اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
تنبيه دومى كه
منقعد شده است و تنبيه عجيبى است و يك نسبتى به شيخ بزرگوار داده شده است كه به
مقام شامخ شيخ نمىخورد. چنانچه با آنچه كه در رسالهها ايشان هم هست، مطابقت
ندارد.
مرحوم شيخ در
فرائد فرمودهاند. در تنبيه دوم فرمودهاند: الاحتياط حسن على كل حال، انسان
بتواند محتاط بشود عقلاً و شرعا كار خوبى است. بعد مىفرمايند: در شبهات تحريميه
معلوم است كه خوب است انسان از حرام پرهيز كند، از محتمل الحرمة هم پرهيز كند.
مىفرمايند در شبهات موضوعيه هم چنين است. انسان نمىداند چيزى حلال است يا حرام،
نخورد. چيزى نجس است يا پاك، اجتناب بكند و لااشكال به اينكه احتياط خيلى خوب است.
و اما در شبهات
وجوبيه مىفرمايند احتياط ممكن نيست و مىفرمايند: الا قوى عدمه. چرا؟ دليل
مىآورند و مىگويند براى اينكه در شبهات وجوبيه اگر
تعبدى باشد، احتياج دارد به قصد امر، احتياج دارد به تقرب و تقرب وقتى حاصل مىشود
كه قصد امر مولى بكند و اينكه نمىداند امرى در كار هست يا نه، وقتى نمىداند،
نمىتواند قصد امر بكند، وقتى نتوانست قصد امر بكند نمىتواند تقرب پيدا كند و
نمىتواند به اين فعل متقرب الى اللّه بشود و در تعبديات قصد قربت شرط است. اين
دو تا امر، يكى اين ادعايشان، يكى هم اين دليلشان است. بعدش عجيبتر از اين دو
مىفرمايند: بايد ما اينجور بگوييم كه اگر بخواهيم بگوييم درشبهات وجوبيه مىشود،
بايد بگوييم فعل را بجا بياورد بدون قصد قربت و فعل منهاى قصد قربت خوب است، مثل
توصليات كه نمىداند دست او پاك است يا نجس، آب مىكشد. در تعبديات هم نمىداند نماز
جمعه واجب است يا نه، مىرود. اما وقتى رفت فعل را بجا بياورد، اوله التكبير، آخره
التسليم و قصد قربت نمىخواهد. اين هم حرف سوم و اين را مىپسندند. حرف چهارمشان
يك نسبت است؛ مىفرمايند: اهل فتوى هم همين كار را مىكنند، اهل فتواى هم در شبهات
وجوبيه مىگويند فعل را بياور. مقلد فعل را مىآورد با امرى كه آقاى مجتهد به او
كرده است و قصد تقرت پيدا مىكند بواسطه آن امرى كه مقلّد به او كرده است و الا
اهل فتوى مىگويند فعل را بياود.
شيخ بزرگوار در
اين جايك صفحه دو صفحه صحبت مىكنند و نمىدانم در ذهن مباركشان چى بوده كه
اينجورى هر چه مىروند جلوتر به مقام شامخ
شيخ نمىخورد و بالاخره در آخر كار مىگويند اهل فتواى هم مىگويند نماز جمعه را
بياور، بدون قصد قربت، فعل را بياور. آن وقت مقلد نماز جمعه را
مىخواند باقصد امر. كدام امر؟ امرى كه مجتهد او به او كرده است اين خلاصه حرف
شيخ بزرگوار است ، كه خيلى بيشتر بايد دقت شود در كلمات ايشان كه چه مىخواهد
بگويد. بعضى اصلاً اصل قضيه را منكر شدهاند را و گفتهاند اينها هيچ كدام از شيخ
نيست و اين را كه نمىشود گفت، چون خيلى جاها بايد اين حرفها را بزنيم و نسبت مسلم
است كه از شيخ است.
بعضى گفتهاند اين
الا قوى عدمه در نسخه اصل نيست. حالا اين الا قوى عدمه در نسخه اول نباشد، اما ما
بقى را چه كار كنيم؟ لذا اينكه بعضى از
محشين گفتهاند هيچ چيز از اينها از شيخ نيست، باز بهتر از اين حرف است كه بگوييم
«الا قوى عدمه» از شيخ نيست و الا قوى عدمه را برداريم، اصلاً عبارت جور نمىآيد.
لذا از همين جهت
هم مىبينيد مرحوم آخوند همه اينها را فهميده كه شيخ اينجور فرموده است و نسبت به
شيخ داده است و در آخر كار خود مرحوم آخوند هم چيزى را در مقابل مرحوم شيخ انتخاب
مىكنند، كه آن مباحثه بعد است.
حالا يك يك برويم
جلو، تا ان شاءاللّه شما كلمات شيخ را ببينيد كه آيا مىشود كلمات ايشان را
جورى معنا كرد كه به مقام شيخ بخورد و
بشود از شما استفاده بكنيم؟
حالا ما قطع نظر
از كلام شيخ از اول وارد مىشويم. الاحتياط حسنٌ على كل حال. اين يك امر عقلى است،
كه در روايات ما زياد تكرار شده كه گفتم
صاحب وسائل 60 روايت در باب 12 از ابواب صفات قاضى در جلد 18 وسائل نقل كردهاند.
كه در همين وسائل اگر بخواهيد روايات باب احتياط را جمع
بكنيد، يك كتاب مىشود. معلوم است كه الاحتياط حسن مادامى كه منجر به وسواسى گرى
نشود؛ مادامى كه جلوى انسان را نگيرد، الاحتياط حسن و اما اگر بخواهد جلو گير
باشد، مسلم الاحتياط لايكون بحسن، بل انه حرام. تا منجر به وسواسى گرى نشود،
الاحتياط حسن عقلا و شرعا، در شبهات تحريميه باشد، در شبهات موضوعيه باشد، يا در
شبهات وجوبيه. بلكه اگر ما يك امر يقينى داشته باشيم و آن امر يقينى را بياوريم،
پاداش داريم. اما اگر امر يقينى نباشد ـ احتمال بدهيم ـ اگر بياوريم پيش عقلمان،
پيش عرف خيلى مهمتر و مقرب تريم از اينكه امر قطعى را بياوريم.
يك دفعه مىداند
نماز جمعه واجب است، مىآورد، پاداش دارد. يك دفعه نمىداند واجب است يا نه. برايش
واجب نيست و رفع ما لا يعلمون جارى
كرديم. اما اين تحمل مىكند و به نماز جمعه مىرود، معلوم است كه اين پاداشش خيلى
بهتر از آن كسى كه يقين دارد. اين يك معناى عرفى است. كه آن كسى كه منبعث بشود به
احتمال امر، خيلى مهمتر است تا اينكه منبعث بشود به امر معلوم.
اين هم يك امر
عقلى است كه عقل ما هم مىگويد به اين پاداش بيشترى بده. معلوم است. شرع هم همين
را مىگويد، اهل فتوا هم همين را مىگويند. صاحب وسائل رسالهاى نوشتهاند كه سر
تا پا احتياط است، كه بنام مجمع الرسائل است و بالاخره اين احتياطهايى كه در
رساله آمده، صدى پنجاه به بالايش مربوط به شبهات وجوبيه است و اينكه مثلاً مىگويد
نماز جمعه على الاحوط بخوان، معنايش اين است كه برو ببين نماز جمعه چه شرائطى
دارد، همان نماز جمعه را على الاحوط بخوان، نه اينكه ذات نماز جمعه را بياور، چون من
امر مىكنم با آن بياور. اينكه عقل شيخ الرئيس هم به او نمىرسد، چه رسد به اينكه
يك عامى بخواهد توى مجمع الرسائل اين را بفهمد لذا اينجور مىشود كه عقل ما، شرع
مقدس اسلام، سيره فقهاء از صدر اسلام تا الان مخصوصا از غيبت صغرى تاالآن كه رساله
مشهور شده بنويسند، اين كتابهائى از قدما هست، اين 24 كتاب، همهاش رساله علميه
است. من لايحضر، رساله علميه است، نهايه شيخ طوسى، رساله علميه است، بعدش هم شده
عروة و شده توضيح المسائل. اين رساله نويسها همهشان مىگويند: الاحتياط حسنٌ على
كل حال، شبهات وجوبيه باشد، يا شبهات تحريميه، شبهات موضوعيه باشد، يا شبهات
حكيمه.
و اما ايرادى كه
اينجا هست، فقط اين ايراد نيست، ما از او گذشتيم. در علم اجمالى سه چهار ايراد به
اين علم اجمالى شده بود، كه مىگفتند: علم اجمالى تكليف را ثابت مىكند،اما آيا
تكليف را ساقط مىكند يا نه؟ مىگفتيم بله تكليف را ساقط هم مىكند. الا اينكه
بعضىها گفته بودند تكليف را نمىتواند ساقط كند و چند دليل آورده بودند. دليلها
همه بقول اهل علم او هن من بيت العنكبوت بود، مثلاً يك دليل اين بود كه مىگفتند
اين بازى است سر مولى، براى اينكه آدم مىتواند يك طرف نماز بخواند، چهار طرف نماز
بخواند، اين عبث و لغو است و امر مولى را مىخواهد مسخره كند.
