جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: قطع/ آياعلم ‏اجمالى مى‏تواند مثل ‏علم ‏تفصيلى اثبات تكليف كند يا نه؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 22
    تاريخ درس: ۱۳۷۴/۱۲/۱۳

    متن درس:

     اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث هفتم‏ كه درباب قطع شده‏ و بحث‏آخر هم است، درباره علم ‏اجمالى‏ است.

    مى‏دانيد درخودعلم‏اجمال نيست،بلكه در متعلق علم اجمال پيدا مى‏شود. يك دفعه مى‏داند كه خون به قبايش ريخته ونجس است به اين مى‏گوئيم علم  تفصيلى.گاهى مى‏داند نجسى در بين هست ونمى داند در عباست يا درقبا،در خود علم به نجاست اشكالى نيست، اما متعلق علم يا عبا است يا قبا،به اين مى‏گويند علم اجمالى.

    مشهور در ميان علماى علم اصول اين است كه علم اجمالى مثل علم تفصيلى است دراثبات تكليف ودراسقاط تكليف.در ميان قدماء ومتاخرين
    ومتاخر متاخرين اين قول هست كه اگر بداند قبا نجس‏است بايد اجتناب
    كند.اگر هم بداند عبانجس است يا قبا، از هر دو بايد اجتناب كند، براى اينكه
    اجتنب عن النجس فى البين هست، پس بايد از هر دو اجتناب كند. اشتغال
    يقينى، برائت يقينى مى‏خواهد، كه به او مى‏گويند باب اشتغال.

    مرحوم آخوند(رضوان اللّه تعالى عليه) هم در كفايه مدعى هستند، هم اينجا وهم در باب اشتغال اينكه علم اجمالى مقتضى است براى تنجيز تكليف،
    نه علت تامه. فرق بين قطع تفصيلى وقطع اجمالى اين است كه قطع تفصيلى
    عليت تامه دارد براى تنجيز تكليف، مى‏داند نجاست در عبا است ودانستن او تكليف رابراى‏او منجزمى‏كند ومى گويد اجتنب عن النجس ،عليت تامه دارد.علم اجمالى راهم مشهور در ميان همه مى‏گويند عليت تامه دارد،اما مرحوم آخوند مى‏گويند نه بلكه مقتضى براى تنجيز تكليف است ،اگر مانع بيايد مى‏تواند اين اقتضاء را از بين ببرد.مانع چيست؟ است،جريان اصل در يك طرف يادر دو طرف.نمى‏داند عبا نجس است يا قبا، اقتضاء اينكه هم از عبا اجتناب كند وهم از قبا اين اقتضاء هست، اما اگر بتوانى اصل جارى بكنى در طرفين خواه ناخواه مانع مى‏آيد واقتضاء را نمى‏گذارد اثر كند، لم يؤثر اثره. آيا  مانع موجود است يا نه؟ ،مرحوم آخوند مى‏گويند مانع موجود است. گرچه مى‏ترسند على كل حال اينجا ودر باب اشتغال با اگر ومگر آنچه در دل دارند ظاهر مى‏كنند.

    شاگرد بزرگوارشان مرحوم آقاى بروجردى بطور صريح در درس مى‏فرمودند:اصل در اطراف علم اجمالى جارى است، الا ما اخرجه الدليل.

    مرحوم آقاى داماد هم مى‏فرمودند اصل در اطراف علم اجمالى جارى است.بله حضرت امام مى‏فرمودند نه، تبعا للمشهور .مشهور مى‏گويند كه اصل
    در اطراف علم اجمالى جارى نيست كه در رسائل در باب اشتغال
    مى‏فرمودند:معناندارد اصل در اطراف علم اجمالى جارى شود،تناقض لازم
    مى‏آيد. ديگران هم تبعاللشيخ گفته‏اند اصل در اطراف علم اجمالى جارى
    نيست، پس مقتضى موجود، مانع مفقود، علم اجمالى مثل علم تفصيلى تنجيز مى‏كند تكليف را.

