اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه
الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث
ما در روزهاى چهارشنبه يك بحث مهمى بود در حساسترين بحثها واجبترين بحثها و آن بحث
خودسازى است كه از اوجب واجبات است ما صفات رذيله داشته باشيم. حالا اگر كوشا شديم
به اندازه وسعمان و نتوانستيم صفات رذيله را رفع بكنيم خب معذوريم، چارهاى نداريم
اما بايد تا عمر داريم تا دم مرگ اين خودسازى باشد حالا حسادت باشد يا تكبر، منيّت
و خودخواهى باشد يا رياستطلبى و پول پرستى، سوءظن به ديگران باشد و يا صفت رذيله ديگر
اينها خيلى هم هست. توى آن كتاب اخلاقى كه من نوشتهام چهل صفت رذيله داريم شايد
هم بيشتر باشد حالا تا آن اندازهاى كه من بررسى كردم اين صفات رذله آدم كش است از
هر سمى كه جسم را از بين مىبرد و از هر سمى براى روح خطرناكتر است و بعضى اوقات
هم خودنمايى نمىكند اما به جايش يعنى آنجا كه مىخواهد به جهنمش ببرد يعنى توى
امتحانها، خودنماى مىكند و توى آن خودنمايىها رفوزه مىشود. لذا بر فرض هم
بتواند خوددارى بكند اما توى امتحانها ديگر خوددارى هم نمىتواند بكند و رفوزه
مىشود چه رفوزه شدن مىگفتم يك دفعه به حضرت آيت اللّه گلپايگانى مىگويد من و
تو مثل هم چرا تو اين جورى شدى من اينجورى پس بنابراين خدا عادل نيست. آقاى گلپايگانى
مىگفتند كه مىگفت اين خدا عجب ظالمى است آنجا كار مىكند و راستى هم يك وقت يك
تعارضى پيدا بشود برادرش را مىكشد. پسرش را مىكشد اينها را خيال نكنيد. استثناء
است. يك زن دو تا بچه داشت مثل ما. دو تا بچه را توى حمام خفه كرد پناه بر خدا چه
قساوتها پيدا مىشود اگر صفت رذيله گل بكند ديگر اينجورى است رحم و رأفت همه چيز
را زير پا مىگذارد. لگن را پر از آب كرده سر بچه را توى آن لگن آب در مقابل بچه
ديگر. آن داد مىزند، آن بچه را خفه كرد. دومى را همين جورى خفه كرد بعد بالاخره
او را گرفتند چرا چنين كردى مىگفت كه وقتى شوهرم مىآمد خانه سرگرم اينها مىشد
محلى به من نمىگذاشت حسادتم گل كرد بچهها را كشتم. خيال نكنيد ديوانه است. نه
آدمى كه صفت رذيله داشته باشد راستى سفيه است. راستى عقل ندارد همان است كه امام
صادق عليهالسلام به اسماعيل پسرشان كه پولش را داده بود به يك كسى. پول را خورده
بود. گفت مگر نگفتند كه شرابخوار است. گفت حالا شرابخوار است چه كار به مضاربه
دارد گفت آخر سفيه است و قرآن مىگويد كه پولت را دست سفهاء نده و بعد امام صادق
مىفرمايد: چه سفيهى بدتر از شارب خمر. خيلى حرف خوبى است بعضى اوقات صفات رذيله
آدم را كر مىكند. كور مىكند آدم را گنگ مىكند «اولئك كالانعام بل هم اضل» فقها و
مفسرين همه و همه اين«اولئك» نظير اين كه در قرآن زياد است« اولئك كالانعام بل هم
اضل». يا «يأكلون كما تأكل الانعام»، «مثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه
يلهث» را گفتند خدا به اين فحش داده است براى اينكه از بس بد است خدا به او گفته،
سگ برو گم شود. همين جور كه در روز قيامت هم مىگويد: «اخسئوا و لا تكلمون»
مىگويد گم شويد «فحش است» ولى من خيال نمىكنم اين باشد يك معناى دقيقترى هم هست
و آن اينكه «اخسئوا و لاتكلمون» در جهنم اينها سگ هستند آن صفات رذيله سگشان كرده يا
در دنيا هم سگ بودهاند آنها كه چشم بصيرت داشتند مىتوانستند ببينند اين سگ است
لذا اگر قرآن مىگويد كه: «ولقد ذرأنا لجهنم كثيرا من الاجن و الانس لهم قلوب
لايفقهون بها و لهم اعين لايبصرون بها و لهم اذان لايسمعون بها اولئك كالانعام بل
هم اضل» اين فحش نيست بلكه واقعيت است بدتراز حيوان اين بدتر از كور اين بدتر از
كر است، چه كسى؟ آن كه صفت رذيله كورش كرده كرش كرده لذا اين از نظر روحى نه چشم
دارد نه گوش دارد نه زبان دارد«اولئك كالانعام بل هم اضل» اين مثل چهارپايان از
چهارپايان پستتر روايت داريم كه مرحوم صدرالمتألهين در اسفار در تجسم عمل روايت
را نقل مىكند مىفرمايد: بعضىها مىروند صف محشر«اقبح من كل قردة و خنازير» آن
صفات رذيله اين را هفت گرگش كرده، هفت سگش كرده. بعضىها اينجورى هستند دنبالش هم
همين است لذا قرآن مىگويد:«اولئك كالانعام بل هم اضل» اخبار است نه انشاء. در
حقيقت فحش نيست قرآن كه فحش بلد نيست بدهد،«فحش نيست اخبار است كه آقا آدمى كه صفت
رذيله داشته باشد اينجورى است«ان شرّالدّواب عنداللّه الصم البكم الذين لايعقلون»
انصافا حالا بينى و بين اللّه اين بوش اين صدام اينها بدتر از ميكروب سرطان هستند
يانه؟ در زمان معاصر ما ايدز درست شده، شما را به خدا قسم بوش بدتر است يا آن ميكروب
ايدز. ميكروب سرطان بدتر است يا اين ميكروب استكبار جهانى. ميكروب مىآيد خب حالا
بگوييد مسرى هم بشود يك مملكت را هم بگيرد اما كارى كه آن با مملكت مىكند با زن و
بچهها مىكند هيچ ميكروبى نمىكند «انّ شرّ الدواب عنداللّه الصم البكم الذين
لايعقلون» آنكه صفت رذيله نمىگذارد تعقل داشته باشد نمىگذارد تفكر داشته باشد
صفت رذيله او را كور كرده، كر كرده گنگ كرده خب معلوم است اين پستتر از هر چه شما
تصور پيدا كنيد پستتر از هر گرگ بيابان، پستتر از هر عقرب مسلم شما ديديد بعضى
اوقات نيش مىزند. بعضى اوقات اگر عقرب نيش بزند اينقدر درد ندارد و دل انسان را مىسوزاند
خب اين عقرب است آنهايى كه چشم بصيرت دارند مىبينند عقرب گنده را. در جهنم
عقربهايش خيلى گنده است بعضى اوقات عقربى است كه هزارها نفر را مىكشاند به دهانش.
و عقرب گاهى عقرب است گاهى مىگزد. اما يكدفعه.
اين سخنهاى چومار و كژدمت مار و عقرب مىشود گيرد دمت
راستى
اين صحبتهاى اينقدر نيش دار اينقدر آبروريز. مسلم است اين سخنهاى آبروريز. اين
پستتر از هر كژدمى است، پستتر از هر كژدمى است، پستتر از هر مارى است، مار نيش
مىزند اين آقا را مىكشد اين بدتر است يا اين آقا نيش بزند اين را از هر هستى
ساقط بكند. آبرويش را ببرد تهمت بزند آبرويش را ببرد. زن آمده بود پيش من (از اين
چيزها من زياد دارم) زن آمده بود پيش من مىگفت كه تهمت زدم به عروسم. پسرم عروسم
را طلاقش داد دلم حال آمد. خب دلش حال مىآيد. خودش مىگويد تهمت زدم. به يك زن
عفيفى به يك زن نجيبى. اما عروس و مادر شوهرى زبانها را تيغ دار كرده حالا اى كاش
زبان تيغ دار بود. رسانده به اينجا تهمت مىزند و علنا مىگويد من ديدم جوان تو
اتاق بود از صبح تاشب. خب معلوم است ديگر. مرد هم غيرتش اقتضا نمىكند ديگر اين زن
توى خانهاش باشد. زنش را طلاق مىدهد بعد هم اين مىنشنيد مىگويد دلم حال آمد. اگر
قرآن 11 تا قسم مىخورد بعد 11 تا قسم مىخورد«قد افلح من زكيها و قد خاب من
دسيها» هيچ تعجب نكنيد يعنى خيال مىكنيد اينها كه آمدند كربلا حسين را
نمىشناختند نمىشود حسين اتمام حجت نكند
لذا در مقاتل مىخوانيم كه ابى عبداللّه الحسين چندين مرتبه هم اصحاب، هم خودشان چندين
مرتبه اتمام حجت كردند على اصغر را هم بردند براى اتمام حجت. تمام قضايا تمام شد
اما باز هم دلش مىسوزد براى اين مردم. و دل سوختگى به اندازهاى كه دو دفعه در
آخر كار خودشان با عمامه پيغمبر با شتر با لباس پيغمبر رفتند ميدان و به عبارت
ديگر. ديگر مجلس را بزمى كردند نه رزمى خب چه كردند. ديگر حالا با معجزه آمدند جلو
آن وقت تا حالا جنگ بود و جهاد و اتمام حجت قبل و حالا با ولايت تكوينى آمدند
ولايت تكوينى همه خفه شدند حتى زنگها از كار افتاد. صدايشان هم به همه رسيد ولايت
تكوينى به همه رسيد مثل ما يك روضه خواندند اول يك روضه خواندند، آى مردم من حسين
هستم، مرا مىشناسيد، هستند در ميان شما كسانى كه مىديدند من روى شانه پيغمبر مىنشستم.
پيغمبر مرا مىبوسيد، مىبوييد. من چه حلالى را حرام كردم، چه حرامى را حلال كردم
من چه كار كردم، آن وقت شاهكار ابى عبداللّه اين خطبه شان را خواندند. آن ولايت
تكوينى را برداشتند. ببينند كه درست مىشوند يا نه، ديدند، همان است كه هست، فحش
مىدهند به امام حسين داد مىزنند مسخره مىكنند دو دفعه امام حسين ولايت تكوينى
كردند همه را ساكت كرند، حتى زنگها را از كار انداختند و صدايشان هم به همه رسيد،
نصيحت كردند، نصيحت چى. اينكه اين دنيا بى وفاست، آنها را ترساند، اگر من را بكشيد
كشته مىشويد نابود مىشويد اصلاً بلاى براى شما مىآيد مصيبت براى شما مىآيد،
نمىشود كه من حسين را بكشيد اين همه را كه كشتيد باشد من توبه شما را قبول مىكنم
يك مقدار هم اينجور. باز ولايت تكوينى را برداشتند ببينند چه جور شد ديدند نه حسين
بس است. هوا گرم است كار را تمام كن. اين حرفها چيست مىزنيد، اينها آدم هستند
اينها نماز شب مىخواندند. اينها نماز جماعت مىخواندند اينها راستى ادعاى اسلام
مىكردند بعد امام حسين ولايت تكوينى كردند برايشان روضه خواندند آى مردم حالا شما
با من جنگ داريد من با شما جنگ دارم. اين زن و بچه چه مىگويند، اينها چه كار
كردند چرا بايد صداى العطش العطش از اينها بلند باشد. گوش بدهيد به خيام حرم. گوش
هم به آنها دادند. كه بچه هايى كه توى خيام العطش العطش مىكردند صدايشان برسد. خب
تمام شد، حالا چى مالك بن يسر جلو آمد از طرف آنها اول شماتت كرد بعد هم سنگى به
پيشانى امام حسين زد. پيشانى امام شكسته شد خب نمىشود، نشد بعد آمدند پشت خيام
حرم گفتند زينب تو بيا. زن بچه نيايند و نگاه كرد زينب مظلومه گفتند: آقا جان شما
رفتيد براى منبر رفتن، رفتيد براى تبليغ مگر نگفتيد، مگر خودتان را معرفى نكرديد.
گفت چرا. همه را كردم اما نمىشود «ملئت بطونهم من الحرام استحوذ الشيطان فانسيهم
اللّه» بعد هم با حضرت زينب درد و دل كرد كه زينبم، سنگم زدند، چرا اينجورى شد
اگر قرآن مىگويد «اولئك كالانعام بل هم اضل» به قول آن عالم جليل فرموده بود اگر بل
هم اضل را نگفته بود دق مىكردم، خيلى آدمها بدتر از سگ هستند بدتر از گرگ هستند به
صورت الاغ مىآيد صف محشر. چرا براى اينكه در دنيا بى تفاوت بوده. بى تفاوت هر چى
شده، شده. هركى زمين خورده، خورده طورى نيست، هر وضع نكبت بار اخلاقى به ما چه. ما
يك نان براى زن و بچه درست بكنيم بس است خب معلوم است اين بدتر از الاغ است. الاغ
اقلاً يك بارى براى صاحبش مىبرد اين ديگر آن بار را هم براى خدا نمىبرد. لذا
بايد ما مبارزه كنيم همان كه پيغمبر اكرم فرموده. «مرحبا بقوم قضى الجهاد الاصغر و
عليهم بالجهاد الاكبر قيل يا رسول اللّه و ما جهاد الاكبر قال جهاد النفس» مشكل
هم هست خيلى مشكل است اين مثالهاى عوامانه اگر شما بخواهيد راستى اين مثالها را
بياريم. مثل همان كه شيرين و فرهاد نمىدانم كوه را تونل زده تا شيرين را ببرد آن
طرف كوه. براى اينكه معشوقهاش بود راستى خودسازى اينجورى است. خيلى مشكل است اما
همه ما بى تفاوت هستيم. چيزى كه به فكرش نيستيم اينكه بايد حسود نباشيم بايد پول
پرست نباشيم اگر آدم پول پرست شد كارش مىرسد به اينجا. مىداند اين مرد وضعش بد
است مىداند بچه دارد عيال وار است مىداند مىخواهد دختر شوهر بدهد مىداند پسرهايش
روى دستش ماندند. مىداند خانه ندارد. همه اينها را مىداند رفيقش هم هست. اما بى
وفاست. حالا اين مىداند، اين 1 ميليون دارد و ديروز از بانك گرفته شب مىرود اگر
شد 1 ميليون را مىدزدد. اگر نشد پول را مىبرد. اين آدم را مىكشد چقدر از اينها زياد
است هيچ عقربى اينجور نمىكند كه اين مىكند. اگر صفت رذيله پول دوستى و رياست
طلبى و استكبار جهانى بارها مىگويد آقا اين صربها دارند هرزه گوينها را مىكشند.
مظلوم مىكشند. زن مىكشند، متجاوز هستند مىگويند چون منافع مادى ما آنجا نيست هر
كارى مىخواهند بكنند، اما صدام مىآيد كويت. ناگهان عالم به هم مىخورد چون منافع
مادى در كويت دارد بعد هم به قول مقام معظم رهبرى براى نفت حمله مىكند عراق را
مىگيرد اينجورى كه مىبينيد الان وضع عراق شده. اينها از كجا سرچشمه مىگيرد پول
پرستى، رياستطلبى، خودخواهى، منيّت. اين منيّت خودخواهى، شب جمعه به مناسبتى در
مسجد حكيم مىگفتم راستى اينجورى است اگر آدم خودخواه و خود پرست باشد اين است يكى
از بزرگان اسمش را نمىآوردم، گفته بود كه من شب فكر كردم اينكه ابى عبداللّه
الحسين اين قدر تعريف اصحابش را كرده خب من هم مثل آنها. من هم اگر قضيه كربلا
بيايد جلو، من هم مثل آنها شب خواب كربلا را ديدم. خب همه رفتند 72 تن باقى
ماندند، اين هم باقى مانده. الحمدللّه ما هم شديم 73، جنگ آمده جلو بنا شد يك
عدهاى بايستند در مقابل امام حسين. براى اينكه آقا امام حسين نماز بخواند يكى از
آنها هم اين آقا شد، تير شروع كرد به باران باريدن. اين سرش را گرفت پايين براى
اينكه تير به سرش نخورد. به سر ابى عبداللّه بخورد. از خواب پريد بالا. ديد نه
بابا. مگر مىشود انسان خودخواه نباشد، مگر مىشود كسى مثل مسلم بن عوسجه باشد مثل
حبيب بن مظاهر باشد، مشكل است اما مبارزه كردن با آن واجب است از اوجب واجبات است
و همه حتى ماطلبهها به فكر اين جهاد با نفس. جهاد اكبر نيستيم شد شد، نشد نشد،
نيستيم خدايا راه مشكل است از موباريكتر از شمشير برندهتر از آتشسوزاندهتر ما
هم مىدانيم بايد توى اين راه برويم اما به فكرش نيستم. خدايا توفيق خودسازى،
توفيق عبوديت، توفيق اينكه ما بتوانيم مبارزه كنيم لااقل به طورى كه مقصر نباشيم
به همه ما عنايت بفرما.
و صل اللّه على محمد و آل محمد.