اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
در دیه حیوان اگر کسی حیوانی را بکشد منقسم ک ردهاند به سه قسم فرمودهاند حیوانی که مذکی است و قابل اکل است مثل گوسفند و گاو و شتر ، این گوسفندهایی که هم میشود آن را ذبح کر د و بعد از ذبح هم قابل اکل است.
قسمت دوم فرمودهاند آن حیوانهایی که قابل ذبح است اما قابل اکل نیست مثال زدهاند مثل شیر و پلنگ و اگر مثال زده بودند به اسب و قاطر و الاغ که متغارف نیست آن را بخورند شاید بهتر بود اما راجع به این دو سه تا مثال اصلاًبحثش را نمیکنند، مرحوم صاحب جواهر بعد اسم الاغ و یابو واسب و قاطر را میآورند مرحوم محقق اسمی از اینها نمیآورد حالا علی کل حال باید قسم دوم را همین قرار بدهیم، آن حیوانهایی که قابل ذبح هستند اما خوردن گوشتشان یا حرام است یا عرفیت ندارد مثل شیر و پلنگ وگرگ واینها خوردنش حرام است ومثل قاطر واسب و امثال اینها عرفیت ندارد والان کسی مثلاً گوشت الاغ را بخورد یک اشمئزازی دارد دیگر، این هم قسمت دوم .
قسمت سوم حیوانهایی که نه قابل اکل هستند نه قابل ذبح ، حیوانهای این جوری ظاهراً منحصر به کلب است حالا هر کلبی باشد و خنزیر، و اما غیر کلب و خنزیر دیگر همه حیوانها که بشود ذبحشان کرد قابل ذبح هستند. لذا هر حیوانی که قابل ذبح است میشود او را ذبح کرد و اگر ذبح کردند آن مسائل شرعی رو به قبله و بسمالله و بریدن چهار رگ یا دو رگ و مسلمان بودن این دیگر پاک است ولو خوردنش حرام است اما پاک است فقط سگ است و اقسامه و خوک که اینها قابل ذبح هستند اما ذبحشان نمیشود کرد ذبحشان هم بکنند پاک نیست خوردنش حلال نیست،
راجع به سایر حیوانها هم بحث نکردهاند و باید بحثش را کرده باشند مثل مثلاً پرندهها خب اینها همه قابل ذبح هستند، پرندهها همه قابل ذبح هستند و اگر هم ذبح شرعی شد پاک هستند اما بعضی آنها قابل خوردن نیست و بعضی آنها مثل گنجشک و کبوتر و امثال اینها قابل خوردن است، کلاغ گوشتش حرام است اما کبوتر گوشتش حلال است هر دو قابل ذبح است اگر ذبحشان کردند خب اینها پاک هستند، نجس العین دیگر، میته نیستند، وقتی که سر اینها را بریدند دیگر میته نیستند حالا آیا میشود خورد یا نه؟ آن یک مسئله دیگری است که در صید و ذباحه در رسالههای عملیه هم الان علامتش آمده که کدام پرندهای را میشود خورد کدام پرندهای را نمیشود خورد و باید مرحوم محقق و دیگران در این جا قسم چهارم هم گفته باشند نگفتهاند و این هم که بگوییم مثلاً دیه ندارد، نه، بعضی اوقات مثلاً مثل هدهد بعضی از این هدهدها الان بیش از یک میلیون قیمتش است همچنین کبوتر، اینها کبوتر اهلی اینها قیمت دارند همیشه قیمت داشته، و همیشه هم صاحب داشته خیلی از پرندهها صاحب داشته و این که ما بگوییم چون اینها مثلاً بیصاحب هستند و اگر کسی اینها را بکشد هیچ، که آن هم حرف دارد و بعد باید دربارهاش حرف بزنیم که مثلاً همین جور میشود گرگها را کشت یا نه؟ خب نمیشود دیگر حرام است مگر این که موذی باشد تفنگ بردارد و همین جور پرندهها را بکشد ، میشود یا نه؟ خب مسلم نه، مورچه را هم نمیشود کشت .
