جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: دروغ
    موضوع درس:
    شماره درس: 198
    تاريخ درس: ۱۳۸۱/۹/۲۷

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحثى كه بنا شد امروز درباره‏اش صحبت كنم بحث دروغ است گفتم اين كبائرى كه در اسلام است و ما اكبر الكبائر را بايد معترض بشويم و بنا شد درباره دروغ يك مقدارى صحبت بكنم اولاً بايد توجه داشته باشيم كه اين گناهان كبيره كه در روايات مى‏خوانيم اكبر كبائر هم هست اين شيوع عجيبى دارد در ميان مردم و حتى در ميان اهل علم و انصافا مصيبت بزرگى است يك طلبه دروغ بگويد خلاف واقع بگويد حتى كار رسيده به اين جا كه بازاريها مى‏گويند مگر مى‏شود دروغ نگفت بازار را بايد تخته كرد و يا بعضى از مردم مى‏گويند مگر مى‏شود توى خانه دروغ نگفت بايد اول طلاقش داد و بعد دروغ نگفت اينها چيز هائى است كه مشهور است زن مقدس است راستى مقدس است امّا به شوهرش دروغ مى‏گويد و بعد هم مى‏گويد مگر مى‏شود به شوهر دروغ نگفت و مخصوصا اين كه يك توجيه گرى‏ها هم اينكه شوهر به زنش مى‏تواند دروغ بگويد اينها هم پيدا مى‏شود يك كلاه شرعى‏ها، يك كلاه شيطانى پيدا مى‏شود و على كل حال اين مصيبت بزرگ اين گناه كبيره شيوع عجيبى حتى در اهل علم پيدا كرده است در حالى كه گناه خيلى بزرگ است گناه به اندازه‏اى بزرگ است كه روايت از پيغمبر اكرم است از پيغمبر سوال كردند «المومن يزنى قال قد يكون المومن يسرق قال قد يكون المومن يكذب قال لا قال اللّه‏ تبارك و تعالى انما يفترى الكذب الذين لا يومنون» كمر شكن است انصافا كه اصلاً اين روايت مى‏فرمايد آن كه دورغ بگويد مومن نيست حالا ما از نظر فقهى درستش بكنيم بگوئيم ايمان واقعى ايمان ظاهرى را نمى‏خواهد بگويد ايمان باطنى امّا على كل حال روايت خيلى شكننده است و در مقابل زنا و سرقت و... يا آن روايت كه مرحوم شيخ انصارى هم نقل مى‏كنند اين كه دروغ گو دشمن خدا است و ما سرسرى نبايد از اين روايتها بگذريم دروغ گو دشمن خدا است در وقتى كه دروغ مى‏گويد بوى گند از دهان او ساطع مى‏شود و به آسمان مى‏رود و اينها را ديگر انسان نمى‏تواند معنا كند رقيب و عتيد را مى‏توان معنا كرد امّا به آسمان مى‏رود ملائكه آسمان او را لعنتش مى‏كنند و اگر ما براى دروغ گفتن چيزى نداشته باشيم جز همين روايت كه بوى گند از دهان او به آسمانها مى‏رود و ملائكه او را لعن مى‏كنند و يك كسى مورد لعن ملائكه بشود نه دنيا دارد نه آخرت ديگر اين نمى‏تواند موفق بشود به اين كه راستى به يك جاهائى برسد و نظير اين روايت‏ها زياد است همه شرور اينها قفل دارد كليدش هم شراب است و كليد شراب دروغ است كه مرحوم علامه مجلسى رضوان اللّه‏ تعالى عليه روايت را معنا مى‏كند معنايش اين است كه اگر انسان دروغ بگويد حياى او، دين او زائل مى‏شود و اينها اقفال براى شرع است كى شر به جا نمى‏آورد كى شرور نيست آن كه عاقل است. ديوانه است كه شرور واقع مى‏شود آنكه دين ندارد آنكه حيا ندارد پس قفل شر اينها است و اگر انسان شراب بخورد اين قفل‏ها يعنى عقلش، دينش، حيايش از بين مى‏رود و علامه مجلسى مى‏گويد بر حسب ظاهر شراب چون كه عقل و دين در حالى كه مست مى‏شود اينها را از بين مى‏برد از روايت استفاده مى‏كنيم دروغ اين چنين است عقل انسان را حياى انسان را ـ ايشان مى‏برندش روى تكوين و عقل و دين ـ و مى‏برد يك روايت از موسى ابن جعفر عليه‏السلام است خيلى روايت كمرشكن است مى‏فرمايد در روز قيامت كذاب را آنكه اين ملكه را پيدا كرده حالا يك دفعه كاذب است گاهى دروغ مى‏گويد اين خيلى بداست يعنى يك ملكه‏اى شده برايش يك كارى شده برايش مثل غيبت كردن بعضى ما طلبه‏ها مثل غيبت كردن خيلى از مردم كه اسمش را مى‏گذارند كذاب موسى ابن جعفر  عليه‏السلاممى‏فرمايد اين را مى‏آورندش صف محشر رسوايش مى‏كنند خيلى رسوائى بد است و سيخى از آتش جهنم داغ شده مى‏آورند از سينه فرو مى‏كنند و از كمر بيرون مى‏كشند از پهلو فرو مى‏كنند از آن پهلو بيرون مى‏كشند همين جورى بعد از آن كه اين رسوائى، اين شكنجه برايش آمد اين را جهنمى مى‏كنند يك روايت از امام سجاد  عليه‏السلام هست كه مى‏فرمايد كه انسان گاهى دروغ مى‏گويد و تكرار مى‏كند، تكرار، تكرار «سمّى فى السماء كذاب» مثل اين كه در باب آن كسى كه غيرت نداشته باشد حاضر باشد كه مردم زنش را ببينند و  «سمّى فى السماء ديوثا» و اين روايت مى‏گويد «سمّى فى السماء كذابا» و اين مصيبت است كه انسان در عالم ملكوت به جاى اين كه به نام آقا «سمّى فى السماء كذابا» درجاتش عالى است عالى‏تر مرحوم آيت اللّه‏ حاج شيخ عباس تهرانى اين روزهاى جمعه معلم اخلاق بود آدم ملاى زاهدى بود و راستى هم درسهايش مفيد بود اهل دل هم بود اين مى‏آمد مدرسه حجتيه آنجا براى دعاى ندبه و دعاى ندبه با حالى براى طلبه‏ها مى‏خواند خوشا به حال آن وقت‏ها اين آقا يك جمله‏اى مى‏گفتند و مى‏فرمودند كه من را براى نماز شب بيدار مى‏كردند امّا اين بيدار كردن‏ها فرق مى‏كرد گاهى مى‏گفتند آقا، آقا پاشو من هم پا مى‏شدم مى‏رفتم دنبال نماز شب گاهى مى‏گفتند شيخ عباس، شيخ عباس، پا شو گاهى هم اصلاً من را صدا نمى‏زدند مى‏گفتند اُ، اُ پاشو من تعجب مى‏كردم كه چرا اين جور هستند گاهى آقا، گاهى شيخ عباس، گاهى هم اُ اُ. مرحوم حاج شيخ عباس مى‏فرمودند كه من حسابم را كردم ديدم كه اعمال روز من سرايت مى‏كند در صدا كردن شب من و اگر من در آن روز آقا بودم از نظر اعمالم آنجا هم آقا بودم، آقا صدايم مى‏كردند امّا اگر در روز متوسط بودم شيخ عباس بودم پائين‏تر بودم عباس بودم و معمولاً حاج شيخ عباس كه گناه نمى‏كرد كه و اگر هم نه با غفلت بودم همان طور كه غافل را اُ اُ مى‏كنند من را هم اُ اُ مى‏كردند و آن غفلت‏هاى روز من سرايت داشت در صدا كردن شب من و يكى از بزرگان همان جا به من گفت از بزرگان است الان يكى از بزرگان حوزه است آن وقت هم بزرگ بود به من گفت يك جور ديگر هم هست و آن اين است كه من را اين جور كه اين آقا مى‏گويد گاهى آقا هستم اسمش را مى‏آوردمن ديگر اسم او را نياورم گاهى هم اسمم را مى‏گويند با شيخ گاهى هم اُ اُ ولى گاهى هم سُك به من مى‏زنند و با سُك زدن متوجه مى‏شوم و پا مى‏شوم آنهائى كه رسمى دارند در عالم ملكوت ما كه ديگر اسم و رسم هم نداريم كه بخواهند بيدارمان كنند ولى روايت داريم كه اگر راستى مقيد به نماز شب باشد و سر و كار با عالم ملكوت داشته باشد ملائكه‏ها بيدارش مى‏كنند آن وقت مرحوم حاج شيخ عباس رضوان اللّه‏ تعالى عليه مى‏فرمودند كه اين روايت‏ها به ما مى‏گويد كه «سمّى فى السماء ديوثا سمّى فى السماء كذابا سمّى فى السماء مغتاب سمّى فى السماء كلبا سمّى فى السماء خنزيرا» گفتند اينها معلوم مى‏شود كه ما در عالم ملكوت يك اسمهائى غير از اين اسماء داريم آن وقت ايشان يك روايتى نقل مى‏كردند مى‏فرمودند هر كسى كه بميرد يا برود در محضر ربوبى و من اين روايت را نديدم ايشان مى‏فرمودند بايد اين را ببرند در محضر ربوبى و ايشان مى‏فرمودند از آسمانها اين را مى‏برندش آسمان اول، آسمان دوم و... اين اگر آدم حسابى باشد اسقتبالش مى‏آيند و برايش شعار مى‏دهند آقا آمد، آقا آمد و اگر هم آدم ناحسابى باشد و از نظر سيرت به صورت سگ باشد آنجا هم به استقبالش نمى‏آيند ولى صدا مى‏زنند كه سگ آمد، سگ آمد به همين جور تابرود تا خدا در محضر ربوبى آنجا اگر آدم خوبى باشد آن نظر رحمت كه بالاترين نظرها است از هر بهشتى بهتر «وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره» آن نظر به او مى‏شود. بعد هم دستور داده مى‏شود اين را با يك شعار خاصى با يك احترام خاصى ببريد بهشت يعنى بهشت برزخى و اگر هم به صورت انسان نباشد از همان جا مورد غضب خدا و اين را بر مى‏گرداند به جهنم برزخى لذا اين جورى است كه وقتى يك آدمى دروغ بگويد دروغ گو اين جورى كذاب اين به آسمان اول كه برسد به جاى اين كه بگويند كه حاج شيخ حسن آمد حاج شيخ محمد آمد مى‏گويند كه كذاب آمد تا برسد به آسمان دوم ديگر عنداللّه‏ از همه اينها بدتر آيه قرآن است كه اين راستى انسان بايد برايش دق بكند قرآن مى‏فرمايد اينهائى كه كذاب هستند دروغ گو هستند اينها ملكه كذب در اينها رسوخ مى‏كند در روز قيامت در مقابل خدا محاجه مى‏كنند و به خدا دروغ مى‏گويد آن هم دروغ چى قسم دروغ هم مى‏خورد نسبت ظلم هم به خدا مى‏دهد بعد خدا بهش مى‏گويد عجب دروغ گوئى هستى قرآن مى‏فرمايد «يوم يبعثهم اللّه‏ جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على شى‏ء الا انهم هم الكاذبون» [1] پناه بر خدا در روزى كه مبعوث مى‏شوند دروغ گوها در مقابل خدا مى‏ايستند و مى‏گويند خدايا به عزت و جلالت من آدم خوبى هستم من بهشتى هستم تو بى خود مى‏خواهى من را جهنم ببرى «فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على شى‏ء» مى‏گويند خدايا تو كار بى خودى مى‏خواهى بكنى ظلم مى‏خواهى بكنى قرآن مى‏فرمايد «الا انهم هم الكاذبون» اين ملكه دروغ گوى كارش را رسانده به اينجا كه لجاجت در مقابل خدا دروغ گفتن در مقابل خدا نسبت ظلم دادن به خدا نسبت اشتباه دادن خدا نبايد از اينها بگذريم چه قدر خوب است انسان با صفا باشد با صداقت باشد ديروز مى‏گفتم كه آدم خوب است حتى توى دروغ گفتن هم با صفا باشد كه حالا مى‏گفتم اگر راستى بايد راست بگويداگر ضرورت توى كار است و بايد دروغ بگويد صاف دروغ بگويد امّا اين كه حالا حليه بازى هم بكند گفتم چرا راستى اين صداقت كه اثر وضعى هم دارد در روايات مى‏خوانيم محبوب عند اللّه‏ است خواه نا خواه محبوب عندالناس است و من اين را زياد ديدم كه اين آدمهاى با صفا سواد ندارد امّا يك محبوبيت عجيبى پيش خدا، پيش مردم دارد پيش آقا امام زمان دارد اين شيخ رجب على خياط مردى بى سواد بوده است امّا صاف، با صداقت، با حقيقت و آقا امام زمان بعضى اوقات مى‏آمده و توى مغازه‏اش مى‏نشسته و يكى از بزرگان (تازه فوت شده) براى من تعريف كرد كه اين پيش امام زمان لوس و ننر هم بوده خيلى مقام است اين خانه نداشته و صاحب خانه گفته بود البته شب من ديگر راضى نيستم در اين خانه باشى و اين آقا همان موقع اثاثيه را آورده توى كوچه، زن و بچه هايش را نشانده توى كوچه و خودش هم سرگردان كه چه بكند آقا امام زمان حالا يا كشف يا خواب هر چه به خواب يكى از تجار آمده بودند كه يك كسى مى‏خواهد خانه‏اش را بفروشد و توسل به من كرده است حاج شيخ رجب على هم خانه ندارد همين الان تو برو اين كار را درست بكن هم آن توسل را درست بكن و هم اين خانه را بده به آن و اين آقا همان روز خانه او را خريده است و كليدش را داده بود به رجب على ولى مرادم قبل از آن كه او بيايد خانه را بدهد آقا امام زمان آمدند از ايشان عذر خواهى كردند خانه را بهش داده بودند ولى قبل از آن كه آن آقا كليد خانه را بياورد آقا امام زمان آمده بودند و از ايشان عذر خواهى كرده بودند آن هم لوس بازى در آورده و آقا هم فرمودند جد ما از اين صدمات زياد ديدند و هر كسى بخواهد به جائى برسد «البلاء للولاء ثم الولى خالوى» گفته بود ولى اجداد شما هيچ كدام اجاره نشينى نكرده بودند و اين جورى چرا آدم صادق نباشد حاج شيخ رجب على بشود چرا آدم مواظب زبانش نباشد حاج شيخ رجب على بشود يك آدم بى سواد امّا اين قدر محبوب، محبوب پيش خدا، محبوب پيش امام زمان و روايت داريم كه محبت توى آب ريخته مى‏شود اين را حيوانها مى‏خورند، انسانها مى‏خورند، اين محبوب انسانها مى‏شود، محبوب حيوانهامى شود تا اين كه ما خداى نكرده براى خاطر اين دنيا براى خاطر هيچ چيز پروردگار عالم مى‏فرمايد به عزت و جلالم به اندازه جان مگسى اين دنيا پيش من ارزش ندارد حالا براى خاطر اين دنيا اين اوضاع و احوال ما العياذ باللّه‏ دروغ بگوئيم، كم كم اين دروغ‏ها توبه رويش نكنيم از ضمير آگاه به ضمير نا آگاه برود كم كم ملكه بشود «سمّى فى السماء كذابا» توجه هم رويش نداشته باشيم وقتى كه مرديم «الناس نار فاذا ماتوا انتبهوا» ناگهان بيدار مى‏شويم همان آسمان اول خطاب مى‏شود كذاب آمد «جاءالكذاب» چه كار كند آدم ديگر تبعات بعدش هم هيچ چيز ولى تبعات بعدش اين آيه كه خواندم خيلى آيه بالائى است قرآن دروغ گو را با بت پرست پهلوى هم گذاشته است چه كار كنيم اين را خيلى بالا است «فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور» [2] اين قدر مقينش دروغ گفتن است حالا مصدايق ديگر هم ائمه طاهرين برايش درست كردند اين ساز و آوازهاى امروز و اين موسيقى‏هاى امروز را گفته‏اند قول زور است شهادت‏هاى دروغ را گفته‏اند قول زور است امّا قدر متيقن قول زور يعنى دروغ گفتن از دو چيز بپرهيز بت پرستى و يكى دروغ گفتن حالا ما بت نمى‏پرستيم خيلى عجيب است ويل در قرآن كم است راجع به دروغ‏گو داريم «ويل لكل افاك اثيم» اين كلمه اثيم كه صفت براى افاك شده است خيلى زننده است واى به كذاب اين افاك يعنى همين دروغ گو باكى ندارد در دروغ گفتن توى خانه دروغ مى‏گويد با مردم دروغ مى‏گويد و بالاخره با رفيقش دروغ مى‏گويد كذاب «ويل لكل افاك» اين افاك كى است اثيم يعنى اين گناه كار است اين اثيم كه صفت براى افاك آورده شده يك زنندگى ديگر پيدا كرده است ويل بعد هم اثيم يعنى هم اول هم آخر به ما مى‏گويد دروغ گو خيلى گناهش بزرگ است واى به اين «انما يفترى الكذب الذين لا يومنون» [3] از كلمه انما نگذريد از اينها كه نمى‏توان گذشت كلمه انما، آوردن يفترى و بالاخره اين كه دروغ گو مؤمن نيست از قول پيغمبر هم خواندم كه پيغمبر  عليهم‏السلام مى‏گويند كه «قد يزنى قد يسرق لا يكون كاذبا» من ديدم بعضى از بزرگان خيلى با صفا هستند، خيلى با صداقت هستند و اينها، اينها را به خيلى جاها رسانده است و اين صفا و صداقت كه سلامت نفس كه اينها را مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى اين روايتى كه مى‏گويد «اكثر اهل الجنه البله»  همين را معنا مى‏كند بله يعنى سليم الصدر يعنى با صفا، با صداقت، با صميميت، دو دوزه بازى كردن، نفاق و دو چهره‏اى نداشتن و اينها را من ديدم و خيلى لذت مى‏برم و راستى هم لذت دارد بالاترين لذتها اين است كه انسان با صداقت باشد، باصفا باشد، با صميميت باشد، خودش هم لذت مى‏برد خيلى هم لذت مى‏برد و بزرگان هم خيلى بهش عنايت دارند بزرگان و من جمله آن بزرگ، بزرگ حضرت ولى عصر (عج) صداقت را اينها خيلى دوست دارند حالا جلسه ما كه دروغگو در آن نيست ولى من تقاضا دارم اين صديق اين را يك كارى بكنيد به دست بياوريد و اين مقام صديق را مى‏دانيدكه اول تقوا است بعد ورع است و بعد از ورع مقام صديق است يعنى راستگو يك كارى بكنيد اين مقام صديق را به دست بياوريد و تا در زمره «و الصديقين و الشهدا و الصالحين و حسن اولئك رفيقا» [4] يعنى ائمه طاهرين از همين جهت هم حضرت زهرا را صديقه طاهره گفته‏اند در زمره اينها باشيم ديگر كار كنيد رويش بايد كار كرد دروغ منقسم به هفت هشت قسم بايد چند جلسه‏اى در اين موضوع صحبت كنم. ان شاء اللّه‏   خدايا به حق صديق قسمت مى‏دهيم اين صفت صداقت و صميميت را در همه گفتارمان، در همه كردارمان به همه ما عنايت بفرما.

    و صلّى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     



    [1]- سوره مجادله آيه 18.

     

    [2]- سوره حج آيه 30.

     

    [3]- سوره نحل آيه 105.

     

    [4]- سوره نساء آيه 69.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365