اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بالاخره پذيرفتيم
كه دو دسته روايت داريم: يكى دلالت مىكند كه اگر دو تا روايت داشته باشيم كه
ترجيح نباشد تخيير، يك دسته روايت هم داريم كه اگر دو تا روايت با هم تعارض كردند،
اگر ترجيح نباشد توقف. لذا يك تعارض واقع مىشود بين اين روايات. حالا چه بايد
كرد؟ اگرما نتوانيم كارى بكنيم خواه ناخواه روايات تعارض از كار مىافتد، يعنى
رواياتى كه در بيان علاج است از كار مىافتد. وقتى روايات علاجيه ـ اذن فتخير ـ از
كار افتاد چه بايد كرد؟ بايد مراجعه كنيم به اصل كه اصل در تعارض عدم حجيت است.
عدم حجيت يعنى لا تعمل بواحدٍ منهما، تعارضا تساقطا رد الى الاصل، بايد يك اصل
ديگرى ـ كه اصل امارهاى يااصل عملى باشد ـ به او عمل بشود.
مرحوم شيخ و ساير
بزرگان درتعارض اين دو دسته روايت كه يكى مىگويد اذن فتخير و يكى مىگويد فرجئه
حتى تلقى امامك مىگويند در زمان غيبت تخيير و روايات توقف مربوط به زمان حضور
امام عليهالسلام است و به قول مرحوم نائينى مىگويند ما اصلاً زمان حضور را كار
نداريم، الآن ما هستيم و اذن فتخيير و ما مخيريم كه عمل بكنيم به يكى از دو روايت.
كه اين فرمايش رانتوانستيم بپذيريم. مرحوم امام «رضوان اللّه تعالى عليه» حمل
مىكردند حتى تلقى امامك را بر رجحان بر استحباب حمل مىكردند و مىفرمودند مثل
رسالههاى عمليه اينجور عمل بكنيد، مىفرمودند آن كه اصل قضيه است اذن فتخير است، كه
به يكى از روايتها عمل كنيم و مستحب هم هست كه احتياط بكنيم. لذا فارجئه حتى تلقى
امامك آنجا را مىگويد كه بشود توقف كرد و الا اگرنشود كه آنجا را نمىگويند. لذا
اذن فتخير يعنى واجب، فارجئه حتى تلقى امامك يعنى مستحب و ديگر زمان حضورو غيبت
ندارد. ما به حضرت امام عرض مىكرديم عرف بين اذن فتخير و بين فارجئه حتى تلقى
امامك تباين مىبيند، اگر گفت اذن فتخيّر يعنى توقف نه و اگر گفت فارجئه حتى تلقى
امامك يعنى لا تعمل بواحدٍ منهما و توقف يعنى لا تعمل بواحدٍ منهما و تخيير يعنى
اعمل بواحدٍ منهما و عرف بين اين دو را ضدين و تعارض مىبيند و حرفهاى ديگركه زده
شد. مرحوم حاج شيخ در دُرر مىفرمايند اين فارجئه حتى تلقى امامك معنايش اين نيست كه
آقايان گفتهاند، بلكه معنايش اين است كه متابعت از شبهات نكن. همين طور كه در
بعضى از روايات مىخوانديم كه مىگفت دنبال ظن و تخمين نرو، دنبال مشتبهات نرو. مىفرمايند
روايات توقف انصراف دارد و بعضى دلالت دارد براينكه دنبال شبهات و ظن و تخمين نرو
و روايات تخيير مىگويد يه يك كدام اخذ كن. به عبارت ديگر اگر ترجيح در كار است،
مثل شهرت و موافقت كتاب و مثل مخالفت عامه، همان را بگير و الا تخيير؛ يك كدام را
بگير. اما در يك كدام گرفتن و يا در آن وقتى كه دو تا روايت با هم متعارض است با
ظن و تخمين جلو نيا، با قياس و استحسان جلو نيا ومعناى فارجئه حتى تلقى امامك يعنى
