جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: اجتماع امر و نهی
    موضوع درس:
    شماره درس: 149
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱۰/۲۰

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.

    بحث درباره این بود که اگر کسی در باب اجتماع امر و نهی امتناعی بشود باید ترجیح بدهد یا جانب امر را. و بگوید: که مامور به است لاغیر، یا ترجیح بدهد جانب نهی را و بگوید: منهی عنی است لاغیر. حرف این بود که حالا جانب امر را مقدم بیندازیم یا جانب نهی را؟ گفتیم که کلیت برای آن نمی‌شود درست کرد. موارد تفاوت می‌کند، دیگر عقل ما است و بررسی در شریعت مقدس اسلام است که آیا امر و نهی در اینجا امر مقدم است یا نهی، مامور به مقدم است یا منهی عنه؟ خیلی جاها مامور به مقدم است. مثال زدم در جلسه قبل گفتم که بچه دارد در حوض غرق می‌شود خب معلوم است این باید برود در خانه غصبی، ولو این صاحب خانه هم راضی نباشد باید برود و بچه را نجات بدهد، چنانچه اگر یک زنی در حال غرق شدن باشد و احتیاج باشد به این که دست او را بگیری، پای او را بگیری، یک زن الان عمل دارد باید این عمل را انجام بدهید و الا می‌میرد خب معلوم است دکتر باید این عمل جراحی را انجام بدهد ولو به بدن او نگان بکند، این جاها امر مقدم است. بعضی اوقات هم نهی مقدم است آن جا که حس بکنیم منهی عنه ما خیلی بیش از مامور به ما اهمیت دارد، و من جمله همین نماز خواندن در دار غصبی که این می‌تواند نماز را نخواند آخر وقت برود از غصب بیرون در مسجد نماز بخواند معلوماست این نهی مقدم است، امر نیست این جا. امر بالفعل، بنابراین حتما باید نماز را نخواند بلکه منهی عنه مقدم بر مامور به و خیلی جاها پیدا می‌شود که منهی عنه مقدم می‌شود بر مامور به، بنابر آن چه مرحوم آخوند در کفایه دارند سه تا دلیل آورده شده بر این که جانب نهی مقدم است همه جا و نمی‌دانیم هر چه می‌خواهد بگوید، برای این که جانب نهی مقدم است همه جاخب مثل این مثال هایی که من زدم که نمی‌توانند بگویند: جانب نهی مقدم است، زن دارد غرق می‌شود، بچه دارد غرق می‌شود این باید وارد خانه غصبی بشود، زن عمل جراحی دارد این باید نگاه به او بکند بگویند: عمل را نکن جانب نهی مقدم است، الا این که این سه تا دلیل این طور بخواهند بگویند آن جا که شک بکنیم که آیا جانب امر مقدم است یا جانب نهی؟ به سه تا دلیل بگوییم جانب نهی مقدم است از کفایه این حرف من فهمیده نمی‌شود از حرفهایشان هم این حرف من فهمیده نمی‌شود آنها می‌گویند: اگر ما امتناعی شدیم می‌گوییم با سه دلیل جانب نهی مقدم است و چون این اشکال ضروری به آن ها هست لذا کلماتشان را تاویل بکنیم تفسیر بکنیم بگوییم مرادشان آن جا است که شک داشته باشیم اما اگر یقین داشته باشیم یک جایی که امر اهم است آن جا را ما نمی‌گوییم باید همین گونه تفسیر بشود سه تا دلیل یک دلیلش را سابقا صحبت کردیم در جلسه قبل که می‌گویند امر اطلاقی است، نهی عمومی، عام مقدم بر مطلق و این را در جلسه قبل صحبت کردیم و گفتیم که کبرای قضیه را قبول نداریم که دلالت اطلاق این بیشتر از دلالت عام باشد البته این آقایان مرتب ایراد کردند این که وقتی عام بیاید این مفسر برای مطلق می‌شود نه دلیل آقا این نیست، آن جا که تعارض نباشد مطلقی عامی این ها کدام اظهر است می‌گویند دلالت عام اظهر از دلالت مطلق است پس در ما نحن فیه این طور است چون که یک اظهری داریم یک ظاهری داریم اظهر مقدم بر ظاهر است و در جلسه قبل عرض کردم این که فرمودند دلالت او اظهر است