اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه
الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
رواياتى كه مرحوم آخوند «رضوان اللّه تعالى
عليه» تمسك كردهاند براى استصحاب، روايات قاعده حل و قاعده طهارت است. «كل شىء
طاهر حتى تعلم انّه قذر». «كل شىء لك حلال حتى تعلم انّه حرام». اين گونه روايتها كه زياد هم هست سه احتمال
در آنها هست: يك احتمال كه مشهور در ميان فقهاء است - هم در اصول، هم در فقه - و قبلا هم مرحوم
آخوند به همين احتمال تمسك كردهاند براى برائت، اين است كه بگوييم كل شىء يعنى
كل شىء مشكوك، كل مايشك فيه حرامٌ او حلال، فهولك حلال حتى تعلم انه حرام. اين يك
احتمال است كه از صدر روايت بفهميم مشكوك را كه در بعضى از روايات بود، كل شىء
فيه حلالٌ و حرام كه معنا مىكردند كل شىءٌ يحتمل انّه حلال و يحتمل انّه حرام،
اين حلال است تا كى حلال است؟ حتى علم انه حرام. يا كل شىء يحتمل فيه النجس و
يحتمل فيه الطهارة فهو طاهرٌ. تا كى؟ حتى تعلم انه نجس. اين يك احتمال كه اين احتمال
مربوط به بحث ما نيست، بلكه مربوط به قاعده برائت است و اينكه در برائت اگر ما
چيزى را شك داريم حلال است يا حرام، بگوييم حلال است، اگر چيزى را شك داريم كه نجس
است يا طاهر، بگوييم طاهر است و همين طور كه مىدانيد در فقه مابه اينگونه روايات تمسك
كردهاند براى برائت كه اسم او را مىگذارند قاعده حل و قاعده طهارت. كه اين
احتمال مربوط به بحث ما نيست، بلكه مربوط به قاعده برائت است و اينكه در برائت اگر
ما چيزى را شك داريم حلال است يا حرام، بگوييم حلال است، اگر چيزى را شك داريم كه
نجس است يا طاهر، بگوييم طاهر است و همين طور كه مىدانيد در فقه ما به اينگونه
روايات تمسك كردهاند براى برائت كه اسم او را مىگذارند قاعده حل و قاعده طهارت.
احتمال دوم اينكه كل شىء حلال حتى تعلم انه
حرام، بيان يك واقعيت باشد، كه اخبار هم باشد كه معنايش اين باشد كه ما در اسلام
چيز نجس نداريم، ما در اسلام چيز حرام نداريم الاشاذا. كل شىء حلال بما انه شىء،
مگر اينكه بذاته در اسلام اين حرام است، مثل شراب كه بما انّه شىء حرام است والا
هر چيزى كه در اسلام است اين بما انّه ذات
و بما انّه شىءٌ اين حلال است، حتى تعلم انه حرام. غايت همين است مگر اينكه دليل
بيايد بگويداين حرام است، يا نجس ذاتى است، مثل خوك و سگ. اگر اين احتمال باشد، در
مقابل اخباريها كه مىگويند قاعده حظر، كه همه چيز بما انّه شىء ذات او اين حرام
است، مگر اينكه شارع مقدس اجازه بدهد و بگويد حلال است، اين احتمال دوم است، كه ما
نگوييم كل مشكوك حلال حتى تعلم انه حرام،بلكه بگوييم كل شىء بما انّه شىء حلال
در مقابل اخباريها، كل شىء بما انه شىء طاهر، در مقابل اخباريها كه مىگويند
نجسٌ حتى تعلم انّه حرام، مثل شراب، يا حتى نجس مثل خوك و سگ. اين احتمال دوم در
كلمات فقهاء نيامده است و ظاهرا نيست به اينكه فقيهى براى عدم حظر تمسك كرده باشند
به كل شىء لك حلال، يا كل شىء طاهر و خلاف ظاهر هم است، يعنى عرف از كل شىء فيه
حلال و حرام، يعنى كل شىء يحتمل فيه حلالٌ و حرام فهو حلال حتى تعلم انّه حرام
مىفهمد قاعده حل و قاعده طهارت، اما اينكه بفهمد قاعده حظر را، اگر بدهند دست عرف
نمىفهمد.
احتمال سوم كه در روايت هست اين است كه مرحوم
آخوند اينجا درست كردهاند اين است كه مىگويند كل شىء لك حلال يك چيز مىخواهد بگويدحتى
تعلم انه حرام يك چيز ديگر مىخواهد بگويد. كل شىء لك حلال مىخواهد همان قاعده
عدم حظر را بگويد، ذيل او مىخواهد قاعده استصحاب را بگويد. به تقريب اينكه كل
شىء يعنى شىء بماانّه شىء، مثل خاك بماانّه خاك، شجر بما انّه شجر، زمين و
آسمان بماانّه، زمين و آسمان، هر چيز بما انّه شى، بماانّه ذاته، اين حلال و طاهر
است، نه اينكه كل شى مشكوك طاهرٌ، لك شى بما انّه شى طاهر ٌ اين صدر روايت است.
ذيل روايت، اذا شككت فيه انّه طاهرٌ ام لا، تو كه مىدانستى طاهر است بگو طاهر است
حتى تعلم لاتنقض اليقين بالشك بل انقضه بيقين آخر كه صدر روايت مىخواهد يك واقعيت
را بگويد، يا بطور اِخبار يا بطور انشاء مىخواهد خبر بدهد كه در اسلام همه اشياء حكمش
بما انّه شىء، بعنوان اولى، حلال است و طاهر، ذيل روايت مىخواهد استصحاب را
بگويد و آن اين است كه اذا شككت فى طهارته و نجاسته ما گفتيم طاهر است و طاهر را
بگير و بياور تا آنجا كه نجس برايت اثبات بشود. مرحوم آخوند مىفرمايند: اين روايت
هم به ما قاعده عدم حظر را مىگويد و هم استصحاب را، صدرش عدم حظر را مىگويد و
ذيلش قاعده استصحاب را مىگويد. اين احتمال است كه مرحوم آخوند در اين روايت
مىدهند و مىگويند اين روايت دلالت مىكند بر حجيت استصحاب و مرحوم آخوند
متاسفانه از اين احتمال بر نمىگردد.
مرحوم امام«رضوان اللّه تعالى عليه» دو تا
ايراد به مرحوم آخوند داشتند: يكى اينكه مىگفتند اين فرمايش مرحوم آخوند جمع بين
لحاظين است و ايشان جمع بين لحاظين را محال مىدانستند و مىفرمودند جمع بين
لحاظين محال است، پس محال است كه از روايت آنچه مرحوم آخوند فهميده بفهميم. جمع
بين لحاظين يعنى چه؟ مىفرمودند صدرش اِخبار است؛ كل شىء طاهر اخبار از واقعيات
است، به اينكه شارع مقدس مىخواهند يك اخبار بدهند از ذات اشياء بما انّه شى و
گفتهاند همه چيزها پاك است، همه چيزها حلال است. در مقابل اخباريها كه مىگويد
همه چيز نجس است، همه چيز حرام است، حتى تعلم انه نجس. اگر حرف مرحوم آخوند درست
باشد اين انشاء است، براى اينكه لاتنقض اليقين بالشك بل انقضه بيقين آخر، يك حكم
آوردهاند روى شىء بما انّه مشكوك و استصحاب انشاء است و اخبار نيست. مىفرمودند
اين لاتنقض اليقين بالشك، انشاء است، نه اخبار و چون انشاء است، شارع مقدس فرموده،
حليت، حرمت يا حليت و طهارت روى اشياء بما انّه مشكوك يعنى اذا شككت فى شىء كه
وضع او چيست، بگو حلال است، بگو طاهر است. نظير اين است كه بگويد نماز بخوان، يا
غيبت نكن، اين هم يك انشاء است. مىفرمودند يك جمله هم بخواهد اخبار باشد و هم
انشاء، اين جمع بين لحاظين است و جمع بين لحاظين محال است.