با ظن و تخمين حرف نزن. روايات اذن فتخيير مىگويد حالا كه مرجح نبود اجازه مىدهم
كه به يك كدام اخذ كنى. بعد مرحوم حاج شيخ مىفرمايند اگر حرف من را نپذيرفتيد كه
ما مىگوييم فارجئه انصراف دارد به آن مرجحات ظن و تخمين، مىفرمايند روايات
فارجئه عام است، روايات فاذن فتخير خاص است، حمل عام بر خاص اقتضاء مىكند همين
حرف ما را. چه جور عام است؟ مىفرمايند روايات فارجئه حتى تلقى امامك ظن و تخمين
را مىگيرد و مىگيرد آنجا كه هيچ ظن و تخمين نباشد. روايات تخيير مختص به آنجا
است كه هيچ ترجيحى نباشد. مىشود مثل اكرم العلماء، لا تكرم الفساق منهم، يكى عام
است و يكى خاص، حمل عام بر خاص به ما مىگويد فارجئه را بده به آن ظن و تخمينها
بگو كه فارجئه حتى تلقى امامك يعنى با ظن و تخمين جلو نيايد و اما آنجا كه ظن و
تخمين نمىخواهد و در دو روايت ماندهايم فاذن فتخير كار مىكند. اين هم حرف مرحوم
حاج شيخ.
ايرادى كه به
مرحوم حاج شيخ است اينكه اولاً: اصلاً اين روايات فارجئه حتى تلقى امامك مثل روايت
عمر بن حنظله كه شما مىگوييد انصراف دارد به ظن و تخمين، اصلاً ظن و تخمين را
نمىگيرد، براى اينكه ظاهر روايت اين است: گفت دو تا روايت متعارض است چه كنم؟
فرمود: خذ بما اشتهر بين اصحابك. گفت هر دو مشهور است چه كنم؟ فرمود: موافق با
كتاب را بگير. گفت هر دو موافق با كتاب است چه كنم؟ فرمود مخالف باعامه را بگير.
گفت هر دو مخالف با عامه است چه كنم؟ فرمودند: صبر كن تا من رفع شبهه از تو بشود. فارجئه
حتى تلقى امامك يعنى وقتى مرجح نباشد بايد توقف كرد. حالا يا توقف در فتوا، يا
توقف در عمل، مثل اينكه نمىداند در اين ارثيه زن هشت يك از زمين مىبرد يا نه.
ظاهر روايت عمرو
بن حنظله اينجورى است و نمىشود بگوييم ظاهر روايت عمرو بن حنظله يعنى با ظن و
تخمين عمل نكن و اگر هم راستى حرف مرحوم حاج شيخ باشد آقاى عمر بن حنظله مرتب در
صدد بود كه برود جلو. امام عليهالسلاميك كارى كرد كه ديگر نتواند برود جلو. اگر
فرمايش مرحوم حاج شيخ باشد كه فارجئه يعنى با ظن و تخمين جلو نيا، سزاوار بود عمر
بن حنظله بگويد حالا چه كنم؟ تا حضرت بفرمايند فاذن فتخير و اينكه گفتند فارجئه
حتى تلقى امامك معلوم مىشود حضرت راه او را بستند و نگفتند فاذن فتخير.
روايات فاذن فتخير
هم همين است، گفت آقا شهرت، گفت هر دو مشهور است، فرمودند به موافق كتاب عمل كن.
گفت موافق با كتاب نيست. فرمود مخالف باعامه را بگير، گفت هر دومخالف با عامه است.
حضرت فرمودند فاذن فتخير. اينجا راه را بستند. لذا اذن فتخير يعنى راه آخر اين
است. در آن روايت فارجئه حتى تلقى امامكهم يعنى راه آخرى اين است و لذا آن
مىگويد احتياط، اين مىگويد تخيير. بينى وبين اللّه دودسته روايات را بدهيم دست عرف،
تباين مىفهمد، تعارض مىفهمد، يعنى آنكه مىگويد فارجئه، يعنى لا تعمل بواحدٍ
منهما، آنكه مىگويد فتخير يعنى اعمل بواحدٍ منهما.
