جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: شرايط طلبگى
    موضوع درس:
    شماره درس: 127
    تاريخ درس: ۱۳۷۸/۱۱/۶

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.

    بحث روز چهارشنبه ما درباره شرايط روحانيت بود مخصوصا شرايط طلبگى و اين شرايط مهم است و همه ما بايد داشته باشيم و گويا مثل شرط لازم بلكه بالاتر از شرط لازم شرط حاق ذات شى‏ء شرط اول كه درباره‏اش صحبت كردم ما طلبه‏ها بايد خوب درس بخوانيم بايد ملاّ باشيم وقتى وارد جامعه شديم بايد جواب‏گوى جامعه باشيم و الحمدللّه‏ هميشه هم بوده است و يك طلبه‏اى وارد جامعه بشود امام جماعت باشد منبرى باشد مسئوليت نهادى داشته باشد اما سواد نداشته باشد انصافا نقص است نقص خيلى بزرگ استخيلى بالا است لذا در اين باره صحبت كردم خواهش كردم كه جوانى را عمرتان را صرف تحصيل بكنيد صرف دين بكنيد و بالاترين ثوابها هم همين است مرحوم محدث قمى رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه در مفاتيح از مرحوم صدوق در من لايحضر كه ديگر مو هم زير درزش نمى‏رود ايشان مى‏فرمايند كه مرحوم صدوق مى‏فرمايند كه ما مذاكره‏اى داشتيم درس و بحثى داشتيم علما در آن جلسه بودند و مذاكره اين شد كه شب قدر آن ساعات آخر كه بهترين ساعات در سال است چه عملى بهتر اتفاق پيدا شد مذاكرة العلم لذا هفته گذشته مى‏گفتم كه من خيلى كتاب ديدم من جمله علامه طباطبائى و صاحب جواهر اينها شب بيست سوم ماه مبارك رمضان تاريخ زدند در الميزان در جواهر باز هم ديدم كه شب قدرشان هم مقيد بودند مطالعه بكنند وقت مردنشان مقيد بودند بحث بشود حاج ميرزا محمد هاشم چهار سوقى يكى از علماى بزرگ بوده مى‏گويند دم مرگ آقايان را جمع كرد و گفت مباحثه شروع كنيد و گفتم دم مرگم مى‏خواهد در جلسه علم بميرم و مباحثه شروع كردند و ايشان در وسط مباحثه كه آنها مباحثه مى‏كردند ايشان جان مى‏داد اهميت بدهيد اينها چيزهايى است كه مثل صدوق‏ها، شيخ انصاريها، صاحب جواهرها، علامه طباطبايى‏ها مقيدش بودند لذا من تقاضا دارم از همه كه عمرتان صرف مطالعه صرف تدريس صرف تدرس، درس خواندن و اينها هم دنيا دارد هم آخرت خدا رحمت كند درجاتش عالى است عالى‏تر كند مرحوم مفيد ايشان يكى از علماى بزرگ در اصفهان بودند و قدرش را هم ندانستند چون فقيهى بود فيلسوفى بود من منظومه را پيش ايشان خواندم و انصافا بهترين استفاده‏هاى فلسفه من از آقاى مفيد بود مراد اينجا است ما از بيدآباد چون همسايه بوديم مى‏آمديم چون ايشان بازار درس مى‏گفتند پياده مى‏آمديم ايشان به من نصيحت مى‏كردند غالب نصايحشان همين بود كه تا جوانى درس بخوان بله مى‏گفتند درس تقوى، درس بخوان بعد هم مى‏گفتند كه هم براى دنيا خوب است هم براى آخرت خودشان را مثال مى‏زدند مى‏گفتند وضع من در طلبگى خيلى بد بود به اندازه‏اى كه غالب اوقات بى‏شلوار مى‏رفتم درس محتلم شده بودم شلوار عوضى نداشتم و بى‏شلوار با همان قبا مى‏رفتم درس امّا بالاخره پرودگار عالم نظر لطفى كرد ايشان مى‏فرمودند و دنياى من الان اصلاح است و از سهم هم مصرف نمى‏كرد تا مُرد دنياى ما الحمدلله الان اصلاح است آخرتمان هم خدا را داريم كه ما ديگر مى‏دانيم آخرت آقاى مفيد خيلى اصلاح است چه خوابهاى خوبى برايش ديدند لذا اين جمله آقاى مفيد اينهم جمله خوبى است كه آقا اگر دنيا بخواهيد خوب درس بخوانيد آخرت بخواهيد خوب درس بخوانيد و يك كارى بكنيد ملا بشويد جواب‏گوى جامعه بشريت جواب گو در دين و اين خيلى پاداش دارد انسان در دفتر ملكوت نوشته بشود افسر امام زمان مروج دين «الذين يبلغون رسالات الله» كار پيامبرها اين شرط اول كه همانكه گفتم نبايد اسمش را بگذاريم شرط اصلاً در حاق و ذات طلبگى خوابيده ملاى و الا اگر آدم ملا نباشد اين خراب مى‏شود يعنى مى‏كند بارها ديديم آنهايى كه ملا نيستند توى مسئله گفتن اشكال پيدا مى‏كنند بعضى اوقات استدلال رأى نشان مى‏دهد و نقص روحانيت مى‏شود بعضى اوقات ديدم منبرها خراب در مى‏آيد خيلى خراب در مى‏آيد براى خاطر اينكه ملا نبوده نتوانسته جمع و جور بكند و اين انصافا ملاى چيز خوبى است خيلى خوب است آدم ملاّى در دين باشد به معناى اينكه آشنا به معارف اسلامى باشد حالا تخصص نباشد آشنايى به معارف اسلام آشنايى به فقه آشنايى به تفسير آشنايى به روايات اهل‏بيت آشنايى به اصول عقايد آشنايى به معارف اسلامى مطلقا آشنا در اسلام حتما اين اندازه بايد باشد واجب است باشد و نبودش خيلى دردسرها درست بشود اين شرط اول، شرط دوم كه مثل همين شرط اول است تقوا است و اين تقوا باز نبايد بگوييم شرط بايد بگوييم شرط حاق نفسى شرط ذاتى طلبه مرادف مى‏شود با تقوا مصادف مى‏شود با تقوا و طلبه تقوا بايد اينجورها باشد و آدمى هم كه تقوا نداشته باشد حالا طلبه باشد يا غير طلبه اگر تقوا نباشد خيلى بى‏مزه مى‏شود راستى يك قدرى فكر بكنيد برويد توى جامعه خيلى بى‏مزه مى‏شود يعنى كارش مى‏رسد به اينجاها كه من هيچ موقع فراموش نمى‏كنم كه آقاى ريشش سفيد بود دم مرگ بود مريض بود شب قدر روى منبر در ميان مردم مى‏ديدم دارد دروغ مى‏گويد و خودش مى‏دانست دروغ است داشت مردم را گول مى‏زد شب بيست و يكم ماه مبارك روى منبر شب احياء يك چيزهايى مى‏گفت كه خود من و ايشان مى‏دانستيم كه دروغ مى‏گويد من گريه كردم گفتم تو را به خدا ببين آدم وقتيكه متوجه نشد وقتيكه بى‏تقوا شد ببين كارش به كجا كشيده كه شب بيست و يكم دروغ مى‏گويد بوى گندى از دهن او ساطع مى‏شود كه به آسمان مى‏رود و ملائكه او را نفرين مى‏كنند خدا لعنت كند تو را با دروغت كه ما را آزرده خاطر كردى اين ديگر لعن روى لعن است خدا لعنت كند تو را شب بيست و يكم احياء مردم آمدند تو بهشتيشان كنيد حالا آنوقت براى خاطر چى واى به نفس اماره واى به شيطان واى به اينكه انسان مبتلا بشود برسد به اينجا دروغ قرآن شريف اينها را متذكر مى‏شود اين قضيه حضرت داود را نمى‏دانم شما يك فكرى رويش كرديد يا نه اين امتحانى كه براى حضرت داود آمد جلو خيلى امتحان بالايى بود و دو نفر آمدند ملك بودند يكى از آنها گفت «انَّ هَذَا أخى له تسع و تسعونَ نعجةً ولىَ نعجةٌ واحدةٌ فقالَ اكفلنيهَا و عزَّنِى فى الخطاب»[1]   گفت كه من يك ميش دارم رفيقم اين آقا 99 تا ميش دارد مى‏گويد كه يك ميش را بده به من تو هيچ من صد تا پشت سر انداز خوبى است و من را مجاب مى‏كند غوغا سالار است حضرت داود نيايد فورا حكم كرده باشد حكم كرد به اين معنا كه حتما حكم قضاوتى كرده باشد حتما نه، گفت «لَقَد ظَلَمَكَ بِسُؤال» يك قضيه تعليقى اگر اينجور باشد ظلم كرده است من صد تا تو هيچى بعد قرآن مى‏فرمايد غالب مردم چنين هستند اين چى مى‏خواهد بگويد يعنى راستى اگر تقوى نباشد مى‏گويد همه مال من تو هيچ چيز تو بمير من زنده بمانم تو يك تومان را بده به من من صد تومان داشته باشم حالا تو بميرى كه بمير آبرويت مى‏رود كه برود و اينها به ما اين را مى‏گويد كه اگر تقوا نباشد اين است اگر تقوا باشد «و يؤثرون على انفسهم و لاكانَ بهم خصاصةٌ» اگر تقوا باشد «و يؤثرون على انفسهم و لاكانَ بهم خصاصةٌ»[2] فدا كردن حتى البته با اسم ديگران را مقدم انداختن بر زن و بچه «و يُطعمون الطَّعام عَلى حُبِّهِ مِسكينا و يتيما و اسيرا اِنَّما نطعمكم لِوجه اللّه‏ لانريد و منكم جزاءً و لاشكورا»[3] يك ذره ديگران در ذهن نيست يك ذره آنچه در نظر است خدا و امّا خوديت منيت زن و بچّه رفيق هيچ در نظر نيست اين اگر تقوا باشد و امّا اگر تقوا نشد ديگر گوشت قربانى مى‏شود هر كسى يك ذره‏اى مى‏برد هر ذره‏اى را يك چيزى مى‏برد گاهى نفس اماره گاهى صفات رذيله گاهى شيطان انسى گاهى شيطان جنى و ديگر غير خدا هم زياد است ديگر كار مى‏رسد به اينجا كه بقول قرآن دوستشان هم مى‏دارد همين طور كه خدا را دوست مى‏دارد اينها را هم دوست مى‏دارد همانطور كه خدا را مى‏پرستد اينها را هم مى‏پرستد اگر تقوى باشد فقط همين است چى مى‏تواند انسان را كنترل كند وقتى در عمق جان انسان روح خداترسى باشد تقواى منفى نه تقواى منفى هم خوب است اما تقواى منفى بايد نتيجه باشد نتيجه تقواى منفى، روح خداترسى در عمق جان انسان به اين مى‏گوييم عدالت به اين مى‏گوييم ملكه و اينرا مى‏خواهيم طلبه مخصوصا اينرا مى‏خواهد همه اينرا مى‏خواهيم مخصوصا طلبه طلبه اينرا مى‏خواهد اگر اين باشد كنترل است ديگر كنترل به جورى كه هيچ كسى هيچ جورى نمى‏تواند ببردش المؤمن كالجبل راسخ ديگر لا تُحرك الواصف مى‏شود سنبله با همه مشكلات قد علم مى‏كند با همه مشكلات مى‏رود جلو و بالاخره شكست ديگر ندارد المؤمن كاسنبله شكست ديگر ندارد ديگر كسى، چيزى، نمى‏تواند زمينش بزند ديگر باد و طوفانى بخواهد اينرا تغييرش بدهد و اما اگر اين روح خداترسى نباشد اين تقوى نباشد ديگر مثل پر كاه است همه چيز او را مى‏برد چيزى كه او را نمى‏برد خدا و الا همه چيز او را مى‏برد هر آنى پا بند يك شيطانى حالا شيطانها گاهى نفس اماره است و گاهى صفات رذيله گاهى هوى و هوس و گاهى شيطان بدون نظير اين رفيق بد يا اين زرق و برق دنيا كه همه‏مان را مى‏برد و يا آن ابليس و كار هم دارد با ما از راههاى مختلف مى‏آيد بقول حضرت امام رضوان الله تعالى عليه مى‏فرمود كه اينها چندين جا تشر زد به خدا و قسم هم خورد كه از هر راهى بشود بيايد اين ها تشر است به خدا كه در مقابل خدا تشر دارد «لاُغوينَّهُم اَجمعين الَّا عبادك منهُمُ المخلصين»[4] «قال فبِما اغويتنى لَأقعدنَ لَهم صراطك المستقيم ثم لاتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانِهِم و عَن شمائِلِهم و لاتَجِدُ اكثرُهُم شاكرين»[5] اين آيه خيلى آيه بالاى است تشر زده به خدا قسم هم خورده اينكه سر راه مستقيم مثل سد مى‏نشينم نمى‏گذارم بروند آنوقت گاهى از طرف راست گاهى از طرف چپ گاهى از طرف رو گاهى از پشت سر امام صادق(ص) مى‏فرمايند كه گاهى آخرت را فراموش گاهى دنيا را جلوه مى‏دهد گاهى از راه راست مى‏آيد از راه دين مى‏آيد گاهى از راه چپ مى‏آيد از راه گناه مى‏آيد و بالاخره از هر راه كه بشود آن هم عالى ملا است شيطان ملا است خدا رحمت كند مرحوم آقا شيخ غلامرضا يزدى اين از اولياء اللّه‏ بود خيلى عالى بود يك طلبه بود تا وقتى مُرد چه طلبه‏اى راه مى‏افتاد از اين ده به آن ده از آن ده به آن ده تا بتواند يك طلبه صيد كند بتواند يك عمر رأيتى را تو راه بياورد در حاليكه از علماى خيلى بزرگ يزد بود از ايران عالم همه مراجع روى آن حساب مى‏كردند خيلى بالا بود مرادم اين است كه اين آقا مى‏گويند روى منبر بعضى اوقات مى‏گفت كه همه ما شيطان داريم و شيطانها تفاوت دارد مى‏گفت كه غلامرضا ملا شيطان دارد خوب حرفى است خوب حرفى اين ملا شيطان از راه راست مى‏آيد از راه چپ مى‏آيد از جلو مى‏آيد از عقب مى‏آيد از راه آخرت مى‏آيد از دنيا مى‏آيد از راه دين مى‏آيد از راه بى‏دينى مى‏آيد و لاتجدوا اكثرهم شاكرين آن يك آيه مى‏گويد كه «اِلا مُخْلَصين» مخلص كجاست بسيارى از مفسرين گفته‏اند مخلصين يعنى چهارده معصوم بعضيها يك قدرى بالاتر آمده‏اند گفتند يعنى انبياء معصومين حالا يك قدرى ما بالاتر بيايم يعنى متقين راستى آن كسى كه در عمق و جان او تقوا رسوخ كرده باشد ديگر مى‏رسد تا تالى تلو معصوم مى‏شود و ما سراغ داريم ديديم شيطان غلط مى‏كند ديگر با اين كار داشته باشد كى شيطان غلط مى‏كند وقتى كه متقى داشته باشد راستى روح خداترسى در عمق و جان آن رسوخ كرده باشد راستى مى‏رسد به اينجا «و اللّه‏ِ لَو أُعطيتُ الا قاليمَ السَّبْعَه بما تحت أفلاكِها على أن أعصى اللّه‏ فى نملةٍ أسلُبُها جُلبَ شعيرةٍ ما فَعَلتُه»[6] اينكه مال اميرالمؤمنين نيست مال من طلبه است مال ماها است يعنى اميرالمؤمنين مى‏گويد كه شيعه من بايد به اينجا برسى قسم بخورى نه فقط مثلاً يك خانه رياست نه اقاليم الشَّيعة بما تحت افلاكها همه عالم وجود را به تو بدهند بگويند يك غيبت بكن نه بگويند يك دروغ بگو نه بگويند پوست جو را بدون دليل از اين مورچه بگير يك مورچه بكش تمام عالم وجود را به تو بدهند بگويند يك مورچه بكش و اللّه‏ ما فعل اينهم مزه دارد بالاترين مزه‏ها چيست تقوا بالاترين مزه‏ها چيست در آن وقتيكه يوسف آنها هى مى‏گفتند يوسفم، يوسفم اين مى‏گفت مال من مال من او مى‏گفت من دستم را بريدم نديدم دنيا شهوت او چى مى‏گفت گريه مى‏گفت خدا من از اين حرفها ناراحت هستم «رَبِّ السّجنُ أَحبُّ الىَّ مِما يدعوننى اليه»[7] نه از زنا كردن نه از اين شهوت رانى‏ها از اين حرفهاى شهوت‏آميز زندان بهتر از اين حرفهاى شهوت‏آميز دلم مى‏خواهد زندان باشم اين حرفها را نشنوم اينها خيال نكنيد به خاطر اينكه معصوم هستند نه اگر مختص معصوم بود معنا نداشت در قرآن بيايد قرآن كتاب اخلاق است معنى كتاب اخلاق يعنى اينكه بايد بدهد دست ما كه بهش عمل بكنيم و اما اگر مختصات پيغمبرى را بخواهد بگويد اين چه اخلاقى است بايد اين را بشود پياده كرد يعنى بايد راستى ما طلبه‏ها برسيم به اينجا اگر يك شهوت‏رانى در مقابلمان شهوترانى كرد براى خودمان يا براى ديگران مثل حضرت يوسف گريه كنيم بگوييم «رَبِ اسجن احب الى مما يدعوننى اليه» آدم وقتى متقى شد توحيد افعالى پيدا مى‏كند نمره بيست گرفته چه نمره بيستى آنوقت مى‏گويد «ان لاتصرف عنّى كيدهنَّ اصب اليهنَّ و اكن من الجاهلين» يعنى خدايا تو تقوا خيلى مزه دارد يعنى راستى تقوا است كه انسان را مى‏رساند به آنجا كه هيچ كس را نمى‏بيند جز خدا خود نمى‏بيند تا علمش را ببيند خود نمى‏بيند تا فهم و شعور عقلش را ببيند اصلاً خود نمى‏بيند پس چه مى‏بيند خدا چى در عمق جان او حكومت دارد خدا صاحب تقوا است كه صاحب خانه را مى‏آورد صاحب خانه كيست دل ما صاحب خانه خدا است قلبُ المؤمن عرش الرحمن وقتى آمد ديگر عالم ملكوت ديدن و سروكار با ملائكه داشتن و اينها خيلى بالا است اما بالاتر از اينها چيست مزه تقوا را چشيدن راستى بتواند بگويد «و اللّه‏ لَو أَعطيتُ الاقاليمَ السَّبعَه بما تحت أفلاكها على أَن أعصِىَ اللّه‏ فى نملةٍ اسلبها جُلبَ شعيرةٍ ما فعلته» و ديگر بدون رو در بايستى همه بايد اينجورى باشيم همه بايد ملكه تقوا داشته باشيم اين ابزار براى من و شما است اين ابزار است حالا اگر براى آن بازارى ابزار نباشد براى من و شما ابزار است براى او هم ابزار است اگر آن روح خداترسى بر وجودش نباشد جهنمى مى‏شو بالاخره مى‏بردش يكى و دو تا كه نيست شيطان جنى شيطان انسى بقول قرآن ظلمات «اللّه‏ وَلىُ الذينَ ءامنوا يُخرجهم من الظلمتِ اِلى النور و الذين كفروا أولياؤُهُم الطاغوتُ يُخرِجُونَهُم مِنَ النّور الى الظلمات»[8] يكى كه نيست ظلمت‏ها اولياء است ولى كه نيست راجع به تقوا ولى است خدا اللّه‏ ولى الذين ءامنوا اما راجع به متقى ديگر اولياء الشيطان است يكى و دو تا و ده‏تا كه نيست معلوم است انسان را مى‏برد هر كه باشد مى‏برندش هر چه مى‏خواهد
    باشد چى نمى‏تواند اينرا ببرد وقتى روح خدا ترسى در عمق جان اين حكم فرما باشد و اينرا مى‏خواهد هر كسى اما همانكه امام صادق(ع) مى‏گويد «الحسن لكل احدٍ حسن و منك احسن لمكانك منا» طلبه هستيد «و القبيح احدٍ قبيح و مِنكَ اقبَح لِمَكانِكَ منّا» اين منّا همه ما طلبه‏ها منّا پس همه ما طلبه‏ها بايد اين روح خداترسى در عمق جان ما حكم فرما باشد و گفتم شرط هم نيست اين حاق ذاتى است و بالاخره ما طلبه‏ها شرط اولمان علم است تحصيل است و آشناى به معارف اسلام است شرط دوممان تقوا اهميت به واجبات به اندازه‏اى كه وقتى اسم نماز مى‏آيد متلاطم شويم اين وظيفه ما است من زياد ديدم بزرگان تا اسم نماز مى‏آيد متلاطم مى‏شود وقتى مؤذن مى‏گويد اللّه‏اكبر راستى متلاطم مى‏شود ديگر اصلاً چيزى سرش نمى‏شود يك عالمى بود گفت كه در نجف من قرض پيدا كردم خيلى و پول از ايران براى من نيامده بود تمام مغازه‏هاى اطراف اينها از من پول مى‏خواستند خيلى سختم شده بود پول از ايران آمد و قبل از ظهر بود نشستم و پولها را تقسيم كردم عدالت وار اين مقدار مال اين و اين مقدار مال آن و مى‏گفت توى تقسيم پول يك دفعه مؤذن گفت اللّه‏ اكبر ديدم كه نماز ظهرم به جماعت رفت مى‏گفت من در آن اتاقى كه نشسته بودم مسلط بود به گنبد حضرت امام حسين(ع) گفت رو كردم به گنبد مطهر گفتم خدايا تو را به حسين قسم مى‏دهم كه مال دنيا به من نده مال دنيا كه بخواهد نماز منرا از بين ببرد اين چيست گفت مادرم بود عصبانى شد شروع كرد بد بگويد به من اتفاقا دعايش هم مستجاب شد تا مُرد در فقر بود مراد اين است كه بعضى‏ها وقتى يك نماز ازشان برود مثل اين است كه بچه‏اى از آنها مرده است روايت هم داريم اگر كسى نماز صبحش قضا بشود بايد تلاطم درونيش به طورى باشد كه مثل اينكه بچه‏اش مرده است ما طلبه‏ها جدا بايد اينطور باشيم آقا اهميت به واجبات مخصوصا نماز اهميت به مستحبات بقول امام عسكرى(ع) معنا ندارد كه ما طلبه‏ها نماز شب نخوانيم بقول امام زمان ننگ است يك طلبه نماز شب نخواند اينكه معنا ندارد طلبه و نماز شب نخوان طلبه و نماز اول شب نخوان اينكه طلبه نيست مهمتر از اينها اجتناب از گناه آقا دروغ گفتن براى ما ننگ است غيبت كردن نقص است شايعه پراكنى بد است چه جور طلبه با عمامه با ريش سفيد توى جلسه بنشيند شايعه پراكنى كند هر چه ديگران گفتند اين نقل بكند اين قُتِلَ الخراسون يعنى چى «قُتِلَ الخراصون» مرگ بر آن كسيكه شايعه پراكنى كند يعنى نداند درست است يا نه حالا شما از نخبه‏ها هستيد از خوب‏ها هستيد. ولى كسى توى جلسه بنشيند شايعه پراكنى كند هر چه ديگران گفتند اين هم نقل كند چى «قُتِلَ الخراصون» مرگ بر آن كسيكه شايعه پراكنى كند يعنى نداند درست است يا نه ديگر آقا نبايد باشيم اين جور ما بايد اجتناب از گناه داشته باشيم همه گناهان ولو گناهان صغيره خدا را قسم مى‏دهم به حق امام حسين عليه‏السلام آن آقا دعا كرد مال به من نده ولى من دعا مى‏كنم هم دنياى آباد هم آخرت آباد هم علم فراوان و هم تقواى عالى به همه ماها عنايت بفرمايد.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

     

     



    [1]- ص / 23.

     

    [2]- حشر / 9.

     

    [3]- انسان / 9.

     

    [4]- ص / 83.

     

    [5]- اعراف / 16.

     

    [6]- نهج‏البلاغه، خطبه 244.

     

    [7]- يوسف، 33.

     

    [8]- بقره / 257.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365