أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
روایت دیگری که آورده شده برای اینکه نگاه کردن به وجه و کفین جایز است؛ روایت صحیحۀ علی بن جعفر عن أخیه موسی بن جعفر (ع) است.
روایت را نمیدانم چرا مرحوم صاحب وسائل در وسائل نیاوردند. قرب الاسناد صفحه 102.
مرحوم صاحب جواهر میفرماید که معتبرۀ صحیحۀ علی بن جعفر. مرحوم آقای خوئی میگویند که روایت ضعیف است به خاطر عبدالله بن حسن. ولی ظاهراً حق با مرحوم صاحب جواهر است برای اینکه عبدالله بن حسن را گرچه را در رجال توثیق نکردند اما مرحوم علی بن جعفر در قرب الاسناد، بیش از صد روایت از این نقل میکند. اصلاً میتوانیم بگوییم که قرب الاسناد وابسته به عبدالله بن حسن است و این معنا ندارد که علی بن جعفر، عبدالله بن حسن را موثق نداند و این همه روایت از او نقل کند. لذا توثیق علی بن جعفر، مخصوصاً استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میفرمودند و دیگران هم گفتند اما آقای بروجردی روی این اصرار داشتند و مخصوصاً که آقی بروجردی تخصص در رجال و درایه هم داشتند، میفرمودند قرب الاسناد نظیر کامل الزیارات است و نظیر تفسیر علی بن ابراهیم است که اینها تضمین کردند که آنچه میآورند صحیح السند باشد و آنچه نقل میکنند، موثق باشد. حال حرف آقای بروجردی را کسی نزده و باید بزنیم و حرف خوبی است برای اینکه علی بن جعفر این قرب الاسناد را نوشته و تضمین کرده است که روایاتی را که میآورد که راویها هم کم است و اصلاً معنای همین قرب الاسناد اینست که علی بن جعفر از یک راوی و یا از دو راوی روایت را از موسی بن جعفر (ع)، نقل میکند. مخصوصاً عبدالله بن حسن را که ایشان خیلی از او روایت نقل میکند. بنابراین همینطور که صاحب جواهر فرمودند و دیگران هم این روایات قرب الاسنادرا صحیحه حساب کردند، پس روایت ضعیف السند نیست.
روایت اینست: سئلتُهُ عن الرجل؛ علی بن جعفر میفرماید که من از موسی بن جعفر سؤال کردم.
سئلته عن الرجل عن علی بن جعفر، ما یصلح له ان ینظر من المرأه التی لا تحل له؟ قال: الوجه و الکف و موضع السوار.
مرحوم صاحب وسائل این موضع سِوار را انداخته؛ لذا در روایت 5 از باب 109 از ابواب مقدمات نکاح، مرحوم صاحب وسائل، روایت را نقل کرده و نه از عبدالله بن حسن بلکه از دیگری نقل کرده اما بالاخره از قرب الاسناد نقل کرده و این موضع سِوار را انداخته است. حال آیا در آن نقل نبوده و یا این قرب الاسنادی که پیش صاحب وسائل بوده، این جمله را نداشته و نمیدانم چطور است که صاحب وسائل تقطیع کرده و دیده این موضع سوار را که نمیشود گفت لذا تقطیع کرده و نمیدانم چگونه است. بالاخره آنچه در وسائل است، این موضع سوار را ندارد و آنچه در قرب الاسناد است، این موضع سوار را دارد. اگر موضع سوار را نداشت، روایت هم صحیح السند بود و هم ظاهرالدلاله و دلالتش خیلی خوب است.
مرحوم آقای خوئی میخواهند این لا تحلّ له را معنا کنند یعنی محارم؛ برای اینکه روایت که از نظر سند خوب است و از نظر دلالت هم خوب است، لذا میگویند معنای این لا تحلّ له اینست که: ما یصلح له ان ینظر من المرأه التی لا تحل له؟ یعنی من المحارم و حضرت فرمودند: الوجه و الکفین. اگر این باشد، معلوم است که روایت معرضٌ عنهاست. برای اینکه معلوم است که پسر میتواند به گردن و سر و صورت مادرش نگاه کند. لاأقل اگر نتواند به مواضع حساس مثل سینه و امثال اینها نگاه کند، پسر میتواند به سر و صورت مادر نگاه کند و برادر به خواهر نگاه کند. لذا مرحوم آقای خوئی میخواهند روایت را از کار بیندازند به اینکه المرأه التی لا تحل له یعنی المرأة التی یکون محرما یا تکون محرما. یعنی اینطور معنا میکنند. آنگاه روایت از کار میافتد برای اینکه مربوط به وجه و کفین نیست و مماثل به مماثل و مخصوصاً به محرم میتواند نگاه کند. ولی فرمایش آقای خوئی ظاهراً درست نیست و این ما یصلح له ان ینظر من المرأه التی لا تحل له؛ یعنی حلال نیست که با او ازدواج کند و حضرت فرمودند: الوجه و الکف و موضع السوار. اگر این موضع السوار را نداشت؛ همینطور که صاحب جواهر هم میفرماید و انصافاً روایت از نظر سند که معتبر است و از نظر دلالت هم خیلی خوب است؛ و ندارد که این باز بگذارد یا نه بلکه نظر را دارد. برای اینکه صاحب جواهر روی این حرف خیلی اصرار دارد و شما هم به فرض اثبات کنید که او میتواند باز بگذارد؛ شما از کجا میتوانید نگاه کنید. صاحب جواهر روی این اصرار دارد. آنگاه روایت علی بن جعفر، این هم نیست برای اینکه نظر نامحرم به وجه و کفین است؛ لذا روایت هم صحیح السند است و هم ظاهرالدلاله است. فقط اشکالی که هست، موضع السوار است که این موضع السوار را هیچ کس نگفته. یعنی آنهایی که وجه و کفین را میگویند، مثل شیخ انصاری و امثال شیخ انصاری مثل شیخ طوسی، میگویند وجه و کفین؛ اما موضع السوار که بالاتر از کف است یعنی ذراع است، معلوم است و دیروز هم روایتش را خواندیم که أنّه من الزینة و أنّه از چیزهایی است که حتماً نامحرم نمیشود نگاه کند. لذا این موضع السوار، روایت را مجمل میکند. اگر بگوییم نبوده که اینجا هست و اگر بگوییم بوده، روایت معرض عنها عند الاصحاب میشود. لذا اینطور که مرحوم آقای خوئی میگویند که روایت هم ضعیف السند است و هم لا تحلّ له، مربوط به مَحرمهاست. آنطور که ما عرض کردیم روایت صحیح السند است و لا تحلّ له هم یعنی اجانب. اما موضع السوار در این است که اگر بخواهیم به این روایت عمل کنیم، اصحاب عمل نکردند و اگر هم بخواهیم به آن روایت وسائل عمل کنیم که موضع السوار ندارد، آنگاه این روایت دارد. باز روایت غیر مأمولٌ به میشود. برای اینکه نمیدانیم آیا این موضع السوار را داشته با نداشته. در قرب الاسناد هست و در وسائل نیست. لذا نمیشود انسان جداً به روایت قرب الاسناد هم عمل کند.
روایت 2 از باب 109 از مقدمات نکاح:
مرسلۀ مروک است و خود مروک توثیق شده اما در اینجا مُروَک روایت را از من أخبره نقل میکند و مرسل میشود و روایت حجت نیست.
عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قلت له: ما یحل للرجل من المرأه ان یری اذا لم یکن محرما؟ قال: «الوجه و الکفان و القدمان»
مثل اینکه این روایتها عین قرب الاسناد است که در آنجا ما یحل له بود که مرحوم آقای خوئی معنا میکردند که ما یحل له یعنی مَحارم و این ما یحل له را خودش معنا کرده است. و یک اختلافی در نماز هست که وجه و کفین و قدمان استثناء شده و بسیاری از علما میگویند قدمان نه. اما راجع به مسئلۀ ما احدی نگفته که قدمان هم بله. آن که اجازه داده وجه و کفین است اما این وجه و کفین و قدمان است یعنی نامحرم میتواند روی پا و کف پا تا قوزک پا را نگاه کند که این را هیچ کس نگفته است. لذا روایت هم مرسل است و هم معمولٌ به عندالاصحاب نیست.