اين حرف اول به
مرحوم شيخ است. بعد هم اين عام و خاص كه ايشان درست كردند كه روايت توقف هم ظن و
تخمين را بگيرد و هم غير ظن و تخمين، يعنى هم توقف است و هم احتياط است. روايات
تخيير با احتياط مىجنگند نه با ظن و تخمين. لذا ظن و تخمين او را بگذار كنار فاذن
فتخير مقدم مىشود، چون اين خاص است.
اين راهم به ايشان
عرض مىكنيم كه فارجئه حتى تلقى امامك مىتوانيم بگوييم هم آن را مىگيرد هم آن
را، يعنى با ظن و تخمين كار نكن و احتياط هم بكن. مىشود گفت اين را يا نه؟ بعضى
از روايات چنين چيزى داشت كه مرحوم حاج شيخ تمسك به آن روايات هم مىكند، كه حضرت
فرمودند عليكم بالتثبت، به آراء خودتان حرف نزنيد و بعد فرمودند توقف. ولى حالا
بياييم سر روايت عمر بن حنظله كه عمده روايت همين است كه روايت عمر بن حنظله گفت
آقا دو روايت با هم تعارض كرده چه بكنيم؟ فرمود: خذ بما اشتهر بين اصحابك فان
المجمع عليه لا ريب فيه. سؤال كرد هر دو مشهور است حالا چه كنم؟ حضرت فرمودند: خذ
بما خالف العامة. گفت: آقا هر دو مخالف با عامه است، يا هر دو موافق با عامه است.
حضرت فرمودند: خذ بما وافق الكتاب. گفت آقا هر دو موافق با كتاب است. حضرت فرمودند
فارجئه حتى تلقى امامك، يعنى توقف. آيا اين مىگيرد آنجا را كه بگوييم لا تاخذوا بارائكم،
لا تاخذوا بشبهات؟
استاد بزرگوار ما
حضرت امام قدسسره مىگفتند اين فان
الوقوف عندالشبهات خير من الاقتحام فى الهلكات حرف مرحوم حاج شيخ را درست مىكند.
در همين روايت عمر بن حنظله فرمودند فارجئه حتى تلقى امامك فان الوقوف عند الشبهات
خير من الاهتمام فى الهلكات. كه مىگويد اين فارجئه يعنى لا تاخذوا بارائكم.
اگركسى فان الوقوف عند الشبهات را اينجورمعنا كند خوب است، اما اگر فان الوقوف عند
الشبهات خير من الاهتمام فى الهلكات را كسى مستحب معنا كند، چنانچه در آن حلالٌ
بيّن، حرامٌ بيّن و شبهاتٌ بين ذلك، درِ آنجا دارد: فان الوقوف عند الشبهات خير من
الاقتحام فى الهلكات. اخبارى مىگويد واجب است. ما مىگوييم مستحب. اين خير در
اينجا هم افعل التفضيل است كه خود مرحوم حاج شيخ هم در روايت برائت فان الوقوف عند
الشبهات را مىگفتند مستحب. لذا اگركسى اين جملهاى كه در مقبوله عمر بن حنظله آمد
ـ فان الوقوف عند الشبهات خير من الاقتحام فى الهلكات ـ را معناى عامى بگيرد و
بگويد اين ظهور دارد در وجوب، قف عند الشبهه و اينكه حضرت فرمودند فارجئه يعنى قف
عند الشبهه، آن وقت حرف مرحوم حاج شيخ درست مىشود به اينكه بگوييم اصلاً قف عند
الشبهه انصراف دارد به آنجا كه حضرت فرمودند فارجئه حتى تلقى امامك، يعنى در
شبهات.