آن هم به وضع است وضع مقدم بر مقدمات حکمت چه کسی گفته ما دلالت عرفی می‌خواهیم و همین طوری که عام استغراق دارد به عام بدلی یا عام مجموعی مطلق ما هم استغراق دارد به دلالت عام بدلی، حالا عام بدلی هم نیست نظیر عام بدلی یعنی دلالت دارد بر این که متعلق ماهیت من حیث هی هی بدون شرط است و این که اطلاق می‌گوید متعلقم مطلق بدون شرط است و آن عام می‌گوید همه افراد است علی سبیل عام بدلی است ما بگوییم آن اظهر است آن ظاهراً چرا اظهر و ظاهر برای این که یکی به وضعی است یکی به مقدمات حکمت خب این دلیل اول که در جلسه قبل صحبت کردیم

    دلیل دوم گفتند که دفع مفسده اولی من جلب المنفعه و ما نحن فیه همین است اجتماع امر و نهی است، اگر مورد امر را به جا آوردیم یک منفعتی را آوردیم اگر جانب نهی را مقدم کردیم یک مفسده‌ای‌ را دفع کردیم و جلب منفعت یا دفع مفسده، دفع مفسده اولی از جلب منفعت است. این اولویت در اینجا هم اولویت نه، اولویت به آن معنا خوب است آن خوبتر اولی الارحام بعضهم اولی ببعض این افعل التفضیلی نه، صفت مشبه یعنی عرفا دفع مفسده با جلب منفعت، جلب منفعت را رها کن دفع مفسده را بگیر و ما نحن فیه همین است یک نهی مفسده یک امر منفعت تعارض با هم کرده کدام را مقدم بیندازیم نهی را مقدم بینداز چرا؟ به قاعده دفع المفسده اولی من جل المنفعه، خب معلوم است ایراد خیلی دارد، برای این که اولا این دفع مفسده اولی من جلب المنفعه ولو یک کدام اهم باشد دیگر مهم مثل مثال های من که اگر این خانم را این آقا عمل نکند می‌میرد حالا این آقای دکتر بگوید آقا نگاه کردن به بدن این که حرام است یک مفسده است عمل کردن این یک کسی را نجات دادن از مرگ است. آن منفعت است. آن مفسده دفع مفسده اولی من جلب المنفعه، مقدسی‌اش‌ بگیرد بگوید: من عمل نمی‌کنم، مسلم عقلاء میگویند دفع المفسده اولی من جلب المنفعه این جاها نیست که تو می‌گویی حتما این طورها نیست. جای آن یک جای دیگر است باید جای آن را پیدا بکنیم.

    لذا از نظر کبری دفع مفسده اولی من جلب المنفعه باید برود یک جاهای دیگر غیر این تزاحم ها باشد و دفع مفسده اولی من جلب المنفعه مثل این که شما بروید در یک جلسه و این جلسه برای شما نفع داشته باشد نفع اجتماعی اما دو، سه تا غیبت هم در این جلسه می‌شود در این جاها مفسده اولی من جلب المنفعه در این جلسه نرویم عقل ما می‌گوید نرو در این جلسه دفع مفسده اولی من جلب المنفعه یک چنین چیزها باید پیدا بکنیم و مثلا اگر زیارت امام رضا علیه السلام می‌داند در راه گناه می‌کند می‌داند در راه یک مفاسد اجتماعی جلو می‌آید خوب دفع مفسده اولی من جلب المنفعه این جا خوب است و اما اگر یک مفسده‌ای‌ ولو بالا یک منفعتی اما متناسب با آن مفسده نباشد دیگر نباید بگوییم که دفع مفسده اولی من جلب المنفعه. باید بگوییم جلب المنفعه یعنی آن خانم را عمل کردم. یعنی رفتن در آن غصب و آن غریق را گرفتن، این خیلی بالاتر از نگاه کردن به نامحرم یا دست گذاشتن به نامحرم است، بنابراین کبرای قضیه را اصلاً قبول نداریم که همه جا دفع مفسده اولی من جلب المنفعه باشد این دفع مفسده اولی من جلب المنفعه یک ارشاد است، یعنی عقل ما درک می‌کند وقتی عقل ما درک کرد تابع ما یرشد الیه است لذا موارد را عقل فرق می‌گذارد باید ببینیم عقل کجا می‌گوید دفع مفسده اولی من جلبه المنفعه است هر کجا می‌گوید مصدی عقل مسجل می‌گوید در صورت شک عقل حکم ندارد هر کجا مسجل بگوید قبول می‌کنیم هر کجا نه عقل حکم ندارد و نمی‌توانیم بگوییم دفع مفسده اولی من جلب المنفعه.

    یک اشکال دیگر هم هست که اشکال صغروی است و این که ما نحن فیه این که می‌گویید دفع مفسده اولی من جلب المنفعه آن جاها است که الزامی نباشد و الا اگر کسی نماز نخواند خوب این مفسده دارد مفسده دارد به این معنا که منفعت را بدست نیاورده و امور مولی را زیر پا گذاشته کتک دارد هر دو کتک دارد و جلب منفعت نکند عقاب است. دفع مفسده نکند عقاب است ما نحن فیه هم جلب منفعتش واجب است هم دفع مفسده واجب یا خود مفسده حرام است بالاخره الان این جور است که در این جاهایی که یک امر باشد یک نهی باشدامر الزامی، نهی الزامی نه مستحبی، نه تنزیهی. ما بخواهیم بگوییم دفع مفسده اولی من جلب المنفعه اگر کسر و انکسارش بکنیم از بحث ما بیرون است. مثل همان مثال غریقی که مثال زدم و اما آن جاهایی که شک داشته باشیم باز اشکال هست، اشکال صغروی این که آقا شک دارد آیا نهی مقدم بر امر است یا امر مقدم بر نهی است؟ ما بخواهیم بگوییم: که نهی را بگذار کنار امر را بگیر یا به عکس. نهی را بگذار کنار و امر را رها بکن خوب در این جا آن وقتی که متعلق امر را نمی‌آورد ترک‌اش‌ حرام است،

    البته تسامحاً، آن وقت هم که نهی را می‌آورد آوردن‌اش‌ حرام است. خوب حالا این حرام مقدم است یا آن حرام مقدم است، جلب منفعت در آن جاهایی که منفعت ملزمه باشد دیگر با نهی تفاوت ندارد، ترک کند منفعت را حرام است به جا بیاورد منهی عنه را آن حرام است دیگر نداریم جایی که دفع مفسده اولی باشد از جلب منفعت حالا احدهما کدام را بگیرم این آقا گفته آقا دفع مفسده اولی از جلب منفعت است متعلق نهی را بگیر امرش را رها بکن می‌گوییم: خوب آن صورت هایی که یقین داریم هیچ، که امر مقدم است مثل همان عمل کردن دکتر یا گرفتن غریق حالا آن جاها هم که شک داریم، شک داریم که آیا نهی مقدم بر امر است یا امر مقدم بر نهی است. از نظر مصالح نفس الامری کدام اولی است؟ حالا که شک داریم بخواهیم بگوییم دفع مفسده اولی از جلب منفعت است همان جا که جلب منفعت نکند همین حرام است. مثل این که نماز نخواند همین حرام است. دائر مدار این است که نماز بخواند تصرف در غصب هم بکند. یا تصرف در غصب نکند نماز نخواند حالا کدام مقدم است؟ خب اگر تصرف در غصب بکند حرام است، اگر نماز هم نخواند باز هم حرام است، دفع مفسده اولی من جلب المنفعه باید یک جا فرض بکنیم که آن جلب منفعت‌اش‌ الزامی نباشد باید عقل ببرد او را آن جا، و الا اگر هردو الزامی باشد دیگر دفع مفسده اولی من جلب المنفعت نمی‌شود گفت، چون همان جلب منفعت هم منهی عنه است، یعنی ترک‌اش‌ جلب منفعت منهی عنه است مثل نماز نخواندن و شما که می‌گویید: نماز نخوان تا تصرف در غصب نکنی می‌گویم: همان نماز نخواندن هم حرام است، بله اگر نماز مستحبی باشد خوب است، بگویند: نماز مستحبی نخوان تصرف در غصب هم نکن این دفع مفسده اولی من جلب المنفعت این جاها خوب می‌آید که آن متعلق امر یک امر تنزیهی باشد، یک امر مستحبی باشد متعلق نهی یک نهی تنزیهی باشد آن جاها خوب انسان می‌تواند بگوید: دفع مفسده اولی من جلب المنفعت، و اما آن جا که متعلق امرمان واجب باشد، متعلق نهی مان هم حرام باشد دیگر دست به هر کدام بگذارید مفسده است، یعنی بخواهد امر را نیاورد مفسده است، بخواهد نهی را بیاورد باز هم مفسده است، و نمی‌آید جایی اصلاً دفع مفسده اولی من جلب المنفعت باشد. در مثل مساله‌ی ما سالبه به انتفاء موضوع است، لذا خلاصه‌ی حرف این شد این دفع مفسده اولی من جلب المنفعت یک امر ارشادی است، و ما کبری‌اش‌ را قبول نداریم که همه جا دفع مفسده اولی من جلب منفعه باشد از نظر صغری هم اشکال داریم این که ما نحن فیه اگر امر را نیاورد مفسده آورده، مفسده به این معنا که واجب را از بین برده و نمی‌شود بگوییم: دفع مفسده اولی من جلب المنفعت، این جا یک مفسده دفع کرده، یک مفسده دیگر آمده باید بسنجیم یک کدام اهم و یک کدام مهم، اهم مقدم بر مهم، اما به قاعده‌ی دفع مفسده اولی من جلب المنفعت نمی‌شود درست‌اش‌ کرد، بنابراین فرمایش آقا از نظر کبری اشکال دارد و هم از نظرصغری.

    دلیل سوم: نارساتر از دلیل اول و دوم است و نمی‌دانیم مرادشان چیست؟ گفته: استقراء به ما می‌گوید: نهی مقدم بر امر است یعنی در شریعت مقدس اسلام وقتی که استقراء بکنیم می‌بینیم آن جاها که تعارض بین امر و نهی باشد شارع مقدس گفته این شیئی منهی عنه است نه مامور به و استقراء می‌گوید: جانب امر را مقدم بگذاریم نه جانب نهی مقدم است حالا این استقراء کجا؟ همین طوری ما استقراء کردیم خب ما وقتی که برویم در اجتماع امر و نهی می‌بینیم که معمولاً امر مقدم بر نهی می‌شود مثل همین مثال هایی که زدم و اما یک جا در این مثال ها پیدا کنیم که استقراء به ما بگوید: نهی مقدم بالفعل است امر از فعلیت افتاده ظاهراً نداریم، عقل ما می‌گوید: ببین آیا امر مهم تر است یا نهی مهم تر، متعلق‌اش‌ از نظر مصالح و مفاسد نفس الامری هر کجا نهی مهم تر است او را مقدم بینداز، هر کجا امر مهم تر است او را مقدم بینداز، قاعده‌ی اهم و مهم هم به ما همین را می‌گوید: باب تزاحم به ما همین را می‌گوید، و این که ما استغراء کردیم و دیدیم در اسلام جانب نهی مقدم بر جانب امر است نمی‌دانم چه می‌خواهد بگوید: فتلخص مما ذکرنا این که دلیلی برای این که جانب نهی مقدم بر جانب امر باشد علی الظاهر نداریم پس بنابراین موارد تفاوت می‌کند هر کجا که عقل ما بگوید که امر مقدم می‌اندزایم، علی الظاهر چیزی دیگر در باب اجتماع امر و نهی باشد که قابل بحث باشد نداریم مساله‌ی باب اجتماع امر و نهی تمام شد از حالا به بعد مساله‌ی مهم تر نهی در عبادات و عنوان این است هل النهی عن الشیئی یوجب فساد آن شیئی را‌ام‌ لا؟ مطلب اول: این که فرق بین اجتماع امر و نهی و نهی در عبادت چیست؟ سابقاً صحبت کردیم، اما حالا چون مرحوم آخوند هم دو دفعه صحبت کرده باید صحبت بکنیم فرق‌اش‌ این است که اجتماع امر و نهی این است که ما یک معنون یعنی خارج داریم که این معنون به دو عنوان است دو تا جهت است، امر آمده روی یک جهت، نهی هم آمده روی یک جهت این را می‌گوییم: باب اجتماع امر و نهی مثل نماز خواندن در دار غصبی معنون ما یک چیز است، و آن حرکات و سکناتی که از من سر می‌زند به نام نماز این معنون ما است، اما به عنوان تصرف در غصب لاتغصب دارد به عنوان حرکات و سکنات صلاتی مامور به است این ماتی به ما مصداق صل مصداق لاتغصب است، آن ها که امتناعی هستند می‌گویند: جهت نمی‌تواند کار بکند پس امر و نهی آمده رو شیئی واحد محال است، باید یک کدام نباشد مثل مرحوم آخوند، آن کسانی هم که مجوّزی هستند می‌گویند: امر و نهی نیامده روی شیئی‌ای‌ من جهه محبوب باشد من جهه مبغوض باشد به این ها می‌گویند: مجوّزی مثل ما مجوّزی شدیم این ها می‌گویند: باب اجتماع امر و نهی که معمولا بین صل و لاتغصب یعنی بین دلیلین این ها عاملین من وجه است، یک جا نماز هست غصب نیست، نماز در مسجد یک جا غصب است نماز نیست. مثل تفریح کردن در باغ مردم، یک جا هم نماز است هم غصب است نماز خواندن در دار غصبی، معمولا عامین من وجه است، اما نهی در عبادات آن است که امر و نهی متعلق به یک عنوان، متعلق به یک معنون باشد لاتصل برای این زن صل برای این زن، اقیموا الصلاه می‌گوید: نماز بخوان، لاتصل ایام اقرائک می‌گوید: نماز نخوان، صل آمده روی شیئی همان لاتُصَلِّ هم آمده روی آن شیئی، دع الصلاه ایام اقرائک که بین‌اش‌ عام و خاص مطلق است معمولاً، یغتی صَلِّ مطلقا، لاتُصَلِّ ایام اقرائک، می‌شود بینش عام و خاص مطلق مثل اکرم العلما، لاتُکرم الفساق منهم که علاوه بر این که بین دو دلیل عام و خاص مطلق است، این هم هست که امر و نهی که علاوه بر این که بین دو دلیل عام و خاص مطلق است، این هم هست که امر و نهی متعلق به یک عنوان، متعلق به یک معنون، باب اجتماع امر و نهی متعلق به یک معنون و دو عنوان، در این جا متعلق امر و نهی عنواناً یکی، معنوناً هم یکی به این می‌گویند: باب نهی در عبادات، یا نه، باب نهی عن الشیئی که آن شیئی بما انه شئی هم مامور به باشد هم منهی عنه باشد، آیا این نهی عمل را فاسد می‌کند یا این که نه همین طور که وضو می‌تواند بگیرد، زن حائض موقع نماز وضو بگیرد مستحب است، خودش را تطهیر بکند اگر بشود مستحب است به اندازه نماز در سجاده بنشیند خوب مستحب است، سی مرتبه سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر بگوید: مستحب است، حالا می‌گوید: ما که وضویش را گرفتیم، در سجاده مان هم که نشستیم به جای سبحان الله و الحمدالله نماز بخوانیم آیا می‌شود؟ یا این که نه نماز خواندش باطل است، بدعت است حرام است این امر اول. امر دوم برای فردا این که آیا این بحث از مباحث الفاظ است یا از مباحث عقلیه؟ بحث اصولی است یا نه؟ ان شاء الله فردا.

    وصلي الله علی محمد و آل محمد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365