ايراد ما به حضرت امام اين بودكه اگر هم
انشاء باشد، باز هم جمع بين لحاظين است و فرقى نمىكند كه دو اخبار، دو انشاء در
آن واحد باشد، يا يك انشاء در آن واحد و لازم نيست كه پافشارى كنيم و بگوييم كل
شىء حلال اخبار است، حتى تعلم اين انشاء است، اين كار را لازم نيست ما بكنيم ثم
اينكه آيا اينجاها جمع بين لحاظين است و جمع بين لحاظين اگر محال باشد، آنجا محال است
كه استعمال شىء در اكثر از معنى باشد، مثل اينكه بگويد حسن از او اراده بكند هم
وصف را و هم اسم را، اين را مرحوم آخوند مىگويد كسى نمىتواند مگر آدمهاى لوچ.
اما اگر شما بگوييد جاء زيدٌ فاكرمه، اين جمع بين لحاظين نيست، بلكه در دوكلام
متصل است و جمع بين لحاظين آنجا است كه بگوييم كل شىء طاهر، هم اراده كنيم حكم واقعى
را و هم ظاهرى را، اين محال است و مرحوم آخوند كه اين را نمىگويد، مرحوم آخوند
مىگويند از كل شىء طاهر يك چيز مىفهميم، از غايت او چيز ديگر مىفهميم، مثل
اينكه در جاء زيدٌ فاكرمه، از جاء زيدٌ اخبار مىفهميم، از فاكرمه، انشاء مىفهميم
و در يك كلام هم هست و جمع بين لحاظين هم نيست. اول لحاظ مىكند اخبار را، بعد
لحاظ مىكند انشاء را. لذا اين جمع بين لحاظين كه حضرت امام فرمودند، اصلا سالبه
به انتفاء موضوع است و اصلا ما از نظر مبنا هم موافق نيستيم و ما مىگوييم جمع بين
لحاظين محال كه نيست، بلكه بعضى از اوقات مرحوم حاج شيخ مىگفتند استحسان هم دارد،
مثل اينكه مىگويد حسنم را بده، كه هم اراده مىكند وصف را و هم اسم را و اتفاقا
جمع بين لحاظين در ميان عرف زياد است، مخصوصا در اشعار. ما مىپذيرفتيم كه لوچ
هستيم و اما دست از جواز استعمال شىء در اكثر معنى برنمى داشتيم و مىگفتيم
استعمال شىء در اكثر از معنى جايز است، بلكه از اوقات مستحسن هم است و شعراء زياد
هم دارند. اين راجع به اشكال اول حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه».
حالا همين كل شىء طاهر، كارى به حتى تعلم او
هم نداشته باشيد كه من ايراد كردم، بگوييم كل شىء طاهر يعنى كل شىء ذاته طاهر،
در همان حال هم بگوييد كل شىء بما انّه مشكوك طاهر و اين على الظاهر در آن واحد
هم اخبار است وهم انشاء، ايجاد كرده در آن واحد دو چيز را، ظاهرا اشكال ندارد. على
كل حال اگر شما اشكال بكنيد و بگوييد جمع بين لحاظين است و محال است اينجا از اين
بابها نيست. باز اشكال دوم مرحوم حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه» را داريم.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد.
- ميرزا حسين
نورى طبرسى، مستدرك الوسائل و مستنبط الوسائل، 18 جلد چاپ دوم، مؤسسه آل البيت
لاحياء التراث، 1408 هق ج2، ص 583، باب 30 از ابواب النجاسات و الاوانى، ح 4.
- شيخ محمد حسن حر عاملى، وسائل
الشيعه الى تحصيل مسائل الشرعيه، 20 جلد چاپ ششم، چاپخانه اسلاميه، تهران، 1403 ه
ق ج 12، ص 60، باب 4 از ابوب ما يكسب به، ح 4.
- «و تقريب دلالة مثل هذه الاخبار على
الستصحاب ان يقال: ان الغاية فيها...». شيخ محمد كاظم خراسانى آخوند، همان كتاب، ص
452.