أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
این مسئلهای که مرحوم سیّد در مسئلۀ 51 آوردند و نمیدانم چرا در آنجا آوردند درحالی که جای آن، همین جا بوده است. دیروز مقداری دربارهاش حرف زدیم. حرفها باقی مانده و مقداری دیگر دربارهاش حرف بزنیم.
میفرماید: لا يجب علي الرجال التستر وان کان يحرم علي النساء النظر، و یجب علیهم التستر مع العلم بالتعمّد النساء فی النظر من باب حرمة الإعانة على الاثم.
این مسئله مشهور در میان اصحاب است. حتی صاحب جواهر ادعای اجماع کرده است. مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خوئی ادعای ضرورت کردهاند.
راجع به آن جملۀ آخر صحبت نشده و این از مرحوم سیّد است که و یجب علیهم التستر مع العلم بالتعمّد النساء فی النظر من باب حرمة الإعانة على الاثم است که بعد دربارۀ این صحبت میکنیم. اما این قول مشهور است که زنها باید بدنشان را از نامحرم بپوشانند اما مردها لازم نیست. حتی بعضی گفتند که زنها هم میتوانند به بدن مرد نگاه کنند؛ ولی معمولاً همین حرف مرحوم سیّد است که میفرمایند زنها باید بدنشان را بپوشانند اما مردها لازم نیست ولی زنها حق نگاه کردن ندارند؛ و سه دلیل آورده بودند که عمده همین سیره است که فرموده است، سیره هست که مردها خودشان را نمیپوشانند. حال این سیره از لاابالیهاست یا از عموم مردم یا از مردهای متدیّن و مردهایی که تقیّد به ظواهر شرع دارند. اینها بدنشان را نمیپوشانند. اگر مردشان سر و گردن و امثال اینها باشد، بله، مردم متدیّن در ایران رسم دارند که سر و گردن و زیر گلویشان باز باشد. اما حالا پیراهن آستین کوتاه بپوشند و یا شلوارک بپوشند و بگویند این سیره است، نمیدانم این سیره از کجا پیدا شده است.
یکی از آقایان میگفت که من دیدم عملهها پاچههایشان را بالا میکشند و عملگی میکنند، این که بحث ما نیست. اینکه پاچههایشان را بالا میکشند، اما این که سیرۀ متدینین و سیرۀ مسلمین نیست بر اینکه پاچههایش را بالا بزند و به کوچه بیاید. منعش همین که بوده؛ که دیروز میگفتم که همۀ آنها چپیه ارگال داشتند و پاچههایشان بالا نبوده و اینطور هم نبودند که سر و گردنشان را نشان دهند. یک سیره بوده است. هم از زنها و هم از مردها. اگر میخواهید ادعای سیره کنید، باید اینگونه ادعای سیره کنید که در میان متدینین سیره بوده که مردها سر تا پا پوشیده و زنها هم سر تا پا پوشیده بودند الاّ اینکه زنها روبنده داشتند و مردها نداشتند. حال وجه و کفین را بگویید. لذا دیروز میگفتم که نمیدانم این سیره یعنی چه!.بله صاحب جواهر فرمودند و حتی شهرت هم هست وحتی آقای حکیم و آقای خوئی، هر دو میگویند ضرورت است.