    مرحوم آخوند اينجا همين طور آقاى بروجردى ومرحوم آقاى داماد مى‏فرمايند:دو ظرف را مى‏دانيم يكى از آنهانجس است، دست مى‏گذاريم روى
    يكى از ظرفها،مى‏گوئيم اين نجس است يا نه؟ مى‏گويد نمى‏دانم.وقتى مى‏گويد
    نمى‏دانم مى‏گوئيم كل شى طاهر حتى تعلم.اين با كل شى طاهر مى‏شود پاك.دست مى‏گذارد روى آن ظرف مى‏گويد نجس در اين ظرف هست يا نه؟ مى‏گويد نمى‏دانم، اينجا هم كل شى طاهر حتى تعلم جارى مى‏كند .كل شى طاهر در هر دو جارى مى‏شود،وقتى جارى شد آن مقتضى ديگر نمى‏تواند تاثير خودش را بكند پس جواز عدم اجتناب در هر دو را مى‏دهد. اين حرف مرحوم  آخوند وآقاى بروجردى ومرحوم داماد .

    مرحوم آخوند مى‏گويند اين اصلى كه در هر دو جارى مى‏كنيد، باآن علم خودتان كه مى‏دانيد نجس هست منافات دارد.وقتى مى‏دانيد نجس هست
    منافات پيدا مى‏كند علم شما باآن جريان اصل در دو طرف. ايشان مى‏فرمايند
    در يك طرف هم نمى‏شود جارى كرد براى اينكه احتمال به تناقض،مثل قطع به تناقض است، در يك كدام هم بخواهى جارى بكنى احتمال تناقض هست. كه همان حرف مرحوم شيخ انصارى است كه كل شى طاهر مى‏گويد جايز است استعمال كنى، آن علم اجمالى شما مى‏گويد جايز نيست استعمال كنى. تناقض مى‏شود بين علم اجمالى شما واين اصلى كه درمسئله هست.

    مرحوم شيخ انصارى جور ديگر هم تناقض بين صدر و ذيل درست مى‏كنند مى‏فرمايند كل شى طاهر اين صدر روايت، آن ظرف را مى‏گيرد، حتى تعلم آن ظرف را نمى‏گيرد، براى اينكه علم اجمالى داريم وحتى تعلم اعم است از علم اجمالى وعلم تفصيلى واگر بخواهم كل شى طاهر در اطراف علم اجمالى جارى كنم، لازم مى‏آيد تناقض صدر وذيل در روايت، همچنين در كل شى حلال .كه مرحوم شيخ انصارى حتى تعلم را اعم گرفته از علم اجمالى وعلم تفصيلى ومى گويد وقتى خواستى اصل در اطراف علم اجمالى جارى كنى، صدر مى‏گويد اجتناب نكن وذيل مى‏گويد اجتناب بكن.

    مرحوم آخوند از اين جواب مى‏دهند همچنين مرحوم بروجردى ومرحوم داماد، مى‏فرمايند فرق است بين اينكه نجس هست يا تكليف هست، نجس را
    مى‏دانيم هست ،امااين نجس وجوب اجتناب دارد يا نه؟ آنكه مى‏گويد اصل
      جارى است مى‏گويد مولى رفع يد كرده‏از تكليف، نظير حكم واقعى وظاهرى. بقول مرحوم آخوند مى‏فرمايند اين كل شى طاهر را در شبهات بدويه چه مى‏گوييد؟ اگر كل شى طاهر را جارى كنى در يك ظرفى كه نمى‏دانى پاك است يا نجس و واقعا نجس است ،كل شى طاهر را جارى مى‏كنى وظرف را تناول مى‏كنى، در حالى كه نجس واقعى خورده‏اى واين روايت تو را در چاه انداخته است. مى‏فرمايد جمع بين حكم واقعى وظاهرى همين است، يعنى كل شى طاهر مى‏گويد اگر نجاست اينجا باشد من رفع يد كردم ازتكليف. كه ان شاء اللّه حرف ابن قبه را نقل مى‏كنيم وجمع بين حكم واقعى وظاهرى مى‏كنيم. هر كس جورى بين حكم واقعى وظاهرى كرده است على كل حال اينجور مى‏شود .جواب ابن قبه را هم داده‏اند، گفته‏اند اگر تكليف در بين باشد رفع يد شده از تكليف.زراره
    مى‏گويد: تسبيحات اربعه يك مرتبه واجب است ،حالا اگر سه مرتبه واجب
    باشد آيا مى‏توانيم بگوئيم اين روايت مرا درچاه انداخته؟ مى‏گوييم بلكه
    نه،واقعااگر سه مرتبه واجب باشد مولى رفع يد مى‏كند از تكليف، ديگر تكليف
    بالفعل روى واقع نداريم، اماره مى‏آيد تكليف بالفعل را برمى دارد .

    مرحوم آخوند مى‏گويند:هر چه در شبهات بدوية گفتى،مادر شبهات علم اجمالى مى‏گوييم .لذا در شبهات بدوية اگر واقع باشد مولى رفع يد از تكليف
    كرده است.مرحوم آخوند مى‏گويد اين ظرف را كل شى‏ء طاهر مى‏گويد پاك
    است،يعنى اگرنجاست اينجا باشد مولى رفع يد از تكليف كرده است، در آن ظرف كل شى طاهر جارى كرده است،يعنى اگر نجس باشد ،رفع يد از تكليف كرده است در حالى كه مى‏داند نجاست خورده ،مثل كسى است كه مضطر شده  وشراب خورده چنانچه آنجا حلال است.اينجا هم نجاست خورده اما براى اين حلال است .وقتى كل واحد مشكوك شد خواه ناخواه اطلاق كل شى طاهر حتى تعلم هم او را مى‏گيرد وهمين را مرحوم آخوند مى‏فرمايند، منافات پيدا مى‏كند باعلم شما به نجاست، نه با علم شما به وجود تكليف. وقتى جارى كرديم، اگر تكليف باشد ديگر نيست،لذا اگر نجاست در اين ظرف باشد تكليف نيست، مى‏آيد سرآن ظرف مى‏گويد آيانجاست در اين هست يا نه؟ ممكن است نجاست در آن ظرف ديگر باشد كل شى طاهر حتى تعلم .يقين پيدامى‏كندكه نجاست خورده است ،اما اينكه يقين پيداكندكه حرمت خورده است ،مرحوم آخوند مى‏گويند:يقين پيدا نمى‏كند كه حرمت خورده است .هر چه شما درشبهه بدوى گفتيد مرحوم آخوند مى‏گويند ما در اطراف علم اجمالى مى‏گوييم.

    بله به قول مرحوم آخوند در جاى ديگر مى‏فرمايند:اگر يك ضرورت فقهى جلو بيايد، آن يك حرفى است وبراى آن ضرورت فقهى در آنجا اصل جارى نيست، مثلاً روز جمعه نمى‏داند نماز ظهر واجب است يا نماز جمعه، روى خصوص نماز ظهررفع مالايعلمون جارى است، روى خصوص نماز جمعه هم
    رفع مالا يعلمون جارى است، اما در اينجا ضرورت فقهى است، كه لايترك
    الصلوه‏بحال، به اينكه بايد نماز بخوانى. اما آنجائى كه ضرورت فقه نيست
    ودليل نداريم آنجا ديگر چرا؟ لذا مرحوم آخوند يك نتيجه خوبى مى‏گيرند در
    باب اشتغال،مى‏فرمايند بنابراين شبهه محصوره از اين باب است.آنجا كه يكى مبتلاءبه نيست ازاين باب‏است.