يك دليل ديگر اين
بود كه تكرار مطلوب نيست و عمده دليل همين
بود كه انسان بايد منبعث بشود به امر معلوم، نه امر محتمل.
خود مرحوم شيخ در
آنجا، يعنى در اول علم اجمالى، مرحوم آخوند در كفايه، ديگران در همان علم اجمالى و
من جمله ما هم كه مباحثه كرديم، همين را گفتيم كه منبعث شدن به امر محتمل، اين
معلوم مىشود خيلى آدم خوبى است كه منبعث مىشود به محتمل الامر و اين در ميان
عقلا زياد است كه انسان همين طور كه به امر معلوم منبعث مىشود به امر محتمل هم
منبعث مىشود و قصد قربت حسابى هم از او
سر مىزند و اينكه محتمل الامر انسان را منبعث بكند يك امر عقلى است، يك امر عرفى
است، يك امر شرعى است. اين اشكالهايى كه در علم اجمالى شده بود، شيخ انصارى
نمىدانم چى در ذهن مباركشان بوده است، كه همه را انداخته است و چسبيده به اين
جمله، كه قصد قربت متوقف بر امر معلوم است و امر معلوم در شبهه وجوبيه نيست، پس
شبهه وجوبيه لايمكن كه انسان بتواند احتياط بكند.
جوابشان اين است
كه خودتان فرموديد كه قصد قربت متوقف بر امر معلوم نيست، بلكه قصد قربت متوقف بر
امر است، اعم از اينكه امر معلوم
باشد، يا محتمل الامر باشد. بله اينكه اصلاً احتمال امرندهيم، اين نمىشود، براى
اينكه تعبدى است و تعبدى امر مىخواهد؛ براى اينكه مىخواهم نسبت به مولى بدهم و
تا احتمال امر ندهم نسبت به مولى نمىشود داد.
اما حرف ما اين
است كه من رواياتى دارم كه دلالت مىكند مثلاً بر وجوب نماز جمعه، از آنطرف اعراض
اصحاب روى اين روايات است و نمىتوانم تمسك به روايات بكنم، يا روايات ضعيف السند
است، نمىتوانم تمسك به او بكنم و روى او فتواى بدهم، اما براى من شك پيدا مىشود
كه نكند واجب باشد. رفع ما لا يعلمون مىگويد واجب نيست، اگر هم واجب باشد، عقاب ندارد؛
منّةً على الامة براشته شده است.
حالا من مىخواهم
احتياط بكنم، مىگويم: رفع ما لايعلمون به من مىگويد منّةً على الامة برداشته شده
است، اما ممكن است مطلوب مولى
باشد، چون ممكن است مطلوب مولى باشد مىآورم، اگر مطلوب اوست، قبول مىكند و اگر
مطلوب او نيست، هيچى. آيا مىتوانم منبعث بشوم به اين يا نه؟ مىگويم بله دليل او
هم عرف است. فتواى فقهاء است دليل او چيست؟ بارها خودمان اين كار را كردهايم، كه
مىگوييم مىآوريم، ببينم چه مىشود؛ اگر مطلوب اوست بر مىدارد و اگر مطلوب او
نيست، طورى نيست.
بنابراين حرف شيخ
كه مىگويند احتياط ممكن نيست براى خاطر اينكه عمل را كسى بخواهد بياورد، بايد با
قصد قربت باشد قصد قربت متوقف بر امر
معلوم است، اين فرمايش ايشان درست نيست. عبادت متوقف بر قصد قربت است، قصد قربت هم
متوقف بر امر است، اعم از اينكه محتمل باشد، يا قطعى باشد. بله وجدانا قصد تقرب به
محتمل بهتر پيدا مىشود، تابه امر معلوم.
لذا آن آقائى كه
مىگويد اصلاً اين«و الا قوى عدمه» در نسخه اصل نيست و در نسخه فرع است، با اينكه
بعضى گفتهاند نتيجه دوم مال مرحوم شيخ
نيست، اينها همه توضيح مالارضى صاحبه است و نبايد اينجور بگوييم و فردا يك مقدار
راجع به كلام شيخ صحبت مىكنيم.
وصلى اللّه على
محمد و آل محمد.
-«الثالث: لا اشكال فى رجحان الاحتياط
عقلاً و نقلاً ». فرائد الاصول، ج 1، ص 477 و 478.