جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: بررسي نسخ در آيات قرآن مجيد
    موضوع درس:
    شماره درس: 230
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۵/۳

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرجيم رب الشرح لي صدري و يسر لي امري و احلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.

    بحث ما درباره آيه متعه بود [1] كه اجماع مفسرين ،مخصوصاً مفسرين شيعه گفته اند اين آيه مختص به متعه،يعني ازدواج موقت است.آيه اين است كه متعه«فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن» مفروض عنه گفته است كه متعه،استمتاع از زن بطورموقت جايزاست.گفته است:«فما استمتعتم به منهن» بايد مهريه قرار بدهيد«فاتوهن اجورهن»که شأن نزول و روایات سنی و شیعه هم می گوید«فاتوهن اجورهن»مختص به متعه است.اگر هم از«فاتوهن اجورهن»نفهمیم پیغمبراکرم و اهل بیت(ع)به متعه تفسیرش کرده است حتی عمر هم به متعه تفسیر کرده است،دیگر چه رسد به عثمان و ابابکر.

    بنابراین«فاتوهن اجورهن»به اتفاق مسلمین مال متعه است.

    آنوقت نمی دانم عمر چه حساسیتی داشته است که گفته است«متعتان محللتان في زمن رسول الله و انا احرمهما و اعقاب عليهما»[2] که الان هم سنی ها حج متمع ندارند و زناکردن و زنادادن را بهتر از ازدواج موقت می دانند.

    در جلسه قبل گفتم عمده این متعتان محللتان است که آقا عمر رابالاترازخدامی دانند.می گویند: خدا گفته است،عمر گفته است،نه،پس قول عمر بر قول خدا مقدم است چه رسد به پیغمبر فرموده پیغمبر خیلی چیزیها فرموده است اما اجتهاد بوده است عمر سیاستمدارتر است پس اجتهاد عمر مقدم براجتهاد پیغمبر اکرم است.عمده دلیل آنها این است.

    همان حرف عمر را صاحب المنار و این تفسیرهای به اصطلاح روشنفکری آورده اند و گفته اند: فرق بین نکاح و سفاح همین است که متعه نباشد اگر ازدواج دائمی شد زناشویی وتشکیل خانواده شد، نکاح است و الا ازدواج دوست یابی می شود و این همان سفاح یعنی زناکردن و زنادادن است که عمر هم همین را می گفت،می گفت:زن یک ساعت به10تومان زنا هم همین است.

    اما آن سنی هایی که رودربایستی دارند گفته اند:بله این آیه بوده است اما در زمان پیغمبر اکرم نسخ شده است چون در قرآن نسخ هست،این آیه بوده است امادرزمان پیغمبراکرم نسخ شده است چون در قرآن نسخ هست،این آیه هم نسخ شده است دوتا روای هم با یک جعالهایی حدیثی نقل می کنند که پیغمبراکرم فرمودند متعه حلال بود،من حرامش کردم.یعنی قول عمر را با یک زبان دیگر به پیغمبراکرم نسبت داده اند که پیغمبراکرم گفته اند من حرامش کردم.چرا پیغمبراکرم حرام کردند؟برای اینکه آیه شریفه نسخ شده است.نسخش چیست؟این طرف آن طرف زده اند تا دو تا آیه برای نسخ این آیه شریفه پیدا کرده اند یکی آیه یک از سوره طلاق-سوره 65-است «یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن»وقتی زنها را طلاق دادید طلاقشاان در حال عده باشد یعنی باید بعد از طلاق عده باشد.

    خب حالا این چه ربطی به نسخ آن آیه متعه دارد؟گفته اند برای اینکه متعه عده ندارد و این آیه شریفه می گوید هر استمتاعی،هر ازدواجی طلاق دارد پس این آیه «یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن»آیه«فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن»را نسخ کرده است.

    خب اولاً چه کسی گفته است صیغه عده ندارد؟بغیر از آقای عمر و بعدش هم عیده صاحب المنار که شیعه را هود کرد و گفت این زنا بازیها چیست.دیگر چه کسی گفته است متعه عده ندارد؟شیعه که می گوید:متعه ثوابش بالاتر از نکاح است می گوید عده دارد،عده اش را هم می گوید دو طهر است و اگر این زن 45 روز است خون نمی بیند اما در نکاح دائم می گوید عده 3 طهر است.حالا چه تفاوتی دارد دو طهر باشد یا سه طهر؟آن از کسانی گرفته اند که مبین قرانند در قران که ندارد«فطلقوهن لعدتهن»چند روز است.مبین قران باید معلوم کند مبین قران معلوم کرده و گفته است در صیغه 45 روز در عده نکاح دائمی 90 روز و در عده وفات 120 روز است.همه اینها را اهل بیت علیهم السلام معنا کرده اند و بقول سنی ها پیغمبر اکرم معنا کرده است.برای اینکه فقه اینها که سند ندارد اینها 600 روایت در فقه دارند که از این 600 تا شاید بقول آقای بروجردی 6 تای آنها هم سند نداشته باشد .به قول آقای بروجردی یک ثلثش مال عایشه خانم است یک ثلثش هم مال ابوهریره است ما بقی هم از اصحاب است.نمی دانم می دانید یا نه روایاتی که در صحاح سته است،مثل صحیح بخاری که اینها بجای قران می خوانند سنی ها مثل ما که صبح به صبح قران می خوانیم آنها صحیح بخاری می خوانند چرا صحیح بخاری مقدم بر مصیح مسلم هم شد؟برای خاطر اینکه صحیح بخاری یک روایت هم از اهل بیت (ع)نقل نکرده است و این 6 جلد کتاب با بیش از 300 هزار روایت ،یک روایت از اهل بیت (ع)نقل نکرده است،اما صد نود این روایات بلکه بیشتر به اصحاب منتهی می شود وقتی سند به ابوهریره رسید دیگر روایات را صحیح السند می دانند و اصلا اسمی از پیغمبر اکرم در صحاح سته نیست.

    علی کل حال اینکه گفته اند:عقد عده ندارد،نه شیعه می گوید عده دارد بنابراین آن آیه « فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن»به آیه« اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن»تفسیر شده است.

    این یک تقریر است که گفته اند:عده ندارد پس بنابراین این ایه نسخش کرده است.

    بعضی ها گفته اند :آیه می گوید وقتی طلاق زنها را دادید و صیغه اصلا طلاق ندارد وقتی طلاق نداشت پس این آیه آن آیه را نسخ کرده است.

    خب این هم جوابش این است که چه کسی گفته است متعه طلاق ندارد؟اصلاً ازدواج موقت یعنی وقتی که وقتش تمام شد،دیگر نیست و ازدواج دائم یعنی باید منقطعش بکنید و ازدواج موقت خود بخود منقطع می شود .پس این هم که می گویند طلاق ندارد می گوییم دائمش دارد و آن موقتش خودبخود منطلق می شود و چه تفاوتی می کند این با آن.

    از همین اینها که بگذریم بگویید« اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن»اصلا مربوط به این آیه نیست ،مربوط به ازدواج دائم است.حالا اگر چیزی مربوط به ازدواج دائمی شد و متعرض ازدواج موقت نشد،نسخ شده است؟مثل اینکه در ازدواج دائم می گویند ارث می برد و در این می گویند ارث نمی برد،حالا او این نسخ را کرده است؟اینها یک احکامی است یک احکامی بار بر ازدواج دائم است،من جمله طلاق من جمله ارث.یک احکامی هم بار بر ازدواج موقت است،من جمله تمام شدن مدت و امثال اینها یا آن نفقه دارد.این نفقه ندارد و علی کل حال متعه یک شرایطی دارد.فرق بین سفاح و ازدواج موقت همین است که در ازدواج موقت او زنش است احکام و شرایطی دارد و این باید به آن شرایط ملتزم بشود در ازدواج دائمی هم شرایط دارد،احکام دارد.لذا ما از همه اینها که بگذریم« یا ایها النبی اذا طلقتم النساء»یعنی ازدواج دائم این است که طلاق دارد،اما این آیه اصلاً متعرض« فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن»نیست این غیر از نسخ است این به حال خود باقی است آن هم به حال خود باقی است آن.آیه متعرض حکمی است که« فما استمتعتم به منهن»دارای آن حکم نیست،مثل ارث که در قرآن میفرماید اگر یک زنی شوهرش مرد و بچه دارد «فلهن الثمن مما ترکتم»[3] خب این مال ازدواج دائم است اما در ازدواج موقت گفته اند این اصلا ارث نمی برد یک احکام فراوانی عقد موقت دارد که عقد دائم ندارد،یک احکامی هم عقد موقت دارد که عقد موقت ندارد.چنانچه نماز یک احکامی دارد که روزه ندارد،یک احکامی هم روزه دارد که نماز ندارد.حالا کسی که اینجا می گوید نسخ شده است آنجا هم باید بگوید ،بگوید احکام روزه احکام نماز را نسخ کرده است چرا؟برای اینکه نماز ان احکام را ندارد .مثل حرف عمر که خیلی سست است این حرف هم نظیر آن حرف خیلی مثل سست است .اگر نکاح دائمی یک احکام داشته باشد و ازدواج موقت آن احکام را نداشته باشد،اینکه معنایش این نیست که حکم ازدواج دائمی آمده و اصل ازدواج موقت را از بین برده است.این حرف اولشان است.

