جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: معنويت گرايى
    موضوع درس:
    شماره درس: 182
    تاريخ درس: ۱۳۸۰/۱۰/۵

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث روز چهارشنبه ما اين بود كه ما طلبه‏ها از نظر شخصيت دينى خيلى بالا هستيم امّا قدر خودمان را ندانستيم نمى‏دانيم و به اندازه‏اى از نظر شخصيت دينى بالا هستيم كه به قول شهيد در منيه مى‏فرمايد كه هدف از عالم خلقت چه تكوين و چه تشريح تعليم و تعلم دينى است يعنى كار ما طلبه‏ها چه بگويم چه بخواهيم چه مدرس باشيم چه طلبه باشيم و بالاخره اين زى طلبه گى مرحوم شهيد «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» تمسك مى‏كند به اين آيه شريفه كه «اللّه‏ الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا»[1] مى‏فرمايد اين آيه عالم مى‏فرمايد وجود و هفت زمين در قرآن نيامده به طور هفت غير از اين آيه شريفه كه نمى‏دانيم هم اراضى هفت گانه يعنى چه «خلق سبع سموات» اين در روايات ما زياد آمده بنا شده آسمان اول، دوم تا برسد به آسمان هفتم و سموات يعنى همان آسمان هفتم اين آسمانهاى هفت گانه امّا اين آيه شريفه علاوه بر اينكه آسمانها را مى‏فرمايد هفت تا مى‏فرمايد «و من الارض مثلهن» به اين هم اكتفا نمى‏كند مى‏فرمايد آنچه در آسمان و زمين است «اللّه‏ الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا» بعد هم شهيد در منيه مى‏فرمايد عالم تشريع  هم همين است براى اينكه در قرآن تكرار شده كه قرآن آمده پيامبر با معجزه آمده براى تعليم و تعلم بله سابقا گفتم الان هم مى‏گويم طلبه به شرط اينكه متقى باشد مهذب باشد «هو الذى بعث فى الامين رسولاً منهم يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه»[2] هدف از پيغمبر اكرم در قرآنش پيغمبر آمده با معجزه آمده كار چى يك معلم تربيتى يك معلم آموزشى «يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه» پيغمبر اكرم كى است يك معلم تربيتى يزكيهم معلم آموزشى «و يعلمهم الكتاب و الحكمه» اين شأن ما طلبه‏ها است كه به قول شهيد هدف از عالم خلقت چه تكوين چه تشريع كار ما طلبه‏ها از نظر كارمان هم خيلى ثواب دارد حالا قطع نظر از اينكه مداد العلما افضل از دماء شهدا قطع نظر از اينكه «الذين يبلغون رسالات اللّه‏ و يخشونه و لا يخشون احد الا اللّه‏ كه كار ما يعنى كار همه انبياء «الذين يبلغون رسالات اللّه‏» كار ما و نقش ما در جامعه نقش همه انبياء قطع نظر از اين به اندازه‏اى ثواب دارد كه عقل انسان حيران مى‏شود اين آيه شريفه «من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعا و من احياها فكانما احيا الناس جميعا»[3] اين دو معنا دارد يك معناى ظاهرى كه پروردگار عالم احترام براى انسان قائل شده است كه اين هم از عجائب قرآن است دنياى جاهليت براى انسانها شأنى قائل نبود براى خاطر يك اختلاف جزئى قتل عامى شد وجاهليت ثانيه يعنى زمان ما استكبار جهانى براى انسانها شأنى مقامى قائل نيست لذا اين قضيه افغانستان جلو مى‏آيد خيلى ساده همه هم از او مى‏گذرند قضيه فلسطين جلو آمده خيلى ساده مثل اينكه چيزى واقع نشده است امّا قرآن در زمان جاهليت الاولى پيام داده به زمان جاهليت ثانيه اين كه انسان به اندازه‏اى پيش من احترام دارد اگر كسى، كسى را بى جا بكشند مثل اينكه جهانى را كشته‏اند يعنى يك انسان پيش من اين قدر ارزش دارد اين معناى ظاهرى امّا آنكه مربوط به ما طلبه‏ها است معناى باطنى تفسيرى از امام صادق مرحوم كلينى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» در اصول كافى مى‏فرمايد كه امام صادق فرموده معناى آيه اين است كه اگر كسى را منحرف بكنند مثل اين است كه جهان را كشته باشند «و من احياها فكانما احى الناس جميعا» اگر كسى بتواند يك كسى را توى راه بياورد كار ما طلبه‏ها يك فاسقى را متقى كند يك كافرى را مسلمان كند يك منحرفى را در راه مستقيم بياورد ثوابش مثل اين است كه جهان را زنده كرده باشد اگر شما داريد با وسيله‏اى مى‏رويد مى‏بينيد يك پيرمردى كنار خيابان الان مى‏ميرد شما اين پير مرد را برسانيد بيمارستان و از مرگ نجاتش بدهيد يك خاطره شيرينى مى‏شود براى شما هر وقت به شما بگويد يك خاطره شيرين بگو مى‏گوييد من آن هستم كه پيرمرد را از مرگ نجات دادم امّا قرآن مى‏گويد اگر يك فاسقى را متقى كنيد اين ده روز منبر يك جا بتوانيد كسى را توى راه بياوريد يك جا بى حجابى را با حجاب كنيد يك بى نمازى را نماز خوان كنيد يك نفر زنده نكردى يك ميليون نه، يك ميليارد نه، «من احياها فكانما احيا الناس جميعا» خيلى بالا است ولى بايد تأسف بخوريم خيلى تأسف دارد اينكه اگر يك پيرمرد را از مرگ نجات بدهيم يك خاطره شيرينى مى‏شود براى ما امّا كارمان را هيچ اهميت نمى‏دهيم ده روز يك جا منبر مى‏رويم مثل اينكه اصلاً نرفتيم اصلاً روى اين فكر نمى‏كنيم متأسفانه از كارمان ناراضى هستيم كم پيدا مى‏شود كه به طلبگى افتخار كند مثلاً شما از خوب‏ها هستيد تا حال شده است تسبيح را در دست بگيريد و صد مرتبه بگوئيد «الحمدللّه‏ رب العالمين» طلبه هستم و اين واجب است لازم است و اين تلقين است اين تلقين‏ها خوب است من هيچ فراموش نمى‏كنم در زمان طاغوت يك همنام من امده بود رئيس شهربانى شده بود خدا رحمت كند يك آقاى انصارى بود اين پشتيبانش حضرت آيت اللّه‏ العظمى بروجردى بود و درست حرف مى‏زد و حسابى در مقابل طاغوت ايستادگى مى‏كرد منبرش هم مفيد بود مراد اينجا است اين همنام من رئيس شهربانى به من مى‏گفت كه اين آقا خيلى مرد است من روز اول دوم كه آمده بودم توى اينخيابان برخورد كرد با من گفت فلانى شنيدم رئيس شهبانى شديد گفت يك تقاضا دارم نماز مى‏خوانى گفتم بله گفت بعد از هر نماز تسبيح را در دستت بگير و بگو اين جا قم است خيلى حرف خوبى است انصافا ما ما طلبه‏ها صبح به صبح بگوييم ما طلبه هستيم نمى‏شود و اتقفاقا ما اين فكرها را نمى‏كنيم ما رفتيم توى ماديات و اين خطر خيلى بزرگى است خدا رحمت كند آقاى فلسفى را من يك علاقه خاصى به ايشان داشتم در همين اصفهان من يك جوانكى بودم آمده بودم مسجد سيد منبر مى‏رفتند من آنجا يك حجره داشتم ايشان توى ضمن اين منبر اينكه ما نبايد متوعل در ماديات باشيم يك جمله‏اى گفتند يك خاطره شيرينى است براى من گفتند من و پدرم و عده‏اى از اهل علم مى‏خاستيم برويم امام زاده داوود و امام زاده داوود روى كوه است و آن وقتها با الاغ مى‏رفتند با وسيله مى‏رفتند تا دامنه كوه و بقيه را با الاغ مى‏رفتند گفتند ما هفت هشت تا الاغ كرايه كرديم سوار شديم اين الاغ‏هاى جو نخورده اين الاغ‏هاى لاغر اين خرك چى هر چه مى‏زد به اينها اين الاغ‏ها مانده بودند توى اين ناگهان ديديم يك الاغى (آنهم بيان آقاى فلسفى) دهنه كرده سفيد زين شده يكى رويش نشسته افتخار كن دارد حسابى مى‏آيدجلو و آمد و از ما رد شد و با يك كب كبه و دب دبه‏اى. بعد اين خرك چى گفت كه الاغ اين خيلى شانس دارد براى اينكه كار اين الاغ اين است كه فحل اين ماده خرها مى‏كند مى‏بردش اين را توى اين ده و آن ده و اين كار اين الاغ است و خوراكش هم جو به اندازه كه بخواهد بلكه زياد مى‏آورد اين هم وضع زين و دهنه شستن هر روز و خيلى شانس دارد آن وقت آقاى فلسفى نتيجه گرفت مى‏گفت به آن خرك چى خدا رحمت بكند آقاى فلسفى پدرشان يكى از مجتهدين بالاى تهران بودند گفت پدرم رو كرد به ما و گفت امّا خر، خر است خيلى حرف خوبى است ما رفتيم توى ماديات حالا راستى زى طلبه گى من آن هستم كه شام ندارم امّا الحمدللّه‏ طلبه هستم جيره خوار امام زمان هستم گفتم به شما مرحوم حاج سيد حسين قاضى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» هم مباحثه حضرت امام بود من خيلى به ايشان علاقه داشتم اين خدمت آقا امام زمان مى‏رسيد خيلى يك خاطره شيرينى هم از ايشان دارم مرحوم حاج آقا مصطفى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» مى‏گفت كه من مى‏رفتم از دكان نانوائى آمد بيرون در سنه 35 مى‏گفت يك دسته اسكناس توى دستش بود يعنى پول داده بود به نانوائى نان گرفته بود بقيه را پس گرفته بود گفت آقا مصطفى بيا آمد گفت كه من مى‏بينم كه روزى عكس پدرت روى اين اسكناسها است خيلى بالا بود اين مى‏گفت من مسجد جمكران خدمت امام زمان رسيدم آقا فرمودند خدا را قسم بده به جيره خواران من تا دعايت مستجاب شود گفتند جيره خوارهاى شما كى هستند گفتند طلبه‏ها (مى‏دانيد كه زى طلبه گى را) مى‏دانيد مرحوم محقق همدانى اين صاحب مصباح خيلى بالا بوده اينكه كتاب صلاة، طهار، خمس، زكاتش اينها بوده كه الان در دسترس است و راستى خيلى‏ها مى‏گويند مقدم بر صاحب جواهر حالا اين را من نمى‏دانم امّا خيلى بالا بوده است به مرحوم ميرزاى بزرگ گفتند كه اين لحاف دوزى مى‏كند براى اينكه زن و بچه‏اش را اداره بكند دامادش لحاف دوز است و مى‏آيد درسش را مى‏گويد و بحث مى‏كند و قبل از ظهرها لحاف دوزى مى‏كند مرحوم ميرزا خيلى ناراحت شدند هم مباحثه بودند هر دو شاگرد شيخ بودند يك قراردادى آنهم خودشان نه، يك كسى را فرستادند خيلى عذر خواهى سيزده تومان بردند براى ايشان و گفتند همه ماهه اين سيزده تومان و شما به درس و بحثتان برسيد ايشان اول خيلى ناراحت شدند كه چرا ميرزا فهميد اين حرف مخفى بوده كى پخشش كرده است ان وقت بعد فرمود نمى‏شود كه بگوئيم نه ميرزا فرمودند چشم امّا من در ماه سه تومان هم خرجم نمى‏شود آن ده تومان براى چه آن ديگر مال ميرزا و طلبه‏ها و آن سه تومان را قبول مى‏كنم شهريه سه تومان براى خرج و مخارج زندگى لحاف دوزى مى‏كند حالا كه ميرزا مى‏خواهد او را در رفاه بگذارد اين سه تومان بيشتر قبول نمى‏كند و مصباح مى‏نويسد اين قدر طلبه‏گى را مى‏داند افتخار مى‏كند اگر افتخار نمى‏كرد كه نمى‏توانست مصباح بنويسد به قول حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» مى‏فرمودند اين صاحب جواهر كرامت كرده است خانه‏هاى نجف را اگر شما بدانيد هم همين جور است مرحوم آيت اللّه‏ سيستانى توى نجف توى دو تا خانه نشسته است و هر كدام چهل، پنجاه متر اصلاً توى نجف خانه دويست مترى نيست مرحوم آيت اللّه‏ العظمى خويى، حكيم، شاهرودى همه‏شان توى اين خانه‏ها و اطاقهاى كوچك، مرحوم صاحب جواهر توى يكى از اين خانه‏ها اين دو تا اطاق داشته يك اطاق محل كارش بوده و يك اطاق هم مخصوص زن و بچه‏اش و جواهر را توى اين اطاق نوشته توى درجه حرارت چهل، پنجاه درجه تابستان. به قول حضرت امام سرداب كه نبود، سرداب توى زمان شيخ انصارى پيدا شد، توى همان اطاق به قول ايشان بادبزن ايشان دو تا درب بود كه كوران مى‏شد يك در تو دالان باز مى‏شد يك درب توى صحن خانه آن هم خانه 10، 20 مترى جواهر نوشت به قول حضرت امام كرامت كرد كى مى‏تواند جواهر بنويسد كى مى‏تواند كرامت كند آن كه قدر طلبه‏گى را بداند ما نمى‏دانيم لذا بى سواد در ميان ما طلبه‏ها زياد است همه چيز مقدم شده بر درسمان همه چيز مقدم شده بر مباحثه اصلاً مباحثه نداريم همه چيز مقدم شده بر مطالعه ما معلوم مى‏شود صاحب جواهر ديگر تويش نيست معلوم است وقتى رفتيم توى ماديات ديگر خيلى چيزها مى‏آيد جلو غيبت‏ها، تهمت‏ها، شايعه پراكنى‏ها، حسرت خوردن‏ها، حسادت بازى‏ها، ديگر يكى پس از ديگرى مى‏آيد. به قول حضرت امام صادق  عليه‏السلام «رحب الدنيا رأس كل خطيئه» خيال هم نكنيد الان نيست نه چند وقت قبل يكى از علماى بزرگ اصفهان اين يك ميليون پيدا كرده بود يك ماشينى داشت فروخته بودند يك ميليون مال اين شده بود اين آقا از نظر زندگى خيلى پايين است و سهم امام هم قبول نمى‏كند الا شاذا به اندازه ضرورت حالا منظورم اينجا است چون يك ميليون پيدا كرده بود و ديگر سهم امام نمى‏گرفت هر چه زن و بچه‏اش مى‏گفتند ما در مضيقه هستيم مى‏گفت نه من متمول هستم ديگر سهم امام به من نمى‏رسد هر چه من اصرار مى‏كردم كه من قبول مى‏كنم توابالى هستى من لاابالى من قبول مى‏كنم مى‏گفت نه همان سيزده تومان آن آقا ده تومانش را بر مى‏گرداند خيال نكنيد نيستيد نه الان هم هستند ولى حالا مرادم اينجا است كه ما حالا اين آيه «اللّه‏ الذى خلق سبع السموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن تعلموا» را فراموش كرديم و رفتيم توى يك چيزهاى ديگر «هو الذى بعث فى الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة» را فراموش كرديم رفتيم توى يك چيزهاى ديگر نه يك قدرى بالاتر نه اصلاً براعت و استهلال قرآن مى‏گويد كه قرآن اين اول سوره بقره به عنوان براعت و استهلال است نمى‏دانم مطول خوانديد يا نه كه قاعده خيلى مفصلى براى براعت و استهلال دارد كه ملا مغنى اين براعت و استهلال را خيلى عالى توى خطبه مغنى آورده است مى‏خواسته بگويد من، من هستم راستى هم من بوده و اين خطبه مى‏گويد كه تا آخر من چى مى‏خواهم بگويم خطبه خيلى عالى است اين براعت و استهلال اين چهار پنج آيه اول قرآن براعت و استهلال است يعنى برنامه بيست و سه ساله پيغمبر چى است زى ما طلبه‏ها نقش خدا در جامعه چى است اينكه معلم است «اقراء بسم ربك الذى خلق خلق الانسان من علق اقراء و  بك الاكرم الذى بالقلم» آنجا كه مى‏خواهد بگويد خلق عالم را اكرم نمى‏آورد آنجا كه مى‏خواهد بگويد علّم اكرم مى‏آورد اين خيلى بالا است خدا اكرم است چرا؟ معلوم است اينها همه فراموش شده است هيچ كدام ما«من الباب الى المحراب» اين جور فكر نمى‏كنيم امّا الحمدللّه‏ از زمان امام صادق  و امام باقر كه تشكيل حوزه‏ها شده تا الان الحمد للّه‏ در ميان ما فراوان بوده كه افتخار براى جامعه بشريت افتخار براى روحانيت كه همّ آنها غم آنها  درس بوده بحث بوده همّ آنها غم آنها تبليغ دين بوده همّ آنها غم آنها زى طلبه گى بوده است ديگر مابقى هم شد يا نشد كه حتما هم مى‏شد مرحوم علامه مجلسى در اول بحار مى‏گويد خدا وعده داده است كه «من حيث لا يحتسب» رزق طلبه را برساند امّا طلبه را قطعا مى‏رسد، قطعا مى‏رسد البته تجمل گرائى نه زندگى چشم و هم چشمى نه امّا زندگى رفاهى حتما مى‏رسد به تجربه اثبات شده مى‏رسد.

    خدايا به حق عظمتت و به حق اين نكته‏هاى دقيق در قرآنت روح معنويت و معنويت گرائى به همه ما به جامعه ما مخصوصا به طلاب جوان ما عنايت فرما.

    و صلّى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     



    [1] ـ سوره طلاق، آيه 12.

     

    [2] ـ سوره جمعه، آيه 2.

     

    [3] ـ سوره مائده، آيه 32.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365