جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: سير و سلوك / منزل اول
    موضوع درس:
    شماره درس: 286
    تاريخ درس: ۱۳۸۴/۹/۲

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    در جلسه قبل عرض مى‏كردم كه ما به اين دنيا آمده‏ايم به مقام خليفة الهى برسيم «و اذ قال ربك للملائكة انى جاعلٌ فى الارض خليفة» و اگر نرسيم و بمانيم كه پشيمانى خيلى دارد رسيدن به مقام لقاء به قول قرآن كار مشكلى است سفر، سفر پررنجى است اما به قول پيغمبر اكرم جهاد اكبر است و هر آن آن ثواب جبهه دارد بلكه بالاتر، هفت منزل را بايد طى بكنيم، منزل اول يقظه (توجه) توجه به همين كه آمدم در اين دنيا كه برسم به آنجاكه بهشت براى من كوچك باشد دم مرگ به من خطاب شود«يا ايتهاالنفس المطمئنة ارجعى الى ربك» بلكه نه دم مرگ هم، آيه شريفه دائما براى ماست كه برس به مقام «ارجعى الى ربك» و اين توجه لازم است و همه بزرگان اين توجه توجه را سفارش مى‏كنند و معناى ذكر هم همين است و اين ذكرى كه قرآن مى‏فرمايد خيلى ذكر بگو، امام صادق مى‏فرمايد:كه پروردگار عالم هر چيزى را محدود خواسته در قرآن به غير از يك چيز كه محدود نخواسته «يا ايهاالذين امنوا اذكروا اللّه‏ ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا» اين بكرة و اصيلا كنايه از صبح و شمام معنايش‏نيست يعنى هميشه شبانه روز، امام صادق مى‏فرمايد: ذكر را زياد خواسته نماز را مى‏فرمايد: 17 ركعت، نماز مستحب را گفته 51 ركعت، روزه 1 ماه، خمس را حدى، زكات را حدى، حج را حدى اما  براى ذكر حد قائل نشده، درباره ذكر انشاءاللّه‏ بعد صحبت مى‏كنيم، يكى ذكر لفظى، آدم يك ذكرى را انتخاب بكند مثلا مثل ذكر يونسيه، يك ذكرى‏بايد ماها داشته باشيم، حالا به ذوق خودمان انتخاب بكنيم يك ذكرى را «يا حى يا قيوم»، «لااله الااللّه‏»، يا ذكر يونسيه كه بعضى اوقات بايد برسد به آنجا كه كم كم دل هم بگويد وقتى ما مى‏گوييم «لااله الااللّه‏» دل هم با ما بگويد «لااله الااللّه‏» دل را استخدام بكنيم كه به آن مى‏گوييم ذكر قلبى، گاهى هم مراد از ذكر قلبى فكر است «تفكر ساعة خير من عبادة سنة» يا «من عبادة سبعين سنة» انسان يك مقدار فكر بكند فكر چى؟ اميرالمؤمنين ياد دادند از كجا آمدم؟ در كجا آمدم، براى چى آمدم؟ «رحم اللّه‏ امرأً عرف من اَين فى اَين الى اَين» به اين مى‏گويند ذكر قلبى، كه كم كم برسد به آنجا بشود ذكر عملى، يعنى بيابد خود را در محضر خدا، مخصوصا در وقت تكليف، موقع نماز يك تلاطم درونى، موقع نماز شب، خود به خود خواب موقوف، اصلا خوابش نبرد، موقع گناه يك تلاطم درونى، وحشت كند از اينكه ديگرى گناه بكند، تا اينكه كم كم برسد به آنجا كه راستى هم هستند خيلى‏ها را ديده‏ايم. مرحوم صدرالمتألهين در اسفار مى‏گويد ديدم دو نفر غيبت مى‏كردند، مثل تنور كه آتش از دهان آنها بيرون بيايد، اينجورى آتش بيرون مى‏آيد خب اين ذكر بايد باشد هم ذكر زبانى، هم ذكر قلبى، به دو معنا هم ذكر عملى، حالا اينها همه براى چى؟ قرآن مى‏فرمايد:«اقم الصلاة لذكرى»،«انا اللّه‏ الذى لااله الا انا فاعبدنى اقم الصلاة لذكرى» همه «لذكرى» براى توجه. ما در جلسه آخر كه خدمت استاد بزرگوارمان علامه طباطبايى بوديم يك دسته از فضلاء بودند ايشان وضع حالشان بد بود اما ايشان هميشه آن ادب جلسه را رعايت مى‏كردند دو زانو مى‏نشستند و گوش به حرف مى‏دادند با يك توجه خاصى، در جلسه حرفهاى معمولى آمد جلو، همين حرفهاى معمولى، مخصوصا حرفهاى معمولى در سياست، من ديدم با طبع ايشان و با وضع ايشان نمى‏خورد من به ايشان گفتم: آقا يك نصيحت به ما بكنيد تا از خدمت شما مرخص بشويم ايشان فرمودند: «فاذكرونى اذكركم» خيلى نصيحت بالاى است، يعنى به قول قرآن همه اين صدمات همه اين تكاليف همه اين ارسال رسل، انزال كتب، همين است، توجه، توجه، توجه. «فاذكرونى اذكركم» بله اگر راستى اين توجه آمد دست عنايت خدا مى‏آيد كار آسان مى‏شود اگر دست عنايت خدا نباشد حتما نمى‏شود اين راه را برويم «فلو لافضل اللّه‏ و رحمته ما زكى منكم من احدٍ ابدا و لكن اللّه‏ يزكى من يشاء» معلم اخلاق او بايد باشد و الا ما بخواهيم براى خودمان درست بشود نمى‏شود رحمت خدا مى‏خواهد فضل خدا مى‏خواهد بله اين «فاذكرونى» اين توجه اين منزل اول راستى اگر بتوانيم از آن بگذريم يكى از بزرگترين نعمتها براى ما پيدا مى‏شود دست عنايت خدا روى سرمان، براى پيمودن اين راه كه از مو باريكتر، از شمشير باريكتر، از آتش سوزانده‏تر، يك دفعه با يك جمله انسان سقوط مى‏كند چه سقوطى، يك دفعه انسان با يك عمل سقوط مى‏كند چه سقوطى حتما بايد دست عنايت خدا باشد همين جمله را خانم استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى نقل كردند كه دم مرگ، ايشان در حالى كه ما يك ساعت قبل رفتيم، خدمت ايشان، نفس مصنوعى بود، چشم‏ها بسته بود، در حال كما بود، اما ايشان مى‏گفتند دم مرگ ديگر همه چيز عوض شد، ديگر هوش حسابى، امابه جا لااله الا اللّه‏، گفتند: توجه، توجه، توجه، همان «فاذكرونى اذكركم» كه در هفت هشت روز قبل در خانه شان گفتند حالا توى بيمارستان، خيلى حرف خوبى است انصافا، توجه، توجه، توجه، حضرت امام روى اين توجه خيلى پافشارى داشتند و در اين اواخر در رسانه‏ها آدم مى‏ديد كه هى مرتب، مثل اينكه مى‏ديدند آخر كار است و بايد حرف را بزنند و بايد لبّ حرف گفته شود، لذا هى مى‏گفتند، همه جا محضر خداست، ما در محضر خداييم، ادب حضور بايد مراعات بشود، توجه توجه توجه. و اين منزل بهترين منزلهاست، بله اين را بايد توجه به آن داشته باشيم:

    تا كه از جانب معشوق نباشد كِششى       كُشش عاشق بيچاره به جايى نرسد

    همه خدا، توحيد افعالى، به ما مى‏گويد خدا، اگر هم بخواهيم بيفتيم توى راه از اين منزل اول بگذريم باز هم جذبه مى‏خواهد تا جذبه‏اى از جذبات حق نباشد نمى‏شود انسان به جايى برسد، اين جذبه‏ها خيلى خوب است، گاهى هم اين جذبه‏ها اعتابى است كه قرآن خيلى روى آن پافشارى دارد «لعلهم يتضرعون»، «لعلهم يتذكرون» عذاب است آن هم عذاب دردناك، سيل است طوفان است فقر، خشكسالى اما قرآن مى‏گويد: «لعلهم يتذكرون»، «ظهر الفساد فى البر و البحر» آخرش مى‏گويد «لعلهم يتذكرون» و من خيال مى‏كنم بزرگان هم گفتند كه اين امتحانهاى عتابى اين جدبه‏هاى عتابى، خيلى بهتر از جذبه‏هاى لطفى باشد هر دو خوب است هر دو جذبه است اما آن عتابها خيلى خوب است نقل مى‏كنند كه اين مرحوم آملا حسين قلى همدانى كه اين اسم خوبى نيست بايد همان محقق همدانى، آخوند همدانى، خيلى بالا بوده شايد 20 نفر مثل آقاى قاضى را تحويل جامعه داده، حالا بيش از اينها مى‏گويند ولى على كل حال خيلى عالى بوده از نظر علمى بالا هم بوده خيال نكنيد مثلا يك عارف، يك معلم اخلاق بوده نه از شاگردهاى خوب شيخ انصارى بوده و شيخ انصارى روى او خيلى حساب مى‏كرده، شاگردهاى شيخ خيلى روى آن حساب مى‏كردند و اين آقا يك روزى از حرم آمد بيرون(حرم مقدس اميرالمؤمنين) يك آدم لاتى بود به نام عبد فرّار و اين لقبش بود عبد فرّار، لقبش بود، اين رسيد به مرحوم آخوند، مرحوم آخوند به او سلام نكرد، مرحوم آخوند به او گفتند: «مااسمك» اسمت چيست؟ خوشا به حال اين جذبه‏ها، آن هم جذبه‏هاى عتابى، گفت كه من را نمى‏شناسى من عبد فرّار هستم، گفت«افررت من اللّه‏ او من رسوله» از چه كسى فرار كردى از خدا يا از پيغمبر، اين جذبه اين را گرفت ديگر عوض شد ذكرش هم عوض شد هى مرتب «افررت من اللّه‏ او من رسوله» تا نصف شب دق كرد مُرد، مرحوم آخوند آمدند درس گفتند: يكى از اولياء خدا از دنيا رفته بياييد برويم تشيع جنازه‏اش، درس را ايشان تعطيل كرد براى اين، آمدند ديدند كه بله اين مرده، اگر انسان بتواند از اين جذبه‏ها استفاده بكند و اين راه همان منزل اول، همين توجه يقظه، جذبه مى‏خواهد، حالا اصلا اين عبد فرار چه كار كرده بود؟ من نمى‏دانم اما حتما يك كارى يك گره‏اى، يك چيزى در كار بوده تا آن جذبه به زبان مرحوم آخوند همدانى برايش رسيده، بدون اين نمى‏شود. اما على كل حال اين جذبه را مى‏خواهيم و همين طور هم كه در روايات هم داريم در روايات هم داريم كه گناه را سبك نشماريد براى اين كه ممكن است يك گناه خيلى كوچك، يك نيش به خانمم، خطاب بشود ديگر تو را نمى‏آمرزم، اين خطاب بشود ديگر تو را نمى‏آمرزم يعنى كمى انحراف از راه مستقيم، ديگر نتواند توى راه مستقيم بيايد، ديگر اصلا از اين هفت منزل برود بيرون، زود هم انسان (گفتم از مو باريكتر است) زود مى‏رود بيرون، ديگر از آن طرف هم ثواب را سبك نشماريد، براى اينكه ممكن است يك ثواب اما خطاب بشود آمرزيدم ، يعنى ديگر توى راه هستى، دستت را مى‏گيرم، ديگر نمى‏گذارم حال انحرافى و اين خيلى به تجربه اثبات شده همين آخوند محقق همدانى شاگردهاش آمده بودند كربلا، يك آقا سيد سعيدى بود از علماى بزرگ تهران بوده اين از شاگردهاى مرحوم آخوند بوده در نجف، اين نتوانسته بود، بيايد با قايق آمده بود كوفه به كربلا، گفته بودند وسط راه، عربها ريختند توى قايق و يكى از اين عربها خيلى تنومند بود پهلوى من نشست عرقش هم خيلى بو مى‏داد، خسته بود، سرش را گذاشت روى شانه من خوابش برد، خيلى برايم سخت بود هم تنومند بود، هم عرقش بود مى‏داد، مى‏خواستم بلندش بكنم، مى‏خواستم بيدارش بكنم مى‏گفتم زوار حسين است، يك مسلمان است يك شيعه است و آن هم شاگرديها مى‏گفتند مرحوم آخوند تو صحبتش هى مى‏گفت (آسيد سعيد بارك اللّه‏، راه را پيمودى، خيلى جلو رفتى، بارك اللّه‏) گفتند نمى‏دانيم چى مى‏گويد: تا اول صبح آسيد سعيد كه آمد خود مرحوم آخوند پابرهنه رفت در را باز كرد، گفت آسيد سعيد بارك اللّه‏ ديشب خيلى راه را پيمودى، مى‏خواهيم. تا اين جذبه‏ها نباشد نمى‏شود انسان به جايى برسد، ما كاه هستيم، كاه ربا مى‏خواهيم، آهن هستيم، چه آهنى، آهنربا مى‏خواهيم و آن ديگر از طرف حق بايد باشد، جذبه‏ها از طرف او، همين حرف استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى خيلى خوب، توجه توجه توجه «الا انّ فى ايام دهركم نفحات الا فتعرضوا لها» بَه چه روايت خوبى، اين نفحات هست، اين جذبه‏ها هست، ما بايد خود را در معرض اين جذبه‏ها قرار بدهيم، راستى يك وقت مى‏رسد به آنجا، مى‏شود حربن يزيد رياحى، چه جور يك جذبه امام حسين آن را به كجا رساند، در حالى كه خيلى سقوط كرده بود، انصافا خيلى سقوط كرده بود، تصورش ممكن نيست كه چقدر سقوط كره بود، حالا هم جذبه امام حسين، جذبه ولايت، جذبه خدا،ديگر انسان نمى‏تواند درك بكند، كه چقدر بالا رفته حالا چى بوده چرا اينجور شده، نمى‏دانيم من خيال مى‏كنم آنجا احترامى كه به امام حسين كرد نماز پشت سر امام حسين خواند بعد هم امام حسين اسم مادرش را آورد آن اسم مادر امام حسين را نياورد، احترام به حضرت زهرا كرد، من خيال مى‏كنم اين يك ذخيره شد روز عاشورا، اين ذخيره يك جذبه شد از طرف حق، رساندش به آن‏جا كه به جز خدا نداند، جذبه از خدا، همت از خدا، همت و توفيق يك اختلافى هست در ميان بزرگان، همت مقدم بر توفيق يا توفيق مقدم بر همت، خيلى بحث مفصلى روى اين كردند آن كسانى كه اهل دل هستند مى‏گويند تا توفيق نباشد همت به كجا مى‏رسد، آن كسانى كه اهل تحقيق هستند مى‏گويند كه خب همه چيز دست ما، ما مختار هستيم، همت مال ماست تا خدا توفيق بدهد، ولى على الظاهر حرف هر دو درست است، توفيق توام با همت، همت توأم با توفيق، اما بيخودى خدا چيز به كس نمى‏دهد حالا اگر هم بخواهيم مورد جذبه واقع بشويم بايد يك كارى، يك چيزى كه مرضى امام زمان باشد يك چيزيكه مرضى خدا باشد توى كارهايمان داشته باشيم اين روايت خيلى روايت خوبى است، من تقاضا دارم اين روايت راخيلى به آن اهميّت بدهيد «الا انّ‏فى ايام دهر كم نفحات الا فتعرضوا لها» در معرض اين نسيم‏ها واقع بشويد كه اگر در معرض اين نسيم‏ها واقع شديد جذبه حق آهن را ربود، ديگر به همه جا، به هر كجا بخواهيم، لذا حتما مى‏توانيم برسيم. لذا اين سفر اول، اين منزل اول كه اسمش را گذاشتيم يقظه، خب اين خيلى مهم است، خيلى مهم به اين معنا كه گفتم اصلا قرآن مى‏فرمايد:«انااللّه‏ لااله الا انا فاعبدنى و اقم الصلاة لذكرى» خيلى مهم است همه 124 هزار پيغمبر آمدند براى همين توجه 124 هزار پيغمبر آمدند آن توجه گاهى مارا توجه دائمى بكنند، خيلى مهم است اما بدون كشش از پروردگار عالم نمى‏شود كِشش ما بدون كُشش او به جايى نخواهد و ما اگر بخواهيم كِشش از او داشته باشيم همان كه گفتم گناه را سبك نشماريم، ممكمن است در همين ثوابهاى كوچك خيلى چيزها باشد، دل يك كسى راخوش كنيم، با يك سلام، براى خدا يك مورچه را اهميت بدهيم من الان بگويم شما مسخره مى‏كنيد ديگر، مرحوم آميرزا جواد آقا را، يكى از شاگردهايشان براى من نقل مى‏كردند، آمد تو سالن، همين مدرسه آميرزا جعفر آنجا ايشان درس مى‏گفت، اما يك دفعه ديديم، تند برگشتند، رفتند و گفتند الان مى‏آيم، مارا معطل كردند رفتند و برگشتند بعد ما اصرار كريم آقا چى بود كجا رفتيد گفت يك مورچه به عبايم بود من اگر اين مورچه را اينجا رها مى‏كردم، سرگردان مى‏شد، رفتم خانه مورچه رارها كردم تا به خانه‏اش برسد، خب اينها براى ما گران است قبول كردنش، اما مثل آميرزا جواد آقا كه رسيده بود به جايى، طى كرده بود راه را، يك سگى را از توى لجن نجات دادن. اين مرحوم سيد، صاحب مسجد سيد خيلى بالاست، گفته بود طلبه بودم، دو سه روز چيز گيرم نيامد بالاخره يك پول قرض كردم يم مقدار نان و كله خريدم آمدم بروم حجره بخورم، ديدم يك سگى سه چهار تا بچه به پستانها و گرسنه است شير ندارد، گفتيم ما كه گرسنه بوديم حالا امروز هم گرسنگى، اينها را گذاشتم آنجا، مرحوم سيد گفته بود كه طولى نكشيد از رشت، از شفت، آمدند گفتند يكى از حاجيهاى آنجا مرده يك دهى دارد وصيّت كرده بدهد به شما، مى‏گفت حسابش را كردم همان روز كه من به اين سگ رسيدم، خدا اين جور به من رسيد، شد مسجد سيد، شد آن مرجعيت، ممكن است با يك غيبت يك مسلمانى را سرافكنده كردن، آبروى يك مسلمانى را لكه دار كردن، خطاب بشود ديگر نمى‏آمرزمت ديگر تو اين راه كه تو اين راهِ، دائما سقوط، اين جذبه‏ها را بايد خيلى اهميت بدهيم، حالا منزل دوم، منزل توبه است، اگر عمرى باشد براى جلسه بعد انشاءاللّه‏.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     
    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365