جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: مفهوم حصر/اشکال در دلالت کلمه طیبه لا اله الا الله بر توحید
    موضوع درس:
    شماره درس: 181
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۱/۱۸

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

    در کلمه لا اله الا الله اشکال شده که آیا دلالت بر توحید دارد یا نه ؟ اشکالی که کرده اند ، این جور گفته اند که این لا اله الا الله خبر ندارد ؛لا اله ممکنٌ الاّ الله ، یا این که لا اله موجودٌ ؟ ممکنٌ است ، یا موجودٌ ؟ دیگر احتمال سوم هم ندارد ، لا اله ممکنٌ الاّ الله یا این که لا اله موجودٌالاّ الله ؟گفته اند اگر ممکنٌ در تقدیر باشد ،معنایش این است که الهی ممکن نیست بغیر از واجب الوجود ؛ الله تبارک و تعالی ، آن ممکن است ، خب امکان را اثبات می کند ، اما هست یا نه ؟ دیگر دلالت ندارد و ما می خواهیم با کلمه لا اله الاّالله بگوئیم الله هست و یک است و اگر گفتید ممکنٌ ممکن است باشد و ممکن است نباشد ؛ قضیه ممکنه می شود ، نه قضیه ضروریه . و اگر موجودٌ در تقدیر گرفتید و گفتید لا اله موجودٌ الا الله ، خب واجب الوجود ، موجود می شود ، اما غیر او هست یا نه ؟ دیگر دلالت ندارد ؛ برای این که شما می گوئید الله تبارک و تعالی موجودٌ ، اما موجوداست و یک ؟ دیگر دلالت ندارد . مرحوم آخوند " رضوان الله تعالی علیه " در کفایه جواب می دهند که این اله را تو به چه معنا گرفتی ؟ این اله اسم جنس برای واجب الوجود است ، نه اسم جنس برای یک چیز واجب الوجود ، پس اله و الله هیچ فرقی ندارد ، الا این که فرقش این است که آن اسم جنس است،الله علمٌ علی الاصح .اگر حاشیه ملاّ عبدالله یادتان باشد ، گفت الله علمٌ علی الاصح . در مقابل آن کسی که گفته اله و الله هردو الم جنس اند ؛ وضع شده برای جنس ، حاشیه ی ملاّ عبد الله گفت اله وضع شده برای جنس ، الله وضع شده برای خدای تبارک و تعالی ، علمٌ علی الاصح برای آن خدایی که مستجمع جمیع صفات کمالات است .

    مرحوم آخوند همان حرف حاشیه ملاّ عبدالله را آورده اند و گفته اند لا اله، یعنی لا واجب الوجود الاّ الله ، آن وقت لا واجب الوجود الاّ الله این طور می شود که واجب الوجودی در این عالم نیست ، به غیر آن کسی که مستجمع جمیع صافت کمالات است ، یعنی مثلاً در فارسی خدا. آن وقت می گوئید باز یک اشکال باقی می ماند وآن این که این اثبات می کند که واجب الوجود ، یعنی ، خدا هست ، حالا یک است یا دو ؟ مرحوم آخوند می فرمایند به لازم به معنی الاخص ، اگر واجب الوجود است ، یک است . نمی دانیم کفایه مطالعه کرده اید یا نه ، مرحوم آخوند خودشان را در دردسر عجیبی انداخته اند ، مرحوم آخوند تقریباً تسلیم اشکال شده اند و لو این که حرف را یک مقدار علمی کرده است ، اما تسلیم اشکال شده است ، برای این که آن مستشکل می گفت ممکنٌ در تقدیر است یا موجود؟ اگر ممکنٌ در تقدیر است ، دلیل بر این نیست که واجب الوجود هست ، اگر هم موجودٌ در تقدیر باشد،دلیل این نیست که یک است ، ایشان می فرمایند موجودٌ در تقدیر است ، اما یک اش رااز واجب الوجود استفاده می کنیم ، برای این که واجب الوجود استفاده می کنیم ، برای این که واجب الوجود یعنی آن که یک باشد و الا اگر یک نباشد ، دو باشد ، محدود می شود ، مستجمع جمیع کمالات نمی شود ، پس از وجودش ، عدمش لازم می آید .