مرحوم آقای حکیم و آقای خوئی، رفتند در ایران و اینکه سر و گردن مردم پیداست و روی این گول خوردند. حال اگر هم میخواهیم بگوییم، باید بگوییم برای سر و گردن؛ اما برای سینه و برای پیراهن آستین کوتاه پوشیدن و شلوارک پوشیدن و پاچه بالا زدن، این سیره یعنی چه؟. حال در عربها که آقای حکیم هم عرب است، گرچه عراق، غرب زده شد اما علی کل حالٍ همۀ ما عربهای خلیج فارس را دیدم و الان هم هست که سیره اینست که مردهای عرب سر تا پا پوشیده هستند الاّ وجه و کفین. زنها سر تا پا پوشیده هستند، حتی صورتشان. اگر میخواهید تمسّک به سیره کنید، سیرۀ متدیّنین از زمان پیغمبر تا الان، اینطور است. لذا دلیل دیگر هم در مسئله نیست. عمده همین سیره است که میگویند سیره داریم، اینکه مثل عربها باشیم. مگر عربها کار نمیکنند. عربها حسابی کار میکنند و در زمان پیغمبر اکرم اگر عربی کار نمیکرد، در سرش میزدند. مگر میشود در عرب تنبلی باشد. لذا سیره که نداریم. وقتی سیره نداشتیم، میرویم در متدینین که سیره اینست که بپوشانند. مثلاً در همین ایران، بگویید متدیّنین، صورت و دست و گردن و زیرگلو پیداست. اما آیا متدیّنین با آستین کوتاه در کوچه آمدند؟ هیچ گاه نیامدند و الان هم نمیآیند و اصلاً این را ننگ میدانند و یک ارتکاز میدانند که این کار زشت است. ارتکازشان اینست که بدن باید پوشیده باشد. اگر کسی بگوید سیره به عکس است. سیرۀ لاابالیها که اصلاً حجت نیست. آن سیرهای که ما همه جا میگوییم و میخواهیم به آن تمسّک کنیم، میبریم در سیرۀ عقلاء. سیرۀ در بحث ما سیرۀ عقلاء متقیّد و تقیّد به حجاب و تقیّد به ظواهر شرع است؛ و این سیره عکس است. و بالاخره نمیتوانیم یک دلیلی بیاوریم، اینکه مرد میتواند بدنش را و اگر سر و گردن و این تعارفی که الان در ایران هست که این را هم ما با ضرورت درست میکنیم. حال اگر بتوانید تا این اندازه بیاورید اما اگر بخواهید سیره بیاورید، سیره برعکس است. هم راجع به زنها و هم راجع به مردها اینست که زنها خوشان را حسابی میپوشانند و مردها هم خودشان را حسابی میپوشانند. بحث در وجه و کفین است که آیا وجه و کفین میشود یا نه؟ قبلاً بحث کردیم که بعضی میگویند میشود و بعضی میگویند که نمیشود. اما بدن زن برای مرد و بدن مرد برای زن، اینکه این اجنبی است و نمیشود به او نگاه کرد؛ این علی الظاهر سیره است و باید بگوییم که همینطور که زن باید بدنش را بپوشاند، مرد هم باید بدنش را بپوشاند. این سیره است. دو تا دلیل دیگر هست که این بحث را تکرار کردم که این دو دلیل، خیلی خوب است و مرحوم سیّد به یکی از آن تمسّک میکند یعنی به قاعدۀ تعاون. وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛ مرحوم سیّد میگوید اگر زنها نگاه میکنند، این باید خودش را بپوشاند؛ از باب تعاون. یکی هم از باب نهی از منکر؛ که اگر ببیند که زنها به او نگاه میکنند، چطور با پیراهن آستین کوتاه باشد، باید نهی از منکر کند و نهی از منکر اینست که پیراهن آستین دار بپوشد و به کوچه بیاید. آنگاه هر دو دلیل عالیست. روی این اشکال شده یعنی مثل مرحوم آقای حکیم و آقای خوئی اشکال کردند که قاعدۀ تعاون در اینجا نمیآید. تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛ تعاون یک معنای عرفی است. اگر یادتان باشد در مکاسب، مرحوم شیخ خیلی روی این حرف میزنند و تعاون را منقسم میکنند به سه قسم. میگویند یکی اینکه سبب دور است. آنگاه مثال میزنند، مثل اینکه نانوا که نان میپزد، میداند که این نان را ظالم میگیرد و میخورد و قوت پیدا میکند و ظلم میکند. میگویند این یک تعاون است که سبب از مباشر دور است. میگویند یک قسمت هم سبب یعنی مُباشر. که مرحوم مقدس اردبیلی مثال میزدند و میگفتند که چوب را میدهد به دست ظالم برای اینکه بر سر مظلوم برسد. گفتند این هم معلوم است که تعاون است. اما سببهای متوسّط؛ آیا تعاون این را میگیرد یا نه؟ اختلافی است. مرحوم سیّد در عروه میگویند بله؛ عرف این را تعاون میداند. حق هم با مرحوم سیّد است. تعاون یک معنای عرفی است؛ اگر مرد لاابالی گری کند و با پیراهن آستین کوتاه یا با پاچه بالا، به ورزشگاه و آن دستگاهها برود و بداند که به او نگاه میکنند. زنها که به این نگاه میکنند، کار حرام کرده است و این هم تعاون است. وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛ میگوید خودت را بپوشان و با پیراهن آستین کوتاه به کوچه نیا. لذا حرف مرحوم سیّد خیلی بجاست و خیلی خوب است که اگر میداند که زنها به او نگاه میکنند که این اصلاً پیراهن آستین کوتاه میپوشد تا زنها به او نگاه کنند؛ معمولاً اینگونه است و برای تجمل گرایی است و الاّ برای چه منظور پیراهن آستین کوتاه بپوشد و به کوچه بیاید.؟! یا میبیند که زنها به بالای زانوی این نگاه میکنند و حالا بخواهد با شورت به کوچه بیاید؛ این نمیشود و این کاری به مرحوم سیّد ندارد بلکه همۀ مراجع میگویند و همین چند وقت قبل که اجازه داده بودند که زنها به ورزشگاه بروند، همۀ مراجع قد علم کردند و گفتند حرام است. اختلاط هم نبود و میخواستند آنها را ببرند در طبقۀ دوم تا فوتبالیستها را ببینند. اما مراجع گفتند این حرام است. برای اینکه میخواهد به ران پای او نگاه کند و این نمیشود. مرحوم سیّد همین را میگوید. اینکه آقای حکیم و آقای خوئی میگویند اینها تعاون نیست و طوری نیست و سیره داریم و ضرورت داریم و اجماع داریم؛ همۀ اینها وقتی در مسئله برویم، میبینیم که اجماع نداریم و اجماع به عکس است و ضرورت هم ندارد و نه اجماعی در کار است و نه سیرهای. بلکه همین که مرحوم سیّد میگویند یعنی قانون تعاون؛ که عبارتش اینست:
و یجب علیهم التستر مع العلم بالتعمّد النساء فی النظر من باب حرمة الإعانة على الاثم.
عرفاً تعاون علی الاثم است و این هم میداند که زنها به او نگاه میکنند. آنگاه میشود وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ. لذا این که الان وضع نکبتار است و دختر بدتر از پسر و پسر بدتر از دختر است؛ اینها حرام است و از نظر همۀ مراجع هم حرام است. همچنین نهی از منکر که معنای نهی از منکر این نیست که من به آقا بگویم غیبت نکن. بلکه من اگر بتوانم جلسه را به گونهای کنم که وقتی میبینم غیبت میکنند، یک مسئله جلو میکشم. که این بر ما طلبهها واجب و لازم است اما نمیکنیم. در جلسه مینشینیم و تا نشستم، میبینیم که هوا پس است و غیبت میکنند؛ یک مسئله جلو میکشم و یک حرف در حرف میآورم و مسئله را از غیبت بیرون میبرم. آیا این واجب است یا واجب نیست؟
در همین مثال من، نهی از منکر نمیکنم اما جلوی نهی از منکر را با ترک غیبت میکند. این بحث ماست که مرحوم آقای حکیم میگویند امر به معروف و نهی از منکر، فعل است. بله فعل است و معنایش اینست که جلوگیری میکنم از گناه. گاهی میگویم آقا غیبت نکن و گاهی زور ندارم و میروم و گاهی هم مسئله در مسئله میآورم و جلسه را از غیبت بیرون میبرم. هر سه واجب است یعنی هرکدام را که بتوانم. بعضی اوقات هم دفاع میکنم که این خیلی عالیست و این دفاع کردن به هرگونهای میشود و نهی از منکر میشود.
در امر به معروفش هم همینطور است. مثلاً میبینم که جلسه قصد دارد که نماز نخواند؛ من بلند میشود و وضو میگیرم و کاری میکنم که اینها مجبور شوند که نماز بخوانند. نمیگویم نماز بخوانید، اما صحنه را برای نماز خواندن درست میکنم. این امر به معروف میشود. حال کسی بگوید اینها امر به معروف نیست برای اینکه امر به معروف فعل است و ترک نیست. ما میگوییم اولاً که همۀ اینها فعل است ولی حالا اگر هم بگویید ترک است. چه کسی میگوید ترک از مصادیق نهی از منکر نیست. از مصادیق نهی از منکر در جلسه اینگونه است که گاهی میگویم آقا! غیبت نکن و گاهی نمیتوانم و قهر میکنم و جلسه را ترک میکنم و از جلسه بیرون میروم و گاهی با داد و فریاد، جلسه را بر هم میزنم و گاهی میبینم که نه میتوانم بیرون بروم و نه میتوانم جلسه را برهم بزنم، آنگاه یک مسئله جلو میآورم یا یک حرف بازاری جلو میآورم؛ یا حرف در حرف میآورم. همۀ اینها نهی از منکر است. مانحن فیه همینطور است. یک دفعه به زن میگوییم خانم! نگاه نکن. یک دفعه نمیتوانم بگویم و فایده ندارد؛ پس خودم را میپوشانم. این نهی از منکر میشود. ما نحن فیه هم همین است؛ میداند که به او نگاه میکند؛ پس خودت را بپوشان که نگاه نکند. همۀ اینها نهی از منکر است و لازم است. همه برای حرمتش حرف ندارند که این نمیتواند نگاه کند. یک اشکالی که دیروز داشتیم، همین است که اگر این نمیتواند نگاه کند، پس لازم عرفی است که من بپوشانم. حال این لازم عرفی را نمیگویند ولی ما گفتم که اگر زن حرام است که نگاه کند، پس مرد باید خودت را بپوشاند. معنا ندارد که به مرد بگوییم، خودت را باز بگذار و به زن بگوییم نگاه نکن چون حرام است. یک تلازم عرفی دارد؛ و فرض ما اینست که حرام است. عبارتی که هست و محشین بر آن حرف ندارند و مسلّم در پیش اصحاب است، میگویند حرام است. عبارت اینست: لا يجب علي الرجال التستر وان کان يحرم علي النساء النظر.
روی اینکه اگر نگاه کند حرام است، کسی حرف ندارد اما آیا این باید بپوشاند یا نه؟ ما میگوییم این بحث ماست و ما میگوییم که باید بپوشاند و تلازم دارد. اگر آن حرام است و گفتند نگاه نکن؛ قُل للمؤمنین یغض من أبصارهم؛ تلازم اینست که این باید بپوشاند. حال اگر این لازمه را قبول نکنید، پس چرا نهی از منکر را جلو نمیآورید و میخواهید این را خراب کنید!. تعاون علی الاثم است و باید بپوشاند و نهی از منکر است و باید بپوشاند. هم نهی از منکر درست است و هم تعاونوا علی الاثم والعُدوان. هر دو هم عرفی است. مرحوم سیّد میگوید نگاه نکن و میگوید که نمیشود به بدن نگاه کرد. میگوید واجب نیست که این بپوشاند اما حرام است که او نگاه کند. بنابراین روی اینکه نگاه کردنش حرام است، کسی حرفی ندارد. اگر شما خیلی مرد باشید، به وجه و کفین و اما اینکه پیراهن آستین کوتاه داشته باشید و زن نگاه کند، کسی حرف ندارد که این حرام است. حرف در این است که آیا باید بپوشاند یا نه و الاّ مسلّم است که آن زن باید نگاه نکند و مثل زن که اگر زن لاابالی گری کند، مرد باید به او نگاه نکند. حال اگر مرد لاابالی گری کرد، زن حتماً باید به او نگاه نکند. دیروز تا حالا، حرف اینست که آیا باید مثل زن که باید خودش را بپوشاند، مرد هم خودش با بپوشاند یا نه؟! میگویند نه. ولو اینکه حرام است که به این نگاه کنید اما برای این واجب نیست خودش را بپوشاند. چرا؟ برای اینکه سیره داریم. میگوییم کدام سیره؟! بعد هم خودتان میفرمایید که اعانة علی الاثم است و تعاونوا علی الاثم والعُدوان؛ میگوید باید خودش را بپوشاند. یا نهی از منکر است که در این نهی از منکر گاهی به مرد میگویند پیراهن آستین کوتاه نپوش و گاهی به زن میگویند نگاه نکن. گاهی هم با کت و شلوار بیرون میآید. همۀ اینها نهی است. به این عنوان و به عنوان اینکه به او نگاه نکنند، با کت و شلوار بیرون میآید. این نهی از منکر میشود و ثواب نهی از منکر را میبرد. بنابراین ذیل این فرمایش مرحوم سیّد، بسیار فرمایش خوبی است. صدرش را ما قبول نداریم که، لا يجب علي الرجال التستر؛ میگوییم سیرۀ متدیّن یَجب التستر الاّ متعارف و متعارف وجه و کفین است. معلوم است که وقتی مرد پیراهن آستین کوتاه بپوشد، همه به او نگاه میکنند و این نیست که کسی به او نگاه نکند؛ خود مرحوم سیّد هم دیدند که حرف خوبی نیست و بردند به جایی که لایَجِب ایشان، یَجِب شود.
مسئلۀ بعد که این هم جنجال آفرین است و سبب این جنجال آفرینیها هم برای اینست که ما در مسئله گیریم و میبینیم که مردم این چیزهای ما را قبول ندارند و ما میخواهیم کاری کنیم و چیزی برای مردم و خودمان درست کنیم و الاّ به عقیدۀ من این مسائل، مسائل واضحی است. حال مسئله اینست:
یَجوز النظر الي المحارم الّتي يَحرم عليه نكاحُهنّ؛ به بدن محرم میشود نگاه کرد؛ نسباً او رضاعاً او مصاهرةً ما عدا العورةِ مع عدم تلذّذ و ريبة. به ران پای مادر زن میشود نگاه کرد؛ فقط شورت پوشیده باشد، آنگاه به سر تا پایش میشود نگاه کرد. یَجوز النظر الي المحارم الّتي يَحرم عليه نكاحُهنّ نسباً او رضاعاً او مصاهرةً ما عدا العورةِ مع عدم تلذّذ و ريبة و كذا نظرهن اليه. آنها هم میتوانند به سر تا پای پسر و به سر تا پای دامادشان نگاه کنند، الاّ عورت.
این مسئله را گفتند سیرۀ قطعیه از متشرّعه است. مرحوم صاحب جواهر میگویند و مرحوم آقای خوئی میگویند اینها ضرورت است. حال اینکه این کجا ضرورت است و کجا سیره است؟! یعنی زنهای متدیّن از دامادشان رو میگیرند. در همین اصفهان و در همین فساد اخلاقی، میشود گفت که زنها سینه و بالای زانوانشان را به دامادشان نشان میدهند؟! و یا برادر و خواهر. معمولاً اینطور نیست. متعارفش اینست که روسری بر سر نمیکند و آن هم نه جلوی داماد بلکه جلوی پسرش و یا برادر و خواهر. اگر سیره بخواهید، سیره روی متعارف میرود. اگر روی متعارف خیلی پافشاری کنیم، همین است که مادر جلوی پسرش روسری سر نمیکند. اما با پیراهن کتی و بدون آستین، مسلّم سیره هست که زن متدیّن چنین پیراهنی را نمیپوشد الاّ برای شوهرش. اگر ما باشیم و سیرۀ متشرّعه؛ که این لفظ متشرّعه مثل اینکه در کلمات صاحب جواهر است و یا یکی از بزرگان. سیرۀ متشرّعه داریم برای اینکه سر تا پای مادرزن در پیش داماد پیداست. خواهر و برادر هم متشرّعه، اینطور نیست. حتی مثلاً اگر لختی باشند که الان هست و الان فساد اخلاقی به اینجا رسیده که این لختیگریها بین خواهر و برادر خیلی مصیبت درست کرده است. به من نامه نوشته و نامه را به تکرار هم نوشته که تو را به خدا اجازه بده که به جای اینکه خواهرم با دیگری دوست شود و من با دیگری دوست شوم، من و خواهرم شب تا صبح با هم دوست باشیم. من به شما قول میدهم که بکارتش از بین نرود. وضع به اینجا رسیده است. در وقتی که ما آخوندها بگوییم طوری نیست که این در پیش برادر یا خواهرش لختی باشد؛ وضع به اینجا میرسد. کدام سیره؟ مسلّم است که سیره در پیش متدیّنها اینست که بدن زن باید از محرم پوشیده شود؛ و ما بگوییم سیره داریم، سیره که نیست. حال این روایت را چه کنیم؟
روایت را سابقاً خواندیم. صحیحۀ ابی الجارود میگوید که زینت سه قسم است. وامّا زينة المحرم فموضع القلاده, فما فوقها والدملج ومادونه والخلخال وما اسفل منه وامّا الزينة الزوج فالجسد كله.
روایت هم از نظر سند، خوب است و آقای خوئی که میفرماید ابی الجارود ضعیف است، اینطور نیست و خیلی از بزرگان از ابی الجارود نقل میکنند و همین روایت را از تصحیح علی بن ابراهیم گرفته است. لذا اگر خودش هم خراب باشد، روایت ابی الجارود در اینجا صحیح السند است.
میگوید زینت مادر اینگونه است که صورت و گردن و گردنبند و النگو و اما مافوق النگو یعنی ذراع نیست و این برای شوهرش است و برای پسرش نیست. خلخال و ما دونه، روی پا و کف پا بله اما ساق پا و ران پا را این روایت که صحیح السند است، میگوید نه. وامّا زينة المحرم فموضع القلاده؛ یعنی گردنبند، فما فوقها، یعنی صورت و موهای سرش؛ والدملج ومادونه، یعنی النگو و کف دست؛ والخلخال وما اسفل منه، یعنی روی پا و کف پا و مابقی نه. وامّا الزينة الزوج فالجسد كله؛ زن و شوهر میتوانند به همۀ بدن نگاه کنند اما اینکه محارم میتوانند به همۀ بدن نگاه کنند، میفرماید نه، نمیتوانند.
یک روایت هم از علی بن جعفر است. روی معنایی که آقای خوئی معنا کردند، آن هم همینطور است. روایت را سابقاً خواندیم و باز میخوانم.
صحیحۀ علی بن جعفر؛ این روایت را نمیدانم چه شده که مرحوم صاحب وسائل نقل نکردند درحالی که ایشان از قرب الاسناد روایت نقل میکنند اما اسناد روایت از نظر ما صحیح السند است.
صحیحۀ علی بن جعفر: ما يصلح له أن ينظر إليه من المرأة التي لا تحل له؟ قال: الوجه والكف وموضع السوار.
ما، لا تحلّ له را معنا کردیم که یعنی اجنبی. آنگاه گفتیم موضع السوار را هیچ کس نگفته و از این جهت روایت، معرضٌ عنها عندالاصحاب است. مرحوم آقای خوئی میگویند درست کنند و لاتحلّ له را به محارم معنا میکنند. یعنی لا تحلّ له نکاحهها. حضرت فرمودند به صورت و به النگوها و آن روایت گفت به گردنبند. به اینها میشود نگاه کرد اما به غیر از اینها را میگوید که نمیشود نگاه کرد.
این شهرتی که آمده که محارم به همه جای یکدیگر میتوانند نگاه کنند جز عورت؛ این شهرت لاأصل له. باید بگوییم که نگاه کردن به بدن زن و مرد، فقط زن برای شوهر و شوهر برای زن است. حال اگر چیزی به نظرتان رسید برای فردا. ان شاء الله.
و صلّی الله علی محمد و آل محمّد