على كل حال ايرادى
كه ما به مرحوم حاج شيخ داريم اين است كه آقاى حاج شيخ بين فارجئه حتى تلقى امامك
و بين فاذن فتخير عرف تباين مىبيند. اگر شما فان الوقوف عند الشبهات را قرينه
گرفتى براى اينكه مراد از فارجئه يعنى قف عند الشبهه، فان الوقوف عند الشبهات خير
من الاقتحام فى الهلكات، حرف مرحوم حاج شيخ درست مىشود و آن اين است كه روايات فارجئه
تمامش يا به حمل عام بر خاص، يا به انصراف مختص است به اينكه حضرت مىخواهند
بفرمايند كه وقتى مرجح نباشد به آراء و استحسانها عامه نچسب. به مرحوم حاج شيخ
مىگوييم نچسب، اما چى؟ بايد بگويند روايت عمر بن حنظله ناقص است، يعنى تعيين
نكرده كه چه كار بكن. آن وقت روايات تخيير آمده روايت عمر بن حنظله را تمام كرده
است. اگر بپسنديد حرف مرحوم حاج شيخ را با
اين ضميمه، آن وقت روايات توقف مختص مىشود به شبهات و روايات تخيير مختص مىشود
به اينكه اخذ كنيم به يكى از دو روايت كه مشهور عند الاصحاب است. اگر يادتان باشد مرحوم
كلينى مىفرمودند نيافتيم چيزى بهتر از تخيير.
چيزى هم به نظر من
مىرسد ببينيم خوب است يا نه، كه اگراين را بپسنديد معمولاً قضايا سالبه به انتفاء
موضوع مىشود و آن اين است كه فارجئه حتى تلقى امامك و اذن فتخير هر دو يك امر
عقلى است و تعبد در كار نيست و حضرت مىفرمايند آنجا كه مىتوانى احتياط كن احتياط
كنى، آنجا كه نتوانىاحتياط كنى، تخيير است؛ آنجا كه نشود احتياط كنى دوران امر بين
محذورين مىشود كه در دوران امر بين محذورين تخيير است، براى اينكه انسان ازنظر عقل
يا فاعل است يا تارك، شارع مقدس هم مىگويد تو يا فاعلى يا تارك اين اذن فتخير
ارشاد است. وقتى ارشاد شد، تابع ما يرشد اليه است و اطلاق در روايات نيست. ما يرشد
اليه چيست؟ آنجا كه احتياط نباشد، اما اگر بشود احتياط كرد، بايد احتياط كند. لذا
ما بگوييم اين فارجئه حتى تلقى امامك يك امرارشادى است، فاذن فتخير هم يك امر
ارشادى است، تابع ما يرشد اليه است، آنجا كه جاى احتياط است، احتياط كن، آنجا كه
جاى تخيير است تخيير.
اگر اين عرض من را
بپسنديد زمان غيبت و زمان حضور ندارد. احتياج به حرفهاى مشكل مرحوم حاج شيخ و
مرحوم حضرت امام قدسسره هم نداريم كه در مرجحات هم بعد مىگويم كه اينها تمييز
حجت از لا حجت است، يك امر عقلى است كه
بعد بحث او را مىكنيم كه در باب تعارض، تعبد نداريم، همانجا كه فرمودهاند خذ
بما اشتهر بين اصحابك تمييز حجت از لا حجت است، آنجا كه فرموده است خذ بما وافق
الكتاب، تمييز حجت از لا حجت است. وقتى تمييز حجت از لا حجت نداشتيم و دو تاحجت
باهم معارض شد، علم اجمالى است و در علم اجمالى بايد توقف و احتياط كرد، مثل
انائين مشتبهين، يااينكه نمىدانم ظهر واجب است يا نماز جمعه، هر دو را بايد
بخواند. من خيال مىكنم عرض من خوب باشد و يك چيز خوبى دربيايد. آنجا كه جاى توقف
است، توقف، عقل ما مىگويد آنجا كه احتياط ممكن نيست، تخيير. جمع كنيم بين روايات
توقف و روايات تخيير به اين عرض من. آيا مىشود يا نه.
وصلى اللّه على
محمد و آل محمد.
- «و لا نجد
شيئا احوط و لا اوسع من التخيير». محمد بن يعقوب كلينى، الكافى، 8 جلد دارالكتب الاسلامية،
تهران، چاپ سوم، 388 (هـ.ق ج 1، ص 9.