اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه
الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث ما دربارهاين بود كه چه جور مىشود تهذيب نفس كرد اين
راه از مو باريكتر از شمشير برندهتر از آتش سوزاندهتر را چه جور مىشود رفت اما
از آن طرف هم اين امر از اوجب واجبات را چه جور مىتوانيم خدا را از خودمان راضى
بكنيم، امام زمان را از خودمان راضى بكنيم يك مقدارى دربارهاش صحبت كردم آن بحثى
كه امروز داريم بحث فوق العاده مهمى هم است كه ما پايهريزى كنيم براى خودمان و
اولادمان، فقط به فكر خودمان نباشيم و اين تربيت اولاد، اولاد را در راه سعادت
انداختن اين هم براى مااز اوجب واجبات است، و بايد چهار چيز مراعات بشود كه ماها
از اين واجب برائت ذمه پيدا بكنيم 1 - قانون وراثت، بايد توجه داشته باشيم كه اگر
ما حسود هستيم بچه ما معمولاً حسود بار مىآيد اگر زن ما يك آدم متكبر، خودنماست،
بچه معمولاً اين جورى است و اين قانون وراثت يك قانون فوق العاده مهمى است همه قبول
دارند مردم هم قبول دارند مردم عوام و اسلام هم روى آن خيلى پافشارى دارد روى
قانون وراثت، زن از چه طايفهاى بگيرى. اگر آن طايفه حسود هستند نگير. اگر جبان
هستند نگير منتها اگر اين دختر در ميان آنها تربيت شده طائفه بىفرهنگ هستند از
آنها دختر نگير به آنها زن نده. حتى مرحوم فيض يك روايت نقل مىكند، اينكه ملك
مصور مىآيد در شكم مادر و صورت بندى مىكند بعد مىگويد خدايا پسرش كنم يا دختر،
خطاب مىشود پسر يا دختر بعد از طرف خدا مىگويد سرنوشت اين را توى پيشانى اش
بنويس، و مرحوم فيض «الشقى شقى فى بطن امه و السعيد سعيد فى بطن امه» را اينجورى
معنا مىكند كه اين دل مادر اين صفات مادر اگر خوب باشد يا بد باشد به اين بچه
منتقل مىشود لذا نطفه در حالى كه اوول دارد، اسپرم دارد نطفه زن در حالى كه اسپرم
دارد يك چيز ديگر هم دارد و آنها انتقال مىدهند هم صفات ظاهرى را و هم صفات باطنى
و همه شما مىدانيد بچه يا به پدر مىرود يا به مادر، خيلى كم است، مىگويند يك جا
و آن جا كه العياذ باللّه پدر در وقت جماع كردن به فكر زن ديگر باشد و زن به فكر
مرد اجنبى باشد آن وقت شكل را تفاوت مىدهد اما بالاخره آن كسانى كه قيافه شناس
هستند خوب مىشناسند خوب مىفهمند كه اين بچه مال چه طايفهاى است معمولا يا به
مادر مىرود يا به پدر. يا به دايى مىرود (به حسب ظاهر) اما همان هم كه به دايى
رفته خب معلوم است كه زنها، حتى زنهاى بى فرهنگ مىدانند اين بچه مال كيست
مىگويند اين بچه فاطمه خانم است، مثل بابايش است از اينها زياد است خب علم هم
مىگويد درست است اما علم و اسلام يك چيز بالاتر مىگويد همين جور كه صفات ظاهرى
را منتقل مىكند اگر تو شش انگشتى هستى بچه ات حتما شش انگشتى است خيلى كم پيدا
مىشود نباشد همين جور اگر حسود هستى حسادت به اين بچه منتقل مىشود از اول روح
حسادت توى اين بچه هست و آدم مىبيند كه بعضى از بچهها چقدر خودخواه هستند حتى
بعضى از بچهها، تنها بچهاى را كه به دنيا آمده خفهاش مىكند. اينها همه حسادت
است صفات خوبش هم همين جور است، صفات خوبش هم آن انتقال كننده توى نطفه، اينها
انتقال مىدهند و زمينه درست مىشود براى سعادت يا براى شقاوت «السعيد سعيد فى بطن
امه و الشقى شقى فى بطن امه» اقتضا را مىخواهد بگويد علت تامه را كه نمىخواهد بگويد
همان هم كه مرحوم فيض روايت را نقل مىكند توى پيشانى مادر نگاه كن و سرنوشت را
بنويس، اقتضائات را مىگويد يعنى اگر حسود هستى بدان بچه ات توى سنگلاخ است اگر يك
آدم مهربان و خيرخواه هستى بدان بچهات را توى راه آسفالت انداختهاى اگر يك آدم