« میازار موری که دانهکش است که جان دارد و جان شیرین خوش است» همین طور که تو جان بچهات را دوست داری آنها هم جان بچههایشان را دوست دارند جان خودشان را دوست دارند،اما حالا اگر هم ما بیاییم در دیه بگوییم اینها صاحب ندارند دیه ندارند بسیاری از پرندهها صاحب دارند مثل هدهد و مثل بلبل و مثل کبوتر و امثال اینها لذا این قسمت را باید فرموده باشند نگفتهاند دیگر باید ما ببینیم که چه باید بگوییم؟
یک قسمت هم باز حشرات اینها قابل ذبح نیستند اما خوردنشان هم حلال نیست ولی آیا میشود کسی تصاحب بکند یا نه؟ مثلاً یک کسی یک موزه عقرب درست میکند، میشود یا نه؟ یک کسی موزه مار درست میکند این مارها خیلی قیمت هم پیدا میکند چنانچه الان از این حرفها از این کارهای بچهبازی زیاد است اما عقلاء هم روی آن حساب میکنند. اینها همین عقربها را مارها را وزغها را اینها را یرایش صاحب درست میکنند خرید و فروش میکنند، و این را هم باید راجع به دیهاش صحبت کرده باشند که حشرات قسم پنجم میشود اگر حشرات قابل این شد که صاحب پیدا کند عرفاً، قیمت پیدا کرد ویک کسی این را کشت چه یاید بگوییم؟ آیا دیه دارد؟ لذا این قسم پنچم را صحبت نکردهاند مسلم باید صحبت بکنیم.
حالا قسم اول که صحبت شده مثل گوسفند هم قابل ذبح است هم قابل اکل است اگر کسی گوسفند کسی را سر برید گفتهاند که تفاوت بین این مذبوح را و زنده بودن را تفاوت بین گوسفند و مذبوح را باید بدهد واما گوسفند از مال او بیرون نمی رود و مال صاحب گوسفند است و چیزی که بدهکار است فقط تفاوتش است خب این آیا درست است؟یک کسی گوسفندش را میخواهد اگر مثلی است مثلش را میخواهد اگر قیمی است قیمتش را میخواهد حالا یک لاابالی بیاید گوسفند را در خانهاش سر ببرد بعد هم بگوید که این چقدر تفاوت با زنده بودنش دارد؟ بگویند که این مرده بودنش مذکی بودنش بیشتر قیمت دارد معمولاً این جوری است که گوسفند را اگر سر ببرند پوستش را بکنند این قیمتش بیشتر میشود تا زنده بودنش ، حالا یا قیمت کم یا قیمت زیاد یا هیچ، بگوییم این آقای صاحب گوسفند حق نداشته باشد بگوید بابا گو سفندم را کشتهای خب باید تعزیر بشوی علاوه بر تعزیر من گوسفندم را میخواهم اگر مثلی است مثل اگر قیمی است قیمت که معمولاً اینها مثلی هم هست، میگوید گوسفندم را بده میگوید که گوسفندت کشته شد میگوید خب مثلش را بده میگوید مثل هم ندارد میگوید خب قیمتش را بده این یک معنای عقلایی است یک معنای عرفی است ، ما بگوییم که چون گوشتها قابلیت دارد این که صاحب گوسفند مالک باشد و از ملکش بیرون نرفته بنابراین تفاوت بین مذکی و غیر مذکی تفاوت بین حیّ ومذکی را آن آقایی که تجاوز کرده بگوییم اگر تفاوت دارد تفاوت دارد اگر ندارد هیچ، ظاهراًنمیشود گفت دیگر، و این که مشهور در میان اصحاب شده باید بگوییم نه وقتی که سر این گوسفند را بریده مثل آن جاست که میته باشد میگوید گوسفندم را بده حالا میته باشد میگوید گوسفندم را بده و پول گوسفند را اگر مثلی است مثلش را بده اگر قیمی است قیمتش را بده دیگر خواه ناخواه قهراًهم این جور میشود که وقتی که پول گوسفندش را گرفت آن مذکی یا آن میته اگر به درد بخورد مال آن جانی است این یک امر قهری هم میشود لذا میشود گوسفندی که سرش