    يك بحث خيلى مشكلى هست كه چرااز شبهات غير محصوره‏اجتناب  لازم نيست؟ مثل اينكه مى‏دانيد يك ظرف پنير آمده در اصفهان،حالا مى‏دانيد
    ديگر من نبايد از همه پنيرها اجتناب بكنم،شبهه غير محصوره است وديگر لازم
    الاجتناب نيست از همه جا.مرحوم آخوند در جائى كه نمى‏دانم عباى من نجس است يا عباى رفيقم كه رفته است،مرحوم آخوند مى‏گويند اين طرف علم اجمالى است، چرااجتناب لازم نيست؟

    لذا اگر يادتان باشد مرحوم شيخ انصارى مانده‏اند كه چه جورى علم اجمالى رامنحل كنندوبگويند در شبهات غير محصوره ودر آنجا كه مبتلاءبه
    نيست وامثال اينها لازم الاجتناب نيست ودرآنجا كه مبتلاءبه است
    ومحصوره‏است لازم است .بعدش ديگران هم مانده‏اند مرحوم آخوند از اين راه حل مى‏كنند .دو استاد بزرگوار ماآقاى بروجردى وآقاى داماد ازآن راه حل مى‏كنند،مى‏گويند اصل در اطراف علم اجمالى جارى است الا ما اخرجه الدليل، وقتى جارى است پس در شبهات غير محصوره اصل جارى است درآنجا كه يك طرف مبتلاءبه نيست درآن طرف كه مبتلاءبه است اصل جارى
    است،چرا؟ براى اينكه مقتضى موجود است، مانعى هم در كار نيست.پس اصل
    راجارى مى‏كنم درآن عبائى كه مال من است ومى گويم مانعى ندارد . مرحوم آخوند اينكه در اينجا پافشارى دارند ومى ترسند بگويند، در آنجا پافشارى دارند ومى ترسند بگويند، در آخر دركفاية نتيجه مى‏گيرند ومى گويند
    بنابر اين ومما ذكرنا يظهر در شبهات غير محصوره، در آنجا كه مبتلاءبه نباشد،
    اجتناب نكردن آنها از اين باب است كه در اطراف علم اجمالى اصل جارى است .

     مرحوم آقاى داماد ايشان مى‏فرمودند بله قاعده اصولى همين است كه مرحوم آخوند گفته الا اينكه روايت داريم كه از اطراف علم اجمالى بايد
    اجتناب كرد.نظير روايت صحيح السندى كه سؤال مى‏كند كه من دو تاآب دارم
    ومى دانم يكى از آنها نجس است مى‏خواهم وضوء بگيرم ،آيا وضوء بگيرم يانه؟ حضرت مى‏فرمايند يحريقهما ويتيمم، هر دو را بريز وتيمم كن. مرحوم داماد مى‏گفتند:اگر دراطراف علم اجمالى بشود اصل جارى كنيم نبايد بگويد يحريقهما ويتيمم .لذا مرحوم داماد از همين يحريقهما ويتيمم‏الغاءخصوصيت مى‏كردند و مى‏گفتند همه جا اصل در اطراف علم اجمالى جارى نيست بخاطر رواياتى كه در مسئله هست .

    وآيا اين الغاء خصوصيت را مى‏شود كرد يا نه؟ ما به آقاى داماد اشكال داشتيم كه اين الغاءخصوصيت ازكجا؟ شما اينجوربگوئيد كه اصل در اطراف
    علم اجمالى جارى است الا ما اخرجه الدليل،هركجادليل دارى بگو وهر كجا
    ندارى اصل جارى كن ومن ايراد مى‏كردم، ايشانم جواب قانع كننده‏اى به
    من‏نمى دادند وعلى كل حال فتوايشان اين بود كه قاعده اقتضاء مى‏كند كه اصل
    در اطراف علم اجمالى جارى است الا اينكه روايات ما مى‏گويد اصل در اطراف علم اجمالى جارى نيست، پس تعبدا مى‏گوئيم اصل در اطراف علم اجمالى جارى نيست اين خلاصه حرف است .

    آنكه من عقيده دارم تبعابه دو استاد بزرگوارم وتبعالمرحوم آخوند مى‏گويم اصل در اطراف علم اجمالى جارى است الاما اخرجه الدليل، هركجا
    دليل دارى بگو .درمثل نماز ظهر وجمعه كه دليل داريم، بگو،در مثل
      يحريقهماويتيمم، دليل داريم، بگو،اما درباب طهارت ونجاست دليل نداريم،
    نمى‏گوئيم واصل جارى است .

    مرحوم آقاى داماد يك حرف ديگر داشتند كه آن حرف خوب است وهمين حرفى است كه شما استيحاش مى‏كنيد.مى‏گفتند استيحاش متشرعه،يعنى
    يكدفعه مثل انائين مشتبهين در هر دو بخواهى اصل جارى كنى وبگوئى طورى
    نيست،مشرعه بااين حرف هرچه به او بگوئى تكليف اينجا نيست قبول
    نمى‏كند. اگر حرف مرحوم داماد درست باشد برمى گردد به اين كه سيره
    متشرعه به ما مى‏گويد اصل در اطراف علم اجمالى جارى نيست.پس احتمال اين كه بگويم درانائين مشتبهين اصل جارى است نه،چرابخاطر انصراف دليل، اگر استيحاش متشرعه باشد، يعنى كل شى طاهر از اطراف علم اجمالى منصرف است.آنوقت آن حرف مرحوم آخوند را مرحوم داماد درست مى‏كردند كه كل شى طاهر حتى تعلم از اطراف علم اجمالى منصرف است از اطراف شبهه محصوره، اماآنجا كه شبهه غير محصوره باشد گفته‏اند ديگر استيحاش نيست.لذا اگر يك حلب پنير بيايد در بازار وندانيم چى است، استيحاش از متشرعه نيست. يك عبا كه پيش من است ،اصل درعباى خودم فقط جارى بكنم استيحاش متشرعه نيست. گفته‏اند حرف مرحوم آخوند هم درست مى‏شود، ما بواسطه انصراف كل شى طاهر مى‏گوئيم اصل در اطراف علم اجمالى در شبهه محصوره يا در شبهات وجوبيه يا تحريميه جارى نيست .

    انصافااين حرف مرحوم داماد هم حرف خوبى است ومن خيال مى‏كنم كه حرف مرحوم داماد همه حرفها رادرست مى‏كند وحرف مرحوم آخوند را هم
     درست مى‏كند وحرف متينى است وحرف خوبى است وخلاصه اين است كه مرحوم داماد مى‏فرمايند كل شى طاهر حتى تعلم ولو اينكه دو ظرف رابا
    قاعده‏اصولى مى‏گيرد الا اينكه يحريقهما ويتيمم مى‏گويد نه، نمى‏گيرد.
    الغاء خصوصيت مى‏توانم بكنم يا نه؟ ايشان مى‏گفتند بله ،ما مى‏گفتيم‏نه.
    مى‏گفتند اگر شك دارى، سيره متشرعه مى‏گويد كل شى طاهر حتى تعلم،كل
    شى حلال،رفع ما لا يعلمون انصراف دارد از اطراف علم اجمالى.در  بهات غير محصوره چى؟ ديگر انصراف نيست، پس اصل جارى است. درآنجا كه يكى يا چند تاازافراد مبتلاءبه نيست چى؟ كل شى طاهر آنكه مبتلاءبه است را مى‏گيرد، انصرافى در كار نيست واستيحاش متشرعه نيست.

    هم نتيجه‏اى كه مرحوم آخوند مى‏خواستند بگيرند را داد وهم استيحاش كه همه ما داريم وطلبه وغير طلبه دارد آن استيحاش را گرفت .

    هذا كله راجع به اثبات تكليف،بحث فردا اين است كه آيا اسقاط تكليف به علم اجمالى مى‏شود يا نه يعنى مى‏تواند قبله را پيدا كند اما دلش مى‏خواهد چهار ركعت نماز بخواند آيا مى‏تواند يا نه؟ آيااسقاط تكليف مى‏تواند بكندبه علم اجمالى باينكه به چهار طرف نماز بخواند؟ بعضى گفته‏اند نمى‏شود و مشهور، مثل شيخ فرموده‏اند مى‏شود.

      وصلى اللّه على محمد وآل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365