضو و یا تفاوت ندارد؟
مرحوم سیّد در آن مسئلۀ 23 میفرماید که غسل مقدّم است. دلیل بر
تقدّمش نداریم الاّ مثلاً ذوق فقهی بگوید که دَوَران امر بین غسل و وضو، غسل مقدم
است. اما از شما تقاضا دارم که مطالعهای کنید و ببینید که آیا میتوانیم یک دلیل
بیاوریم که دَوَران امر بین غسل و وضو، غسل مقدّم است. حَدث اکبر و حَدَث اصغر از
این جهت که تیمم میکند، حدث از بین میرود، تفاوت نمیکند. حال دَوَران امر بین
اینکه حدث اکبر را از بین ببرد یا حدَث اصغر را و بگوییم مقدم است که حدَث اکبر را
از بین ببرد، دلیل ندارد. لذا مرحوم سید هم با یُحتمل اینجا میفهمانند که دلیل
ندارد. مثلاً بعضی گفتند که در آنجا که غسل کافی از وضوست، آن روایتها که صحیح
السند هم هست میگوید انغاء من الوضوء. از آن روایت انغاء استفاده کنیم که انصافاً
این هم نمیشود. اما مشهور در میان فقهاست، اذا دارالأمر بین وضو و غسل، غسل مقدم
است. آن مسئلۀ 23 که ایشان روی آن فتوا داده است. آنگاه اگر غسل مقدّم باشد، مسئلۀ
اینجا درست در نمیآید. مسئلۀ اینجا اینست که میفرمایند: وإذا وجد ما یکفی
لأحدهما و أمکن صرفه فی کل منهما بَطَلَ کِلا التیمّمین، برای اینکه این درحقیقت
آب برای وضو ندارد و باید این آب را صرف غسل کند و وقتی باید صرف غسل کند، اصلاً
برای وضو تمکّن ندارد و وقتی تمکّن نداشت، تیممش باطل نیست. غسل حیض را میکند و
برای وضویش هم تیمم کرده و دیگر لازم نیست که تیمم کند و این بَطَلَ کِلا التیمّمین،
درست در نمیآید. باید بگویند، روی قاعدۀ مشهور که میگویند اذا دارالأمر بین غسل
و وضو، غسل مقدّم است که مرحوم سیّد هم در مسئلۀ 23 میفرمایند غسل مقدّم است.
بنابراین روی اینکه غسل مقدّم باشد این بَطَلَ کِلا التیمّمین، درست نیست. آنگاه
خود مرحوم سیّد اینجا میگویند که: ویُحتمل عدم بطلان ما هو بدل عن الوضوء من حیث
إنه حینئذ یتعیّن صرف ذلک الماء فی الغسل فلیس مأموراً بالوضوء، پس بنابراین باید
بگوییم که با آن آب غسلش را میکند و تیممش هم صحیح است. ولی دوباره میگویند لکن
الأقوى بطلانهما. یعنی غسل مقدّم بر وضو نیست و وقتی غسل مقدم بر وضو نشد، این یک
آب دارد و هر دو تیمم باطل شد. میتواند صرف غسل کند یا میتواند صرف وضو کند.
حسابی تهافت در کلام است. وقتی باید این کار را بکند، امکان شرعی ندارد. حال اگر
معصیت کند و ترتّب و امثال اینها، باز این را هم مشهور نمیگوید و روی ترتّبی که
ایشان میگویند، مشهور نمیگویند و مشهور میگویند که وضو باطل است. ولی علی کل
حالٍ این شرعاً تمکّن از وضوگرفتن ندارد برای اینکه باید این آب را صرف وضو کند.
وقتی تمکّن نداشت، ان لم تجدوا ماء فتیممّوا صعیدا، میگوید باید تیمم کند و این
قبلاً تیمم کرده و حالا که تیمم کرده، آیا میخواهید تیمم او را باطل کنید و
بگویید آب آمد و تیمم باطل شد، اینجا آب نیامده که تیمم باطل شود و آب آمده و تیمم
غسل را باطل کرد. آب آمد و تیمم باطل شد برای اینکه امکان برای غسل کردن را دارد.
بنابراین در این مسئلۀ 23 یک حرف داریم که روی مبنای ما، غسل حیض
کافیست از وضوگرفتن. وقتی اینطور باشد، المجنب المتیمم بدل الغسل إذا وجد ماء بقدر
کفایة الوضوء فقط لا یَبطُل تیممه، و همچنین حائض، در همۀ اینها تا آخر که بیاییم،
جُنُب و حائض تفاوتی ندارد در اینکه وقتی غسلش
را کرد کافی از وضوست. اما روی مبنای مرحوم سیّد و مشهور که میگویند فقط
غسل جُنُب کافی از وضوست و در مابقی اغسال همه و همه باید وضو بگیرد. فرمایش ایشان
تا آخر درست در میآید که آخر اینست که یک مقدار آب دارد که یا باید صرف غسل کند و
یا صرف وضو کند. اگر صرف غسل کند، نمیتواند وضو بگیرد و اگر صرف وضو کند، نمیتواند
غسل کند. حال این آب آمد و تیمم راجع به هر دو باطل شد. اینکه مرحوم سید در اینجا
میگویند بَطَلَ کِلا التیمّمین، چرا؟ به خاطر اینکه هم تمکّن برای غسل دارد و هم
تمکّن برای وضو دارد. بنابراین آب آمد و تیمم باطل شد. اما اگر کسی بگوید که اگر
دَوَران امر شود بین غسل و وضو، آنگاه غسل مقدّم است که مشهور اینست و مشهور در
میان فقهاء اینست. گفتم دلیل نداریم و تقاضا دارم روی این فکر کنید و ببینید که میتوانید
یک دلیل پیدا کنید که غسل مقدّم است. من آن وقتها میگفتم که ذوق فقهی اقتضاء میکند
که غسل مقدّم باشد. دوَران امر بین غسل و وضو، همانطور که امام علیهالسلام
فرمودند انغاء من الوضوء، این ذوق فقهی و امام علیهالسلام میخواستند ذوق فقهی
این را تحریک کنند که گفتند انغاء من الوضوء. دلیل نداریم. اگر بتوانید یک دلیل
پیدا کنید، خیلی خوب است. قدری روی این فکر کنید و ببینید که یک دلیل شرعی در
اینکه اذا دارالأمر بین غسل و تیمّم، غسل مقدّم است. مرحوم سیّد اینجا نمیگویند و
میگویند هر دو تیمم باطل است. در مسئلۀ 23 میگویند که غسل مقدّم است و تیمم هم
که برای وضو گرفته، طوری نیست. این اذا دارالأمر بین اینکه غسل مقدّم است یا تیمم،
یک تهافت در کلام مرحوم سیّد است. اینجا میگویند غسل مقدّم بر تیمم نیست و در
مسئلۀ 23 میگویند غسل مقدم بر تیمم است. یک کسی اصلاً روی مسئلۀ 23 و این مسئلۀ
21 یک چیز دیگر بگوید که مشهور در میان اصحاب و صاحب جواهر و امثال اینها این
مسئله را فرمودند که یک مقدار آب دارد و نمیداند غسل کند یا وضو بگیرد، بَطَلَ
تیممّین. اینکه مشهور است و همه گفتند. یک کسی در مقابل اینها بگوید این یک آب
دارد و یا صرف این بکند یا صرف آن و چرا میگویید تمکّن هم برای وضو دارد و هم
برای غسل. یعنی یک مقدار آب دارد یا باید صرف غسل کند یا صرف وضو و آقایان میگویند
تمکّن دارد که هم وضو بگیرد و هم غسل کند. چرا. این یا باید غسل کند و یا وضو
بگیرد. یک کسی باید ریشه را بزند. البته خلاف شهرت است اما بگوید اینکه شما میگویید
اذادارالأمر بین الغسل والتیمّم، غسل مقدم است یا اینکه هیچکدام مقدّم نیست. ما میگوییم
اذا دارالأمر بین غسل و تیمّم، این تمکّن بر هر دو ندارد و تمکّن بر یکی دارد یا
غسل یا تیمّم و اینکه شما بخواهید بگویید هر دو باطل است، چرا؟
بنابراین مختار میشود که هرکدام را گرفت، در آن یکی تیمّم باطل
نیست. مثلاً اگر وضو گرفت، تیمم غسلش باطل نیست و اگر غسل کرد، تیممّش باطل نیست.
برای اینکه تمکّن روی أحدهما میآید. یک کسی اینطور بگوید. اما یک حرف دیگر هست که
سابقاً گفتیم و اگر روایتها جلوی ما را نگیرد، حرف من حرف خوبی است و مخیّر میشود.
کسی نگفته و شما روی این فکر کنید.
روایتها این بود که تیمم کرد و به آبی رسید و گفت حالا وضو نمیگیریم
و به منزل که رسیدیم آنجا آب هست و وضو میگیریم. وقتی به منزل رسید، آب نبود.
حضرت فرمودند چون آب دید و تمکّن داشت، پس تیممش باطل است. این طبق آن روایتها که
از حضرت سؤال کرد، تیمم کرده بود برای نماز برای اینکه آب نداشت و حالا آب پیدا
شد، اما گفت حالا که آب پیدا شده در منزل هم آب هست و وضونگرفته با آن تیمم به
منزل دوم رسید و در منزل دوم آب نبود. آیا آن تیمّمی که گرفته بود صحیح است یا نه؟
حضرت فرمودند نه، برای اینکه تمکّن داشت از وضوگرفتن و وضو نگرفت. بگوییم آن
روایتها اینجا هم هست. اذا دارالأمر بین غسل و وضو، تمکّن از هر دو دارد پس تیمم
هر دو باطل است. اگر کسی آن روایتها را بیاورد، آنگاه این آب دارد برای أحدهما و
هر دو باطل میشود، درست در میآید. و الاّ قطع نظر از آن روایتها، عرفاً اگر آب
داشت یا برای وضو و یا برای غسل، میگوییم هر دو باطل نیست و أحدهما باطل است.
