أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
در مسئلۀ 39، فرمودند: لا بَأْسَ بِسَماعِ صَوْتِ الْاَجْنَبِیَّةِ ما لَمْ یَکُنْ تَلَذُّذٌ وَ لا ریبَةٌ مِنْ غَیْرِ فَرْقٍ بَیْنَ الْاَعْمی ٰ وَ الْبَصیرِ وَ اِنْ کانَ الْاَحْوَطُ التَّرْکَ فی غَیْرِ مَقامِ الضَّرورَةِ، وَ یَحْرُمُ عَلَیْها اِسْماعُ الصَّوْتِ الَّذی فیهِ تَهییجٌ لِلسّامِعِ بِتَحْسینِهِ وَ تَرْقیقِهِ. قال تَعالی ٰ: فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ.
مسئله، مسئلۀ مشکلی است. از جهت اینکه دو ادعای سیره از دو دسته از فقها شده است.
آنچه حرف مرحوم سیّد است، اینست که اگر صدای زن یا شنیدنش با تلذذ باشد و با ریبه باشد، حرام است. و اما مقابلۀ زن با مرد و مرد با زن را میفرمایند طوری نیست. صحبت زن و مرد با یکدیگر، مانعی ندارد مگر اینکه با تلذذ و با ریبه باشد. بعد هم تمسّک به آیۀ شریفه میکنند که قرآن میفرماید: فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ؛ مواظب باش که زیبا حرف نزنی؛ برای اینکه اگر زیبا حرف زدی، کسانی که شهوتران هستند در تو طمع میکنند که تقریباً مرحوم سیّد آیه را معنا کنند با همان تلذذ و ریبه. که اگر با شهوت با یکدیگر صحبت کنند، ولو اینکه محتوای حرفها شهوت نباشد و شهوت انگیز نباشد، این حرام است. و اما اگر بدون شهوت و بدون ریبه است، صحبت کردن زن با مرد و مرد با زن، اشکالی ندارد.
مرحوم سیّد مثل اینکه میخواهند به مفهوم آیه تمسّک کنند که ظاهراً این درست نیست و آیه مفهوم ندارد، و اینکه بخواهیم از آیه مفهوم بگیریم، مفهوم لقب است و مفهوم لقب حجت نیست. اما آنچه عمده است، ادعای سیره است که صاحب جواهر و دیگران ادعای سیره کردند که مقابله و گفتگوی زن با مرد و مرد با زن اشکال ندارد. اما از آن طرف هم عدهای از بزرگان که اینجا نوشتم، مشهور مقابله را الاّ در موقع ضرورت، حرام دانستند. منهم المحقق والشرایع، والعلامة فی القواعد، والشهیدان فی اللمعة و شرحه، والمحشین عی شرح اللمعة فی کتاب النکاح؛ گفتند که مقابلۀ زن با مرد و مرد با زن، حرام است، مگ اینکه یک ضرورتی در کار باشد و تا ضرورتی در کار نباشد، حرام است. لذا گفتند که اگر شهوت آمیز باشد، معلوم است که گناهش خیلی بزرگ است و اگر هم شهوت آمیز نباشد و مقابله باشد، باز جایز نیست. آنجا که شهوت آمیز باشد، تمسّک به آیه کردند که: فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ. آنجا هم که شهوت آمیز نباشد، تمسّک کردند به سیره. لذا ادعای دو سیره شده است. مثل مرحوم سیّد و محشین بر عروه و خیلیها مثل صاحب جواهر، ادعای سیره کردند که مقابله و گفتگوی زن و مرد اشکال ندارد. از آن طرف هم مثل مرحوم محقق در شرائع، مرحوم علامه در قواعد و مرحوم محقق ثانی در جامع المقاصد، مرحوم شهیدین در لمعه و شرح لُمعه، همۀ اینها میگویند نه، با شهوت نمیشود و گناهش بزرگ است و با ریبه هم نمیشود و گناهش بزرگ است، مقابله و گفتگو هم نمیشود، مگر به اندازۀ ضرورت؛ و این کا را مشکل میکند که هر دوی اینها و آن هم بزرگان مثل صاحب جواهر و خیلیها میگویند میشود برای اینکه سیرۀ متشرّعه هست و مثل محقق در شرائع و علامه در قواعد و شهیدین در لُمعه و شرح لُمعه و بسیاری دیگر میگویند مقابله نمیشود برای اینکه سیره برای عدم جواز هست. لذا مسئله مشکل میشود. شاید بتوانیم اینطور جمع کنیم. اینکه مقابله و گفتگوی زن و مرد نامحرم، به اندازۀ متعارف، اشکال ندارد. و آن ضرورتی که اینها میگویند الاّ مع الضرورة. این ضرورت را معنای عرفی معنا کنیم یعنی متعارف اینست که زن و مرد نامحرم با هم گفتگو کنند، اشکال ندارد. و امّا اگر غیرمتعارف شد، مثل این زنها در تلویزیون و بازیهایشان و یا مثلاً خویش و قومهایی که دور هم مینشینند و میگویند و میخندند که این زیاد هم هست و در طلبهها هم هست و در مردم هم هست که گفتگوی غیرمتعارف، همینطور که مردها با هم نشستند و میگویند و میخندند و شهوت آمیز هم نیست، و معمولاً در بین خویش و قومها که شهوت آمیز هم نیست و اما بگو و بخند. اینطور جمع کنیم و بگوییم اگر متعارف باشد، طوری نیست و اما اگر غیرمتعارف شد، حرام است. و آن کسانی که میگویند سیره داریم، مثل مرحوم صاحب شرائع و علامه و شهیدین و امثال اینها که میگویند سیره داریم برای حرمت؛ بگوییم غیرمتعارف یعنی گفت و گو و خنده و اینکه مثل مردها با هم حرف بزنند و بخندند؛ در حقیقت مرادشان اینست. و آن کسانی که مثل مرحوم سیّد و صاحب جواهر و محشین بر عروه و امثال اینها میگویند جایز است، الاّ لضرورةٍ؛ این ضرورت را ضرورت عرفی معنا کنیم. یعنی متعارف زن و مرد با هم حرف بزنند. اما الان زن به مغازه میرود و بگو و بخند و کاری بکند که او ارزان حساب کند و حتی بعضی از زنها میروند و به خاطر اینکه ارزان بخرند بازیهایی درمیآورند تا چیزی بخرد. میگوییم اینها حرام است. یا این طرز صحبت کردنها در تلویزیون و بازیهایی که درمیآورند، مثلاً بگوییم اخبارش اگر خضوع در قول نباشد، طوری نیست اما فیلمها و این حرفها در تلویزیون را میگوییم جایز نیست. جمع بین دو سیره را اینطور کنیم که مقابله و گفت و گوی زن و مرد به طور متعارف، اشکال نداریم؛ که سیرۀ متشرعه داریم. اما به طور غیرمتعارف که ما ایرانیها میگوییم گفت و گو و بگو و بخند، اگر غیرمتعارف باشد، بگوییم حرام است و اگر متعارف باشد، بگوییم طوری نیست و توجیه کنیم و بگوییم این عدهای از بزرگان که میگویند حرام است، مرادشان غیرمتعارف است و این عدهای از بزرگان که میگویند حلال است، مرادشان متعارف است.
مسلّم است که در زنهای پیامبر هیچ خصوصیت ندارد. این آیات حجاب معمولاً راجع به زنهای پیغمبر(ص) است و زنهای پیغمبر مخاطبند. مثل خود پیغمبر (ص) که مخاطب است و پیغمبر که دخالت ندارد. اگر خطاب هست که یا أیّها النبی، معنایش اینست که این مخاطب است از برای همۀ مردم و آیات حجاب هم همینطور است. در آیات حجاب، همۀ اینها در مورد زنهای پیغمبر است، این از باب خطاب است، نه از باب اینکه زنهای پیغمبر خصوصیت داشته باشند. لذا مابقی آیات هم همین است که: وَ لاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْاُوليَ. نمیشود گفت که این مخصوص زنهای پیغمبر است و مابقی زنها اگر زینت کنند و در کوچه بیایند، طوری نیست. لذا آیات حجاب معمولاً خطاب به زنهای پیغمبر است اما این زنهای پیغمبر، خصوصیت ندارد.
آنچه انسان در آن گیر است و شاید بتوانیم رفع این شبهه را اینطور کنیم، برای اینکه آن کسانی که گفتند، خیلی انصافاً مهم هستند، مثل آن کسانی که میگویند گفتگوی زن و مرد با هم حرام است، مثل محقق در شرائع است؛ مثل علامه و مثل شهیدین که اینها افراد خیلی بالایی هستند. آن کسانی هم که میگویند گفتگوی مرد با زن و زن با مرد، اشکال ندارد، آنها هم افراد بزرگی هستند، مثل صاحب جواهر و مثل مرحوم سیّد در عروه و مثل مُحشین بر عروه. و اینها را وقتی در فتوایشان برویم، میبنیم که هر دو ادعای سیرۀ متشرّعه کردند. آنگاه این که من عرض میکنم، یک تصالح بین این دو ادعا میشود. شاید این عرض من خوب باشد که بگوییم، گفت و گوی زن نامحرم با مرد نامحرم، گاهی بگو و بخند است که اینها مختص به محارم است و نامحرم حق ندارند با هم بنشینند و بگویند و بخندند، ولو اینکه برادر زن یا زن برادر باشد یعنی نامحرمهای خودی، که بگو و بخند نمیشود. و اما متعارف مانعی ندارد. مثلاً میخواهند مطالبی را به هم بگویند و اسمش را گفتگو میگذاریم. لذا بگو و بخند حرام باشد و گفتگو حلال باشد و جمع بین ادعای دو سیره به این عرض من باشد. از اینها فهمیده میشود که هم برای مرد است و هم برای زن، برای اینکه هم اسماع دارد و هم سماع دارد. میخواهد تمسّک به آیه کند برای اینکه میفهماند که گفتگوی زن و مرد اگر با شهوت باشد، اشکال دارد و اگر با شهوت نباشد، اشکال ندارد. این حرف مرحوم سیّد و صاحب جواهر و حرف محشین بر عروه است که گفتگوی زن و مرد اگر معَ شهوة أو ریبة باشد، حرام است و الاّ اشکال ندارد. از عروه هم همین فهمیده میشود الاّ اینکه مشهور در میان بزرگان میگویند، گفتگوی زن ولو با شهوت نباشد ولو با ریبه نباشد، حرام است. آنگاه چطور این را درست کنیم؟! من عرض کردم که متعارف و غیرمتعارف درست کنیم که در فارسی زبانها میگویند بگو و بخند و گفتگو که گفتگو طوری نیست اما بگو و بخند اشکال دارد و فتوا بدهیم که حرام است.
مسئلۀ بعد که از این مسئلۀ حالا مشکلتر.
عبارت مرحوم سیّد میفرمایند: لایَجوزُ مصافحة الأجنبیة؛ زن و مرد مثل غربیها بخواهند با هم مصافحه کنند، نمیشود. نشدنش هم اینست که دستهایشان همدیگر را لمس میکند و لمس بدن نامحرم حرام است. تا اینجا خوب است و مسلّم است و هیچ اشکال هم در آن نیست و سابقاً هم صحبت کردیم که نگاه به بدن زن حرام است و لمسش هم معلوم است که به طریق اولی حرام است و روایت هم داشتیم و حرفی نیست. لذا صدر عبارت، هیچ اشکال ندارد و آنچه خیلی اشکال دارد، ذیل آیه است.
نَعم لا بأس بِها من وراء الثُوب كما لا بأس بِلَمس المحارم. اگر محرمها، مثلاً برادر و خواهرها بخواهند مصافحه کنند، طوری نیست. اگر هم مثلاً بخواهند با دستکش مصافحه کنند، طوری نیست. همین که الان در جمهوری اسلامی هست و یکی از چیزهای خوبی که جمهوری اسلامی دارد و الان غربیها جمهوری اسلامی را به همین میشناسند که مسئولین حق ندارند با زنها ولو رئیس جمهوری یا وزیر باشد، دست بدهند. این را مرحوم سیّد میگویند طوری نیست.
الحمدلله در جمهوری اسلامی جا افتاده است و یک علامت است و ای کاش همان سال اول اینطور چیزها جا میافتاد و علامت جمهوری اسلامی چادر بود و آن هم با رو گرفتن. اما ما نکردیم و نخواستیم و نشد. و الاّ این دست ندادن به زن نامحرم، الحمدلله الان هست. مرحوم سیّد این را میگویند طوری نیست. محشین بر عروه هم میگویند طوری نیست، لذا اگر زن نامحرم و مرد نامحرم، بدون دستکش بخواهند مصافحه کنند، نمیشود اما اگر بخواهند با دستکش یا با چادرش، مصافحه کنند، میفرمایند طوری نیست. نَعم لا بأس بِها من وراء الثُوب كما لا بأس بِلَمس المحارم؛ البته بدون شهوت و بدون ریبه.
مشکلی که ما داریم، اینست که روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله دارد که مرحوم سیّد طبق این روایت فتوا داده است. اما در بیعتهای پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، این نبوده است. چرا نبوده است؟ پیغمبر اکرم (ص) وقتی فتح مکه کردند، چطور بیعت کردند؟ یک قدح آبی که با آن وضو میگرفتند، یعنی آب وضوی حضرت در آن میریخت، آوردند و پر از آب کردند و پیغمبر اکرم دست در آب زدند و گفتند هرکدام از زنها که میخواهند با من بیعت کنند، دستشان را در این آب بزنند. پیغمبر اکرم (ص) با عبایشان مصافحه میکردند. چرا پیغمبر اکرم (ص) با دستکش نکردند و به جای اینکه بگویند قدح آبی بیاورید و آب در آن بریزید و دست در آن بزنند و بگویند زنها در این آب دست بزنند، که این خیلی بازی دارد و سخت است، بلکه بگویند من عبا دارم و از زیر عبا با زنها بیعت میکنم یعنی زنها دست من را از زیر عبا بگیرند و بیعت کنند. حال چرا این کاررا نکردند و با آب این کار کردند؟ آنگاه در غدیرخم هم همینطور شد. در غدیرخم وقتی که امیرالمؤمنین (ع) به خلافت منصوب شدند. لذا بنا شد که همه بیعت کنند. درحالی که این بیعت لازم نبود اما برای تأکید مطلب و برای اینکه عربها به بیعت خیلی اهمیت میدادند و برای یک امر تأکیدی، پیغمبر اکرم (ص) فرمودند و همه دو سه روز ماندند و با امیرالمؤمنین (ع) بیعت کردند. طرز بیعت همین بود که مردها میآمدند و دست امیرالمؤمنین را میگرفتند و میگفتند: بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا عَلیُّ، اَصبَحتَ مَولایَ وَ مَولی کُلِّ مُومِنٍ وَ مُومِنَةٍ. و اما برای زنها، قدح آبی را تهیه کرده بودند و امیرالمؤمنین دست راستشان را در این آب زده بودند و زنها دست در آن قدح میزدند و میگفتند: بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا عَلیُّ، اَصبَحتَ مَولایَ وَ مَولی کُلِّ مُومِنٍ وَ مُومِنَةٍ. خوب چرا امیرالمؤمنین با زیر عبا با زنها مصافحه نکرد؟ از زیر عبا مصافحه کردن که آسانتر بود، پس چرا باید قدح آبی بیاورند و دستشان را در قدح آب بزنند و بعد زنها دستشان را در آب بزنند و بگویند بخٍ بخٍ لک یا اباالحسن(ع)، درحالی که میتوانست جلو بیاید و اگر مرد بود امیرالمؤمنین به او دست میداد و اگر زن بود، امیرالمؤمنین از زیر عبا به او دست میداد. همینطور که بعضی از زنها که بدکاری میکنند و میآیند ودست من را از زیر عبا میبوسند. پیغمبر هم میتوانست از زیر عبا دست بدهد و یا دستکش درست میکرد و با دستکش دست میداد اما پیغمبر اکرم (ص) این کار را نکرد. بله روایت داریم که از زیر ثُوب طوری نیست و مرحوم سیّد هم روی همین فتوا داده و دیگران هم روی همین فتوا دادند، اما برای من مشکل است والحمدلله در جمهوری اسلامی هست که مسئولین حتی با زیر عبا و با دستکش، حق ندارند با نامحرم دست بدهند و اصلاً دست دادن زن نامحرم با مرد نامحرم ممنوع شده و قانون است. این خیلی خوب است و ای کاش چادر هم همینطور بود و ای کاش مقابله هم همینطور بود. ای کاش حرفها در تلویزیون هم همینطور بود. و همۀ اینها یک رسم میشد و بین جمهوری اسلامی با لندن یعنی با غربیها فرق بود. جمهوری اسلامی باید عفاف و حجاب داشته باشد و اگر عفاف و حجاب حفظ شود، یک امتیاز برای جمهوری اسلامی است و این دست دادن الحمدلله نیست و اگر یک مسئولی با یک مسئول مهمی، چه در ایران و چه در غرب، اگر دست بدهد ولو با دستکش باشد، معمولاً این مؤاخذه میشود و رسم نبوده بین پیغمبر اکرم (ص) و زنها و بین امیرالمؤمنین(ع) و زنها که دست بدهند، ولو من وراء الثُوب. من خیال میکنم اگر مرحوم سیّد فرموده بودند جایز نیست؛ مثل حالا که جمهوری اسلامی میگوید جایز نیست، این خیلی عالی بود. ولی عل کل حالٍ یک روایت داریم که روایتش را بخوانیم. روایت طبق حرف مرحوم سیّد (رضوان الله تعالی علیه) است.
روایت 1 و 2 از باب 115 از ابواب مقدّمات نکاح:
عن أبى بصير عن أبى عبد الله ( ع ) قال: " قلت له هل يصافح الرجل المرأة ليست بذات محرم ؟ فقال: لا . إلا من وراء الثوب.
این حرف مرحوم سیّد است که: لایَجوزُ مصافحة الأجنبیة؛ نَعم لا بأس بِها من وراء الثُوب كما لا بأس بِلَمس المحارم.
اما روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است و طبق آن هم فتوا داده شده است ولی آن بیعت پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) با این منافات دارد و میگوید: لایَجوزُ مصافحة الأجنبیة ولو من وراء الثُوب. حال نمیدانم این را چطور درست کنیم. آنچه میدانم الحمدلله در جمهوری اسلامی طبق روش پیغمبر اکرم(ص) و روش امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) عمل شده است.
فرمایش ایشان هم فرمایش خوبی است، یعنی معمولاً این کسانی که مصافحه میکنند، با فشار مصافحه میکنند و حالا بگوییم که اگر فشار هم بدهد، اشکال ندارد، اینها انصافاً مشکل است و ما نمیتوانیم بگوییم. لذا ما اینطور میگوییم که: لایَجوزُ مصافحة الأجنبیة ولو من وراء الثُوب، کما هو سیرة رسول الله (ص) و الائمة (ع). یا کم بیشتر اینکه، کما هو سیرة جمهوریة الاسلامیة. قدری بیشتر، کما هو سیرة المتشرّعه.
کدام یک از شما حاضرید خانمتان با نامحرم دست بدهد و به قول ایشان فشار هم بدهد. ولو اینکه میدانید مرید شماست و نه شهوتی در کار است و نه ریبهای در کار است و زن شما فوق العاده عفیف است و پوشیه هم دارد اما حالا مرید شما آمده و میخواهد به این مرید شما احترام کند، زن شما جلو بیاید و با این آقا دست بدهد و مثل اینکه با شما دست میدهد، با او هم دست بدهد. کدامیک از شما حاضرید؟ آیا خود مرحوم سیّد حاضر است؟ یا همین محشین بر عروه حاضرند؟. لذا باید این روایت را طرد کنیم به خاطر اینکه سیرۀ متشرّعه روی آن نیست.
شماها فکر کنید مرید شما که پیرمردی هم هست و نه شهوتی در کار است و نه ریبهای، اما شما میخواهید به او احترام کنید و این زیاد هم اتفاق میافتد که ما میخواهیم به مریدمان احترام کنیم، به زنمان میگویید بیاید و به او تعارف کند و زن شما میآید و با او تعارف میکند ولی جلو میرود و با هم از زیر چادر دست دهند و روبوسی کنند، اگر شما این را میگویید، پس همه را بگویید. دست و صورت که فرق ندارد. اگر میگویید دست دادن حلال است پس بوسه دادن از زیر چادر هم حلال است و چه فرق میکند!. اگر من وراء الثُوب را درست کردید، پس بوسه را هم بگویید. ولی حالا یک کدام از شما در همین مجلس بخواهید این حرفها را درست کنید، حاضرید زنتان با مرید شما که نامحرم است، دست بدهد؟! حاضرید که با او تعارف کند و حتی بعضی از شما حاضرید که با او بنشیند و گفت و گو کند اما آیا حاضرید که با هم دست بدهند؟
روی این مسئله فکر کنید تا فردا. ان شاء الله
و صلّی الله علی محمد و آل محمّد