جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: اگر مخصص مجمل بود ، آیا تمسک به عام جایز است یا نه ؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 191
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۲/۲۰

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

     اگرما مخصص داشتیم ، اما مخصص ما مجمل بود ، آیا می شود به عموم عام تمسک کرد یا نه ؟ گفتم :مسأله به هفت قسم منقسم می شود ، که دیروز چهار قسم از این هفت قسم را صحبت کردیم و بحث در قسم پنجم بود ، که یک مقدار صحبت کردم و بحث ناقص ماند و قسم پنجم این بود که مخصص ما از نظر مفهوم مجمل نیست ، از نظر مصداق مجمل است ،مثل این که گفته است :اکرم العلماء ، خب می دانیم عالم یعنی چه ، گفته است : لا تکرم الفساق منهم ، می دانیم فاسق هم یعنی چه ، اما نمی دانم زید عالم فاسق است ، یا نه ، اگر فاسق باشد ، لا تکرم الفساق منهم می گوید : اکرامش نکن و اگر فاسق نباشد ، اکرم العلماء تمسک کنم و اکرامش کنم ؟ به تقریب این که اکرم العلماء آن را نمی گیرد ، برای این که نمی دانیم فاسق است یا نه و اگر ما بخواهیم بگوئیم : لا تکرم الفساق بیاید ، باید موضوع محرز بشود و موضوع محرز نیست ، بلکه موضوع مشکوک است و چون که اکرم العلماء آن را می گیرد و لا تکرم الفساق آن را نمی گیرد ، پس باید اکرامش کنیم .بسیاری از بزرگان من جمله دربحث این دو سه روزه ما در فقه مرحوم سید درعروه تمسک به عام درشبهه مصداقیه مخصص کرده بودند ؛گفته اند:"علی الید ما اخذت حتی تؤدی"می گوید :اگرکسی مال کسی را گرفت ، باید به او رد بکند .خب این عام ماست ، اما یک دلیل هم داریم که می گوید : الا فی صوره التلف ، اگر دزد امانت را ببرد ، قاعده ید نیست ، ضمانی در کار نیست . حالا امانتی که گذاشته شده و الان نیست ، قاعده ید می گوید : حتماً ضما منی ، الا فی صوره التلف نمی دانم آیا تلف شده است یا نه ، نمی دانم اتلاف است ، یا تلف است . خب آن استثناء نمی تواند این را بگیرد چون موضوع محرز نیست ، پس عموم علی الید می گوید : ضمان هست و این حرف مرحوم سید در عروه و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی و مرحوم آقا ضیاء و امثال این هاست .اما مشهور در میان اصحاب – البته از زمان مرحوم آخوند به این طرف – گفته اند : تمسک به عام در شبهه مصداقیه مخصص جائز نیست . چرا جائز نیست ؟ گفته اند : برای این که وقتی تخصیص بیاید ، ما اکرم العلماء نداریم ، بلکه در واقع و نفس الامر اکرم العلماء غیر فاسقین داریم و این عام وخاص را روی هم می ریزند ، که اسمش رااراده جدّ می گذارند، پس جدّ مولا این است: اکرم العلماء غیر فاسقین و زیدی که عالم است ، نمی دانیم فاسق است یا نه، نمی دانیم موضوع برای اکرم العلماء است یا نه ، بخواهم تمسک بکنم به اکرم العلماء و بگویم: اکرامش کن، تمسک به عام است در شبهه مصداقی خود عام است،نه شبهه مصداقی مخصص، مثل این است که بگوید: اکرم العلماء و من ندانم زید عالم است یا نه ،به اکرم العلماء تمسک کنم و زید را اکرام کنم ، این نمی شود ، برای این که من اصلاً نمی دانم زید عالم است یا نه، ثبت العرش ثم انقش و چون که عام وخاص بر روی هم واقع و نفس الامر حساب می شود ، پس ما اکرم العلماء نداریم تا تمسک به عام بکنیم و بگوئیم : حتماً زید عالم است و اکرم العلماء آن را می گیرد . ما عام و خاص را که روی هم ریختیم ، این جوری می شود که : اکرام عالم غیر فاسق ، یعنی موضوع ما موصوف است ، موضوع ما وصف دارد . حالا زید را می دانم عالم است ، نمی دانم فاسق است ، یا نه ، خب نمی دانم موضوع اکرم العلماء هست یا نه تا بخواهم تمسک کنم به اکرم العلماء ، خیلی مصیبت می شود و آن این است که تمسک به عام می شود در شبهه مصداقی مخصص نه ، در شبهه مصداقی خود عام و این که عام ما عالم غیر فاسق است و من نمی دانم زید عالم غیر فاسق است یا نه . این خلاصه حرف است .هذا کله ، که قسمت پنجم بود این که مخصص ما منفصل باشد ، که همه این حرف ها آمد که اگر مخصص منفصل شد،در مسأله اختلاف است بعضی از بزرگان گفته اند: تمسک به عام در شبهه مصداقی می شود ، بعضی هم گفتند : نمی شود ، ما هم بالاخره اثبات کردیم که نمی شود .اما اگر مخصص ما متصل شد ؛ گفت: اکرم العلماء الا الفساق منهم ، این چی ؟ حالا زید را می دانم عالم است ، نمی دانم فاسق است یا نه ، به عبارت دیگر زید را نمی دانم جزء مستثنی است ، یا جزء مستثنی منه . خب در این جا هیچ کس نگفته است : تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص جائز است ، همه این جا گفته اند : جائز نیست . چرا جائز نیست ؟ گفته اند : اکرم العلماء الا الفساق منهم یک کلام است ، دو کلام نیست و الا الفساق منهم جزء کلام است ، برای این که قاعده در کلام این است که متکلم تا دارد حرف می زند ، ظهوری برای کلامش پیدا نمی شود و وقتی که کلامش تمام شد ،آن وقت برای کلام ظهور پیدا می شود و ما نحن فیه همین طوراست،یعنی اکرم العلماء ، ظهور ندارد ، برای این که بعدش الا الفساق آمده است ، کی ظهور پیدا می شود ؟ وقتی که کلام تمام بشود . کلام تام چیست ؟ اکرم العلماء غیر فاسق .خب من زید را که نمی دانم عالم است یا نه ، پس نمی توانم تمسک به عام کنم ، برای این که اگر تمسک به عام کردم ، تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام تقریبی که در مخصص منفصل کردیم ،همه آقایان در مخصص متصل فرموده اند .پس بنابراین اگر مخصص ما متصل شد ، معلوم است که دیگر نمی شود تمسک به عام کرد ، آن مخصص اجمال مفهومی داشته باشد ، یا اجمال مصداقی ، تفاوتی نمی کند ، مثل خود عالم است که اجمال مصداقی داشته باشد ، یا اجمال مفهومی ، نمی توانیم به عام تمسک کنیم ، مثل این که من ندانم عالم چیست ، خب نمی توانم به اکرم العلماء تمسک کنم ، چون شبهه مفهومی است ، یا بدانم عالم چیست ، اما ندانم زید عالم است یانه، باز نمی توانم به عموم عام تمسک کنم ، برای این که موضوع مشکوک است. کی می توانم تمسک کنم ؟وقتی که مفهوم معلوم باشد ، مصداق هم معلوم باشد . بحث ما در مخصص متصل است ، یعنی صورت ششم بحث ما این است که گفته است : اکرم العلماء الا الفساق منهم ، خب این جا تا الا الفساق منهم نیامده است ، اصلاً ظهور استعمالی هم نداریم ، در آن مخصص منفصل ظهور استعمالی داشتیم ؛ اکرم العلماء داشتیم ، ولی در این جا این اکرم العلماء را هم نداریم ، برای این که تا بند و بیل کلام نشود ، اصلاً کلام ظهور پیدا نمی کند ، پس وقتی می گوید : اکرم العلماء الا الفساق منهم ، اکرم العلماء در عمومش ظهور ندارد ، برای این که کلام ناقص است . ظهور در کلام – اراده استعمالی – در چهی شود ؟ اکرم العلماء غیر فاسقین . آن وقت اراده استعمالی روی این است ، اراده جدّ هم روی همین است . درآن صورت اول اراده استعمالی داشتیم ، اراده جدّ داشتیم ، اما این جا هم اراده استعمالی داریم ، هم اراده جدّ داریم ، یعنی در اکرم العلماء الا الفساق منهم ، اراده استعمالی روی عالم غیر فاسق است ، اراده جدش هم روی عالم غیر فاسق است . حالا من نمی دانم زید عالم فاسق است یا نه ، عالم غیر فاسق است یا نه ، بخواهیم تمسک کنم به اکرم العلماء ، اصلاً این جا اکرم العلماء نداریم ، اکرم العلماء غیر فاسقین داریم . لذا تمسک به عام در شبهه مصداقی اش بر می گردد به این که شما می خواهید موضوع را با حکم درست بکنید ؛ هنوز موضوع درست نشده ، حکم بیاید برای ما موضوع درست کند و بگوید : عالم غیر فاسق ، زید است ، ببینیم زید عالم غیر فاسق است یا نه و بخواهیم با اکرم العلماء بگوئیم : زید ، عالم غیر فاسق است ، نمی شود . لذا اسمش را تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام می گذارند .فتخلص مما ذکرنا این که اگر عام ما و خاص ما هر دو از نظر مفهوم معلوم باشد ، از نظر مصداق مجهول باشد؛ ازنظر مصداق ندانیم که عالم است یا نه ، یا این که ندانیم فاسق است یا نه ، نمی شود به عموم تمسک کرد. چرا نمی شود ؟ برای این که در آن جا که منفصل باشد ، اراده جدّ واقعاً رو ی عالم غیر فاسق است و من که نمی دانم زید عالم غیر فاسق است یا نه ، لذا نی توانم به عموم عام تمسک کنم ، مخصص متصل باشد ، یا منفصل باشد ، برای این که مخصص منفصل جداً به مخصص متصل بر می گردد . هذا کله شش قسم راجع به مخصص لفظی بود . قسم هفتم مخصص لُبّی است ، که این هم شش قسم می شود و همان شش قسمی که در مخصص لفظی گفتیم ، در مخصص لبی هم می آید ، مثلاً گفته است : ["اللهمّ العن بنی امیه قاطبه "[1] ]،خب عقل ما می گوید : الا المؤمنین منهم ، چون مؤمن را نمی شود لعن کرد. لذا و لو تخصیص نیامده است اما به ظهور ، عقل ما می گوید : الا المؤمنین منهم ، می دانم زید از بنی امیه است ، نمی دانم مؤمن است یا نه ، مثلاً مثل عمر بن عبد العزیز را می دانم از بنی امیه است ، اما نمی دانم این غصب خلافش از ایمان بیرونش کرده است ، آیا اجازه داشته است ؟ اجازه نداشته است ؟ چه جور بوده است ؟ حالا می شود تمسک بکنم به لعن الله بنی امیه قاطبهً یا نه ؟ خب هر چه در مخصص لفظی گفتیم ، این جا هم می گوئیم . در مخصص لفظی گفتیم : مخصص متصل باشد ، یا ممنفصل ، نمی شود . حالا این جا مخصص متصل هم است به این معنا که تا می گوید : لعن الله بنی امیه ، عقل ما می گوید : الا المؤمنین منهم ، پس این جور می شود که بنی امیه ی غیر مؤمن را لعن کن . من نمی دانم عمر ابن عبد العزیز بنی امیه غیر مؤ من است یا نه ، نمی دانم به لعن الله بین امیه قاطبه تمسک کنم ، برای این که تمسک به عام است در شبهه ی مصداقی مخصص و برگشتش به تمسک به عام در شبهه ی مصداقی خود عام است . حالا یک جمله بگویم ، دیگربیشتر شما را خسته نکنم و آن این است که این مخصص لُبّی به دو قسم منقسم می شود : یکی متصل، یکی منفصل. اگر عام آمد و عقل ما بدون درد سر خاص را آورد به این می گوییم : مخصصِ متصل لُبّی ، مثل همین لعن الله بنی امیهة قاطبه ، عقل ما بدون درد سر می گوید : الا المؤ منین منهم ، که اسمش را لازم بعضی الاخص می گذاریم . اما یک دفعه آن خاص لبّی منفصل ، مثل این که می گوید : اکرم العلماء ، اگر دلیلی لفظی نداشته باشیم ، عقل ما می گو ید الا الفساق منهم اما عقل این رافوری نمی گوید ، بلکه فکر می کند ، تصورموضوع می کند ، می گوید عالم محترم است ، احترام خیلی بالا است . فاسق محترم نیست ، مخصوصاً اگر عمامه سرش باشد ، دیگر خیلی بد بخت است ،اصلاً محترم نیست . پس بنا بر این این که گفته است : اکرم العلماء ؛ به علماء احترام کن ، فاسقها را نگفته است . بافکرمی گوید : فاسق ها را نگفته است ، لذا می گوید اکرم العلماء ، یک دلیل عقلی دیگر می گوید : لا تکرم الفساق منهم .بنابراین مخصص لبّی ما یک دفعه بدون فکر پیدا می شود ، می شود مخصص متصل ، یک دفعه با فکر پیدا می شود می شود مخصص منفصل ، لذا وقتی عقل گفت : الا الفساق منهم من نمی دانم این عالم غیر فاسق کیست ، دیگر در آن می مانم . می توان به اکرم العلماء تمسک کنم یا نه؟ نه حالا ای حرف دارد ، که فردا ان شاء الله حرفهایش را می زنیم  اما آن که الان باید در ذهنتان باشد ، این است که فرق بین مخصص عقلی متصل و محصص عقلی منفصل به چیست؟ اگر لازم به معنی الاخص باشد،این رامی گوییم مخصص متصل ،اگر لازم به معنی اعم باشد، می شود مخصص منفصل ، این اصطلاح در ملّا حاشیه هم هست ، حالا اگر ملّا حاشیه یادتان نیست هر کجا که مخصص ما بدون درد سر بیاید ؛ فوری بیاید ، می گوییم مخصص متصل . هر کجا فکر بخواهد ؛ تصور موضوع و محمول و نسبت بین بین بخواهد ، می گوییم : مخصص لبّی منفصل . حالا همان جور که مخصص لفظی ما به شش قسم منقسم شد ، مخصص لبّی ما هم به شش قسم منقسم می شود . ان شاء الله فردا شش قسمش را عرض می کنم.

    و صلی الله علی محمد و آل محمد.

     

     

     



    [1] . بحار الانوار ، ج101، ص292، زیارت عاشورا .

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365