    مرحوم آخوند این جوری جواب می دهند که ممکنٌ خبر نیست ،موجودٌ خبر است ، مستشکل می گفت اگر موجودٌ باشد ، دلالت بر توحید ندارد،ایشان با آن التزام عقلی گفتند دلالت بر توحید هم دارد؛ اگر گفتید واجب الوجود هست ، دیگر دو بودن واجب الوجود معنا ندارد ، برای این که اگر واجب الوجود شد ، واجب الوجود . بنابراین – بگذارید تکرارش کنم – مستشکل ایراد کرد؛ گفت این لا اله الاّ الله دلالت بر توحید ندارد ،آن وقت گفت ممکنٌ در تقدیر بر می گیرید یا موجودٌ ؟ اگر ممکن است ، اصلاً یک دفعه زیر آب را می زنید و آن این که واجب الوجود ممکن است باشد، ممکن است نباشد و اگر موجود در تقدیر بگیرد ، معنایش این است که واجب الوجود هست ، برای اینکه الاحصر است ، می گوئید هست ، حالا که هست خواه نا خواه باید بگوئید یک است ، یک است از کجا ؟ دیگر دلالت ندارد ، برای این که فقط اثبات می کند که واجب الوجودی هست . مرحوم آخوند ملتزام به اشکال می شوند ، اما نه این کهبگویند اشکال درست است ، می گویند مراد از اله واجب الوجود مفهومی است ؛ جنسی است و مراد از الله واجب الوجود مصداقی ؛ خارجی است و لا اله الا الله یعنی واجب الوجود در این عالم نیست ، جز این واجب الوجود . خب این واجب الوجود یک است یا نه ؟ می فرمایند این را دیگر از خود واجب الوجود استفاده می کنیم ، برای این که واجب الوجود یعنی یک .

    پس مرحوم آخوند در حقیقت می گویند اشکال مستشکل درست است ، جوابش این است که بله حرف تو درست است ، اما این که واجب الوجود یک است ، از حاق واجب الوجود استفاده می شود .[1] استاد بزرگوارما مرحوم آیت الله العظمی بروجردی –که مرحوم حضرت امام هم از ایشان متابعت کرده اند – می فرمودند : در لا اله الا الله ، اصلاً به معنای معبود است ، به معنای واجب الوجود نیست ؛ لا اله الا الله ، یعنی معبودی جز خدا نیست ، یعنی بت را نباید پرستید و می فرمودند این لا اله الا الله چون در محیط عرب ها آمده ، عرب ها مشرک بوده اند و آن ها شرک در عبادت داشتند و الا واجب الوجود را قبول داشتند ؛ می گفتند " ما نعبدهم الاّ لیقربونا الی الله زلفی " ؛[2] این ها واجب الوجود قبول داشتند ، یک هم قبول داشتند ، اما در توحید عبادی لنگ بودند .   

    لذا این کلمه لا اله الا الله  مربوط به توحید ذاتی نیست ، مربوط به توحید عبادی است و معنایش این است که جز خدا ، دیگر معبودی نداریم . ایشان می گفتند این اشکال اصلاً سالبه به انتفاء موضوع است ، برای این که آن آقا فرض کرده لا اله الا الله مربوط به توحید ذاتی است و ما می گوئیم ، اصلاً مربوط به توحید عبادی است .

    اشکالی که به آقای بروجردی هست این است که ما شعار اسلام را منحصر کنیم به عربها و بت پرستها و این ها بکنیم ،انصافاً خیلی مشکل است ، لا اله الا الله شعار اسلام است ؛ پایه و بنیان اسلام است ؛ " بنی الاسلام علی کلمتین : کلمه توحیدُ توحیدَ و الکلمه " و این شهرت بسزایی که لا اله الا الله کلمه توحید است را منحصرش کنیم به توحید در عبادت ، آن هم برای عرب ها ، خیلی مشکل است. این لا اله الا الله هم توحید ذاتی را می گوید ، هم تو حید عبادی را می گوید ، هم توحید صفاتی را می گوید ، هم توحید افعالی را . تو حید ذاتی را می گوید ، یعنی ، واجب الوجود منحصر به ذات باری تعالی است . توحید صفاتی را می گوید ، یعنی مستجمع جمیع صفات کمالات فقط اوست ، دیگر ما بقی همه وجود نماست ؛ صفت نماست ، فضیلت نماست . توحید عبادی را می گوید ، یعنی فقط ذات باری تعالی استحقاق عبادت دارد ، توحید افعالی را می گوید ، یعنی لا مؤثر فی الوجود الا الله و بزرگان – مثل مرحوم آقای بروجردی و مثل مرحوم حضرت امام – خیلی پا فشاری دارند که این لا اله الا الله هم توحید ذاتی را می گوید ، هم توحید صفاتی  می گوید ، هم توحید عبادی می گوید و هم توحید افعالی و اصلاً مثل مرحوم آقای بروجردی و مثل مرحوم حضرت امام که راستی سیر و سلوکی هم هستند در عرفانشان لا اله الا الله را اصلاً یک جور دیگر معنا می کنند و می گویند " لیس فی الدار غیره دیّار "؛ می گویند اصلاً لا اله الاّالله معنایش این است ، دیگر مابقی " کسراب بقیعه یحسبه الظلمان  ماء ".[3]  حضرت امام در حرفهای خوبشان این جوری فرموده اند ، اما این جا از استادشان آقای بروجردی متابعت کرده اند و این که لا اله الا الله می خواهد بگوید لا معبود الا الله ؛ می خواهد به بت پرست ها بگوید بت نپرست ، خدا پرست ، راستی خیلی مایه تعجب است .

     این حرف را هم نمی شود درستش کرد ، یعنی یک حرفی است که خود آقای بروجردی هم قبول ندارند ،چون که آقای بروجردی انصافاً علاوه بر این که فقیهی بود ، عارفی بود ، مفسری بود و آشنایی کامل در بسیاری از علوم اسلامی داشتند ، وقتی ایشان امدند اصفهان ، شفا شروع کردند ، رفتند قم ، در مقابل مرحوم حاج شیخ درس شروع نکردند ایشان راستی فیلسوفی بوده اند ، اما این جا برای این که سر ما بچه طلبه ها را گرم کنند ، یک چیزی گفته ان و الا اگر ما بخواهیم راستی لا اله الا الله را درست معنا کنیم ، همان لیس فی الدار غیره دیّار است و دیگر ما بقی وجود نماست ، اگر هم از این حرف بیائیم پائین ، این اله در لا اله لا الله اسم جنس برای چهار چیز است: توحید ذاتی ، توحید افعالی ، توحید عبادی و توحید صفاتی و انحصارش نه با قرآن می سازد ، نه با روایات ، نه با فلسفه ،نه با عرفان . من نمی دانم چه جور شده که یک چیز فراموش شده است وآن این است که خب اگر شما گفتید مفهوم هست ، خب می شود لا اله الا الله فقط . این لفظ فقط را که می آوردیم ، دیگر مطلب صاف می شود و دلالت می کند بر واجب الوجود ، آن هم یکی . بنابراین در لا اله ، موجودٌ را در تقدیر بگیر ، بعد هم الاّ الله بگو ، بعد الا ّ الله یک فقط بگو . فقط از کجا استفاده کنیم ؟ از لا . خب وقتی که یک فقط از " الاّ" استفاده کردیم ، دیگر به هیچ کدام این حرف ها احتیاج نیست و این فراموش شده است ؛ آن آقا که مستشکل بوده ، این را فراموش کرده ، آ ن آقا هم که جواب داده ، این حرف را فراموش کرده است و اگر ما در این لا اله الا الله یک فقط بیاوریم ، خب دلالت می کند براین که واجب الوجود فقط باری تعالی است که در این عالم موجود است . حالا چرا این فراموش شده ، نمی دانم .یک حرف دیگر هست که آن هم حرف خوبی است – من ندیده ام کسی بگوید ،بالاخره حرف خوبی است -  وآن این است که اصلاً این مثل کان تامه ،تامه باشد ؛ نه موجودٌ در تقدیر است ، نه ممکنٌ. ای حرف چطور است ؟ لا اله الا الله اصلاً خبری در تقدیر ندارد ، مثل کان تامه ، این هم لای جنس تامه است ، حرف هم تمام است ، احتیاج به خبر هم ندارد ، همین طور که کان تامه کدام است ؟ آن که احتیاج به خبر ندارد . لای جنس تام کدام است ؟ لیس تام کدام است ؟ آن که احتیاج به خبر ندارد ، پس نه ممکنٌ در تقدیر است ، نه موجودٌ . ظاهراً خوب در می آید . نه ممکن در تقریر است ، تا بگوئید اگر ممکن در تقریر باشد ، دلالت نمی کند بر این که وجودٌ واجب الوجود حتماً واجب است و اگر موجود در تقریر باشد دلالت بر توحید نمی کند ، می گویم نه موجودٌ در تقریر است نه ممکنٌ ، بلکه نظیر لیس تام ، لای بدون خبر است .

    یک حرف دیگر هم هست ، ببینید این حرف چطوراست وآن این که خبرش الاّ الله باشد ؛ لا اله الا الله . لذا مبتدایمان ؛ اسم جنسمان لا اله است ، خبرش الاّ الله است ، این حرف هم ظاهراً حرف خوبی است که بعضی ها می گویند . اگر این حرف باشد ، شاید بهتر از آن لای تامه باشد ، یا بهتر از آن حصر باشد ، برای این که بعضی حصر را نمی پسندند ؛ می گویند حصر مفهوم ندارد و گر در لااله الا الله خبر را الاّالله گرفتید ، دیگر عالی در می آید وآن این است که واجب الوجودی جز باری تعالی نیست .

    بنابراین روی عرض من ، اگر لا را ، لای تامه گرفتید ، یا این که خبر را الاّ الله گرفتید ، اصلاً اشکال سالبه به انتفاء موضوع است؛ مستشکل می گوید ممکنٌ یا موجودٌ؟ می گویم هیچ کدام . اشکال او این بود که یا باید موجودٌ در تقدیر بگیرید ف یا ممکنٌ ، ثالث ندارد ، هر کدام اشکال دارد ، ما اصلا ً به قول عوام از بیخ عرب می شویم ، می گوئیم لا اله الا الله ، موجودٌ ، نه، ممکنٌ ، نه، پس خبر چیست ؟ خبر نمی خواهد ، یا این که اگر خبر بخواهد ، خبرش الا الله است ، لذا الاّالله ، مخصوصاً که الاّ به معنای اَستثنی است ، جمله هم می شود ؛ لا اله استثنی الله را و حسابی هم دلالت می کند بر وجود پروردگار عالم ، هم دلالت می کند بر توحید . لذا بعضی ها ، یعنی مشهور خواسته اند بگویند لا اله الا الله دلالت بر اثبات وجود نمی کند ، برای آن که آن را مفروغ عنه گرفته اند . یک اشکال هست و آن این است که چرا می گوئیم اصول دین 5 تا است؟ خب باید بگوئید اصول دین 6 تاست : اول خداهست ، دوم خدایک است و همه فروعات مترتب بر چیزی است که اصلاً نیامده است ، آن وقت جواب می دهند ، جوابشان این است که آن مفروغ عنه است ، لذا ما درباره آن که مفروغ عنه نیست حرف می زنیم و الاّ کسی منکر نیست که خدا هست . در حالی که خیلی ها منکرند که هست ، همیشه بوده است؛ گبریما می گفتند خدا نیست ، یا حالا هم کمونیستها می گویند خدا نیست ، یا لازمه کلام خیلی از این جوجه پکلی ها این است که خدا نیست .

    اگر روی عرضِ من جلو آمدید ، هم خدا هست ، هم خدا یک است ؛ هم توحید افعالی است ، هم توحید عبادی است ، هم توحید ذاتی است ، علاوه بر این ها اصل وجود هم هست . لا اله الا الله ، یعنی فقط واجب الوجود مستجمع جمیع صفات کمالات هست و در عبادتش و در صفاتش ودر افعالش ، فقط آن است، لا غیر . آن وقت این اله یک معنای عامی می شود که چند تا مصداق پیدا می کند لا اله ، یعنی لا وجودَ ، لا اله یعنی ، لا واجب الوجود ، لا اله ، یعنی لا معبود ، لا اله ، یعنی لا مؤثر ، لا اله الا الله . آن وقت  الا الله از آن معنای جنسی که سه ، چهار تا مصداق دارد ، بیرون می آید . این ها را عرض می کنم ، بزرگان هم فرموده اند ، نه به این جمع جوری ، اما وقتی وارد کلماتشان بشویم جسته و ریخته اشاره کرده اند . بعضی ها گفته اند : لا اله الا الله ، یعنی لا مؤثر فی الوجود الا الله ، یعنی لیس فی الدار غیره دیّار . بعضی ها گفته اند : لا اله الا الله ، یعنی لا معبود الا الله .بعضی ها گفته اند : لا اله الا الله ، یعنی لا مستجمع جمیع صفات کمالیه الا الله . بعضی ها گفته اند : لا اله الا الله ، یعنی لاوجود الاّ الله .

    لذا این حرفهای من گفته شده ، اما من ندیده ام جایی به این جمع جوری گفته باشند . خب دیگر این جا ها چیزی نداریم ، مفهو لقب است ، آن هم مطالعه کنید ، چیزی ندارد ، بنابراین شنبه بعد از ماه صفر ان شاء الله بحث عام و خاص را شروع می کنیم .

    وصلی الله علی محمد وآل محمد .

     



    [1] . کفایه الاصول ، ص248.              

    [2] . سوره زمر،آیه 3.

    [3] . سوره نور ، آیه 39.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365