جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: ادله برائت/ آيات
    موضوع درس:
    شماره درس: 74
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۵/۹

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    آيه سومى كه تمسك شده براى برائت در سوره انفال است، «ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة»،[1] اگر عقابى باشد، با بينه است و اگر هم بهشتى باشد، با بينه است و بدون اتمام حجت، نه حسابى هست، نه عقاب دنيوى هست و نه عقاب اخروى. پس اگر شك كرديم نبيند كه مسكر نيست، حرام است، يا نه، اين آيه «ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة» مى‏گويد عقاب روى اين نيست. نماز جمعه را بررسى كامل كرد و نفهميد كه واجب است يا نه و نخواند، تمسك مى‏كند به اين آيه شريفه و مى‏گويد: در اين نخواندن هلاكت نيست .

    مرحوم شيخ انصارى خيلى ساده از آيه مى‏گذرند، مى‏فرمايند: اين آيه مربوط به عذاب دنيوى است. بعد هم مى‏فرمايند «و فى دلالتها تاملٌ ظاهر»[2] و
    فرائد به آن مفصلى، اين جواب به استدلال به اين مختصرى را مى‏دهد. بعدش
    هم مرحوم آخوند در حاشيه بر كفايه آنجا مى‏فرمايند تأمل ظاهر اين است كه اين آيه مربوط به جنگ بدر است و مربوط به اين است كه بعد از آنكه معجزات باهره آمد، ديگر اگر كسى زير بار رسالت نرود، خيلى بى انصافى است، ديگر بعد از آن معجزات زير بار نرفتن، «ليهلك من هلك عن بينة». آنها هم كه در جنگ بدر تسليم بودند، «يحيى من حى عن بينة» و خلاصه مى‏فرمايند اين آيه اشاره به معجزاتى است كه در جنگ بدر شد .

    معلوم است كه فرمايش شيخ بزرگوار و مرحوم آخوند خيلى نا تمام است و دلالت آيه خيلى بالا است. اولاً اينكه مربوط به عذاب دنيوى باشد، اول كلام است. كى مى‏گويد مربوط به عذاب دنيوى است؟ يك كبراى كلى است. بله شأن نزول او عذاب دنيوى است و شأن نزول كه نمى‏تواند مخصص آيه شريفه  باشد. در جنگ بدر نازل شده است، در وقتى كه مسلمانها در مضيقه شديدى بودند و از طرف پروردگار عالم براى آنها نصرت رسيد. بقول قرآن شريف چون كه از آن حالت آلودگى و تشنگى نجات پيدا كردند، موجب شد كه دشمن نتوانست پيشرفت كند. بعدش هم ملائكه آمدند و بالاخره با عادت و خرق عادت از طرف خدا پيروز شدند. آنوقت آيه شريفه آمد، «ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة».

    اين كبراى كلى، آن هم صغراى او، آيا اين صغرى مى‏تواند مخصص كبرى باشد؟ بعبارت ديگر شأن نزول مى‏تواند مخصص باشد؟ و اينكه مربوط به
    عذاب دنيوى است و در جنگ بدر نازل شده، مائيم و اين كبرى، و اين كبرى
    يك قاعده كلى به ما مى‏دهد، در بعث رسل و انزال كتب به ما مى‏گويد كه «و ما كنا معذبين حتى نبعث رسولا»، در مثل شرب توتون ما هم مى‏گوييم «ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة»، تا دليل تمام نشود، نمى‏شود بگوييم عقاب.

    و اين فرمايش مرحوم آخوند هم كه مى‏گويند اين تأمل ظاهر مربوط به معجزات است، جوابش اين است كه حالا هر چه از معجزات شد، آيا از كليت
    مى‏افتد؟ اين لفظ، معجزات را مى‏گيرد، قرآن را مى‏گيرد، يعنى ابو جهل و ابو
    سفيان هلكوا عن بينة. الآن هم آن كه دليل دارد بر وجوب نماز جمعه، او را هم مى‏گيرد و او هلك عن بينة. در زمان پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم آن افرادى كه قرآن به آنها نرسيد و مردند، اينها لم يهلكوا. چرا؟ چون بينه نداشت. الآن هم ما كه نمى‏دانيم نماز اول ماه آيا واجب است يا نه و نمى‏خوانيم، هلاكت نداريم. چرا؟ چون بينه نداريم.

    نمى‏دانم كه چه شده كه اين بزرگواران اينقدر راجع به اين آيات كوتاه آمده‏اند. در حالى كه اين آيات بهترين دليل است از براى برائت. اما چه شده اينها اينقدر كوتاه آمده‏اند، نمى‏دانم.

    به اين دو بزرگوار كه ياد ما داده‏اند اين حرفها را مى‏گوييم: آيا «ليهلك من هلك عن بينة» يعنى معجزه يا اينكه اين يك قاعده كلى است و مصداق او
    معجزه است و شأن نزول اين قاعده كلى جنگ بدر است؟ اگر ما بخواهيم حرف
    شيخ و مرحوم آخوند را معنا كنيم، اينجور مى‏گويند كه ليهلك فى بدر من هلك عن بينة للمعجزات الباهره. آيا مى‏شود اين را گفت كه بگوييم اين آيه شريفه دو تا قيد دارد، «و يحيى من حى عن بينة فى البدر للمعجزات الباهره»؟ و نمى‏شود قرآن را اينجور معنا كرد و اينجور معنا كردن، يعنى از كار انداختن قرآن. بينى و بين اللّه اين آيه شريفه يك كبراى كلى است كه هر وقت كسى هلاكت بشود، عذاب دنيا ببيند و عذاب آخرت ببيند تا بينه نباشد، عذاب نمى‏شود و كسى هم كه سعادتمند بشود آن هم با اتمام حجت است و اما اينكه آيه قيد داشته باشد، ظاهرا ندارد، يك كبراى كلى است، يك امر عقلى است كه نه مربوط به جنگ بدر است و نه مربوط به معجزات باهره كه پروردگار عالم آن معجزات را در جنگ بدر براى دشمن اظهار كرد. اين آيه هم اگر دلالتش از آيه اول و دوم بهتر نباشد، لااقل مثل آيه اول و دوم است .

    آيه چهارم: كه دلالتش از اول ودوم و سوم بهتر است اين است مى‏فرمايد:« و ما كان اللّه‏ ليضل قوما بعد اذ هدهم حتى يتبيّن لهم ما يتقون»[3]، خدا گمراه نمى‏كند كسى را تا اينكه تبيين كند آنچه موجب تقواى او است، آنوقت كه تبيين كرد آنچه موجب تقواى او است، اگر عمل نكرد مورد اضلال حق تعالى است. آيا اين «ما كان اللّه‏ ليضل» يعنى عذاب نمى‏كند، خذلان نمى‏كند؟ كه اين اضلالهاى در قرآن را معمولاً مفسرين معنا كرده‏اند باينكه
    پروردگار عالم دست عنايتش را برمى‏دارد. لذا مرحوم طبرسى در مجمع يك
    مثالى مى‏زنند براى اين اضلالهايى كه در قرآن است و مى‏گويند معنايش اين است كه يك سنگى را شما در دامنه كوهى نگه داشته‏ايد و اين را رها نمى‏كنيد، اما يكدفعه كار به آنجا مى‏رسد كه سزاوار است او را رها كنيد، دست از او برمى‏داريد، مى‏آيد پائين، ريزه ريزه مى‏شود. مى‏گويد معناى اضلال در قرآن كه مى‏فرمايد: «يضل من يشاء و يهدى يشاء»[4]. اين معناى او است. مثال حالائى، مثل اينكه تا كارخانه برق دارد، به كار است، بمجردى كه يك ان برق برود، از كار مى‏افتد. ضلالت را اينجور معنا كرده‏اند. 

    يك جور ديگر به نظر من مى‏رسد، كه اگر بپذيريد ديگر احتياج به اين حرفها نداشته باشيم. بگوييم عقاب از طرف پروردگار عالم دو قسم است: يكى
    عقاب در آخرت، كه جهنم است، يكى هم عقاب در دنيا، كه اضلال است.
    نمى‏خواهد هم يضل را بمعنا ضل معنا بكنى، راستى اضلال است. همينطور كه پروردگار كسى را كه مستحق جهنم است، هُل مى‏دهد به جهنم، يكى هم كه مستحق ضلالت است هُل مى‏دهد او را در ضلالت. اگر عرض مرا پسنديديد، ديگر يضل مى‏شود عذاب استيصالى. هر كس گناهى بكند، اين اضلالى دارد در دنيا و اين يك نحوه عذاب است كه پرور دگار عالم او را از خود دور مى‏كند. اگر عرض من را پسنديديد اين غير از حرف مفسرين است و معنا اينجور مى‏شود كه در «و ما كان اللّه يضل قوما حتى يتبين لهم ما يتقون»، «حتى يبين لهم ما يتقون» معنايش اين است: اگر پروردگار عالم راجع به تقواى ما چيزى داشته باشد، بايد پرهيز از او بكنيم و اما اگر چيز نباشد ما كان اللّه يضل قوما .

    ظاهرا دلالت آيه خيلى خوب باشد. هم مى‏گيرد بعث رسل و انزال كتب را همين طور مى‏گيرد كليات را، مى‏گيرد جزئيات را. شرب توتون را نمى‏دانم
    موجب فسق من است يا نه، رفع ما لايعلمون و بواسطه اين مشكوك «ما كان
    اللّه ليضل قوما». چه موقع «يضل قوما»؟ آن وقت كه يتبين لهم ما يتقون. على كل حال دلالت آيه خيلى خوب است.

    مرحوم شيخ باز در اينجا رفته‏اند در عذاب دنيا. مى‏گويند اين آيه مربوط به عذاب دنيوى است، مربوط به خذلان است، يعنى خدا براى كسى خذلان
    نمى‏آورد تا اينكه امر برايش متبين بشود، پس مربوط به بحث ما نيست.
    [5]

    مثل اينكه شيخ بزرگوار فرض كرده‏اند كه بايد حتما مربوط به جهنم باشد و حتما بايد با شبهات وجوبيه يا شبهات تحريميه باشد، لذا مى‏فرمايند اين
    مربوط به خذلان است و ربطى به بحث ما ندارد. اين يك حرف از مرحوم شيخ.

    بعد هم مرحوم شيخ انصارى يك كل مى‏گويند براى هر چهار آيه و مرحوم نائينى هم متابعت از مرحوم شيخ مى‏كنند و مى‏فرمايند اين چهار آيه مربوط به بعث رسل و انزال كتب است و اما اينكه شرب توتون وضع او چيست، نماز جمعه وضع او چيست، نماز اول وقت وضع او چيست، مربوط به اينها نيست. مربوط به اين است كه تا بعث رسل و انزال كتب نشود، مردم عذاب نمى‏شوند، مرحوم نائينى هم حرف شيخ را پسنديده‏اند.[6]  

    به مرحوم نائينى مى‏گوييم آقاى نائينى؟ مرحوم شيخ اين كلى را كه حالا گفته‏اند، قبلاً هم گفته‏اند، آنجا اشاره كردند، اينجا مفصل فرموده‏اند و الا در ذهن مرحوم شيخ دو چيز راجع به اين چهار آيه هست: يكى اينكه اينها مربوط به عذاب دنيوى است، نه عذاب اخروى و ما داريم در عذاب اخروى صحبت مى‏كنيم. دوم: اين آيات مربوط به بعث رسل وانزال كتب است و مربوط به اين جزئيات نيست. در آيه اول به زبانى فرمودند، در آيه دوم به زبانى ديگر فرمودند، در آيه سوم با تأمل ظاهر فرمودند، در اينجا هم بطور كلى تصريح مى‏كنند و زيرآب استدلال هر چهار آيه را مى‏زنند.

    در حالى كه به شيخ بزرگوار مى‏گوييم اين چهار آيه يك كبراى كلى است، به چهار تا زبان: گاهى مى‏فرمايد «و ما كنا معذّبين حتى نبعث رسولا»، گاهى مى‏فرمايد«لا يكلف اللّه نفسا الا ما اتاها». اين همان است فقط لفظ او فرق كرد.

    شاهكار قرآن در تكرار دو چيز است: يكى اخلاق است و بايد تكرار شود، اگر تكرار نشود، قرآن نقص دارد، يكى هم اينكه به مردم مى‏گويد دو آيه
    بياوريد من دست از كارم بر مى‏دارم. بعد هم تحدّى مى‏كند كه اگر جن وانس
    جمع بشوند، «قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا».[7]- اين تحدى است، يعنى تحريك عصبيت مى‏كرد، تحريك عواطف مى‏كرد، كه تلاش كنند و عليه قرآن چيزى بياورند. نمى‏شد و تا نمى‏شد، پروردگار عالم همان معنا را مى‏ريخت توى لفظ ديگر و مى‏گفت ببين من آوردم. لذا مى‏گفت «و ما كنّا معذبين حتى نبعث رسولا» [8]، اگر مثل او آورديد دست از داعيم بر مى‏دارم، نمى‏توانستند، خود خدا مى‏گفت «لا يكلف اللّه نفسا الا ما اتاها»[9]، دو دفعه مى‏گفت اگر مثل او آورديد دست از داعيم بر مى‏دارم. نمى‏توانستند، مى‏گفت «ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة»[10]

    قرآن براى اينكه كسى خيال نكند محال است كه مثل او بيايد، تحدى مى‏كرد و وقتى كه نمى‏توانستند مثل قرآن را بياورند، خود پروردگار عالم مثل
    او را مى‏آورد. اينجا همين جور شده، چهار تا آيه براى برائت آمده در يك معنا
    و يك محتوى دارد كه محتوى رفع ما لا يعلمون است .

    بنابراين چهار تا آيه دلالتش خيلى خوب است و هيچ اشكالى ندارد و شيخ بزرگوار كم لطفى كرده‏اند. هذا كله راجع به آيات، روز بعد راجع به سنت
    صحبت مى‏كنيم.

    و صلى اللّه على محمد و آل محمد.



    [1]- سوره انفال، آيه 42.

    [2]- فرائد الاصول، ج 1، ص 435.

    [3]-سوره توبه آيه 115.

    [4]- سوره نحل، آيه 93.

    [5]- فرائد الاصول، ج 1،ص 425.

    [6]- فوائد الاصول، ج 3، ص 333 و فرائد الاصول، ج 1، ص 425.

    [7]- سوره اسراء، آيه 88.

    [8]- سوره اسراء، آيه 15.

    [9]- سوره طلاق، آيه 7.

    [10]- سوره انفال، آيه 42.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365