جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: هوى و هوس
    موضوع درس:
    شماره درس: 267
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۱۲/۲۶

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث هفته‏هاى قبل، يك بحث عام البلواى خاصى است انصافا و از جهاتى هم اين به بحث به درد مى‏خورد بحث اين بود كه هوى و هوس انسان را بيچاره مى‏كند از موانع بزرگ در سير و سلوك اين متابعت از هوى و هوس است و گفتم اين متابعت از هوى و هوس همه مربوط به معصيت نيست، نه گاهى اصلا يك امر مستحبى است اما در همان امر مستحبى هوى و هوس كار مى‏كند ضرر به خلوص مرتبه اولش هم نمى‏زند، خلوصش هم درست است، اما هوى و هوسش كار مى‏كند، گفتم در امر واجب هم چنين است خلوص دارد رفع تكليف مى‏شود، ولى وقتى كه ريشه يابى مى‏كند، با آن دقت سيرو سلوكى‏ها بازش كنند، مى‏بيند مشوب به هوى و هوس است، لذا خيال نكنيم كه اين و هوى و هوس مختص به آنجاست كه معصيت باشد آن يك ضررش است، معمولا سير و سلوكيها به اين هوى و هوس هم نمى‏گويند در روايات ما هم به اين هوى و هوس گفته نشده به اين گفته شده، گناه، معصيت، كه مخالفت نفس اماره بكنم يعنى گناه بايد نكنم اما بحث ما اين نيست، بحث ما اينكه علاوه بر اينكه بايد گناه نكنيم بايد در زندگى هوى و هوس نداشته باشيم لااقل كم داشته باشيم و هميشه قرآن مى‏فرمايند اكثر مردم زندگيشان مى‏چرخد روى هوى و هوس «و انّ كثيرا من الناس ليضلون بأهوائهم» كه اين زنگ خطر هم هست در اين حلال بين و حرامٌ بين و شبهات بين ذلك، فمن ترك الشبهات نجى من المحرمات و من ارتكب الشبهات، وقع فى المحرمات و هلك من حيث لايعلم، خب معمولا ما در اصول معنا مى‏كنيم كه خوب است شبهات را به جا نياوريم براى اينكه در حرام واقعى بيفتيم ولى استاد بزگوار ما حضرت امام علاوه بر اين يك معناى عرفانى، يك معناى اخلاقى هم براى اين مى‏كردند مى‏فرمودند: لاابالى در شبهات نفس را جرى مى‏كند و وقتى نفس جرى شد ديگر ما را در هلاكت مى‏اندازد به قول بزرگان شيطان از كم شروع مى‏كند به كم قانع نيست براى ما طلبه‏ها، اول از راه مكروه و كل مكروهٍ جائز و از راه شبهات و كل مشتبه يجوز ارتكابه، به قاعده برائت، كم كم از گناه صغيره، كم كم گناه كبيره، كم كم رفتن دين، در باب هوى و هوس هم همين طور است شيطان مخصوصا روى ما از كم شروع مى‏كند اول مى‏آيد روى هوى و هوس، خوب ارتكاب اين هوى و هوس حرام كه نيست، چرا نباشد، خدا رحمت كند مرحوم آيت اللّه‏ آقا شيخ غلامرضا يزدى از سيرو سلوكيهاى بالا، كشف داشت شهود داشت با كشفى‏ها، با شهوديها نشست و برخاست داشت ايشان مى‏گفتند روى منبر، خيلى اوقات مى‏گفتند، اى مردم همه شيطان دارند، غلامرضا هم شيطان دارد، الا اينكه شيطان او ملاست، خوب حرفى است راستى، خب معمولا شيطان ملاست، خيلى خوب بلد است چه جورى انسان را از بين ببرد، گاهى به قول قرآن شريف گاهى از راه گناه مى‏آيد گاهى از راه دنيا مى‏آيد گاهى از راه غفلت در آخرت مى‏آيد، گاهى هم از راه عبادت مى‏آيد، تشر زده به خدا، چند جا شيطان به خدا تشر زده قسم هم روى آن خورده، يكى هم همين جا كه مى‏فرمايد كه «فبما اغويتنى لاقعدن صراطك المستقيم» خيلى تشر بالاست قسم هم روى آن هست «ثم لاتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم فلاتجد اكثرهم شاكرين» كه امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد: گاهى از راه گناه، گاهى از راه زرق و برق دنيا، از راه هوى و هوس، گاهى غفلت از آخرت، گاهى از راه ثواب، ايمانهم را امام باقر مى‏فرمايد از راه ثواب «فلاتجد اكثرهم شاكرين» كم پيدا مى‏شود كه هوى و هوس روى آن كار نكند چهل سال خون جگر مى‏خواهد اما بعدش هم يك عمر مواظبت مى‏خواهد آدم هوسى نشود، گفتم ممكن است عادل باشد پشت سرش نماز بخوانى راستى متقى باشد اما هوسى باشد هوى و هوس روى او كار بكند خدا رحمت كند خانم يكى از آقايان تازه فوت شده و اين خانم شوهرش مى‏گفت كه من سر قبرش يك سوره تبارك خواندم و گفتم كه بفهمان كه چه كاره هستى، بخواب يك كسى آمده بود، همان وقت، گفته بود به شوهرم بگو، رحم اللّه‏، همين، مى‏گفت در مدت عمرش طلا مصرف نكرد ،نه گلوبند، نه النگو و يك وقتى يك زينت آلاتى از جايى برايش هديه آورده بودند، گفت ما كه لازم نداريم لذا داد به يك دختر خانى كه مثلا او النگو مى‏خواست، خوب راستى يك همچين زنى كه هوى روى آن كار نكند، بگويد اين گلوبند كه گردن من است حالا باشد يا نباشد به ديگرى بدهيم بهتر نيست، حالا زنهاى ما، خود ما، راستى اين اول سوره احزاب براى ما كمر شكن است خيلى كمرشكن است كه خطاب مى‏شود به پيغمبر اكرم اگر شما مى‏خواهيد تحبون زينت هوى و هوس را بيايد طلاقتان بدهم، برويد دنبال كارتان و اگر مى‏خواهيد زن پيغمبر باشيد بايد هوى و هوس روى شما كار نكند «يا نساءالنبى ان كنتن تردن حياة الدنيا فتعالين امتعكن و اسرحكن سراحا جميلاً» اين مربوط به ما طلبه هاست ديگر، خطاب به زنهاى پيغمبر كه خصوصيت ندارد يعنى هر كه مربوط به پيغمبر است ما مهمتر از زنهاى پيامبر هستيم مربوط به پيغمبر هستيم و اين «ان كنتن تردن حياة الدنيا فتعالين امتعكن و اسرحكن سراحا جميلاً» از پيغمبر كه حرام نمى‏خواستند، گفتند اين اتاق ما خشتى است كاهگلى بشود، اين اتاق ما بى در است، در پيدا كند براى اينكه پيغمبر اكرم وقتى يكى از اين زنها دچارش مى‏شدند ـ اين زنها معمولا دچار پيغمبر شدند ـ پيامبر مجبور بودند اين كار را بكنند وقتى دچارش مى‏شدند به دست مباركشان با چند تا از مريدشان با خشت و گل يك چهار طاقى مى‏ساختند، سقفش هم ليف خرما، درش هم يك پرده پشمى كه عقب و جلو نپرد، وقتى باد مى‏آيد عقب و جلوش نبرد، وقتى اسلام جان گرفت خب بابا از نظر ما حرف حسابى، گفتند بابا جان اين پولها را كه مى‏دهى به اين طرف و آن طرف اين اتاقهاى ما در داشته باشد، مى‏گويند پيغمبر اكرم رفتند، جنگ از جنگ كه برگشتند نوبت ام سلمه بود، آمد خانه ام سلمه ديدند كه اتاق خشت و گلى، كاهگلى شده، پيغمبر خيلى عصبانى شدند، گفتند يا رسول‏اللّه‏ من كه نكردم اين برادرها آمدند خانه ما ديدند خيلى وضع بد است خب اين خانه را كاهگلى كردند فرمودند ام‏سلمه انتِ بخير و تو را چه به اين كارها و على كل حال وقتى برويم در قرآن يك كسى را پيدا كنيم هوى و هوس نه، خب كم است من نمى‏دانم شما در اين قضيه حضرت داوود، هيچ وقت فكر كرديد يانه، كمر آدم را مى‏شكند، بنابر آن‏چه كه قرآن مى‏گويد اين است دو نفر حضرت داوود را مى‏خواستند امتحان كنند، خب امتحان كه نمى‏شود حضرت داوود را برايش گناه جلو بياورند، معلوم است حضرت داوود گناه نمى‏كند، از يك راه ديگر آمدند يك هوى و هوس پغمبرى، از اين راه آمدند جلو، آمدند تحريك عاطفه‏اش كرند «انّ لى اخا و له تسع و تسعون نعاجا و لى نعجة واحده، قال اكفلنيها و اعزنى فى الخطاب» لذا اين بود كه اين برادر من نود ونه تا گوسفند دارد و من يك گوسفند دارم، اين مى‏گويد اين يك گوسفند را بده به من، آقاى داوود خيلى هم پشت سر هم انداز است مرا هم مجاب كرده است مثلا مى‏گويد من نود و نه تا دارم اين يك گوسفند بين گوسفندهاى من چيزى نيست اما تو يك گوسفند را بخواهى اداره كنى برايت مشكل است بيا بده به من راحت شو،«اكفلنيها و عزنى فى الخطاب» خب حضرت داوود، حكم نه، حكم كه يك قواعدى مى‏خواهد شاهد مى‏خواهد اقرار مى‏خواهد، حكم نه، يك جمله عاطفى گفتند فرمودند: «لقد ظلمك بسؤال نعجتك و الى نعاجة» گفت اين ظلم است كه يك گوسفند تو را بخواهد آن صدتا، تو هيچى «لقد ظلمك بسؤال نعتجك الى نعاجه» يك وقت حضرت داوود گفت: اه، اين كه هوى و هوس كار كرد چرا من اين را گفتم براى اينكه ممكن است راستى حق با او باشد كه مى‏گويد نود و نه تا، يكى را هم بده، تو هيچى من صد تا، حضرت داوود خيلى ناراحت شد قرآن مى‏فرمايد، به سجده افتاد، گريه كرد زارى كرد، قرآن مى‏فرمايد توبه‏اش را قبول كرديم قرآن مى‏فرمايد داوود خيلى از نظر رتبه بالا بود، اينها همه را قرآن مى‏گويد يك دفعه ما خيال نكنيم كه العياذ باللّه‏ ترك اولى هم بوده، اينها نه، قرآن حسابى اول اينها را جلوگيرى مى‏كند كه ما روى آن اينجورى فكر نكنيم اما در حاليكه او توبه كرده خدا قبول كرده توبه پيغمبرى و الا گناه كه نبود شايد ترك اولى هم نبوده، همان هوى و هوس كه قرآن مى‏گويد اما بعد از همه حرفها قرآن مى‏فرمايد: «يا داوود انا جعلناك خليفة فاحكم بين الناس بالحق و لا تتبع الهوى فيضلك عن سبيله» اين چيست؟ رويش فكر كرديد «انا جعلناك خليفة فاحكم بين الناس بالحق و لاتتبع الهوى فيضلك عن سبيله» كم پيدا مى‏شود آدم بتواند حرف بزند ذره‏اى هوى وهوس در آن نباشد در مسئله گفتن هايمان، در منبرهايمان، توى جماعتهايمان، توى نوشته هايمان، مثلا كدام يك از شما يك كتاب بنويسيد اما اسم خودتان را روى كتاب ننويسيد، اسم كسى ديگر را روى كتاب بنويسيد، چه كسى مى‏تواند چنين كارى را بكند، يك كدام از شما وقتى سهم امام مى‏دهند به نام خودتان شهريه ندهيد به نام ديگرى، چرا به نام شما اگر براى خداست طلبه اداره كردن، چرا به نام من، كى، خدا درجاتش عالى است عالى‏تر كند، مرحوم شيخ عباس قمى، اين كه شما مى‏بينيد، كتابهاى شيخ عباس قمى اين قدر سروصدا يك وقت پيدا بود، حالا يك قدرى پايين آمده، خيلى در زمان طلبگى ما كتابهاى ايشان سروصدا داشت، حالا هيچى سروصدا نداشته باشد، اين مفاتيح، خوب اين را هم مى‏توانستند بنويسند، قبلش نوشتند بعدش هم نوشتند اما نشد، مى‏گفت روز اربعين من مشرف بودم رفت حرم و برگشم، ديدم حاج شيخ عباس نمى‏تواند برود تو، مردم مى‏رفتند ازدحام عجيبى بود، ديدم غصه‏اش است كه نمى‏تواند برود تو، آمدم سلامش كردم گفتم شيخ عباس، غصه نخور هر كسى كه مى‏رود توى اين حرم، يك شيخ عباس دستش است، راستى مفاتيح اين شيخ عباس دست همه، مى‏دانيد چرا؟ امان از خلوص، هوى و هوس كار نكند، همين شيخ عباس گفته بود من منازل الاخره نوشتم، حاج آخوند رفيق اين شيخ عباس بوده و آن هم مثل همين خيلى عالى بوده، خيلى عالى بوده، همين دو تا مى‏گفت مسجد گوهرشاد پر بود، كدامتان مى‏توانيد مسجد گوهر شاد پر بود شيخ عباس قمى منبر بود آقاى حاج آخوند از حرم آمد بيرون تو جمعيت بنشيند چشم شيخ عباس از ايوان گوهرشاد تو حرم آن را ديد، گفت، آى مردم يك كسى بهتر از من آمد، ديگر حالا نوبت او، حاج آخوند بيا برو منبر، از منبر آمد پايين حاج آخوند را منبر كرد، حالا اين حاج آخوند منازل الاخره روى منبر براى مردم مى‏گفت، پدر شيخ عباس قمى، پامنبر نشسته بود خيلى خوشش آمد از اين كتاب، لذا آمد خانه به شيخ عباس گفت، حاج آخوند يك كتابى دستش بود و براى مردم مى‏خواند خيلى كتاب خوبى بود و اى كاش تو هم همچين كتابى مى‏نوشتى، شيخ عباس گفته بود كه من مى‏خواستم خوشحال كنم بابام را، شيطان مى‏آيد جلو، بابا را خوشحال كن بگو اين كتاب از من است، مى‏گفت كه مى‏خواستم بابا را خوشحال كنم بگويم كتاب از من است، ديدم نه، اين هوى و هوس است دفعه دوم بابام خيلى خوشحال بود به من گفت اى كاش يك چنين كتابى مى‏نوشتى، مى‏خواستم بگويم مال من است نگفتم، بالاخره هر چه او تعريف اين كتاب را كرد من نگفتم، اين كتاب مال من است، عمل را خالص كن صراف بيناست بينا، گيريم همه ما، گيريم همه ما، و اين قرآن «و انّ كثيرا من الناس ليضلون باهوائهم» هوى و هوس آدم را مى‏برد، آدم را مى‏برد اين همان حرف بهلول است چقدر عالى است اين بهلول چقدر بالا بوده، ديد مسجد مى‏سازد آمد گفت بابا من هم مى‏خواهم شركت كنم يك خشت، گفت طورى نيست، خشت را روى آن نوشت مسجد بهلول، آمد بالاسر مسجد نصب كرد، صاحب مسجد رسيد دادش رفت بالا، خشت را كند انداخت دور، من مسجد مى‏سازم، آقاى بهلول رسيد گفت، خب بابا تو مسجد براى خدا مى‏سازى حالا به نام بهلول يا به نام خودت چه فرقى مى‏كند، بلكه بگو بهلول بهتر از اين نام است. اين كشف الاسرار حضرت امام اين اسم ندارد، در حاليكه خيلى صدا كرد، راستى كمر كسروى را كشف الاسرار شكست، كمر آن كسروى منشها كه يك آخوندى هم بود توى قم، ايشان كتاب را براى او نوشت، به كسروى خيلى اهميت نمى‏داد، براى آن آخوند نوشت آن آخوند آقازاده هم بود، خدا همه شان را لعنت كند كه حضرت امام به ده پانزده روز اين كتاب را نوشت خيلى صدا كرد، گفتم كمر كسروى را شكست اما اين كتاب اسم ندارد آن وقت كه دست حضرت امام بود راستى همين جورها بود، چه كسى مى‏تواند، كجا مى‏شود در روايات هم داريم، مى‏خواهد، اگر يك امام جماعتى ببيند كسى بهتر از آن مى‏تواند اداره بكند، و نكند، خوب خيلى داغ فرمودند اين آدم حسابى نيست، خب راستى شما با يك كسى منبر مى‏رويد، منبر او خيلى بهتر از شما باشد، وقت به او بدهيد صحبت كنيد، روى منبر حسابى تعريفش را بكنيد، پا منبرش بنشينيد، اگر مى‏توانيد، تجليل بكنيد، واجب است لازم است، اما واى به اين هوى و هوس، مرگ بر اين هوى و هوس كه روى همه ما كار مى‏كند، حالا بنا نيست اينها گناه باشد، گناه نه، اما جلوى سير و سلوك را مى‏گيرد قساوت دل پيدا مى‏شود وقتى قساوت دل پيدا شد ديگر خودتان مصيبت امام حسين را مى‏خوانيد گريه نمى‏كنيد پا منبر هم نشسته‏ايد ديگران مى‏خوانند، هيچ ات
    نمى‏شود، تو دل شب بلند مى‏شوى نماز شب مى‏خوانى اما گريه، يُخ دو، تلاطم درونى اصلا، اينها از كجا پيدا مى‏شود، همه گفته‏اند وقتى هوى و هوس باشد ديگر سيرو سلوك نمى‏شود ديگر نمى‏شود اين هفت منزل را پيمود، در منزل اول كه يقظه باشد آدم مى‏ماند، منزل توبه، تقوى، تخليه، تحليه، تجليه، فنا و لقاء به قول حضرت امام تازه اول كار، كجا مى‏شود. خدايا به حق آن كسانيكه اين منزل را طى كردند و اصلا و ابدا خود نمى‏بينند فقط خدا مى‏بينند خدايا به حق آن اوليائت لذت اين گونه حرفها، عمل به اين گونه حرفها را به همه ما عنايت بفرما.

     و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365