این 9 دلیل تقریباً آورده شد برای مجوزیها که مجوزیها یک روایت دیگر هم دارند که روایت را من اصلاً در اینجا ننوشتم، ولی چون بعضی از فضلا گفتند، مجبورم که بگویم. روایت، روایت خوبی نیست و روایت از نظر سند، عَمرو بن شمر است که از جابربن عبدالله انصاری نقل میکند. لذا مثل صاحب جواهر و دیگران و من جمله مرحوم آقای خوئی و مرحوم آقای حکیم، میگویند روایت، ضعیف السند است اما روایت صحیح السند است برای اینکه این عمرو بن شمر که به قول آقای بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) میگفتند این خیلی بدبخت بوده که حتی رسیده به آنجا که عَمر شده عُمر. و بسیاری از بزرگان این را توثیق کردند. البته مرحوم نجاشی این را رد کرده و گفته این غالی است. اما بسیاری از بزرگان و سه نفر از اصحاب اجماع از او روایت نقل میکنند. آنهم مثل ابن محبوب و عثمان بن سعید. بعد همه مهمتر از این، هم در کامل الزیارات آمده و آنهم خیلی آمده و هم در تفسیر علی بن ابراهیم آمده؛ به عبارت دیگر هم ابن قولویه او را توثیق کرده و هم علی بن ابراهیم. و یک وقت من بررسی میکردم و میدیدم که بیش از ده نفر به بالا از بزرگان و از اجلاّ از این عمرو بن شمر، روایت نقل میکنند. مرحوم نجاشی از این چیزها خیلی دارد که رد میکند و میگوید أنّه غالی. اگر ما هم در آن زمان بودیم، غالی بودیم. این حرفهایی که ما راجع به اهل بیت میگوییم، آن وقتها نمیگفتند و البته جرئت نداشتند و هرکس میگفت، او را طرد میکردند. من خیال میکنم مرحوم نجاشی که امثال اینها را طرد میکرده، یک نحو تقیه در کار بوده است. مثلاً مضمون زیارت جامعۀ کبیره را میگفته که ما میگوییم نِعم زیارة هذه و آنها اگر اینطور بوده، طردشان میکردند. من عقیده دارم که اینطور نبود که بگویند این به راستی غالی است. یعنی در مقابل سنّیها که ما را واجب القتل میدانستند و میکردند، آنگاه اینها مجبور بودند که کسی مثل عمرو بن شمر را بگویند غالی است. بنابراین بر فرض هم که عمرو بن شمر از نظر عقیده غالی باشد؛ اما از نظر روایت، طوری نیست که روایت نقل کند. اگر سنّی هم موثق باشد و روایت نقل کند، ما روایتش را میپذیریم. مثل سکونی و مثل نوفلی که شاید صاحب وسائل بیش از دویست روایت از سکونی و نوفلی نقل میکند؛ درحالی که هر دوی اینها سنّی هستند. و یا قیاس بن ابراهیم که بسیاری از بزرگان این قیاس بن ابراهیم را توثیق میکنند، در حالی که سنّی است. لذا بر فرض هم که عمرو بن شمر غالی باشد که نیست؛ از نظر عقیده باشد. مرحوم نجاشی در اینجا نگفته اما بعضی اوقات توثیق میکند و میگوید انّه صالح الروایة. یعنی از نظر عقیده قبولش ندارم و از نظر روایت قبولش دارم. و این عمرو بن شمر از آن دستۀ صالح الروایة است. لذا نمیشود عَمرو بن شمر را عُمر کنیم و بعد هم روایتش را طرد کنیم. عُمر نیست بلکه عَمر است و عَمر بن شمر جوفی است و از شاگردان جابر بن عبدالله انصاری است. و اینها یک اسراری از اهل بیت (علیهمالسلام) دارند. خوب این سند روایت است و لذا نمیشود در سند روایت، خدشه وارد کرد؛ که مرحوم صاحب جواهر و مرحوم آقای حکیم و آقای خوئی و امثال اینها، خدشۀ سندی کردند. خدشۀ سندی ندارد اما خدشۀ دلالی دارد و از جهاتی هم دارد.
روایت اینست که جابر بن عبدالله انصاری میگوید من در خدمت پیغمبر اکرم(ص) به منزل حضرت زهرا (س) رفتیم و پیغمبر اکرم (ص) در زدند و فرمودند: السّلام علیکم یا أهل البیت النبوة. حضرت زهرا (س) فرمودند که بفرمایید. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند کسی همراه من است، آیا او هم بیاید. حضرت زهرا (س) فرمودند یا رسول الله! چادر سرم نیست. پیغمبر اکرم(ص) فرمودند پای پیراهنت را بالا بیاور و روی سرت بینداز و اینگونه سرت را بپوشان. حال اجازه میدهید که بیاییم؟. حضرت زهرا (س) فرمودند که بیایید. جابر بن عبدالله انصاری میگوید وقتی رفتم و نگاه به صورت حضرت زهرا (س) کردم، دیدم که خیلی زرد است. پیغمبر اکرم (ص) حال ایشان را پرسیدند و فرمودند زهرا جون چه شده، رنگ تورا زرد میبینم. گفت: الجوع، الجوع. پیغمبر اکرم (ص)، دلشان سوخت و با خدا راز و نیاز کردند و فرمودند: خدایا این زهرا (س) را سیر کن. جابر بن عبدالله انصاری میگوید که ناگاه دیدم که مثل خون در صورت زهرا پیدا شد و خیلی بشاش شد و آن زردی به طور کلی از بین رفت و زهرا (س)، سیر شدند. بعد هم جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند که از آن به بعد زهرا (س)، سیر بودند و احتیاج به خوراک نداشتند. این بد مضمونی است. بعضی اوقات ما میآییم سرمه در چشمش کنیم، کورش میکنیم. خیلی از ما اینگونه هستیم و خیلی داغیم. لذا بعضی اوقات با اهل بیت (ع)،کارهایی میکنند و معلوم است که سزاوار نیست. و این روایت را نمیدانم چه کسی جعل کرده و چگونه است. رو گرفتن با این همه حرفهایی که میزنیم و بعد هم میزنیم، لاأقل مستحب است و استحبابش را که نمیشود منکر شویم و ما بگوییم زهرا (س)، این استحباب را ترک کرد و پیغمبر اکرم (ص) فرمودند اصلاً چادر سرت نکن. این خیلی بعید است. بعد هم زهرا (س) با آن همه عفتش بگوید جوع، جوع، یعنی گرسنهام و آن هم پیش جابر و پیغمبر اکرم (ص) او را سیر کرد. نمیشود اینها را گفت و اصلاً زشت است که اینها را بگوییم. بعد هم اینکه امیرالمؤمنین (ع)، اینقدر نمیتوانست خانه داری کند و زنش را سیر کند. نمیشود اینها را گفت و مسلّم است که اینها به اندازۀ ضرورت در رفاه بودند. ساده زیست بودند اما از نظر ضرورت در رفاه بودند. امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، حسابی از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج، خانهاش را اداره میکرد و خانه، احتیاج به خوراک و پوشاک نداشت. هم خانه درست کرد و هم ازدواج کرد و هم زن و بچهاش را به خوبی اداره میکرد. پس این جوع، جوع، چیست. حال بر فرض هم که بود، زهرا(س) که نباید جوع، جوع کند. از همۀ اینها که بگذریم، اینکه بزرگان گفتند؛ اگر به راستی درست بود، خوب این یک معجزۀ بزرگ برای اهل بیت (ع) است و این معجزه را باید لشاء، مثل سورۀ هل اتی و آن آیهای که در سورۀ هل اتی است که همۀ سورۀ هل اتی نازل شده و آن آیۀ شریفه باید چنین چیزی باشد. هیچ کدام از ائمۀ طاهرین این معجزه را نقل نکنند، به غیر از جابر بن عبدالله انصاری. معلوم است و من خیال میکنم که کسی روایت را جعل کرده برای اینکه شیعه را خراب کند و یا جابر را خراب کند برای اینکه جابر بن عبدالله انصاری خیلی مقام و منزلت دارد و آن حدیث لوح را که روایت صحیح السند است و اسماء ائمۀ طاهرین(ع) از طرف خدا در آن لوح، برای امام حسین (ع) آمده؛ نافلش همین است که حتی امام باقر (ع) فرمودند بیا به خانه و آمد و آن لوح را آورد و امام باقر (سلام الله علیه) از حفظ آن لوح را برایش خواندند و نمیدانم که این لوح کجاست و ما از این ذخیرهها زیاد داشتیم و از بین رفته است. و آن لوح از طرف خدا در وقت تولد امام حسین (ع) آمده که مرحوم کلینی با سندی صحیح، اسناد صحیحه دارد و این عبارت لوح را از جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند و البته سندهای دیگر هم دارد. بنابراین روایت را اگر نیاورده بودند و اصلاً در فقه ما نیامده بود، خیلی بهتر بود. ولی سببش اینست که ما اگر بخواهیم یک چیزی را درست کنیم و مخصوصاً صاحب جواهر که این صاحب جواهر (رضوان الله تعالی علیه) به خاطر اینکه ما را مجتهد کند، وقتی میخواهند یک چیزی را درست کنند، روی هم میریزند و برف انبار میکنند و هفت هشت ـ ده تا دلیل میآورند تا بتوانیم بعضی از این هفت ـ هشت ده تا دلیل را انتخاب کنیم. لذا این مسئلۀ مجوزیها است که ده تا دلیل آوردند که دیروز و امروز این ده دلیل را خواندیم و یک روایت دلچسب برای مجوزیها پیدا نکردیم. اما چون قول مشهور است و شیخ انصاری فرمودند و بعضی از محشین بر عروه و بزرگان فرمودند؛ لذا باز باید روی این فکر کنیم. مرحوم آقای خوئی تمسّک به اصل میکنند یعنی برائت و میگویند این ادلّه که ناتمام است، میشود به برائت تمسّک کنیم. نمیدانیم که این میتواند وجه و کفین را باز بگذارد یا نه، رفع مالایعلمون میگوید، میتواند. نمیدانیم که آیا این بدون شهوت و ریبه میتواند به او نگاه کند یا نه؟ رفع مالایعلمون. البته خیلی هم روی این پافشاری ندارد. چنانچه در حاشیه بر عروه هم ایشان از کسانی است که احتیاط واجب میکند. این برائت خوب است اما یک اشکال در این برائت است و در اصول آمده که اگر بتوانید این اشکال را رفع کنید، تمسّک به برائت بد نیست. آن اشکال اینست که اگر ظهوری باشد یعنی ظهور غیر حجت و اصل هم باشد. آیا ظهور مقدم است یا اصل؟. مثال میزنند به حمامهای عمومی که آنوقتها بود که ظهور اینست که زمین این حمامهای عمومی نجس است برای اینکه مردم با پای برهنه به مستراح میرفتند و برمیگشتند و پاهایشان نجس بود. میگویند ظهور با کلّ شیء طاهر میجنگد و کل شیء طاهر عمل نمیشود و ظهور مقدم است؛ اما بعضیها گفتند کلّ شیء طاهر، جاری میشود. حتی بعضی از بزرگان را من دیدم که اجتناب نمیکنند. حتی مثلاً نقل کردند که مرحوم حاج شیخ، یک دفعه وقتی لباس میپوشیدند، عمامۀ ایشان روی زمین حمام افتاد و آنگاه برداشتند و روی سرشان گذاشتند. میگویند کلّ شیء طاهر حتی تعلم. که مرحوم آقا سید محمدباقر درچهای (رضوان الله تعالی علیه) فرموده بودند که شارع مقدس، روزی یک تن نجاست خورد مردم میدهد با کلّ شیء طاهر حتی تعلم. این اشکال برائت اینجاست. این رو گرفتن زنها و نگاه نکردن، تقریباً یک سیره از متشرعه بوده و هست و الان هم هست و همیشه بوده و در زمان پهلوی هم بوده است. لذا، وقتی آیۀ حجاب نازل شد. اینکه امروز و دیروز در بعضی از کتابها میگویند که آیۀ حجاب و مرادشان و لایُبدینَ زینتَهُنَّ إلّا لِبُعُولَتِهِنَّ است. این آیۀ حجاب نیست و آیۀ حجاب آنست که در مورد چادر در سورۀ احزاب آمده است. یا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ. یا رسول الله! به همۀ زنها بگو که چادر سرتان کنید و رو بگیرید. این علامت شخصیت شماست. که استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی علاوه بر اینکه در درسهای تفسیرشان میفرمودند، همین جا روایت نقل میکنند که این روایت را هم عامه نقل کرده و هم خاصه و عامه از دُرالمنصور علامه طباطبائی گرفتند و روایت در نورالثقلین هم هست که وقتی آیۀ شریفه آمد، همۀ زنها رفتند، فی کیسة؟؟؟؛ یعنی چادر با روبنده و مثل یک کیسۀ سیاه و زن در کیسۀ سیاه رفت. این روایت است و آن هم آیه. حال کسانی که میگویند وجه و کفین جایز است، نمیگویند واجب است و مسلّم میگویند اگر رو بگیرد، مستحب است. یک سیره بوده در زمان پیغمبر اکرم و زمان ائمۀ طاهرین (ع). الان این خلیج فارسیها که هنوز ظاهرشان از نظر حجاب خراب نشده، حسابی فی کیسة هستند. زنها همیشه همینطور بودند و اینها یک ظهور است و اگر ما بخواهیم با برائت این ظهور را برداریم، همان است که آیا مثلاً وقتی دو سه روز باران میآید، معلوم است که اگر ما چشمها را به هم نگذاریم و کلّ شیء طاهر جاری کنیم، معلوم است که این سگها در کوچهها و کفشها در مستراح و برگشتن و غیره؛ و ظهور در اینست که این زمین نجس است. حال آیا کل شیء طاهر جاری است یا نه؟ آن کسانی که مثل شیخ انصاری (رضوان الله تعالی علیه) که در مکاسب میگویند ظهور مقدم بر اصل است. اما حتی مثل آیت الله آقا سید محمدباقر درچهای، درحالی که محتاط هم بودند، اما میگویند که اصل مقدم بر ظهور است. این اختلاف است. ما میگوییم ظهور مقدم بر اصل است. اگر شماها بگویید اصل مقدم بر ظهور است، حرف آقای خوئی درست در میآید و آن اینست که اینجا رفع مالایعلمون دارد، هم نگاه کردنش و هم رو گرفتنش.
روی این هم فکر کنید تا فردا. از شما تقاضا دارم که این دو سه روز روی این مسئله خیلی فکر کنید تا ما بتوانیم از شما استفاده کنیم.
یک حرف دیگر هم در مسئله هست و ندیدم که کسی بگوید، ببینید که آیا میشود این را به کرسی بنشانیم و بگوییم ضرورت در وضع فعلی. بگوییم ضرورت، همین که مرحوم سیّد اول که وارد بحث شدند، همین را فرمودند که زن از مرد و مرد از زن، باید رو بگیرد الاّ لضرورةٍ. و این ضرورت، اینطور است و مثل خون قروح و جروح است که خون قروح و جروح را میگویند، معفو است حتی برای کسی که ضرورت هم برای او نیست و هرج هم برای او نیست. مثلاً زمبلهایی در بدنش هست و این اگر هر روز بخواهد به حمام برود و هر بار بخواهد برای نماز آب بکشد، این برای عموم مردم ضرورت است و هرج است. گفتند برای آن کسانی که میتوانند حمام بروند و حمام هم برایشان مفید است، برای آنها هم معفو است. گفتند برای اینکه قاعدۀ هرج نوعی میآید و حکم نوعی را برمیدارد. آیا اینجا میشود این را گفت که بگوییم در وضع فعلی، وجه و کفین هم باز بودنش و هم نگاه کردنش، یک ضرورت عرفی است و چون ضرورت عرفی است، آن ضرورت را به عنوان ثانوی بگوییم، جایز است. آیا میشود این را گفت یانه؟
تقاضا دارم روی این دو حرف آخر فکر کنید. یکی برائت مرحوم آقای خوئی و یکی هم ضرورت من. اگر بتوانیم بگوییم، کاری کردیم و الاّ تا اینجا این ده دلیل، نتوانست برای ما درست کند که آیا زن میتواند وجه و کفینش را بدون شهوت و ریبه باز بگذارد و مرد هم بدون شهوت و بدون ریبه میتواند نگاه کند.
و صلّی الله علی محمد و آل محمّد