اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه
الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث
هفته گذشته بحث حساسى بود و اين بحث حساس را هم قرآن هم روايات خيلى دربارهاش داغ
صحبت كرده اندمثل مرحوم صدرالمتألهين در اسفار و بزرگانى چون مرحوم حاجى و امثال
اينها دربارهاش خيلى مفصل صحبت كردهاند بحث اين بودكه اين اخلاق ما اگر خوب باشد
ما را به صورت آدم يك انسان كامل وارد محشر مىكند به اندازهاى سرفراز است كه
«هاؤم اقروا كتابيه» و اگر اين اعمال ما، صفات و رذائل ما بد باشد به صورت انسان وارد
محضر نمىشود به تناسب آن رذيله به تناسب آن اعمال اين صورت بندى مىشود و وارد
محشر كه مىشود به صورت يك حيوانى است حالا آن كسى كه درندگى دارد مثلاً به صورت
سگ، آن كسى كه مال مردم خورى دارد به صورت روباه، بوزينه، آن كسى كه سر و كار با
اين فيلمهاى شهوتانگيز، موسيقىها و اينها به صورت ميمون و به قول پيغمبر اكرم
بعضى اوقات وارد محشر مىشود «اقبح من كل قردة و خنازير» و چيزى هم كه فهميده
مىشود از قر آن از عرفان از روايات اسلامى اينكه اين را مىشناسيد. مىدانيد اين
فلانى است اما به صورت سگ است، اين كسانى هم كه چشم بصيرت دارند در دنيا، راستى به
جايى رسيدند در حال ضرورت، اگر ضرورتى جلو بيايد مىتوانند اين را ببيند آدم است
يانه. البته هفته گذشته گفتم اين هفته هم مىگويم البته آن كسانى هم كه چشم بصيرت
دارند حق ندارند باطن را ببينند اگر يك ضرورتى جلو بيايد كه آن تصرف در جان مردم
يك تجويزى پيدا بكند و الا اين تصرف در جان مردم، تصرف در روح و باطن مردم اين
گناهش بيشتر از اين است كه تصرف در مال مردم بكند، لذا آن كسانى كه چشم بصيرت دارد
در اين دنيا اگر يك ضرورتى باشد مىتوانند بفهمند اين از نظر رذائل چه وضعى است
آيا آدم است كه خلاصه بحث بود. اما اين بحث را يك مقدار بيشتر بازش بكنيم معلوم
است خيلى بجاست، ما از نظر قرآن استفاده كنيم كه سه جور تجسم عمل داريم يك تجسم
عمل به همين كه اعمال ما يا نيات ما رذائل ما، تأثير مىگذارد روى ما و هويت ما را
عوض مىكند كه حالا باز هم بايد دربارهاش بحث بكنيم. يك تجسم عمل اينكه اعمال ما
اينها صورت بندى مىشود به تناسب صورت بندى مىشود قطع نظر از ما. لذا اگر اعمال
خوب است به صورت زيبا، اگر اعمال بد است به تناسب. به صورت حيوانى، به صورت چيز
موذى، كه معمولاً مثل علامه مجلسىها كه خيلى عرفان و فلسفه و اينها را قبول
ندارند، همه آيات همه روايات را اينجورى معنا مىكنند. يعنى تجسم عمل، قطع نظر از صاحب
عمل، آن اعمال به صورت متناسب صورت بندى مىشود. لذا مرحوم علامه مجلسى وقتى آيات و روايات (خيلى
هم آيات و روايات نقل مىكند) آيات و روايات را نقل مىكند مىفرمايد: تجسم عمل
يعنى اينكه «يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سؤء تودو لو انّ بينها
و بينه امدا بعيدا و يحذركم اللّه نفسه و اللّه رؤف بالعباد» مىفرمايد كه اين آيه
به ما اين را مىگويد:
اين سخنهاى چو مار و كژدمت مار و كژدم مىشود گيرد دمت.
علامه
مجلسى مخالف با مثنوى است. شعرش را نمىخواند خودش را مىخواند:
هر چه مىكارى همه روزه بنوش هر چه مىبافى همه روزه بپوش
اين سخنهاى چو مار و كژدمت مار و كژدم مىشود گيرد دمت
كه
اين حرف مثنوى هفت هشت تا شعر ديگر هم دارد از جاهاى فوق العاده رسا و عالى گفته.
