جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: بررسى اداله اخباريين براى عدم حجيت ظواهر قرآن / تحريف قرآن
    موضوع درس:
    شماره درس: 34
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۱/۱۹

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    درباره تحريف قرآن، درباره اين مصيبات عظيمى كه در اصول ما، در كتابهاى تفسيرى ما آمده، به اين معنا كه از قرآن ما آياتى كم شده است مقدارى
    صحبت كرديم.

    كى اين آيات را انداخته؟ افرادى كه مدعى هستند كه از قرآن آياتى كم  شده اختلاف دارند. مشهور در ميان آنها مى‏گويد در زمان عثمان اين كار شده و چون عثمان قرآن را جمع كرده و دشمن اهل بيت بود، آياتى را كه مربوط به ولايت است، از قرآن برداشت. اسم اميرالمؤمنين بارها در قرآن بوده، اسم حضرت زهرا  عليهاالسلام بارها بوده، اسم ائمه طاهرين بوده، اسم شيعه بوده، اسم دشمنان اهل بيت بوده و همه اينها را عثمان حذف كرده است.

    رواياتى هم در اين باره نقل شده، بعضى از بزرگان هم نظير على بن ابراهيم با آن شأن و مقامش اين گول را خورده و اين غلط را كرده است.

    راجع به تصحيف و جابجا شدن هم از همين جا سرچشمه مى‏گيرد مشهور در ميان اينها مى‏گويند قرآن جمع آورى شده در زمان عثمان و بدل خواهش و يا به يك استحسانهايى كه سنى‏ها دارند، اين سوره‏ها پهلوى هم آمده است. بالاترين سوره‏ها از نظر كمّى، سوره بقره است كه اوّل آمده است و سوره حمد را چون هميشه مى‏خوانيم اوّل آمده است و بالاخره آن سوره‏هاى كوچك هم آخر آمده است و به دلخواه عثمان و اطرافيان اين كار شده است و جابجا شدن آيات، يعنى مكى مدنى آمدن، و مدنى مكى آمدن اين هم تصحيف شده در قرآن به معناى اينكه سور مكيّه آخر قرآن آمده است و سور مدنيّه اوّل قرآن آمده است. يا آياتى در اوّل قرآن آمده است، در حالى كه مكى است و آياتى كه در آخر قرآن آمده است، در حالى كه مدنى است و به عكس. آياتى كه اوّل آمده اينها مدنى است و آيات فراوانى آخر آمده است در حالى كه در مكه نازل شده است.

    همه اينها سرچشمه مى‏گيرد از اينكه پيامبر از دنيا رفتند و قرآنى در دست  مسلمانها نبود. به قول بعضى از روايات خرافيه اين قرآن شريف روى يك
    مشت استخوان‏ها و برگهاى درخت و پوستهاى درخت نوشته شده بود و يك گوشه‏اى ريخته بود. پيامبر اكرم كُتّاب وحى داشت و اين كُتّاب وحى اين آيه و اين سوره را مى‏نوشتند و مى‏دادند دست پيامبر ريخته بود يك گوشه، يك تپه‏اى شده بود از استخوانهاى گوسفند، كتف گوسفند، كتف گاو، شاخ گاو. پيامبر اكرم، كه از دنيا رفتند اميرالمؤمنين از خانه بيرون نيامدند و عبا را به دوش نگرفتند، تا اينها را جمع كردند و يك قرآن كردند و آوردند در ميان مردم، ولى مردم قرآن را قبول نكردند. اميرالمؤمنين قرآنش را برداشت و اين قرآن هم الان پيش امام زمان است و آن قرآنى كه آنها جمع كردند در زمان عثمان بود و آن قرآن به دست ما رسيد. اين حرفى است كه اينها مى‏زنند. لذا مى‏گويند قرآن جمع شده در زمان پيامبر نبوده است و قرآن را در زمان عثمان جمع كرده‏اند. بعضى‏ها هم ديده‏اند كه اين خيلى حرف خرافى است گفته‏اند كه در زمان ابوبكر جمع كرده‏اند، بعضى‏ها هم گفته‏اند در زمان عمر جمع شده است وقتى تاريخ را انسان مطالعه مى‏كند مى‏بيند آنها كه مى‏خواسته‏اند يك قدرى عثمان را بلند كنند اين شانس را به او داده‏اند، آنها كه مى‏خواستند به ابى بكر ارادت بور زند، اين شانس را به او داده‏اند، آن كسانى كه مى‏خواستند عمر را بالا ببرند، شانس را به او داده‏اند.

    مشهورشان مى‏گويد در زمان عثمان و تا زمان عثمان مردم قرآن نداشتند و قرآنها يا در سينه‏ها بود كه باز از روايت سنى مى‏خوانيم كه وقتى كه آن جنگ يمامه جلو آمد، هفتصد نفر از قاريان قرآن كشته شدند و قرآن در ذهن مردم بود.  عمر ديد وضع عجيبى پيدا شده و نزديك است قرآن از بين برود، لذا جلسه گرفت و گفت كه حافظين قرآن مردند، بايد فكرى كرد و بالاخره آقاى عمر مى‏فرستاد دنبال اين، دنبال آن، ده آيه از اين مى‏گرفت، ده آيه از آن مى‏گرفت، يك سوره از اين مى‏گرفت، يك سوره از آن مى‏گرفت و اين جورى قرآن را جمع كرد.

    اينها حرفهايى است كه زده شد و پايه براى تحريف قرآن است. شما وقتى كه مطالعه بكنيد روايات و تاريخ را، تاريخ سنى و شيعه را، تحريف قرآن
    پايه‏اش اين است كه در زمان پيامبر ما قرآن نداشتيم، مگر در سينه مردم، پيامبر از دنيا رفتند و مسلمانها قرآن نداشتند، مگر روى شاخهاى گاو و گوسفند و كتفهاى گاو و گوسفند و اينهاست كه اميرالمؤمنين جمع كردند و اينها قرآن شد. طرفداران اميرالمؤمنين مى‏گويند على  عليه‏السلام اين كار را كرد، اطرافيان ابوبكر، مى‏گويند ابوبكر طرفداران عمر مى‏گويند عمر، بعضى هم عثمان و يك امتيازى هم براى عثمان درست كرده‏اند و شيعه يك تنقيصى براى عثمان درست كرد و اينكه قرآنها را عثمان سوزاند و قرآن خودش را منتشر كرد.

    اين بحث مفصلى است و آن قطعه‏اى كه من نوشته‏ام چهل دليل آورده‏ام كه تحريف در قرآن نيست، ولى حالا قطع نظر از آن اگر ما اثبات كنيم اين قرآن را كه الان در دست ماست جمع شده در زمان پيامبر اكرم است و پيامبر اكرم از دنيا رفتند و اين قرآن نه يك واو كم و نه يك واو زياد دادند دست مسلمانها و در زمان پيامبر اكرم اين قرآن بود، بعد پيامبر اكرم اين قرآن بود، همين طور بود تا الان. ما اگر اين را اثبات كنيم تحريف يك مسأله سالبه به انتفاء موضوع  است و اصلاً تحريف معنا ندارد براى اينكه معمولاً تحريف را نسبت مى‏دهند به عثمان و اگر شما قرآن زمان پيامبر را درست كرديد، معلوم است كه هرچه در قرآن زمان پيامبر بوده، الان هم هست. يك مقدار روايت را بخوانيم، ببينيم اين روايتها به ما چه مى‏گويد.

    اوّلاً راجع به اين جمع اميرالمؤمنين  عليه‏السلام ما روايات فراوانى داريم و آن اين است كه اميرالمؤمنين  عليه‏السلام يك قرآن جمع كردند و آوردند در ميان مردم و مردم اين قرآن را نپذيرفتند، براى اينكه گفتند ما قرآن در ميانمان است، ديگر قرآن تو را مى‏خواهيم چه كار؟ يا حسبنا كتاب اللّه‏ كه عمر مى‏گفت و مى‏خواست ولايت را بزند، مى‏گفت ما قرآن داريم و اين قرآن ما را بس است و قرآن اميرالمؤمنين معلوم مى‏شود تأويلها و شأن نزولها و ناسخ و منسوخ‏ها، يعنى يك قرآن تحشيه‏اى بوده است كه اين قرآن معلوم است وقتى بيايد در ميان مردم «اهدنا الصراط المستقيم» را تأويل كند «صراط علىٍ»، اين جور بوده، وقتى برسد به آيه تطهير شأن نزولش را اهل بيت حساب مى‏كنند، وقتى برسد به «انما وليكم»، شأن نزولش را به اميرالمؤمنين و انگشتر دادن در ركوع حساب مى‏كنند.

    اين اشتباه را آنها كرده‏اند كه امام صادق و مابقى ائمه طاهرين عليهم‏السلام فرموده‏اند كه در ذيل اهدنا الصراط المستقيم تفسير كردند كه «صراط على حقٌ»، اين اخباريهاى بيسواد اين را جزء قرآن كرده‏اند و گفته‏اند اميرالمؤمنين اين جور گفته يا امام صادق گفته كه يك صراط على حق در اينجا بوده، حذف شده است. در حالى كه امام صادق تأويل و شأن نزول آيه را گفتند آنها از او  فهميدند اينكه در قرآن بوده آنها حذف كرده‏اند.

    آن قرآن اميرالمؤمنين اين جور بوده كه مثلاً آيه تطهير را مى‏گفته كجا نازل شده است، با اشاره، نظير تفسير شُبّر، كه صاحب او اخبارى منش بوده،
    همچنين تفسير فيض كه اخبارى منش است يعنى روى روايات اهل بيت آمده جلو و تأويل و تفسير كرده است. تأويلها و تفسيرها در آن قرآن اميرالمؤمنين بوده است و اينها معمولاً سياستمدار بودند، يعنى توانستند سقيفه بنى ساعده را تشكيل بدهند و 14 نفر از عقلاء را عقب بزنند، وقتى سقيفه بنى ساعده تشكيل شد، بنا به گفته كاشف الغطاء «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» مى‏گويد 14 نفر از عقلاء مرادنشان مثل سلمان و اباذر و زنهايشان را مثل زهرا و فضه و اسماء بنت عميس از اين سقيفه بنى ساعده رفتند كنار، حزبى تشكيل دادند به نام حزب اللّه‏ و تشيع. آنها توانستند اينها را عقب بزنند، آدمهاى سياست مدارى بودند و ديدند كه اگر اين قرآن اميرالمؤمنين جا بيفتند، ديگر ريشه شان كنده مى‏شود و سقيفه بنى ساعده خنثى مى‏شود؛ لذا گفتند ما قرآن داريم و احتياج به اين قرآن نداريم.

    و اينكه در ميان شيعه مشهور شده كه قرآن نداشتيم اميرالمؤمنين اين قرآن را جمع كرده است، اين درست نيست. قرآن را جمع كرده آورده در ميان
    مردم، امّا اينكه قرآن نداشتيم و اميرالمؤمنين از روى شاخ گاو و استخوان و پوست گوسفندان قرآن را جمع كردند، اين مسلم درست نيست.

    رواياتى داريم از جمله يك روايت كه اين رواياتى كه مى‏خوانم مرحوم فيض هم خيلى در صافى نقل مى‏كنند، روايت را مرحوم كلينى در جلد 2 از
     اصول كافى درباره فضل قرآن نقل مى‏كند. «فاذا اقام القائم  عليه‏السلام قرأ كتاب اللّه‏ عزّ و جّل على حده و اخرج المصحف الذى كتبه على  عليه‏السلام و قال: اخرجه على  عليه‏السلام»، قرآنى كه نوشته بود آورد پيش مردم «و قال: هذا كتاب اللّه‏ عزّ و جّل كما
    انزل اللّه‏ على محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فقالوا: هوذا عندنا مصحف جامع » فيه القرآن لا حاجة لنا فيه»
    [1] گفتند ما قرآن داريم، قرآن مشهور در ميان مردم، قرآنى است كه در زمان پيامبر جمع شده در مرئى و منظر پيامبر بوده، الان هم در مرئى و منظر مردم است، ما چه احتياجى به قرآن تو داريم؟ و قرآن اميرالمؤمنين را نپذيرفتند.

    كه در روايات ديگر دارد كه اميرالمؤمنين هم فرمودند اين قرآن را ديگر نمى‏بينيد تا زمان ظهور فرزندم مهدى «عجل اللّه‏ تعالى فرجه الشريف» و آن وقتى كه مهدى آمد اين قرآن من در ميان شما منتشر مى‏شود.

    يكى از بدبختى‏هايى كه براى اسلام پيش آمده، سقيفه بنى ساعده بود، كه ولايت را عقب زد، قرآن اميرالمؤمنين را هم عقب زد. همان طور كه براى ما سقيفه بنى ساعده مصيبت شد، برايمان نبودِ قرآنِ اميرالمؤمنين هم مصيبت شد براى ما. مرادم اين جمله روايت است كه مى‏گويد «هوذا عندنا مصحف جامع فيه لاحاجة لنا فيه»، در حالى كه ما اين قرآن را داريم، چه احتياجى به قرآن تو داريم. در حالى كه خودش را عقب زدند، قرآن على عليه‏السلام را هم عقب زدند. اين يك روايت، يك روايت به اندازه تواتر معنوى كه شيعه و سنى دارد و آن روايات در باب فضيلت آيات و سور است كه اين روايات را سنى از رسول اللّه‏  نقل مى‏كند، شيعه از رسول اللّه‏ و ائمه طاهرين عليهم‏السلام نقل مى‏كنند. آنها كه مال ائمه طاهرين است خيلى بحث ما را درست نمى‏كند و آنها كه مال رسول گرامى است، بحث ما را درست مى‏كند و آن اين است كه تمام 114 سوره در زمان پيامبر اكرم آمده، سوره بقره، آل عمران، معوذتين، حواميم، يعنى حاميم‏ها، مسبحات، يعنى سوره‏هايى كه يسبح للّه‏ ما فى السموات و الارض دارد، يس، الرحمن، تا آخر، بعدا براى اين سور و آيات ثواب بار كرده است. مثلاً پيامبر اكرم فرمودند هر كس آية الكرسى بخواند اين ثواب دارد، همه سنى‏ها نقل مى‏كنند هم شيعه؛ كه پيامبر اكرم فرموده‏اند هر كس چهار آيه از اوّل سوره بقره و سه آيه از آخر سوره بقره و آية الكرسى و سه آيه بعدش را بخواند اين براى حفظ خودش و مالش خيلى عالى است و شيطان هم از او دور مى‏شود. [2]

    اگر سوره بقره در زمان پيامبر اكرم نداشتيم و در زمان عثمان جمع شده بود و در زمان پيامبر اكرم جمع نشده بود اين روايت چه معنا دارد؟ اگر جمع آورى نشده بود در زمان پيامبر اكرم، اوّل سوره بقره كجا بود؟ آخر سوره بقره كجا بود؟ آية الكرسى و دو آيه بعدش كجا بود؟ تا «هم فيها خالدون» بايد جمع شده باشد.

    صاحب مجمع از اوّل مجمع تا آخر مجمع شايد 500 روايت نقل كرده است. همچنين سنى‏ها، صاحب اتقان، قرطبى، حتى كشاف و اين فخر رازى و امثال اينها اوّل سوره و آخر سوره اين روايات را نقل كرده‏اند. مثلاً الرحمن، عروس قرآن اگر الرحمن نبود، اسم گذارى مال عثمان بود، مال عمر بود، اگر الرحمن اين آياتش بيش از اين بود، كمتر از اين بود اصلاً نبود، كم كرده بودند، چه طور پيامبر بگويد الرحمن عروس قرآن؟

    يا مسبحات، آخر سوره حشر، كه روايت از پيامبر داريم كه سنى و شيعه نقل مى‏كنند كه هر كس آخر سوره حشر را بخواند ـ آن آياتى كه فوق العاده هم است از نظر عرفان ـ چقدر ثواب دارد. اگر دستش را بگذارد روى درد و فشار بدهد آن درد خوب مى‏شود و امثال اينها. هر كس چهار قل را بخواند خدا او را از شر جن و انس حفظ مى‏كند. اينها اگر زمان پيامبر اكرم نبود و اسم گذارى نبود، اگر در زمان پيامبر اكرم جمع آورى نشده نبود چه جور مى‏توانست پيامبر اكرم اين جور بگويد؟ يك مقدار از روايات را از جلد دوّم كافى بخوانيم.

    فى الكافى عن رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم «من قرأ اربع آيات من اول البقرة»، رسول اكرم مى‏گويند سوره بقره داريم، اگر اسم سوره بقره نبود، اوّل سوره بقره و آخر سوره بقره هم نبود، پيامبر اكرم چه طور بفرمايند. «من قرا اربع آيات من اوّل السورة البقره اربع آيات»؟ يعنى تا اولئك هم المفلحون، و «آية الكرسى و آيتين بعدها». دو آيه بعد آية الكرسى يعنى تا هم فيها خالدون. «و ثلاث آيات من آخرها»، يعنى آمن الرسول كه روى اين آمن الرسول پيامبر اكرم خيلى اصرار داشتند «لم ير فى نفسه و ماله شيئا يكرهه و لا يقربه الشيطان»[3]، آن شبانه روز شيطان كارى به او ندارد و پروردگار عالم خودش را و مالش را حفظ مى‏كند بلكه قرآن او را حفظ مى‏كند، قطع نظر از خدا.

    كه در روايات ديگر پيامبر اكرم مى‏فرمودند كه اگر يك آية الكرسى  بخواند يك فوج از ملائكه مى‏آيند حفظ مى‏كنند، اگر دو آية الكرسى بخواند،
    دو فوج از ملائكه مى‏آيند حفظ مى‏كنند و اگر سه آية الكرسى بخواند، خدا مى‏گويد بنده‏ام را رها كنيد من حافظ اويم.

    باز هم در همين كافى و عن رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم الحواميم ديباج القران»[4]. آنها كه الف لام ميم و الف لام راء دارد و عن رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم«الرحمن عروس القرآن»[5] و عن رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم «يس قلب القرآن»[6] و عن رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ان فى المسبحات، آن سورى كه يسبح للّه‏ است و پهلوى هم آمده ان فيهن آية افضل من الف آية»[7] و هى قوله «يسبح للّه‏ ما فى السموات و ما فى الارض»، كه اوّل سوره حديد مراد است. كه در روايات ديگر از پيامبر اكرم دارد كه اگر تمام كتابهاى آسمانى را با اوّل سوره حديد با هم بخواهيم مقايسه كنيم باز اوّل سوره حديد مهمتر از كتابهاى آسمانى مثل تورات و انجيل است. يا آخر سوره حشر را هر كس بخواند اين قدر ثواب دارد.

    آنها كه مى‏گويند قرآن در زمان عثمان يا ابوبكر يا عمر و يا حتى حضرت على جمع شده بايد بگوييم آخر سوره حشر نداشتيم، ما اوّل سوره بقره نداشتيم و كارى كه پيامبر اكرم مى‏كردند قرآن را مى‏گرفتند و مى‏گفتند كُتّاب وحى حفظ مى‏كردند و يك گوشه‏اى از اتلاق جمع مى‏كردند و يك تپه‏اى (كه در روايات دارد) در گوشه اتاق پيامبر قرآن بود، اميرالمؤمنين آمدند اينها را جمع كردند. سنى‏ها مى‏گويند اينها توى همان اطاق بودند، تا زمان ابى بكر جمع كردند، بعضى  مى‏گويند زمان عمر جمع كردند، بعضى مى‏گويند زمان عثمان. سنى و شيعه اين را مى‏گويد.

    لذا آنكه مى‏گويد زمان عثمان، مى‏گويد اين قرآن سوره حشرش زمان عثمان پيدا شد فاتحه الكتاب زمان عثمان پيدا شد، اوّل سوره بقره، آخر. سوره
    بقره در زمان عثمان پيدا شد و آن كسى كه مثل شيعه مى‏گويد به دست اميرالمؤمنين جمع شد يعنى اينها در زمان حضرت پيدا شده است.

    اينها خيلى حرف دارد. اگر راستى اميرالمؤمنين اهميت به اين مطلب مى‏دادند، كه بعد از رسول اللّه‏ گفتند من عبا به دوش نمى‏گيرم مگر اينكه قرآن
    را جمع كنم در صورتى كه اميرالمؤمنين در زمان پيامبر كاتب وحى بود پس چرا جمع نكرد؟ اميرالمؤمنين پشت سر هم اهمال كرد، پيامبر هم پشت سر هم اهمال كرد. يك جزوه مى‏نويسيد چقدر به او اهميت مى‏دهيد! قرآن كه «تبيانا لكل شى‏ء» است، پيامبر اكرم اهمال كنند، اميرالمؤمنين بگوييم جنگ داشتند و اهمال كرده‏اند. بعد پيامبر اكرم بگوييم اميرالمؤمنين ناگهان متوجه شدند، ديدند چه مصيبتى جلو آمده قرآن را جمع كردند. اين توجه را اميرالمؤمنين در خود زمان پيامبر نداشته‏اند، در صورتى كه خودش كاتب وحى بود چرا جمع نكرد؟

    اينها يك چيزهايى است كه با يك مقدار فكر مى‏بينيد غلط است. حالا اين حرف جلو مى‏آيد كه اگر جمع شده زمان پيامبر است، چرا اين جورى جمع
    شده؟ اين از متشابهات قرآن است، امّا طرز جمع شدنش متأسفانه در روايات ما  نيامده است و چرا نيامده، اين از عجايب است. ولى در صحاح سته و در اتقان سيوطى طرز جمع شدنش را با يك وضع طبيعى آورده است روايات فراوانى در صحاح السنه به اين جور دارد.

    وقتى آيه‏اى آمد، خدا به جبرئيل و جبرئيل به پيامبر و پيامبر به كُتّاب وحى مى‏فرمود «ضعوا هذه هؤلاء الايات فى السورة التى فيها كذا و كذا»،[8] وقتى
    كه سوره‏اى مى‏آمد پروردگار عالم به جبرئيل مى‏گفت، جبرئيل به پيامبر اكرم و پيامبر اكرم به كُتّاب وحى مى‏فرمود «ضعوا هذه السورة بين فلان سورة و فلان سورة».

    قرآن اين جورى جمع شده، لذا در مكه ما اشاره به اين قرآن كم داريم، امّا در مدينه زياد داريم. «الم ذلك الكتاب لاريب فيه»، آيا اشاره به پوستهاى توى گوشه‏هاى خانه پيامبر است؟ آيا اين را مى‏شود گفت؟ «ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم»[9] آيا مى‏شود گفت كه اين اشاره به اذهان مسلمانها دارد؟ اين لفظ هذا القرآن هذا الكتاب كه در قرآن شريف آمده مشاراليه او چيست؟

    خيلى احمقى مى‏خواهد يك كسى بگويد «ان هذا القران يهدى للّتى هى اقوم» اين هذا القران، يعنى آن قرآنى كه در حفظ بعضى از مسلمانهاست، يعنى آن قرآنى كه روى پوست گوسفند و شاخ گاو نوشته شده است. بلكه منظور قرآنى است كه در ميان مسلمانهاست، اشاره به همان است كه اين قرآن كه در ميان شما مسلمانهاست، همان قرآن «يهدى للّتى هى اقوم». امّا اگر منظور اين نباشد با «ان هذا القران» جور نمى‏آيد.

     لذا اگر حالش را داشته باشيد برويد در اتقان سيوطى و انصافا خيلى خدمت بزرگى به قرآن كردى همين آقاى خوئى اگر شما كلمات اين دو بزرگوار
    را و رواياتى را كه در اين دو نقلى شده انسان خوب مى‏فهمند كه پيامبر اكرم مى‏فرمود به كُتّاب وحى كه «ضعوا هذا السورة بين فلان سوره و فلان سوره»، «ضعوا هذه الايات بين الايات فى سورة الفلان».

    يعنى مثلاً «انما يريد اللّه‏ ليذهب عنكم الرجس اهل بيت»[10] را پيامبر اكرم بين آيه‏ها مخفى كرده‏اند. اين جور جمع هم چه جورى است؟ گفته‏اند اين جور جمع هم از متشابهات است همين طور كه در قرآن متشابه داريم، طريقه جمع قرآن هم متشابه است، چرا كه پيامبر اكرم سوره يس را بين فاطر و صافات گذاشته‏اند. امّا آنچه روايت داريم به نحو تواتر اين كار را پيامبر كرده است. وقتى چنين باشد اصلاً قضيه تحريف سالبه به انتفاء موضوع است.

    و صلّى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1] ـ الكافى، ج 2، ص 633، كتاب فضل القرآن، باب النوادر، ح 23.

    [2] ـ الكافى، ج 2، ص 621، كتاب فضل القرآن، باب فضل القرآن، ح 5.

    [3] ـ الكافى، ج 2، ص 621، كتاب فضل القرآن، باب فضل القرآن، ح 5 .

    [4] ـ مجمع البيان، ج 8، ص 422 .

    [5] ـ مجمع البيان، ح 9، ص 326.

    [6] ـ مجمع البيان، ح 8، ص 254.

    [7] ـ مجمع البيان، ح 9، ص 389.

    [8] ـ الدار المنثور، ج 3، ص 208.

    [9] ـ سوره اسراء، آيه 9.

    [10] ـ سوره احزاب، آيه 33.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365