را ببرند لذا خواه ناخواه به زور اگر میته باشد یا مذکی باشد حکومت به زور مثل این گوسفند یا قیمت این گوسفند را میگیرد میدهد به صاحبش علاوه براین که تعزیرش هم میکند که بی خودی گوسفند مردم را کشته خب در وقتی که گوسفند را داد دیگر آن گوسفند دار میشود یعنی مثلش یا قیمتش آن صاحب گوسفند گوسفند دار میشود بله خب گوسفندش را بی خودی کشته باید تعزیر بشود و اما این که ما بگوییم که نه این وقتی گوسفند را کشت این مذکی این گوشتها مال صاحب گوسفند است آن وقت اگر تفاوت بین مذکی و حی است آن تفاوت را میگیرند میدهندبه صاحب گوسفند اگر نه نه، ظاهراً عرفیت ندارد و ما بگوییم این را عرف قبول دارد ظاهراً ندارد و وقتی گوسفند را کشت مثل میته میبیند هیچ تفاوت با هم ندارد و وقتی هیچ تفاوت با هم ندارد دیگر اگر مثلی است مثلش را باید به او بدهند اگر قیمی است قیمتش را باید بدهند چنانچه مرحوم محقق همین جا و دیگران صاحب جواهر راجع به میته همین را میگویند، میگویند چون که دیگر مالیت ندارد آن نمیدانم چه جور شده در این دو سه تا مسئله مهم اصلاً مثل نیامده در حرفها همهاش قیمت است در حالی که خیلی گوسفندها خیلی گاوها شترها اینها مثلی هستند عرفاً و تا مثلی باشد که نوبت به قیمت نمیرسد میگوید که گوسفندم را بده یعنی اصلاً باب اتلاف این جوری است بعد یک مسئلهای هست که مرحوم محقق میفرمایند که یوم التلف را باید بدهد نه یوم الاداء را ما این را قبول نداریم مسلم یوم الاداء است قاعده این جوری است این گوسفند را بکشد حالا یا تذکیه کند یا نه، خب خود این گوسفند میآید به ذمه، خود گوسفند را نمیتواند باید مثلش بدهد یا قیمتش را دلیلش هم همین است که وقتی بیاید ببیند گوسفندش را کشته میگوید آقا گوسفندم را بده ، میگوید گوسفندت که کشته شد و نیست، میگوید خب مثلش را بده، میگوید مثل که نیست، میگوید قیمتش را بده، اول عین است آن که به ذمه میآید بعد هم مثل است و بعد هم قیمت، آن مثل را که بدهد مافیالذمه که همان عین باشد از ذمه بیرون میرود اگر هم قیمی باشد وقتی قیمت را بدهد آن چه در ذمه است آن از ذمه خارج میشود مثل همان است که شما 100 تومان بستانکار از یکی هستید این 100 تومان به ذمه است عرف اعتبار میکند 100 تومان به ذمه، آنوقتی که شما ادا بکنید مافیالذمه ادا میشود یعنی عین، لذا این جا هم همین طور است در وقتی که گوسفند را بکشد حالا با تذکیه یا میتهً خب میگوید آقا چرا گوسفندم را کشتی؟ گوسفندم را بده، مردم میگویند بابا گوسفندت کشته شد تمام شد نمیشود داد میگوید خب مثلش را بده اگر مثلی هم نباشد و این که مشهور در میان اصحاب این است حیوانها همه قیمتی هستند نه مثلی ما این را قبول نداریم، عرفاً هم مثلی است وهم قیمی حالا اگر هم قیمی باشد میگوید که مثلش را بده، میگوید مثلی که نیست، میگوید خب قیمتش را بده، قیمتش را میدهد قضیه تمام میشود لذا مسئله اول ما فعلاً این است که مرحوم محقق میگویند وصاحب جواهر امضا میکنند و دیگران هم گفتهاند و امضا شده این که اگر کسی گوسفند کسی را شتر کسی را گاو کسی را ذبح بکند آن مذبوح از ملک صاحب این بیرون نمیرود حالا که نرفت پس بنابراین چه این جانی بدهکار است؟ تفاوت بین صحیح و معیب، تفاوت بین حی و مذبوح، تفاوت را به او میدهند دیگر هیچ، بله حالا این را دیگر نفرمودهاند باید جای دیگر بفرمایند که تعزیر میشود مسلم است تصرف در مال غیر کرده ولو قاعده من اتلف هم نباشد اما قاعده لایجوز لاحد ان یتصرف فی مال الغیر الا باذنه آن هم لذا گناه کرده حرام کرده تعزیر شده که این را این جا نمیفرمایند، بحثشان هم نیست بحث ما در باب دیه است، حرف من این است که این تفاوت بین صحیح و معیب اصلاً غالباً تفاوت بین صحیح و معیب نیست بلکه بعضی اوقات گوسفند را اگر درست بکشند و سرش را ببرند وپوستش را بکنند اگر قیمتش بالاتر از آن گوسفند نباشد کمتر نیست از همین جهت هم الان روزی چندین هزار گوسفند میخرند و میفروشند و ذبح میکنند و گوشتش را میفروشند مداخل هم میکنند اینها معمولاً این جوری است، بنابراین این تفاوت بین صحیح و معیب که ایشان میگویند خیلی جاها نیست حالا بفرمایید هست، راستی این جور است؟ این را عرف میپسندد که بگویند آقا این گوسفندت را این کشته گوشتهایش مال خودت برای این که از مال تو بیرون که نرفت گوشتها مال تو، حالا 100 تومان هم ضرر کردی 100 تومان را هم این جانی میدهد، مسلم این را عرف نمیپسندد میگوید من گوشت میخواهم چکار؟ من گوسفندم را میخواهم گوسفندم را بدهید، بگویند خیر حتماً باید این را قبول کنی گوشتها مال تو و 100 تومان هم به تو بدهد مسلم عرف نمیپسندد این را و مسلم آن آقا میگوید من گوشت نمیخواهم من گوسفند میخواهم خب مسلم است عرف این جور میگوید میگوید میته باشد یا مذبوح باشد تفاوت نمیکند این آقا میتواند بگوید گوسفندم را بدهید میتواند بگوید که قیمتش را بدهید اما این که بگویند گوشتها مال تو تفاوت بین مذکی و حی را هم به تو میدهیم این ولو طبق قاعده هم باشد عرف قبول ندارد و عمده هم این جاست که وقتی گوسفند را سر بریدند دیگر عرفاً از ملکیت بیرون میرود مثل میته میبیند همین طور که در میته اگر مثلی است مثل باید بدهد اگر قیمی است قیمت باید بدهد در وقتی هم که میکشند این گوشتها مال همان جانی میشود اگر مثلی است مثل باید بدهد اگر قیمی است قیمت باید بدهد این راجع به اصل گوسفند،
حرف دوم راجع به اعضا و جوارحش است و این که یک کسی گوسفند کسی را کور کند ، شل کند ، خب این را هم مرحوم محقق میفرمایند تفاوت بین صحیح و معیب را بدهد این خوب است که باید ببینند این شل شدن این گوسفند چقدر از این گوسفند کم شده تفاوت بین صحیح و معیب، البته اگر عمدی باشد کتکش را میخورد و حالا گفتم این کتک خوردن و تعزیر بحث ما نیست بحث دیهاش است خب دیه تفاوت بین صحیح و معیب است این حرفی نیست، علی کل حال در این جاها هم تفاوت بین صحیح و معیب، اگر حرف این آقا درست باشد که در حکم تلف باشد این همان قسم اول میشود، دیگر اگر مثلاً گوش یک گوسفند را ببرند واین دیگر ننگ باشد اصلاً مالکیت نداشته باشد ملکیت نداشته باشد خب مثل آن جاست که بکشندش، اگر هم راستی یک جرحی کردند که این جرح کالمیته شد و کالتلف شد من اتلف مال الغیر فهو له ضامن با این که اینها گفتند قیمت ما میگوییم اگر مثلی است مثل اگر قیمی است قیمت و اما در این جاها که مثلاً کورش کردند پایش را شکستند و بالاخره مجروحش کردند معیوبش کردند تفاوت بین صحیح و معیب این هم خوب است.
و اما روایت میگفت که اگر کسی چشم گوسفندی را کور کرد باید ربع دیه بدهد یا راجع به جنین میگوید عشر دیه باید بدهد این روایتها را چکار بکنیم؟ تعبد است؟ یعنی حتماً باید ربع دیه داده بشود ولو این که تفاوت بین صحیح و معیب نصف باشد مثلاً اگر چشم یک اسبی را کور کردند یک چشمش را، اگر دو چشمش را کور کردند خب دیگر مثل این که اصلاً اسبی در کار نیست اگر یک چشم را کور کردند مثل این که نصف اسب بلکه بیشتر ما بگوییم که مطلقا اگر چشم اسبی را الاغی را کور کردند ربع دیه، این را عرف نمیپسندد خیلی جاها ربع دیه کمتر است خیلی جاها ربع دیه بیشتر است یعنی ربع قیمت وما بخواهیم بگوییم تعبد ربع دیه، مثل این که نمیشود گفت، روایتش را بخوانم، روایت صحیح السند هم هست مکرر هم شده. روایات باب 47 از ابواب دیات الاعضاء جلد 19 وسائل . یکی از آن روایتها صحیحه ابی العباس عن ابی عبدالله علیه السلام من فقأ عین دابه فعلیه ربع ثمنها روایت 1 از این باب سه چهار تا روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله روی این مطلب است لذا مشهور هم شده در میان فقهاء که بله اگر کسی یک حیوانی را حالا حلال گوشت باشد حرام گوشت باشد این مذکی باشد غیر مذکی باشد حتی سگ باشد ، دابه، من فقأ عین دابه فعلیه ربع ثمنها ، بعضی اوقات ربع ثمن کمتر است اما خیلی جا ها ربع ثمن بیشتر است مثل اسب و الاغ و قاطر و سگ و امثال این ها که اگر یک چشمی باشند دیگر نمیتوانند کار بکنند خیلی وضعشان بد میشود اقلاً قیمتش نصف میشود . و بگوییم که ربع ثمنها و لو این که قیمتش هم نصف است ربع ثمنها ، بعضی اوقات مثلاً یک بز که میرود صحرا میچرد حالا یک چشم نداشته باشد خیلی اهمیت ندارد بگوییم ربع ثمنها یا خمس ثمنها یا عشر ثمنها ، و یک قاعده کلی بگوییم ربع ثمنها فی کل دابه من فقأ عین دابه فعلیه ربع ثمنها ، مشهور است اما پذیرفتنش انصافاً مشکل است برای این که باید بگویید یک تعبد است و تعبد در این چیزها مسلم معنا ندارد آدم بگوید تعبد کن مثل این که نماز دو رکعت است این هم ربع ثمن ولو این که نصف ثمن این از بین رفته ، نمیدانیم چکارش کنیم .
یکی هم راجع به جنین است که گفته عشر ثمن یک گوسفندی یک شتری آبستن است یک اسبی آبستن است حالا این اسب امروز و فردا یک کره اسب میدهد هفت هشت ده هزار تومان قیمتش است ، گفته عشر ثمن .
روایت 2 از باب 18 ابواب دیات النفس جلد 19 وسائل روایت سکونی است موثقه است انه اذا ازلق الجانی جنین البهیمه علیه عشر ثمنها اگر جانی بچه در دل بهیمه را یعنی دابه را این را بزند توی شکم گوسفند تا بچه بیندازد عشر ثمنها این را هم نمیشود گفت برای این که معمولاً گاهی مثلاً اگر نطفهای علقهای مضغهای مثلاً باشد آن هم در گوسفند ممکن است انسان عشر ثمن درست بکند و اما مثل گوسفندی که جنین است آدمک در شکمش است وهنوز روح دمیده شده و همین چند روزه بدنیا میآید و قیمتش خیلی خوب است ما بگوییم عشر ثمن یا مخصوصاً مثل اسب و قاطر و شتر لذا بخواهیم بگوییم تعبد است مشکل است بخواهیم بگوییم که تعبد نیست عرفیت دارد آن هم نمیشود مشکل است بخواهیم بگوییم روایتها را باید طرح کرد مشکل است مشهور به آن عمل کردهاند هم قدماء هم متأخرین لذا خیلی مشکل است انسان چه بگوید؟ مثلاً بگوییم موردی در آن وقت این جور بوده، این هم مشکل است انسان بگوید ، درآن وقت که این جور نبوده سه چهار تا روایت صحیح السند ظاهرالدلاله مورد فتوی اصحاب این دیگر حکومت معنا ندارد لذا نمیدانیم چه بگوییم، مشهور همین تعبد را گفتهاند گفتهاند ربع ثمن دیگر فکر این که کمتر از اینها یا زیادتر از اینها نکن، حالا مشکل است انسان بگوید یک تعبد ، ضرر به مردم ، خیلی جاها ضرر به مردم است بگوید ضرر باشد نفع باشد ما من باب الحکومه من باب الحکومه الاسلامی میگوییم ربع ثمن بگیر تمام بشود ، بخواهیم روایت را طرد کنیم نمیشود چون مشهور روی آن فتوی دادهاند .
این جا تفاوت در خارج هست یعنی ربع ثمن تفاوت است خیلی دابهها خیلی بیشتر از ربع ثمن است، خیلیها هم خیلی کمتر است ، علی کل حال اگر بتوانید مثلاً موردی درست بکنید در یک مورد خاصی بوده و بیشتر از ربع نبوده بیشتر از عشر نبوده خیلی خوب و اما اگر این حرفها را هم نتوانیم در روایات اهل بیت علیهم السلام بزنیم این که موردی، دیگر همین جور که مشهور فتوی دادهاند باید بگوییم یک تعبد اما انصافاً گفتنش خیلی مو ونه میخواهد
حرف دوم راجع به مالایوکل است قابل تذکیه است اما مالا یوکل است در این جا گفتهاند که همان فرع اول نمیدانم چه جور هم شده است که اینها سه قسمش کردهاند گفتهاند تفاوت بین صحیح و معیب مثلاًیک کسی شیر را اهلی کرده حالا الان که شیر در قفسههاست در باغوحشهاست و یک کسی رفت این شیر را نان آلوده به آن داد این شیر را کشت گفتهاند باید قیمت این را بدهد خب این خوب است گفتهاند قیمتش هر چه هست باید بدهد الا این که باز این حرف میآید که نمیدانم چه شده فقهاء این مثلیت را گذاشتهاند کنار اصلاً اسمش را نیاوردهاند که اگر مثلی است مثل اگر قیمی است قیمت این را نگفتهاند گفتهاند که باید قیمتش را بدهد قیمتش هر چه هست حالا اگر مثل همان شیر را بیاورد تحویل بدهد بگوییم خیر این را نمیشود قبول کرد حتماً باید قیمتش را قبول کرد هر چه کارشناس بگوید بابا این شیر و آن شیر که با هم تفاوت ندارد بگوید خیر حتماً قیمت بدهد، خب تا این جا قیمت بدهد خوب است آن وقت راجع به میتهاش هم گفتهاند که خب این میته مال کیست ؟ گفتهاند اصلاً مالیت ندارد و چون مالیت ندارد بنابراین هرکس میخواهد حالا یا صاحب شیر یا آن جانی یا هرکس،میشود ؟ برای این که این میتهاش خیلی مالیت دارد دیگر ولو برای کود بعضی اوقات موهایش، برای اجزایش و ما بگوییم هیچ، نمیشود، حالا که نه، آن بحث میآید جلو آقا شما آن جا گفتید که چون مالیت دارد تفاوت بین صحیح و معیب این جا هم بگویید تفاوت بین صحیح و معیب و چرا نمیگویید؟ بعضی اوقات همین میتهاش نصف قیمت همان مثلاً گوسفند است مثل میتهاش است، خیلی تفاوت قیمت دارد ما بگوییم که مال هیچ کس و همه قیمت آن شیر را یا آن حیوان را باید بدهد ولی علی کل حال مشهور شده روی آن فکر بکنید ببینید روی قول مشهور چه باید گفت؟
وصلی الله علی محمد و آل محمد