گناهكارى، دلت سياه است بدان بچه ات را سياه مىكند، تو سنگلاخ است و اگر هم راستى
يك آدم پاكى باشى خب پاك هستى و بچه پاك است، از نظر اقتضا و اين قانون وراثت دو
چيز به ما مىگويد: 1 - اگر مىخواهى بچه درست كنى بايد حسود نباشى اگر مىخواهى زن
بگيرى بايد متكبر نباشى براى اينكه قانون وراثت مىگويد تو بدبخت هستى بچهات هم
بدبخت مىشود اينها انصافا همهاش مشكل است اما چيزهائى نيست كه ان قلت قلت توى آن
باشد و بحث طلبگى باشد نه بابا اينها مسلم
است قطعى است و هم از نظر علم قطعى است علم الان روى قانون وراثت خيلى بحث كرده يك
وقتى قانون وراثت را مىگفتند مختص صفات ظاهرى است اما حالا مىگويند نه. ژست اين
خانم و آقا به عبارت ديگر آن اوول كه مال آقاست آن اسپرم كه مال خانم است يك آدم
كوچولو است الان در ميكروسكوپها مىبينند در تلسكوپها مىبينند، يك بچه به تمام
معنا الا بچه كوچك، خب اين به عبارت ديگر بابا است «الولد سر ابيه» بَه چه رواياتى
توى مسأله داريم و به اين روايتها خيلى اهميت نمىدهيم «الولد سر ابيه» قانون وراثت
هم مىگويد «الولد سر ابيه» يعنى راستى اگر شما را كوچك كند همان تك سلول مىشود
يا همان اسپرم مىشود كه تك سلول است چنان كه اگر آن تك سلول را يك دفعه بزرگ كنند
شما مىشويد هم از نظر ظاهر هم از نظر باطن، خب ديگر كم كم توى شكم مادر بچه بزرگ
مىشود آدم مىبيند «الولد سر ابيه» هم از نظر رفتار و كردار، هم از نظر شكل و
شباهت، هم از نظر ژست و قيافه و طرز راه رفتن اينها همه را كه مىبينيم، مىبينيم
هم حسابى حسود است چون باباش حسود است مىبينيم متكبر است چون بابايش متكبر است خب
اينها معنايش اين است كه ما بايد اگر راستى مىخواهيم اولاد صالح و شايسته تحويل
جامعه بدهيم، بايد اول خودمان را درست بكنيم حيف كه جمهورى اسلامى بايد روى اينها
حساب بكند كه نمىكند خب اول آزمايش خون، خيلى كار خوب است، آزمايش خون مىكند از
مرد مىفهمد اين بچه چه مىشود اما از نظر جسمى، اى كاش يك جايى هم مربوط به
طلبهها مىآمد آزمايش روحى مىدادند كه اين پدر و مادر كه مىخواهد بچه درست بكند
چه مىخواهد درست بكند، راجع به آزمايش جسمى الان ترقى هم كرده خيلى خوب است خيلى
تشكر هم مىكنيم خيلى هم بايد تشكر بكنيم كه راستى تميز مىدهند اين بچه از نظر
جسمى سالم است يا نه حتى مثلاً اين بچه آيا فلج مىشود يانه، عقب مانده مىشود
يانه خب اينها را الان خوب تشخيص مىدهند و مىنويسند كه ازدواج بكن يا ازدواج
نكن، اسلام مىگويد كه خيلى خوب است اما از نظر روحى هم ما بايد آزمايشگاه داشته
باشيم خودمان يا دولت جمهورى اسلامى كه اين مردى كه مىخواهد اين زن را بگيرد اين
زن چه كاره است كيست؟ چيست؟ عفت و بى عفتى تأثير دارد اين مرد غيرت و بى غيرتى
تأثير دارد و اين مرد و اين زن از نظر فضائل و از نظر رذائل تأثير دارد مقتضيات و
ما اگر روايت اينجورى را جمع بكنيم خيلى مىشود «السعيد سعيد فى بطن امه و الشقى
شقى فى بطن امه» و متأسفانه ما آن را برديم توى علم كلام و فلسفه و معنايش چيست و
بالاخره درست كرديم كه معنايش اقتضاست كه مرحوم آخوند يك مقدار بيشتر از اينها
مىگفتند كه نبايد گفته باشند ولى بالاخره روى اين روايت «الولد سر ابيه» سرنوشت
اين بچه روى پيشانى مادر و امثال اينها و اينطور كه مرحوم فيض در صافى نقل مىكند
«يصور فى الارحام كيف يشاء» اين را يك معناى عام مىداند مىگويد «يصور فى الارحام
كيف يشاء» اين است كه اين اگر به حسب ظاهر يصور به تصوير پدرش يا مادرش، از نظر
معنويت هم يصور آن هم به صورت پدرش يا مادرش. لذا ما بايد از اين نظر اهميت بدهيم،
از يك نظر ديگر كه شايد مهمتر از اين باشد تربيت اولاد «ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم
و اهليهم يوم القيامة الا ذلك هو الخسران المبين» اين قرآن است ديگر «يا ايها
الناس قو انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس و الحجارة اعدت للكافرين» اين قرآن
است ديگر نمىشود كه ما همين جورى به اميد خدا بچه بزرگ شود بعد هم برود دبستان و
دبيرستان و دانشگاه. آن دربيايد كه نمىخواهيم وظيفه خيلى سنگين است و اين تربيت
از كجا شروع مىشود از قبل از انعقاد نطفه بايد شروع بكنيد. لذا اين كسانى كه
تربيت اولاد نوشتند از آن بالا بالا نوشتند تو كه مىخواهى زن بگيرى تو كه
مىخواهى شوهر كنى اول بين آدم هستى يا نه برو دنبال زن گرفتن و شوهر كردنت اما
اگر آدم نيستى اول خودت را آدم بكن و بدان كه اگر آدم نكنى آن تك سلول عين توست
اگر تو فشرده و كوچك بشوى او مىشود علماى علم اخلاق اين كتابى كه من نوشتم راجع
به علم اخلاق از آنجا شروع كردم خب اين قانون وراثت تأثير بسزايى در سرنوشت اولاد
دارد و ما بايد از آنجا شروع بكنيم. 2 - آن هم كه خيلى تأثير به سزا دارد غذاى
حلال است و جايش خالى است خيلى تأثير دارد و مىدانيد به چه اندازه براى همان بحث
قبلى و الان راجع به حضرت زهرا
عليهاالسلام وقتى قرار شد نور فاطمه به حضرت خديجه منتقل شود يا رسول
اللّه بايد تنها بمانى يك رياضت 40 شبانه روزى حضرت خديجه هم اين رياضت را بايد
تحمل بكند با هيچ كس نبايد تماس داشته باشد لذا شب چهل و يكم كه در زد گفت كيست؟ كسى
كه حق ندارد جز رسول خدا به اين خانه وارد بشود لذا حضرت خديجه، توى خانه چهل
شبانه روز رياضت، پيغمبر اكرم هم در حرا، چهل شبانه روز رياضت خب حالا پيغمبر اكرم
كه گناهكار نبود، اما بالاخره «انه ليغان على قلبى فاقول استغفراللّه سبعين مرة»
مىخواستند اين كدورتها نباشد. اين همان بحث اول ماست اما وقتى كه به پيغمبر اكرم
خطاب شد كه امشب نور حضرت زهرا بايد به حضرت خديجه منتقل شود آمد خانه غذا از بهشت
آمد و حضرت خديجه و حضرت پيغمبر اكرم آن غذا را خوردند نور حضرت زهرا به حضرت خديجه
منتقل شد كه غذا تأثير دارد خيلى تأثير دارد و غذاى حرام و غذاى شبه ناك است كه
اين بچه را در سنگلاخ عجيبى مىاندازد خودمان را هم در سنگلاخ عجيبى مىاندازد و
راجع به اين غذاى حرام كه اين قدر سفارش شده كه يك لقمه حرام نخوريم اجتناب بكنيم
بهتر از اين است كه 2000 هزار نماز مستحبى بخوانيم تأثير مىگذارد عجب تأثير دارد
اين از قضيه شريك راحت نگذريد اين شريك، عابد و زاهد و مسلمان و خيلى بالا بود و
متوكل مىخواست ببردش و بالاخره هم بردش. خواست قاضى القضات بشود رئيس قوه قضائيه
گفت نه بابا. دستگاه تو ظلم است من اصلا اين كاره نيستم من بايد دنبال عبادت باشم
معلم بچه هايم شو، گفت نه بچههاى تو كى هستند كه من معلم آنها بشوم موقع نهار يا
موقع شام شد گفت شام را بمان گفت نه من غذاى تو را نمىخورم گفت نمىشود ديگر، اول
و دوم را كه نپذيرفتى اين سومى را حتما بايد پيش من باشى. بالاخره شام را به او
داد رفت خانه (مثل آسيد محمّدباقر درچهاى كه آن غذاى شبهه ناك را قى كرده بود) به
جاى اينكه غذا را قى كند نكرد و گل كرد وقتى گل كرد گفت آقا چه اشكال دارد من بروم
توى دستگاه متوكل و راستى به فرياد مردم برسم (توجيه) شيطان توجيه مىكند خود ما
از شيطان بدتر هستيم در توجيه كردن آقا چه اشكال دارد من بچههاى متوكل را درس
بدهم خب من درس دينى مىدهم. فردا صبح آمد گفت من هم اول را قبول دارم هم دوم را.
رفت ديگر. رفت شهريه را گذاشته بودند صدهزار درهم و يكدفعه رفت بگيرد يكى از
دينارها خراب بود كم بود. چك چك كرد آن گفت صدهزار درهم مىگيرى براى هيچى چك
مىزنى، چه مىگويى ارث بابايت را مىخواهى گفت نمىدانى چى دادم دين دادم پول
مىگيرم بايد چك چك بكنم رفت ديگر، رفت غذاى حرام خيلى بد است به قول قرآن آتش است
«ان الذين يأكلون اموال اليتامى ظلما انما يأكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيرا»
و از تأثيرهاى عجيبى كه دارد روى نطفه قبل از آنكه بخواهيم بچه درست بكنيم بايد اين
نطفه از حلال باشد در آن حال هم بايد غذاى شب انعقاد نطفه حلال باشد. حالا غذاى
حلال كجا به قول امام صادق عليهالسلاممىفرمايند: «مجادلة السيف اهون من طلب
الحلال» آدم توى خط مقدم جبهه باشد يا غذا حلال بدست بياورد آن غذاى حلال مشكلتر
است، آن آسانتر است «مجادلة سيف اهون من طلب الحلال» اما بالاخره واجب است لازم
است هم براى خودش يكدفعه گل نكند شريك شود يكى هم براى بچه، كه تأثير عجيبى روى
نطفه دارد واى به آن بچهاى كه غذاى شبهه ناك، غذاى حرام خورده
باشد. اين بحث ناقص است بايد مفصلتر از اين در آن بكنم يك تقاضا از شما دارم راجع
به اين بحثها خيلى اهميت بدهيد براى خودمان. «عليكم انفسكم» راستى اين غذاها كه ما
به بچهها مىدهيم حلال، حرام است شبهه ناك است، شبهه ناك نيست اگر از سهم امام است
به اندازهاى كه وظيفه يك طلبه است آيا عمل مىكنيم نمىكنيم اين ولعى كه بعضى
دارند در گرفتن سهم امام آيا اين ولع در حرمت و حلال، آيا اين مطابق با شرع هستيم
يا نيستيم خيلى بايد اهميت بدهيم و بسيارى از بزرگان در حالى كه خيلى هم كار
مىكنند حلالترين چيزها را هم براى طلبه همين سهم امام مىدانند اما خودشان
نمىخورند مىگويند نكند يكدفعه آن جور كه بايد كار بكنيم اين غذا حرام در بيايد،
شبهه ناك دربيايد، خب خيلىها هستند ديگر. با يك گرسنگى حسابى با يك عسرت حسابى
زندگى مىكند اما راضى نيست از وجوهات بريه استفاده بكند از همين جهت مىترسد و
الا خودش مىداند حلالترين چيزها براى طلبه، مقدسترين چيزها براى طلبه سهم امام
زمان است به اندازهاى مقدس است كه يك وقتى به شما مىگفتم مرحوم آقاى قاضى «رضوان
اللّه تعالى عليه» يك مرد گوشه نشينى بود هيچ كس او را نمىشناخت ما با او سروكار
داشتيم هم مباحثه حضرت امام بودند. حضرت امام يك مباحثه كمپانى داشتند ايشان هم
توى آن مباحثه بود خيلى چيز داشت آقا مصطفى «رضوان اللّه تعالى عليه» مىگفت من
از دكان نانوايى آمده بودم بيرون اسكناس بزرگ داده بودم اسكناسها توى دستم بود نان
هم توى دستم بود گفت آقا مصطفى بيا اينجا گفت من رفتم، گفت من مىبينم يك روزى را
كه عكس بابات روى اين نوتهاست آن وقتها به اسكناس نوت مىگفتند، خيلى چيز داشت
اينجا مرادم است مىگفت جمكران خدمت امام زمان رسيدم امام زمان فرمودند خدا را قسم
بده به جيره خواران من تا اينكه دعايت مستجاب شود، گفتم آقا جيره خواران شما كى
هستند؟ فرمودند طلبهها. خيلى مقام داريم حلالترين چيزها پول امام زمان است يك كسى
جيره خواران امام زمان هستند معلوم است خيلى مقام دارد مقامش به اندازهاى است كه
آقا امام زمان نمىگويند خدا را قسم بده به جدم فاطمه مىگويد خدا را قسم بده به
جيره خواران من تا دعايت مستجاب شود، جيره خواران چه كسانى هستند؟ فرمود: طلبهها،
يعنى شما اما شرطش اين است طلبه باشيم خدايا به حق آقا امام زمان و آن جيره خواران
امام زمان توجه به اين گونه مطالب را به همه ما عنايت بفرما.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد.