اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
ديروز عرض كردم
اجماع در ميان شيعه يك امر مستقلى نيست،بلكه يك امر تبعى وعلامت براى چيز ديگر
است، اجماع حجت است ،چون ما از اجماع
استنباط مىكنيم، قول امام عليهالسلام را، مىفهميم اسلام هم همين حرف را دارد،
اما اينكه دليل مستقلى باشد نظير عقل وروايات وقرآن شريف، اينجور نيست.
حرف اين بود كه
اين كشف قول امام از اجماع به چه طريق است؟ هفت قول در اينجا ديده مىشود، يكى
اجماع دخولى بود كه ديروز گفتم كه اين حرف را ولو مثل شيخ مفيد وسيد مرتضى رضوان
اللّه تعالى عليه فرمودهاند، اما صورت علمى ندارد و من خيال مىكنم كه اينها
حرفشان همان حرف شيخ طوسى باشد ،لطفى باشند،الا اينكه حرفشان بدست ما نرسيده باشد
وما بخواهيم يك صورت علمى بدهيم، نمىشود وطلبه پسند نيست .
دوم: اجماع تشرفى
بود و آن اين بود كه ادعاى اجماع كرده خدمت امام زمان عليهالسلام رسيده و
نمىخواسته بگويد خدمت امام زمان عليهالسلام رسيدهام.
در اين باره هم
گفتيم كه اجماع تشرفى كه در كلمات متأخرين پيدا شده و مىخواهند نسبت به قدماء
بدهند، اين را هم احدى تا به حال ادعا نكرده است .يعنى به عبارت ديگر صرف احتمال
است و اين احتمال صورت علمى به خود نمىتواند بگيرد، ذوقى واستحسانى است، اما حجت نمىشود
.
سوم :اجماع لطفى
است كه از شيخ طوسى پيدا شده است كه يجب على الامام در صورت اتفاق علماء بر
خطاءاينكه امام عليهالسلام رفع خطاء بكند .
استاد: گفتيم اين
هم نمىتواند يك دليل باشد چرا بايد امام زمان عليهالسلام رد بكند مخصوصا اينكه
فتواى مجتهد حجت است ولو خلاف باشد در واقع؟ بله در مهّام امور حرفى است، اما
اينكه بخواهيم دليل درست كنيم نمىشود و اگر قاعده لطف براى همه فقهاءبيايد، بايد
بگوئيم قاعده لطف براى تك تك مجتهدين هم بايد بيايد و اين نقض است كه اگر قاعده
لطف راجع به همه آقايان است راجع به تك تك هم هست مخصوصا در مهّام امور و نمىشود
اينها را گفت .
چهارم :اجماع ظنى
است، گفته است در خبر واحد ببين اگر خبر متراكم شد، قطع مىآورد. اگر خبرها يكى پس
از ديگرى بيايد، مىشود تواتر،تواتر يعنى قطع و اين تواتر كه ما داريم معمولاً از
مظنه پيدا مىشود، آن هم مظنه غير حجت. اگر مظنه حجت باشد، ده،بيست مظنه حجت
مىشود تواتر، حالا يا تواتر معنوى يا تواتر لفظى .اگر هم مظنه غير حجت باشد چهل
تا يا پنجاه تا مظنه غير حجت، يعنى خبر تضعيف مىشود تواتر، كه معمولاً اين
تواترها كه پيدا مىشود مثلاً تواتر معنوى را مرحوم صاحب معالم مثال مىزند به
شجاعت حضرت أمير المؤمنين عليهالسلام
مىگويد:اين غزوه را بر ايمان نقل مىكنند ولو اينكه خبرش ضعيف است، تاريخ است، آن
قضيه را نقل مىكنند. نخ روى نخ ناگهان مىشود طناب ومى شود قطع ومى شود تواتر
معنوى.
تواتر لفظى هم
خيلى كم داريم، مثلاً «الاعمال بالنيات» را از رسول گرامى مىگويند اين تواتر لفظى
دارد .معنايش اين است كه اخبار ضعيفى از شيعه وسنى نقل شده، البته در شيعه اين
الاعمال بالنيات در صدر روايات صحيح السند هم واقع شده وبالاخره اخبار ضعيفى يا
اخبار صحيحى متراكم مىشود و از اين تراكم قطع پيدا مىشود، مىشود تواتر لفظى.
يك تواتر اجمالى
هم مرحوم آخوند درست كردهاند كه تواتر خوبى است. كه ايشان مىگويد اگر هفت هشت
روايت از معصوم صادر شده باشد، ما قطع پيدا مىكنيم كه يكى از اينها از امام
عليهالسلام صادر شده است. اين هم همين است كه مثلاً از ده روايت ظنى يك قطع پيدا
مىشود، ز پنجاه روايت ظنى قطعى كه پيدا
مىشود، تواتر معنوى است، از پنجاه روايت ظنى يك تواتر پيدا مىشود بنام تواتر
لفظى .اينجا هم همين است مثلاً مىرويم در كتابهاى قدماء از اين 24 كتاب قدماء كه
دست ماست مىبينيم اين گفته ،آن گفته ،آن هم گفته است. مىآئيم در كلمات آنها كه
قريب به قدماء هستند؛ مفيد،سيد مرتضى،شيخ طوسى مىبينيم گفتهاند .مىآئيم جلوتر
مىبينيم محققين ،علامه ،شهيدين،اينها
هم گفتهاند .مىآئيم يك قدرى جلوتر مىبينيم صاحب جواهر،كاشف الغطاء وشيخ انصارى
هم گفتهاند، تا مىآئيم جلوتر مىبينيم عروه ومراجع در عروه هم گفتهاند
.مىگويند از اين ظنون متراكم قطع پيدا مىشود كه قول امام همين است همين طور كه
از ظنون متراكم ضعيفيه قطع پيدا مىشود كه قول امام اين است .يعنى تواتر اين است
.اينجا هم از ظنون متواتر فتاواى قطع پيدا مىشود كه قول امام اين است .
اين حرف خوبى است
اما يك اشكال دارد وآن اين است كه در تواتر لفظى،در تواتر معنوى،در تواتر اجمالى
اينها مىگويند قول امام اين است، لذا
ما بواسطه اقوال قول امام عليهالسلام را بدست مىآوريم .اما در فتوى نمىگويند
قول امام اين است، بلكه مىگويند فتواى من اين است و اگر از يك مرجع بپرسند قول
امام اين است، مىگويد نمىدانم، بلكه حجت اين است، من به اين رسيدهام، كه اسم او
را مىگذاريد حكم ظاهرى. وقتى چنين باشد پس فرق است بين اخبار آحاد وفتواى آحاد
.در اخبار آحاد قطع پيدامى شود به قول امام، امادر فتاواى آحاد قطع پيدا مىشود به
قول مشهور و به قول علماءقطع داريم كه علماءچنين گفتهاند اما اينكه قول امام است
يا نه، اين را دلالت ندارد وما مىخواهيم
اجماعى درست كنيم كه كاشف از قول امام عليهالسلام باشد لذا اين اجماع ظنى هم كه
خيلىها پافشارى دارند كه درست كنند او را،اين هم نمىشود .
قسم پنجم: اجماع
حدثى است، يعنى از اقوال مختلفه، عادة يعنى عرف حدث مىزند كه قول امام اينجاست،
يعنى رجوع كند به كلمات قدماء، رجوع
كند به كلمات متأخرين ،رجوع كند به كلمات متأخر متأخرين و ببينند كه همه يك چيز
مىگويند، حدث مىزند به معناى استلزام عرفى، نه استلزام عقلى .يعنى عرف وقتى كه
صد قول متفقا از فقهاء ببيند مىفهمد قول امام عليهالسلام همين است اين حرف هم
حرف خوبى است. ايرادى كه دارد اين است كه اين اتفاقى كه فقهاء دارند ،بله اتفاق
هست، اما اين اتفاقى كه متأخرين دارند ،متأخر متأخرين دارند آيا حدث مىزنيم حجت
را يا حدث مىزنيم قول امام را؟ شبهه اينجاست .اگربتوانى بگوئى حدث مىزنم كه
فرمايش امام همين است، حرفى است واما اگر اينجورى بگوئيم، اين فقهاء كه با ظن
وقياس واستحسان كه حرف نمىزنند اينها با حجت حرف مىزنند اين حجت قول امام است يا
نه؟ توى اين انسان مىماند. كاشف است، حجت است اما حجت از حجت است ،نه حجت از قول
امام، اين را بايد درست كنيم اگر بخواهيم حدثى بشويم كه شيخ بزرگوار حدثى هستند
.بسيارى از بزرگان مثل مرحوم حاج شيخ هم حدثى هستند، استاد بزرگوار ما حضرت امام
هم حدثى هستند، همين طور مرحوم استاد داماد حدثى
هستند و اينها اصرار داشتند و مىگفتند عرف وقتى مخصوصا اقوال قدماء را ببيند و
ببيند همه آنها يك چيز مىگويند و مدرك هم ندارند، حدث مىزنند كه قول امام همين
است و سينه به سينه به اينها رسيده است. آيا حجت پيش اينها بوده؟ قاعده پيش اينها
بوده؟ يا اينكه قول حاج شيخ سينه به سينه از شاگردان امام صادق عليهالسلام به
شاگردهاى شاگردان امام رسيده تا رسيده به غيبت صغرى و غيبت صغرى رسيده به غيبت
كبرى و غيبت كبرى رسيده تا حالا؟ اگر اين شبهه را بتوانيد برطرف كنيد اين اجماع
حدثى خوب قولى است، اما اگر نشود بايد فكر ديگرى بكنيد.
قسم ششم: حرف
كشفىها است كه مرحوم شيخ انصارى احتمال او را در فرائد دادهاند و اين در ميان
شاگردان شيخ انصارى جان گرفت. من جمله صاحب كفايه كه ايشان اجماع كشفى شدند. و
حالا معنايش چيست؟ مال فردا.
وصلى اللّه على
محمد و آل محمد