دَوَران انتخاب خودش است. وقتی انتخاب میکند و مثلاً غسل میکند، آن وضو صحیح است
و دیگر نمیتواند وضو بگیرد و یا وقتی وضو بگیرد، دیگر نمیتواند غسل کند. اما این
بَطَلَ کِلا التیمّمین، برای اینکه امکان برای هر دو دارد، بگوییم امکان برای هر
دو ندارد. البته همۀ اینها خلاف مشهور است و حرف دارد و باید روی اینها فکر کنید.
حال تقاضایی که از شما دارم که روی آن فکر کنید، اینکه این مسئلۀ 23 و مسئلۀ 21،
چه تفاوت میکند که مرحوم سیّد به آن توجه هم دارند برای اینکه اینجا میفرمایند: ویُحتمل
عدم بطلان ما هو بدل عن الوضوء من حیث إنه حینئذ یتعیّن صرف ذلک الماء فی الغسل
فلیس مأموراً بالوضوء. توجه به این دارند که اذا دارالأمر بین غسل و تیمم، غسل
مقدم است. فلیس مأموراً بالوضوء بل هو مأمور بالغسل، اما قبول نمیکنیم؛ لکن
الأقوى بطلانهما.در مسئلۀ 23 هم میفرمایند:
المُحدث بالأكبر غير الجنابة إذا وجد ماء لا يكفي إلا لواحد من الوضوء أو الغسل قدم
الغسل و تيمم بدلاً عن الوضوء، وإن لم يكف إلا للوضوء فقط توضأ و تيمّم بدل الغسل.
اذا دارالأمر بین غسل و تیمم، غسل مقدّم است. و این دلیل ندارد
اما شهرت بسزا دارد. حال در آنجا میفرمایند بَطَلَ کِلا التیمّمین، و در اینجا میفرمایند
بَطَلَ آن تیمم بدل از غسل. خیلی تهافت در این هست.
بالاخره الان ایشان میفرمایند اذا دارالأمر بین غسل و تیمم، غسل
مقدّم است. قاعدۀ کلی در مسئلۀ 23 میفرمایند اذا دارالأمر بین الغسل و تیمم، غسل
مقدّم است. در اینجا هم اذا دارالأمر بین غسل و تیمم، باید غسل کند و تمکّن از وضو
ندارد، پس تیمم اولش صحیح است.
حال حتماً روی این مسئلۀ 21 فکر کنید، شاید بتوانیم از شما
استفاده کنیم.
مسئلۀ 22: اذا وجد جماعة متیممون ماء مباحاً لا یکفی إلا لأحدهم
بطل تیممهم أجمع، این خیلی با آن مسئلۀ 21 تفاوتی ندارد و یک آب
هست اما دو نفر یا سه نفرند و هر سه میخواهند وضو بگیرند. تیمم کردند، حال آیا آب
که آمده تیمم همه باطل شد؟ مرحوم سیّد میگویند تیمم همه باطل شد. برای اینکه کلّ
واحد اینها میتوانند از این آب استفاده کنند، پس آب آمد و تیمم باطل شد. این
مسئله را با آن مسئلۀ 21 مثل هم میبیند. اذا دارالأمر را در آنجا میگفتیم بین
غسل و تیمم، هر دو باطل است و تیمم بدل از غسل و بدل از وضو باطل است. در اینجا
بردند روی دو نفر. مثلاً یعنی دو نفرند و میخواهند وضو بگیرند و یک قوری آب بیشتر
ندارند. اگر اینها تیمم کرده باشند، آیا حالا که این قوری آب پیدا شده، تیمم هر دو
باطل شده یا تیمم أحدهما؟ میگویند تیمم هر دو باطل است.
بله یک وقت مثلاً طوری باشد که متعیّن شود. مثلاً آقا رفت و به
زور حیازت کرد و نگذاشت نوبت به دیگری برسد. اینها بحث ما نیست. آنجا که امکان وضو
گرفتن برای أحدهما باشد، میفرمایند تیمم جمیع باطل است. لذا اگر کسی حرف مرا بزند
که در آنجا گفتیم اینکه میگویید امکان هر دو را دارد نه، بلکه امکان أحدهما دارد.
کسی در مانحن فیه هم اینطور بگوید که امکان برای هر دو نیست و چه موقع امکان برای
هر دو میشود؟ وقتی انتخاب کند. آنوقت او انتخاب نکرده و تیمم او صحیح است و تیمّم
این باطل است و باید با این قوری آب وضو بگیرد. اگر کسی این حرف مرا بزند و نگوید
که منافات با آن روایتها دارد، آنگاه میشود تیمّم أحدهما باطل است و هرکدام
انتخاب کنند، تیمم او باطل میشود و کسی که انتخاب نکرده ولو تعارف کرده، تیممش
صحیح است. آیا میشود این را گفت یا نه؟ اگر منافات با آن روایتها نداشته باشد،
عرفاً حرف خوبی است، الاّ اینکه شما بگویید با آن روایتها منافات دارد و صرف
امکان، حضرت فرمودند تیمّم باطل است.
قدری روی این فکر کنید تا فردا. ان شاء الله
و صلّی الله علی محمد و آل محمّد