    حرف پایینترشان این است که گفته اند به آیات ارث نسخ شده است و به این جمله تمسک شده است«ولکم نصف ما ترک ازواجکم»یا به این جمله که باز در ذیل همین آیه آمده است «ولهن الربع مما ترکتم ان لم یکن لکم ولد».[4] گفته اند:اینها آیه« فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن»را نسخ کرده است؟برای اینکه در فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن نه زن از شوهر ارث می برد ،نه شوهر از زن،پس این آیه آمده است آن آیه را نسخ کرده است.

    ایراد این هم همان حرفهایی است که گفتم که اگر حکم مال ازدواج دائم باشد و مال ازدواج موقت نباشد حالا این حکم می تواند اصل حکم نکاح متعه را بر دارد؟

    اگر ما باشیم و آیه شریفه می گوییم ارث هم یم برد .اگر ما باشیم و ظاهر آیه شریفه می گوییم این هم مثل نکاح دائمی عده دارد برای اینکه منافات ندارد که بگوید« فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن»یعنی در اسلام یک ازدواج دائم داریم یک ازدواج موقت .حالا یا ایها النبی اذا طلقتم النساء خب اگر ما باشیم و ظاهر آیه شریفه می گوییم طلاقش بدهی ،به آن هم باید ارث بدهید و آن هم ارث می برد الا اینکه پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین(ع)فرموده اند:این یک احکامی دارد که آن ندارد،آن هم یک احکامی دارد که این ندارد.من جمله احکام ازدواج دائم این است که طلاق دارد،اما ازدواج موقت ندارد و من جمله ازدواج دائم ارث دارد آن ندارد.اینها یک تفصیلهایی است که در روایات اکرم و ائمه طاهرین(ع)آمده است و اینها مبین قرانند و ما باید و ما باید ببینیم مبین قران راجع به قران چه فرموده است و خیلی سست رأیی می خواهد- الا عصبیت عمری-که انسان بگوید حکمی که برای ازدواج دائمی است ازدواج موقت را نسخ کرده است.گفتم بر می گردد به اینکه بگوییم حکمی که برای نماز است روزه را نسخ کرده است.چقدر این حرف خراب است ،این هم به همین خرابی است.

    مثل اینکه خودشان می دانند که نمی شود،لذا با یک ان قلت قلتی،با یک فتاملی،با یک یمکن ان یقالی این جوری گفته اند حالا چرا اینقدر تاویل،این قدر تاویل،اینقدر این طرف و آن طرف زدن؟

    من خیال می کنم این مفسرین اواخری که از الازهر مصر پیدا شده است،اینها بهتر از آن مفسرین قدیمی هستند برای اینکه آن قدیمی ها تاویل و تاول و این آیه آن را نسخ کرده و امثال اینها را دارند اما اینها یک دفعه زیرش زده اند و گفته اند عمر گفته است،عمر گفته سفاح است ،ما هم می گوییم سفاح است،متعتان محللتان،اجتهاد عمر در مقابل اجتهاد پیغمبر اکرم است ما می گوییم پیغمبر اشتباه کرد.حالا کم کم رسید به اینجا که خدا هم اشتباه کرد،عمر درست گفت.حالا اینها خدا را نمی گویند.خدا را این جور می گویند که خدا یک چیزی گفته اما مصالح مرسله عمر اقتضا می کرد که نباشد و این حرف بهتر است دیگر صاف حرف زدن است.من از همه شما تقاضا دارم از بی ادب،ادب بیاموزید واقعها را با پرده پوشی و ان قلت و فتامل و اینها نگویید،راست،رک و صریح حرفها  را بزنید و الا ساکت باشید.

    اینکه سنی ها با ان قلت گفته اند«اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن»نسخ کرده است« فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن»این همان مِن مِن کردن است و الا خودشان هم می دانند که این نسخ نیست لذا این رشید رضا حسابی رشید است در چه؟ در ناحق گفتن در هو کردن شیعه و راستی جسور است دیگر پا را هم بالا می گذارد و می گوید عمر گفته دیگر در مقابل حرف عمر نمی شود حرف زد ،حتی قران.به چه دلیل؟مصالح مرسله،مصلحت اقتضاء می کرده،چنین باشد.این را خود عمر یادشان داده است ،عمر یا آدم بی سوادی بوده ،اما آدم سیاستمداری بوده است وقتی آمد در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها خواست وارد خانه شود و حضرت زهرا جلوگیری کرد و فریاد می زد بروید گم شوید،عمر همین را می گفت؛می گفت من می خواهم دین پدرت را زنده کنم لذا اگر نگذاری تو را کتک می زنم و با همین حرفها به حضرت زهرا کتک زد در خانه حضرت را آتش زد،این مفسرین الازهر از عمر یادگرفته اند و اسمش را مصالح مرسله می گذارند.

    حالا برویم سر آیه بعدی ،ایه 33 از سوره نساء«و لکل جعلنا موالی مما ترک الوالدان و الاقربون».موالی در اینجا یعنی اقرباء،خویشان،نزدیکان،یعنی نزدیکان از پدر و مادرهایشان و از نزدیکانشان ارث می برند،یعنی برادر از برادر ارث می برد چنانچه پسر از پدر ارث می برد.

    «لکل جعلنا موالی»برای هر انسانی که بمیرد موالی قرار دادیم ،یعنی اقربانی قرار دادیم که این اقربا این جوری هستند .خب تا اینجا معلوم است.

    بعد می فرماید «والذین عقدت ایمانکم فآتوهن نصیبهم»کسانی که تعهدی با آنها داشتید،عقدت ایمانکم یعنی تعهد و این از آنجا گرفته شده که همیشه بوده الان هم هست که وقتی می خواهد خانه اش را بفروشد می گوید دستت را بده به من و بگو مبارک باشد،آن دست راست را می دهد آن هم دست راست را می گیرد،یک فشاری می دهند و می گویند مبارک باشد.این را می گویند«عقدت ایمانکم»،یعنی با هم تعهد بستند.حالا این تعهدها مختلف است حالا اینجا می فرماید اگر تعهد ارثی بستید،آن ارث می برد.

    گفته اند اینکه فرمود اگر تعهد ارثی بستید آن هم ارث می برد،این آیه نسخ می خواهد طبقه پنجم بشود،پس بنابراین این آیات ارث این ذیل آیه را نسخ کرده است.گفته اند این آیه به مثل آیه«و اولو الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله»[5] نسخ شده است که می گوید ارث مختص به 4 دسته است همان اولو الارحام همان و لکل جعلنا موالی مما ترک الوالدان و الاقربون ،پس بنابراین« والذین عقدت ایمانکم فآتوهن نصیبهم»در ارث جایی ندارد.

    خب ما می گوییم چه اشکالی دارد که با شرط به اندازه یکی از اولاد به کسی نصیب بدهد؟مثل اینکه یک کسی به شما بگوید برو درس بخوان ،من به اندازه یکی از اولادهایم به تو ارث می دهم.خب این طوری نیست نمی گوید تو اولاد من می شوی،تو ارث برِ من می شوی ،تا بگویید این شرط خلاف کتاب و سنت است،نه با شرط،به قول قران شریف با شرط به اندازه یک پسر به این نصیب می دهد چه اشکالی دارد؟

    یک دفعه پسر خوانده را پسر می گوید خب این مخالف کتاب و سنت و ضرورت و اجماع است،اما یک دفعه نمی گوید تو پسر من هستی بلکه می گوید زن من به تو نامحرم است بچه هایم هم به تو نامحرم هستند تو هم از من ارث نمی بری  برای اینکه پسر من نیستی اما تو درس بخوان من به اندازه یکی از پسرانم چیز به تو می دهم،یا می گویم بعد از مرگم به اندازه یکی از پسرانم چیز به تو بدهند.با شرط هیچ اشکالی ندارد.نه شرط مخالف کتاب و سنت است نه اشکالی دارد.آن« والذین عقدت ایمانکم»هم حتماً باید عمل بشود.

    البته بر می گردد به وصیت و اینکه نباید بیشتر از ثلث باشد البته این وصیت هم نیست،نمی گوید بعد از مرگ من چیزی به این بدهید،در وصیت نامه اش هم نمی نویسد اما یک نامه ای می دهد به این آقا،می گوید تو برو درس بخوان بعد مرگم این نامه را ببر و به اندازه پسرم چیز بگیر.خب او فوا بالشروط می گوید به این شرط عمل کن.

    چنانچه ازدواج همین است یعنی با عقد ارث می برد و الا زن از شوهر و شوهر از زن ارث نمی برد با «عقدت ایمانکم»اگر عقد دائمی باشد ارث می برد .

    یا ضمان جریره پیش اصحاب مسلم است معنای ضمان جریره این است که یک کسی می گوید من متعهد می شوم که ورشکستگی،هر جنایتی،یا قصاصی که برای تو جلو بیاید من می دهم ،می شوم اما به شرط اینکه من بعد از تو ،از تو ارث ببرم خب گفته اند ضمان جریره طوری نیست،همه فقهای شیعه گفته اند طوری نیست،سنی ها هم گفته اند طوری نیست.

    یا ولای عتق که غلامش را آزاد می کند می گوید بشرط اینکه همه اموالت مال من باشد،خب طوری نیست،یک دفعه هم می گوید به شرط این که من از تو ارث ببرم این هم طوری نیست.

    با شرط خیلی کارها می شود انجام داد،خیلی حلالها را می شود حرام کرد،خیلی از حرامها را می شود حلال کرد،اما نه تحلیل حرام و تحریم حلال که خلاف کتاب و سنت بشود.در همین ضمان جریره می گوید من یک اجنبی هستم پدر تو که نیستم از تو ارث نمی برم ،اما اگر ورشکست شوی من ورشکستگی تو را جبران می کنم ،به شرط اینکه وقتی مردی این پولی که،من داده ام ،جبران بشود،یعنی من از تو ارث ببرم.آن هم می گوید خیلی خب.پیش فقها مسلم است پیش سنی ها.

    مسلم است که طوری نیست.از همین جهت هم قران نفرموده است« والذین عقدت ایمانکم مثلا فلهم الارث».اگر این جور بود باید قران بفرماید « و لکل جعلنا موالی مما ترک الوالدان و الاقربون».اما« والذین عقدت ایمانکم فاتوهم نصیبهم»اشاره به همین است که ارث نمی برد اما نصیبشان را با شرط می برند،در مثل ولای عتق و ولای جریره شرطی کرده و بخاطر آن شرط نصیبی می برند.

    بله بعضی از آنها هم شرط نمی خواهند مثل ولایت فقیه یا ولایت ولی، مثلاً اگر کسی وارث نداشته باشد همه اموالش به ارث ما حاکم شرع است.

    حالا نمی دانم این به ارث هم باشد شاید به ارث هم نباشد ولو اینکه در قاعده آمده است که «الوالی وارث من لا وارث له»،اما این وارث نیست،بلکه در حقیقت چونکه این مال بی صاحب می شود و مال بی صاحب مال حاکم شرع است وقتی مال حاکم شرع شد همه مال،مال حاکم شرع می شود،نه اینکه مثلاً ولایت از این ارث ببرد .نه مالش بی صاحب می شود و وقتی مالش بی صاحب شد .مال حکومت اسلامی است.

                                                                     و صلی الله علی محمد و ال محمد

     



    [1] -«فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجرهن فريضه»،سوره نساء،آيه24

    [2] -  « متعتان كانت الي عهد رسول الله و اناانهي عنهما و اعقاب عليهما »،كنز المال ،ج16،ص519

    [3] -سوره نساء آیه12

    [4] - سوره نساء آیه12

    [5] - سوره انفال آیه75

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365