از آيات و قرآن گرفته شده است انصافا اين جاى مثنوى علامه مجلسى تجسم عمل را
اينجور معنا مىكند كه همان در قبر، مونس خوب يا بد. همان در قبر، مار و عقرب اين
سخنهاى مارى ما عقربى ما، به صورت خوب مونس خوب اعمال خوب ما. همان روايتى كه
علامه مجلسى روايت را نقل مىكند مرحوم شيخ بهايى هم در چهل حديث يك بحث مفصلى در
اين باره دارد. بحثهايى خوبى هم دارد، كه در قبر ما، يا مونس خوب است يا مونس بد. اعمال
ما اگر خوب است مونس خوب تا روز قيامت، اگر بد است بد تا روز قيامت. رئيس طايفهاى
آمد خدمت پيغمبر اكرم گفت يا رسول اللّه نمىتوانم خدمت شما باشم، گاهى مىتوانم
خدمت شما باشم. يك سرمشقى به من بدهيد كه اين سرمشق هميشه در نظرم باشد پيغمبر
اكرم همين را فرمودند فرمودند: بدان هرچه بكنى مجسم مىشود. الان هست الا اينكه
آنهايى كه چشم بصيرت دارند صدرالمتألهين مىگويد ديدم دو نفر غيبت مىكنند آتش مثل
تنور از دهانشان بيرون مىآيد. آنهايى كه چشم بصيرت دارند مىبيند همين اعمال را
اينجا. حالا پيغمبر اكرم فرمودند: راجع قبرش بدان اعمال تو در قبر مونس تو هستند.
اگر خوب است خوب، اگر بد است بد. كه گفت يا رسول اللّه اجازه بدهيد حسان كه شاعر
مخصوص پيغمبر است انصافا خيلى شعرهاى شيرينى گفته. اجازه دهيد حسان اينها را به
صورت شعر در بياورد. چند تا شعر خوب حسان گفت. مرحوم محدث قمى در منازل الاخره (كه
انصافا خوب كتابى است اين منازل الاخره يك كتاب كوچكى است خيلى خوب است) كه به
مرحوم محدث قمى خوب مىخورد يك چند تا اشعار حسان گفت. به همين منظور كه پيغمبر
اكرم فرموده است و آن اشعار را آن رئيس عرب برداشت برد براى اينكه سرمشق زندگيش
باشد كه شيخ بهايى قضايايى را نقل مىكند. علامه مجلسى هم قضايايى نقل مىكند در
همين تخت فولاد يك قضايايى نقل مىكند و شيخ بهايى در چهل حديث مىفرمايد كه اين
تجسم ضرورت در دين اسلام است. يعنى مثل نماز كه يك امر ضرورى است تجسم عمل هم يك
امر ضرورى است يك قدرى بيشتر بايد در اين باره صحبت كنيم. اين دو قسم. قسم سوم يا
به تغيير ما هوى قسم اول، اعمال ما در همين دنيا، اگر اعمال خوب است عاقبت به خير
براى ما تأمين آتيه براى اولاد ما. خوش و خرمى در زندگى ما و اگر اعمال بد است غم
و غصه براى ما عاقبت نا به خيرى براى ما عاقبت نا به خيرى براى اولاد ما و اين يك
تجربه است كه افراد خوب اولادشان معمولا در رفاه هستند، عاقبتشان به خير است و
افرادى كه بد هستند اينها عاقبتشان نابه خير است. اينها در همين دنيا يك دنيا غم و
غصه، قرآن روى اين خيلى پافشارى دارد مثلاً قرآن مىفرمايد كه راجع به ملت، هم
راجع به فرد هست هم راجع به ملت. «ضرب اللّه مثلاً قرية امنة مطمئنة يأتيها رزقها
رغدا من كل مكان فكفرت بانعم اللّه فاذاقهااللّه لباس الجوع و الخوف بما كانوا يصنعون»
و اين جمله «بما كانوا يصنعون»، «بما كانوا يكسبون» راجع به دنيا بيش از 20 مرتبه
در قرآن تكرار شده و حتى تأثير روى دل انسان بگذارد دل انسان را كور بكند.«و اذا
تتلى عليهم آياتنا قالوا اساطير الاولين كلا بل ران على قلوبهم بما كانوا يكسبون»
بگو كور هستيد دل ديگر نمىتواند حكم بكند و الا قرآن اسطوره نيست، آنكه دل داشته
باشد نور قرآن را مىبيند. قرآن او را هدايت
مىكند اگر قرآن نمىتوان هدايت بكند براى خاطر اينكه دل ندارى. از اول دل نداشتى.
«بما كانوا يكسبون» گناه روى گناه دل تو را كور كرده دل تو را كر كرده دل تو
رانفهم كرده «كلّا بل ران على قلوبهم بما كانوا يكسبون» يك آيهاى در سوره انعام
است خيلى آيه رساست كه در اين آيه شريفه مىفرمايد: «فاى الفريقين احق بالامن ان
كنتم تعلمون» چه كسى استحقاق امنيت دارد اين امنيت در اينجا هم امنيت ظاهرى يك
نعمت بزرگ هم امنيت دل قدر متيقن دل است چه كسى استحقاق دارد يك زندگى منهاى غم و
غصه يك زندگى منهاى دلهره و اضطراب خاطر و نگرانى بعد خود قرآن جواب مىدهد «الذين
امنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم» آن مومنى كه متقى است آن مؤمنى كه ايمانش مشوب به
گناه نيست «اولئك لهم الامن و هم مهتدون» دست عنايت خدا روى سر اين. ديگر لغزش
نيست ديگر عاقبت به خيرى نيست، ديگر ذلت بعد از عزت نيست و بالاخره اين است مصداق
اين است «الا ان اولياءاللّه لاخوف عليهم و لاهم يحزنون» اولياء خدا راجع به اين
دنيا نه غم دارند نه غصه، نه نگرانى نه دلهره، نه اضطراب خاطر. اما بعكسش «لايزال
الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعه او تحل قريبا من دارهم» قرآن راجع به جهنم
مىفرمايد: «جهنمىها هرچه از غمى فارغ شوند داخل در غمى ديگر مىشوند. آتش جهنم
مثل نعمتهاى بهشتى متلون است يعنى انسان در بهشت نمىشود كه دو روز مثلاً يا دو تا
نهار يك جور بخورد. مثلاً در اينجا چلوكبابش يك مزه دارد اما در بهشت هر غذايى كه مىخورد
غذاى بعديش يك مزده ديگر دارد به قول حضرت امام اصلاً مقام جمع الجمعى همه لذتها
موجود است هر لذتى كه يك انسان بخواهد در اين ناهار هست تو اين ليوان آب هست هر
لذتى كه بخواهد «ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين» اين مقام جمع الجمعى در جهنم هم
هست «العياذ باللّه» كه آتشش فقط نمىسوزاند، نه آتشش يعنى غم و غصه يعنى دلهره،
يعنى نگرانى، آتشش يعى سوزندگى، آتشش يعنى كوبندگى، آنوقت قرآن مىفرمايد كه مرتب
عوض مىشود هرچه از غمى فارغ مىشود غمى ديگر اين آيه هم همين را مىگويد راجع به
دنيا «لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارع» دائما كوبندگى اين كوبندگى تمام
مىشود يك كوبندگى ديگر. اين غم و غصه تمام مىشود. هنوز تمام نشده يك غم و غصه
ديگر، لايزال. بعد قرآن مىفرمايد: كه بدبختى اينجاست كه «او تحل قريبا من دارهم»
زن و بچهاش هم به اين بدبختى گرفتار هستند آتش گيرانده است اين آتش هم خودش را
مىسوزاند هم زن و بچهاش را هم سوزندگى دارد براى خودش هم سوزندگى دارد براى زن و
بچهاش. نظير اين آيه در قرآن زياد است. زياد است. كه به او مىگويند تجسم عمل
مربوط به دنياى انسان و ما مىتوانيم تأمين آتيه كنيم براى اولادمان، مىتوانيم
تأمين شر كنيم براى اولادمان و اگر تأمين شر كرديم ديگر در آخرت عقوبتمان دو تا مىشود
براى آن مسلم است كه خداوند به او پاداش مىدهد اگر ظلم ما دست و پا گير بچه
هايمان شد مثل آتشى كه اگر برافروزيم، بچهام مىسوزد، اما البته پاداش دارد.
پاداش بزرگى خداوند به او مىدهد به خاطر اينكه تقصير نداشته اما عقاب اين پدر دو
برابر مىشود. يك عقاب مىشود براى خودش ظلمى كه كرد ظلم به نفس، يك عقاب هم
مىشود براى آتشى كه برافروخته بچه هايش سوخته. اين آيه مىفرمايد:«وليخش الذين لو
تركوا من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهم فليتقواللّه و ليقولوا قولاً سديدا»
مىخواهيد بچه هايت در رفاه باشند فليتقواللّه مىخواهيد بچهها در رفاه باشند و
ليقولوا قولاً سديدا يك دفعه يك زخم زبان من به تجربه برايم ثابت شده يك زخم زبان.
نه تنها خودش را در اين دنيا بدبخت كرده بلكه بچههايش هم نابود شدند. بچه هايش
بدبخت شدند. پيرمردى روشن ضميرى به من مىگفت من نوكر بودم ارباب داشتم اين ارباب كدخداى
آنجا بود. حكومت آنجا را هم داشت خيلى وضعش بالا بود، من ايستاده بودم آن حرف
مىزد باران گرفت باران خيلى تند بود او توى ايوان ايستاده بود من پايين ايوان.
باران مىآمد و اين بدبخت (بگذار بگويم بدبخت) نگفت بيا توى ايوان. حرفش را داشت
مىزد آن توى ايوان. من توى باران. دلم سوخت، خدا نكند دل يك كسى بسوزد. چهها
مىكند مىگويد طولى نكشيد يك قصرى كه چوبش را مردم آوره بودند آن قصر آتش گرفت
سوخت ماهى نكشيد عزلش كردند. مصادره اموال كردند. لات شد به گدايى افتاد همان سال تو
ماه مبارك رمضان من سفره را پهن كرده بودم. منتظر بودم مؤذن الله اكبر را بگويد.
يك دفعه ديدم همان با آن قدرت، پاى برهنه پاها تا زانو رفته بود توى گل. آمد توى
خانه من. آن تكبرش موجب شد سلام به من نكرد براى اينكه ارباب بود و من نوكر بودم
نشست پاى سفره بعد بنا كرد خوردن من خيلى به او احترام كردم اما يادم آمد از آن
آهى كه كشيدم و آن را به آنجا كشيده بعد مىگويد احترام خيلى بالايى به او كردم.
يك عدل برنج با كمى مخلفات دادم به نوكرم و همراش برد اما بالاخره همان كه (ظاهرا
در ملامحسن) لاتهن الفقير. از آن بترسد كه آن اهانت به فقير روزى برد تو را به زير
ببرد و او را آقا بكند مواظب زبانتان باشيد حتى توى خانه (بعضى اوقات آدم يك جمله
به خانم مىگويد خانم خجالت مىكشد يك دفعه همين يك جمله پدر انسان را در مىآورد
مواظب زبانتان باشيد. زبانتان خوش باشد. بعضى اوقات همين زبان خوش خطاب مىشود
آمرزيدمت خطاب مىشود سعادتمند كردم و اين آيه خب همين را مىگويد: «وليخش الذين
لو تركوا من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهم فليتقواللّه وليقولوا قولاً سديدا» اين
قضيه - را كه اين پيرمرد روشن ضمير به من گفت براى اينكه پسر وضعش بد بود آمد آنجا
چيزى مىخواست وقتى پسرش رفت قضيه را براى من تعريف كرد يعنى آن نكبتش اولادش را
هم گرفته بود به اين مىگويند تجسم عمل در دنيا. به تجربه هم اثبات شده. اعمال خوب
انسان را به مقامهاى بالا، بالايى مىرساند. اعمال بد انسان را به ذلتهاى بالا بالا
مىرساند. بحث خوبى است. لذا زنگ خطرى است براى اينكه ما جدا خودسازى بكنيم و تجسم
عمل به معناى اول كه گفتم معناى دوم كه عالم برزخ و امثال اينها باشد به معناى
سوم كه اصلاً تغيير هويت باشد اينها يك مباحث عرفانى اما قرآنى، اينها كه اين
بحثها را مىكنند افتخار مىكنند كه ما شاگرد قرآنيم. از همين جا پى مىبريم يك
كسى بى سواد امى، در ميان يك مشت بى سواد چى آورده چى مىگويد معجزات قرآن اين است
معجزه به اين كه شيخ الرئيس يا
صدرالمتألهين با همان مقامهايشان مىگويد افتخار مىكنم توانستم از قرآن اينجور
چيز بفهمم. صدرالمتألهين در يكى از كتابهايش چه عالى مىگويد بعد از اسفار بوده
مىگويد مدتى فلسفه مشا خواندم. متخصص در فلسفه مشا شدم ديدم تاريك است مدتى فلسفه
اشراق خواندم، متخصص شدم ديدم غرور است ضميمه كردم، حكمت متعاليه درست كردم هم مشا
هم اشراق اسفار يعنى حكمت متعاليه يعنى مشهود ديدم خطرناك است تمسك كردم استشهاد
كردم حكمت متعاليه را به عترت و قرآن آرام شدم «الا بذكراللّه تطمئن القلوب» از اينها
آدم پى مىبرد كه اين قرآن معجزه است اين 10، 20 تا معجزه كه تا روز قيامت معجزه
است. خدايا توفيق تحقيق، تدبر به همه ما در اين گونه آيات و روايات بلكه توفيق
تدبر در قرآن در روايات اهل بيت كه يك دريا عرفان است. خدايا به همه ما به
حوزههاى ما عنايت بفرما.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد.