اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه
الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث
ما باشد اگر خدا توفيق عنايت بكند براى جلسات بعد و امروز يك مقدارى درباره وظيفه
خودمان صحبت بكنيم همه ما بايد توجه داشته باشيم كه اسلام روى تعليم و تعلم خيلى
اهميت مىدهد و مراد اسلام از تعليم و تعلم هم يعنى تعليم و تعلم دين مابقى را
قبول دارد به عنوان فضيلت و مراد اسلام نيست در اين تعليم و تعلم اگرچه فضيلت
مىداند معلوم است فضيلت است امّا آنكه اسلام رويش پافشارى دارد تعليم و تعلم دين
است «انما العلوم ثلاثله آية محكمه سنة قائمه فريضة عادله و ما سواهن فضل» لذا
اسلام يعنى قرآن يعنى روايات ما روى كار طلبهها خيلى اهميت دادهاند تعليم و تعلم
دين يعنى تعليم و تعلم اعتقادات تعليم و تعلم فقه تعليم و تعلم احكام و اخلاق و
«انما العلوم ثلاثله» يعنى علم در دين منقسم مىشود به اين سه قسم و قرآن
مىفرمايد هدف از بعثت انبياء همين بوده است «هو الّذى بَعَث فى الامّييّن رسولاً
منهم يتلو عليهم و آياته و يزكيّهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة» پيغمبر يك معلم تربيتى يك معلم آموزشى قرآن
هم يك كتاب آموزشى يك كتاب تربيتى هدف از بعثت پيغمبر همين بوده چنانچه انبياى
ديگر هم هدف از بعثت آنها همين بوده اگر چيز ديگرى گفتند اينها فرع زائد بر اصل
است يعنى مثلا قرآن اگر راجع به علوم طبيعى آيه دارد كه خيلى هم آيه دارد امّا
براى تعليم و تعلم نيست براى اثبات اعجاز است براى اثبات وجود خداست و امثال اينها
است امّا روى تعليم و تعلمش توى قرآن فلسفه دارد امّا كتاب فلسفه نيست قرآن از نظر
علوم طبيعى مثلاً طنطاوى هفتصد آيه حالا اينها را كه ما خيلى عقيده نداريم امّا
استاد بزرگوار مامرحوم علامه طباطبايى در اين بيست جلد الميزان يك جا پافشارى روى
اين حرفها نداشت ولى حالا مثلاً طنطاوى 700 آيه مىآورد براى اينكه قرآن راجع به
علوم طبيعى صحبت دارد امّا فرع زائد در اصل است آنكه اصل است دين و دين تعليم و
تعلم در دين يعنى كار ما طلبهها مرحوم شهيد در منيه مىفرمايند كه هدف از تكوين
همين است «اللّه الذى خلق سبع السموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن
لتعلموا» مرحوم شهيد در منيه «لتعلموا ان اللّه على
كل شىء غدير و ان اللّه قد احاط بكل شىء علماء» اين را اصلاً متعلق نمىآورد مىفرمايند كه
تا تعلمون يعنى مىفرمايند كه بقيهاش متعلقات است لذا مرحوم شهيد مىگويند كه هدف
از تكوين هم باز تعلم و تعلم يعنى دين يعنى كار ما طلبهها و قرآن ما را وارث
مىداند «ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفيناه من عبادنا» كه يك مصداق كامل دارد
پيغمبر اكرم ائمه طاهرين عليهم السلام يك مصداق ضعيف دارد ما طلبهها ما وارث كتاب
هستيم ما وارث روايات اهل بيت هستيم ما وارث علم خدا، علم پيغمبر، ائمه طاهرين، قرآن
و اگر براى ما چيزى نبود جز همين آيه «ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفيناه من عبادنا»
بس بود اينكه ما بدانيم خيلى بالا هستيم لذا
اوّل چيزى كه بايد همه مان توجه داشته باشيم اين است كه مراد از تعليم و تعلم در
قرآن در روايات در اسلام يعنى تعليم و تعلم دين البته مابقى را امضاء كرده براى
فضيلت و فضيلت هم هست ولى اين كار قرآن نيست كار انبياء نيست كار انبياء نبود كه طبيب
درست بكند نبايد هم بكنند كار امبياء اين بود كه بايد آدم درست بكنند حالا اگر يك
جملهاى هم مىگفتند اين اگر مريض مىشدند طبيب مىرفتند اصحاب مريض مىشدند طبيب
مىرفتند دكتر نمىرفتند مزمت مىشدند چرا دكتر نمىروى؟ در علوم ديگر احتياج پيدا
مىكردند همه انبياء همه اوصياء مراجع به خبره مىكردند معلوم است خود پيغمبر اكرم
همه علوم را داراست علم ما كان علم ما يكون و ما هو كائن را داشت ما مدعى هستيم قرآن كپى عالم وجود است
ما «تبيان لكل شىء» و اين علم همه علم قرآن پيش پيغمبر اكرم پيش ائمه طاهرين
عليهم السلام امّا همين پيغمبر اكرم اگر مريض مىشدند دكتر مىرفتند نيامده بودند
كه خودشان طبابت بكنند نيامده بودند كه ترويج بكنند ترويج طبابت مال مال خودش است
خودشان بايد بروند و آن اندازهاى هم واجب است اينكه دكتر داشته باشيم يك وجوب
كفايى واجب است نانوا داشته باشيم به اندازه كفايت و بالاخره واجب است در هر فنى
هر محتاج اليهى ما داشته باشيم به اندازه كفايت اين حكم است اين كار ما طلبهها
است اين كار قرآن است اين كار روايات است اين را ما بايد بدانيم بعد هم بدانيم
وارث اين علم ما هستيم هيچ كس ديگر نيست نبوده و نه مىتواند باشد نه خواهد بود
بعد هم بايد بدانم اين وارث شدن كار خيلى مشكلى است سابقا دربارهاش صحبت كردم ملا
شدن خيلى مشكل است و اين هم بايد باشد و الا اگر ملا نباشيم مىآييم سرمه چشمش
مىكنيم كورش مىكنيم خيلى خراب مىشود به قول حضرت امام بايد دعا كرد نفرين نه
بايد دعا كرد اگر بنا است يك كسى مشهور بشود امّا بى سواد هرچه زودتر بميرد حرف
خوبى است ما بايد ملا باشيم ما بايد بتوانيم دين را به مردم بگوييم آمد گفت
«علمهما الدين» ما بايد بتوانيم اين دين را به مردم بگوييم و احكام و چيز ديگرى كه
بايد توجه به آن داشته باشيم اين است كه اين كار ما خيلى ثواب دارد «من احياها
فكانما احيا الناس جميعا» نگذريد از اينها اگر بتوانيد يك نفر را هدايت بكنيد مثل اين
است كه دنيا را زنده كرده باشيد خيلى معنا دارد دنيا را زنده كنيد يك كسى توى
خيابان تصادف كرده باشد دم مرگ باشد ما اين را برسانيم دكتر و از مرگ نجاتش بدهيم
چقدر سرافراز هستيم هميشه مىگوييم كه من آن هستم كه توانستم يك نفر را از مرگ نجات بدهم قرآن مىگويد قدر خودت
را بدان تو آن هستى كه مىتوانى دنيا را زنده كنى «من احياها فكانما احيا الناس
جميعا» يك معناى ظاهرى دارد كه همان كه در شرف مرگ
است نجاتش بدهيم خيلى ثواب دارد امام صادق (ع) مىفرمايند معنايش اين است بتوانيم
يك نفر را نجات بدهيم توى راه بياوريم اين مثل اين است كه جهان را زنده كرده باشيم
بايد توجه به اين مطلب هم داشته باشيم كه ما خيلى كار كرديم از زمان امام صادق (ع)
تا الان مىگفتند كه ما آن هستيم كه افرادى كه سر و كار با مساجد و اينها دارند
اينها سر و كار با دادگاه و پرونده در دادگاه ندارند و نخواهند هم داشت اين در
زمان طاغوت هم بوده در زمان ياقوت هم بوده هميشه اين جور است اين معنايش چى است
يعنى مسجد و محراب خيلى مفيد است همين كار ناقصمان معلوم است مگر پيغبرها كار تام
كردند مگر آنكه مىخواستند شد نه معلوم است كار ما هم ناقص است آنكه مىخواهيم كه
نمىشود نه امكانات داريم و بالاخره نواقص زياد است امّا همين پيامبرها 124 هزار
پيامبر همين پيامبر خاتم اوصياى دين، اولياى دين بعد هم ما خيلى موفق بوديم خيلى
كار كرديم اگر بهشتى است زير نظر ما هست آنها هستند كه با منبر و محراب سر و كار
دارند و الا با منبر و محراب سر و كار نداشته باشند ديگر سر و كار با پاركها و
دادگاهها و سر و كار با دزدىها است چند روز قبل شنيديد كه اين آقا مىگفت كه راجع
به مواد مخدر ما به بن بست رسيديم پيغام دادم نمىخواهد به بن بست برسيد به ما
طلبهها بگذاريد ما دين را ترويج كنيم به ما امكانات بدهيد ببينيد چه جور مواد
مخدر از بين مىرود در زمان طاغوت آنهايى كه با ما سر و كار داشتند مواد مخدر نبودند
الان هم همين است دين را اگر ترويج كنيم مواد مخدر از بين مىرود دين را ترويج
كنيد اين ياقى گرىها اين ناامنىها از بين مىرود اينها اشتباه مىكنند و اشتباهشان
هم خيلى بزرگ است خيال مىكنند دين را تضعيف بكنند روحانيت تضعيف بشود سر و كار با
منبر و محراب نداشتن همه چيز خوب مىشود نه اوّل چيزى كه مىآيد جلو ناامنى است
اين ناامنى كه الان هست تو روز روشن دزدى مىكنند و بدهيد دست ما آخوندها و
ترويجمان بكنيد تأييدمان بكنيد اين بودجهها كه براى دانشگاهها است اين بودجه را
يك صدم از بودجه را بديهد به ما ببينيد كه ما چه نورانيتى ايجاد مىكنيم يك صدم از
اموزش و پرورش يك صدم از دانشگاهها حوزه دانشگاه، دانشگاه حوزه چرا همهاش دانشگاه
يك صدمش براى ما، مابقى هم مال دانشگاه، ببينيد كه چقدر عالى مىشود ما طلبهها
خيلى كار كرديم نه فقط ما نظام را آورديم نظام را ما طلبهها آورديم، مال ما است
علاوه بر اين از زمان امام صادق (ع) تا الان خيلى كار كردهايم با نبود امكانات
هميشه مشهور بوده طلبه يعنى بى چيز، طلبه خوراك و پوشاك هم لنگ است چه برسد در چيز
ديگر امّا راستى اگر الان بودجه بدهند به من و من اقلاً ده هزار نفر رابفرستم در اين
دهات امّا بودجه يعنى به يك طلبه صد هزار تومان دست كمكم بدهند اين برود آنجا از
كسى هم چيزى نگيرد و برگردد غوغا مىشود پول نمىدهد خود آقايان با آن همه زحمت
زياد مىرود و ده راه آباد مىكند بر مىگردد ماه مبارك رمضان ما طلبهها
الحمدللّه خيلى كار مىكنيم مردم را مىكشانيم روبه خدا، لذا آمارگيرى كردهاند
هر سال كه ماه مبارك رمضان دزدى كمتر است فساد اخلاق كمتر است مراجعه به دادگاه
كمتر است امثال اينها چرا اينكه ما طلبهها رونق داريم مسجدمان آباد است اگر دولت بخواهد
امنيت باشد، اگر دولت بخواهد اين فساد اخلاقى نباشد اگر دولت بخواهد مدينه فاضله
باشد ما طلبهها را بايد تأييد كند حضرت امام به طاغوت مىگفتند دو سال اين
تلويزيون را بدهيد به ما حالا حكومت مال ما است دو ساعت ما ما نيست نمىدانم آن
اوضاع نكبت بار در تلويزيون، در راديو
اينها را برداريد به جايش به ما آخوندها ببينيد كه چقدر عالى در مىآيد چقدر خوب
در مىآيد لذا آنها قدر ما را نمىدانند وقت نداشتند ولى ما چرا قدر خودمان را ندانيم
مشهور است مىگويند يك طلبهاى از طلبگى سرخورده بود و رها كرده بود رفته بود توى
خانه به شيخ انصارى گفتند، شيخ انصارى فرستاد دنبالش گفت چرا از طلبگى سرخوردى؟ يك
مقدار من من كرد، از اقتصاد و اينكه بالاخره من رفتم نان بگيريم و نان به من
ندادند مىگويند شيخ انصارى يك انگشترى دستشان بود و اين انگشتر را داد گفت برو
بده به اين سبزى فروشه و يك مقدار سبزى بگير رفت و آمد و گفت سبزى فروش گفت من
انگشتر نمىخواهم من پول مىخواهم يك درهم بده تا سبزى خوردن بدهم، گفت خوب اين را
ببر دكان زرگر و پولش را بگير و بياور رفت فروخت و پولش را گرفت و آمد شيخ انصارى
به اين طلبه گفت قدر زر را زرگر مىداند نه سبزى فروش، ما چرا خودمان اجر خودمان
را نداريم چرا خودمان تعريف خودمان را نمىكنيم حوزهها خيلى كار كرده است خيلى با
نبود امكانات. ما طلبهها ما مسجد هايمان خيلى كار مىكند با نبود امكانات با
اينكه ناقص هم هست اگر راستى ما برنامه داشتيم مسجدمان برنامه داشت برنامه روحاين دولت
نبايد دخالت در روحانيت بكند و نمىشود هم بكند ما خودمان اگر ما خودمان برنامه
داشتيم خودمان امتحان داشتيم و ما خودمان حقوق حسابى به اندازه كافى داشتيم و
بالاخره اگر ما خودمان مىتوانستيم اداره بكنيم ما نبايد مسجدمان يك بى سواد توى
محراب باشد نه يك آدم باسواد مىرفت بعد هم مىرفت منبر و ببينيد حالا اينكمه ناقص
است چقدر كار كرده، چقدر كار مىكنيم ديگر اگر تام بشود چه خبرها مىشود اجر
خودتان را داشته باشيد خيلى كار مىكنيد خيلى كار كرديد چيزى كه توجه بدهم، يك
مردم احكام مىخواهند و متأسفانه يك چيز بدى كه البته ما داريم اگر يك كسى مسأله
بگويد مردم مىگويند ديگر اين مسأله گو و ابهت مسأله آمده پايين در حالى كه اين
رساله يعنى چهل، پنجاه سال عمر يك فقيه آن هم عمر شبانه روز بعضى اوقات حضرت امام
به من مىگفتند من شش ساعت روز اين درس مطالعه كردم آقا فقه مشكل است حالا باز
مردم كم مىدانند چرا ما كم مىگيريم چرا ما مسأله نگوييم اين دهاتىها كه
طلبههاى خوب مىروند آنجا خيلى بيشتر از اين شهرىها مسأله بلد هستند چرا؟ سببش
اين است كه اين آقا كه مىرود آنجا يك دروه رسالت در يك ماه مىگويد من آن وقتها
كه تبليغ مىرفتم، رسمم اين بود در يك ربع در اين يك ماه رمضان يك دوره رساله
مىگفتم بعد هم اخلاق مىگفتم بعد هم منبر مىرفتم و آن اطرافيان من درست مسأله
دان بودند هم زنهايشان هم مردهايشان الان زياد است ما كرديم شما طلبهها مىكنيد
اين را فراموش نكنيد همان طور كه ما يك ربع براى اين دهاتىها مسأله مىگوييم خيلى
بيشتر از شهرىها مسأله بلد هستند سببش اين است توى مساجد ما مسأله نيست توى آن ده
مسأله هست و نمىدانيد اين مسأله چقدر خوب است، مسأله نداشتن چقدر بد است و من يك
چيزهايى دارم كه اگر بگويم كه اينها چقدر مسأله بلد نيستند در همين اصفهان و توى
درس فقه مىگفتم ديشب يكى به من گفت ولى چون بعضى از اينها ركيك است شايد فساد
اخلاق باشد امّا ديشب يك آقا گفت كه دو نفر ديشب آمده بودند پيش من كه عقد اينها
را بخوانم، من آمدم عقد را بخوانم به اين زن گفتم كه در عده كه نيستى گفت، گفت نه
بابا من شوهر دارم گفت پس اگر شوهر دارى، گفت چه مانعى دارد مسأله بلد نيستن آمده
صيغه بشود اگر راستى ما صيغه را بفهمانيم يعنى چه اگر راستى ما اين نقصى كه پيدا
شده بفهمانيم مسائلش را بگوييم نمىرسد به اينجاها من تقاضا دارم در ماه مبارك
رمضان مسأله زياد بگوييد عالى و اين را هم بدانيد خدا رحمت كند يكى از علماى
اصفهان، من مىرفتم پاى منبرش و همين ماه رمضان هم منبر مىرفت و اين مسأله مىگفت
اوّل و اين جمله را بعضى اوقات مىگفت كه مسأله گفتن مشكل و مسأله فهميدن مشكلتر،
راستى مسأله گفتن خيلى مشكل است مسأله فهميدن از او مشكلتر. دو اخلاق چرا اين قدر
طلاق زياد شده است براى اينكه مردم سر و كار با كتابهاى اخلاقى، با حقوق زن و شوهر
ندارند چرا اين جور شده نمىدانم چرا؟ براى اينكه از دست ما گرفتند خود بدبختشان
گرفتند به اينجا رسيده همين چند روز قبل سمينار بوده و توى سمينار يك خانمى البته
معلوم است بايد بگوييم يك فاحشهاى يك خانمى رفته صحبت كند و توى صحبتها گفته اين
آخوندها مىگويند كه مرد مىتواند چهار زن بگيرد من به اينها مىگويم اگر مرد
مىتواند چهار زن بگيرد زن هم مىتواند چهار مرد بگيرد وضع اين است كه ما بايد اخلاق
بگوييم براى مردم ما بايد زن و شوهر حقوق زن به شوهر شوهر به زن، اخلاق خانوداه
تربيت اولاد چرا اين قدر خراب شدند چرا؟ براى اين تربيت نمىشوند همان كه پيغمبر
اكرم مىفرمود واى به بچههاى آخر زمان، گفتند يا رسول اللّه كافر هستند البته
پيغمبر اكرم فرمودند از دست پدر و مادرشان فرمودند نه مسلمان هستند امّا به فكر
دنياى بچه هايشان هستند امّا به فكر آخرت بچه هايشان نيستند الان اين است مردم به
فكر آخرت بچه هايشان نيستند ما بايد باشيم ما هميشه ولى نغمت هم بودهايم ما بدون
اينكه آنها بخواهند بهشان چيز گفتيم احكام گفتيم اخلاق گفتيم و توى ماه رمضان كه
يك مقدار بيشتر مىآيند اخلاق بايد بگوييم اخلاق خيلى بالا يكى هم اعتقادات بسيارى
اوقات جوانها به من مراجعه مىكنند به من مىگويند كه من شك دارم خدا عادل هست يا
نه؟ و اين اوضاع را كه من مىبينم اين تبعيضها با عدالت خدا جور نمىآيد اين اگر
راستى مىدانست خدا يعنى چه مستجمع صفات جميع كمالات است يعنى چه چرا شيعه مىگويد
خدا عادل است و بالاخره معاد آنكه نيروى كنترل كننده است حسابى معاد جسمانى قرآن
مىفرمايد مىدانيد چرا مردن دنبال معاد نيستند «بل يريد الانسان ليفجر امامه»
مىخواهد جلو باز باشد لذا به فكر معاد نيست مردم را به فكر معاد بيندازد مقام
معظم رهبرى يك موقع به من مىگفتند راجع به فلانى راجع به يكى كسى مىگفتند تا
مىآيد پيش تو راجع به قبر و قيامت جهنم اينها برايش صحبت كن مؤثر است خيلى انصافا
اين جور است اين هم راجع به معاد جسمانى راجع به شب اوّل برزخ عالم قيامت و
بالاخره آخر كار بهشت جهنم البته به طور استدلالى در فراخور مردم و مىشود يك ماه
رمضان يك دوره اعتقادات به طور فشده يك دوره احكام به طور فشرده يك دوره اخلاق اين
ديگر همهاش نمىشود يك رشته از رشتههاى اخلاق اقلاً نه يك نفر قطعا ده نفر، بيست
نفر مىسازيد اينكه آنهايى كه سر و كار با ما دارند كار با دادگاه ندارند خيلى كم
است آنهايى كه سر و كار با ما دارند ديگر اين فساد اخلاقها كه الان هست ديروز بود
را ندارند يك جملهاى هم به شما بگويم و اين را تقاضا دارم بهش اهميت بدهيد اين
است كه مواظب باشيد ژيگول زده نشويد اين را خيلى مواظب باشيد يعنى بخواهيد دين را
طورى پياده كنيد كه جوانها بپسندند اينها خيلى بد است خيلى خطر دارد و آدم مىبيند
بعضى اوقات اين جورى كه بعضى اوقات چادر هم نباشد طورى نيست اينها غلط است اين مثل
خيار توى يخچال است كه يخ بزند خياز يخ زده طلبه يخ زده طلبه ژيگول زده و ما از
اين طلبههاى ژيگول زده خيلى ضرر ديديم تعبد ببينيد ديگران چه كردند شماها بكنيد
بزرگان ما بايد با تلطف با مهربانى اين آيه سوره لقمان را تقاضا دارم كه بهش عمل
كنيد «و اذا قال لقمان لابنه و هو يعظه يا بنى لاتشرك باللّه ان الشرك لظلم عظيم»
هم استدلال هم تلطف هم مهربانى در فراخور
حال بچهام «يا بنى لا تشرك باللّه ان الشرك لظلم عظيم» اين يعظه هو باشد يا
نباشد جمله تمام است جمله معترضه است يعنى بايد موعظه باشد يا بنى لا تشرك باللّه
بعدش ديگر زيادى است امّا مىخواهد بفهماند كه بايد با دليل باشد ما بايد با تلطف
با مهربانى با جاذبه با استدلال در فراخور حال طرف امّا با قاطعيت نخواهيم شل
بياييم بگوييم كه يك قدرى را رها مىكنيم يك قدرى را مىگيريم كه اين خوشحال بشود
نه اين نتمى شود يعنى اين روش پيغمبر اكرم نبوده اين روش ائمه طاهرين نبوده است
پيغمبر اكرم در آن صدر اسلام سنى مىنويسد كه در منا از اين خيمه به آن خيمه يكى
از رؤساى قبايل عرب نگاه به اين كرد به اين آينده روشن دارد گفت كه من به تو ايمان
مىآورم همه طائفه هم به تو ايمان مىآورند شرطش اين است كه بعد از تو من خليفه باشم
حضرت با قاطعيت گفتند كه من آنكه به تو مىگويم مسلمان شو و امّا خليفه و امّا
خليه آن ديگر مال خدا «اللّه اعلم حيث يجعل رسالته» پيغمبر اكرم يك بله بگويد آنكه مسى نبود كه
بعد خليفه بشود كه يك بله بگويد كه الان ما يك كششى داشته باشيم هفت هشت نفر را
اينجا مسلمان بكنيم تا بعد نه ديگر اين معنا ندارد ما بخواهيم كه بياييم در
احكاممان براى اينكه ديگران بپسندند كم بياوريم در اعتقاداتمان براى اينكه ديگران
بپسندند كم بياوريم توى اخلاقمان براى اينكه ديگران بپسندند. من يادم نمىرود در
يكى از اين سمينارها كه سراسرى بود كه سپاه بود سرتاسر آستان سراسرى راجع به حجاب
صحبت مىكردم خيلى داغ ديدم بنا كرد هى نامه بيايد از فرماندهها، فرماندههاى آن
شهر و آن شهر و آن شهر ديدم ده بيست تا نامه به يك مفهوم و آقا شما اين قور داغ
صحبت مىكنيد سال اوّل انقلاب يك نفر مانتويى نبود همه چادرى اصلاً مثل اينكه همه
خريدند اينكه بايد چادر باشد نمىشود جلويش را بگيرى اين ديگر بى خود نوشته بود يك
هفته بدهند به من آستان را من جلويش را مىگيرم يك هفته من را هو نكنند ببينند من
چگونه جلويش را مىگيرم بدهند به ما طلبهها مثل همان سال اوّل انقلاب اين جمله
جمله خوبى است شما شُل آمديد ديگر حالا ديده به اينجا كه نمىشود جلويش را گرفت ما
همان سال اوّل انقلاب از قم مىآمديم اصفهان حسينيه بنى فاطمه منبر مىرفتم همان
جا گفتم، گفتم اين مانتو شلوار طولى نمىكشد اين لچكش قدرى عقب مىرود و اين عقبش
جلو مىآيد طولى نمىكشد اين شلوار كنده مىشود اين دكمهها از بين مىرود قبل از
آنكه به اينجا برسد جلويش را بگيريد نه دولت گرفت نه ملت گرفت نه ملت به اينجا رسيد
حالا آنكه الان به شما مىگوييم تقاضا دارم در حكم قاطعيت داشته باشيد ديگر كم
بياوريم براى اينكه آنها از ما قبول بكنند نه اينكه كم آوردن يعنى بدتر اينكه
مىگويند وجود ناقص بهتر از عدم اين را قبول ندارم بعضى اوقات وجود ناقص خيلى بدتر
از عدم است. ما نبايد كم بياوريم از رساله
كم بياوريم از اخلاق مماشات بكنيم از اعتقادات مماشات بكنيم نمىشود هميشه وقتى
مماشات آمده ضرر كرديم. اين ماه، ماه دعا و راز و نياز با خدا براى خودتان براى
ديگران خيلى دعا كنيد براى فرج آقا امام زمان خيلى دعا بكنيد انشاءاللّه به دست
ما به رهبرى ايشان پرچم اسلام روى كره زمين برافراشته بشود.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد.