مرحوم شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه دو سه تا ایراد کرده اند
به این قاعده لاضرر و توی ایرادها هم مانده اند بعد یک قاعده ای ایشان دارند در
این جاها استعمال کرده اند این جا هم آن را استعمال کرده اند می فرمایند که ولو
اشکالها را هم نتوانیم جواب دهیم اما ضرر به قاعده لاضرر نمی زند برای این که از
نظر مدرک یا از نظر قاعده در فقه یک امر مسلمی است، حالا ولو نتوانیم جوابهای
اشکالها را بدهیم می دانیم که این قضیه سمره مثلا یا نظیرش از امام علیه السلام،
از پیامبر صادر شده می دانیم هم یک قاعده ای شده در فقه ما و بزرگان به این قاعده
عمل کرده اند.
دو سه تا اشکال، اشکال اولش این است می فرمایند که ما اگر بخواهیم
به مائده لاضرر عمل کنیم تخصیص مستهجن است، تخصیص مستهجن جایز نیست ضرر می خورد به
عام دیگر تمسک به آن عام نمی توانیم بکنیم.
تخصیص مستهجن معنایش این است مثلاً علماء 10 نفر باشند بگوید که
اکرم العلماء بعد هی بیرون بگوید الا زید الا عمر و تا برسد به آن دهمی و آن باقی
بماند یا این که دو سه تا باقی بماند و مثلا دو ثلث در بیرون کند یک ثلث باقی
بماند یعنی تخصیص مستهجن است و نمی شود،
بعضی ها گفته اند اگر عنوانی باشد طوری نیست این را هم مرحوم شیخ
انصاری جایی دیگر خیلی از بزرگان نپذیرفته اند مثلا این جور بگوید، بگوید که اکرم
العلماء الا الطلاب و هیچ کس باقی نماند مگر یک عالم یک استاد در آنها، و از طلبگی
رفته بیرون پیر شده اما توی میان علماست گفته اند این طوری نیست برای این که یک
تخصیص بیشتر نیست اما این راهم مثل همین مثال من خیلی ها رد کرده اند گفته اند این
هم مستهجن است،
بعضی ها گفته اند اگر داعی توی کار باشد رفع استهجان می شود اما
اگر داعی توی کار نباشد رفع استهجان نمی شود آن می شود عنوان ثانوی خیلی خوب ممکن
است کسی بگوید مثلا گفته اند اکرم العلماء الا زید، زید از علماء نبوده و می
خواسته داخل در اکرم العلماء بکند یا مثلا گفته اکرم العلماء الا زید، می خواسته
تعمیر کند سرزنش کند و این دیگر عالم نیست، بی خودی است یک چنین چیزهایی یک داعی
عقلایی به عنوان ثانوی پیدا بشود و علی کل حال تخصیص مستهجن قبیح است محال است.
شیخ انصاری فرموده اند که این قاعده لاضرر تخصیص مستهجن دارد برای
این که بسیاری از فقه ما ضرر است روزه مضر است، حج ضرر است، جهاد ضرر است، امر به
معروف و نهی از منکر ضرر است، جلوگیری مردم در معاملات ضرر است، قضا و شهادات ضرر
است، قصاص و دیات ضرر است و همه احکام ضرری هستند.
برای آدمهای تنبل نمازش هم ضرر است، برای این که قرآن می فرماید که
و انها لکبیره الا علی الخاشعین سنگین است از همین جهت هم مثلا اگر خدا جهنم نداشت
حتماً ما این جا الان این چنین مباحثه ای نداشتیم، نه کسی طلبه می شد می گفت می
گفت که ولش کن، نمی خواهم، جهنم است که آدم را وامی دارد نماز بخواند یعنی 95 درصد
مردم برای این که جهنم نروند عبادت می کنند اجتناب از گناه می کنند لذا مرحوم شیخ
فرموده که همه این ها ضرر است و ما بخواهیم هی الا، الا، الا بگوییم تخصیص مستهجن
است و جایز نیست لذ ایک قدر متقین گیری می کنیم هر کجا که متقین است آن متقین را
می گیریم هر کجا که مشکوک است تمسک به قاعده لاضرر نمی توانیم بکنیم.
خب سابقاً در این باره صحبت کردند و خلاصه حرف هم این شد که ضرر یک
امر عرفی است برو توی عرف متشرعه، عرف متشرعه هیچ کدام این ها را ضرر نمی داند،
سختش هست خب معمولاً 95 درصد به بالا سختشان است نماز بخوانند، برای این که جهنم
نروند نمازمی خوانند سختشان است توی ماه رمضان آن هم روزهای عجیب روزه بگیرند،
سختشان است توی خمس بدهند مخصوصاً، زکات بدهند تا آخر، اما عرف این ها را هیچ کدام
ضرر نمی داند فرق است بین روزه ضرری و اصل روزه، اصل روزه را ضرر نمی داند روزه
ضرری را ضرر می داند لذا دکتر می گوید که برایت ضرر ندارد روزه بگیر اما یک دفعه دکتر
می گوید این روزه برایت ضرر دارد روزه ات را بخور یعنی همین دکتر ولو خودش هم روزه
نگیرد اصلاً روزه را قبول نداشته باشد روزه را منقسم می کند به دو قسم، تا آخر، یک
کسی خمس بدهد یا این که مالش را ببرند، مالش را ببرند می گوید مالم را بردند ضرر
عجیبی امسال به ما وارد شد اما خمس بدهد نمی گوید ضرر عجیبی به ما وارد شد در حالی
که خیلی هم سختش است خمس دادن اما بالاخره ضرر نمی داند و برو تا آخر و فی القصاص
حیوه یا اولی الالباب کی می گوید ضرر است؟ مثل در باب قصاص و قضا و شهادات و این
قصاص و دیات مثلا این است انگشت یک کسی سیاه شده می گویند آقا پارا باید برید و
این چندین میلیون می دهد پایش را ببرند این دلیل بر این است که برای آن که نمیرد
حاضر است پایش را تا بیخ ببرند چندین میلیون هم بدهد و فی القصاص حیوه یا اولی
الالباب، عضو زاید جامعه را از جامعه بگیر مثل این که دکتر بگوید انگشت سیاه شده
را از بدن بگیر، کی می گوید این ضرر است؟ ضرر حالا داریم که جلوی فساد اخلاقی را
نمی گیریم دیگر هم نمی شود، نمی توانند یعنی این مسئولین همه آنها جمع شدند جلوی
این بدحجابی را بگیرند نمی توانند، نمی شود قبلاً باید کرده باشند اما حالا هم همه
آنها جمع بشوند با شدت عمل، اما اینکه مثلا یک دسته را از راه بیندازند توی
خیابانها و آقا تذکر هم نمی خواهد بدهی همان نگاه به چادر تو بکنند بس است، مسخره
ات هم بکنند، یا لااقل تذکر بده کفایت می کند خانم چادر سرت کن می گوید نمی خواهم،
این ها هست، جدی بیا جلو یک چهار پنج نفر این ها را که مهدور الدم هستند توی
خیابانها اعدام کن یک چهار پنج تا اینها را در میان مردم تازیانه بزن حرف های
استثمارگرها که از آمریکا و انگلستان هم سوغات آمده توی مردم منتشر می کنند گوش
نده مسلم بدحجابی تمام می شود، شل می آییم، اما حالا این مردم است آیا بدحجابی این
بی حجابی این فساد اخلاقی این ضرر است یا باب قضاوت و شهادت و قصاص و دیات، مسلم
الان همه حتی این لختی ها خودشان می نالند، چرا؟ برای این که می بیند دخترش رفت،
رفت دانشگاه درس بخواند ناگهان دختر رفت همین ها هم دلشان می خواهد این فساد اخلاقی
نباشد، لذا به شیخ انصاری عرض می کنیم آقا در احکام اسلام ما ضرر نمی بینیم این که
موضوع ضرری باشد حکم روی آن بیاید بگوید لاضرر تا بخواهیم به عنوان تخصیص، تخصیص
بزنیم بگوییم الا در روزه الا در حج الا در جهاد، کی گفته جهاد ضرر است؟ حالا
راستی الان این لبنانی ها ضرر می کنند؟ خب بله کشته هم می دهند یعنی اگر این حزب
الله نبودند همان چند روز قبل خیلی سالهای قبل حالا این چند روز قبل الان صهیونیسم
توی لبنان حکومت می کرد آمریکا هم تبریکش را گفته بود یا آن 8 سال جنگ ما این 8
سال جنگ ما خیلی ضررکردیم یکی از این شهدای ما با دنیا و آن چه در دنیاست ارزش
دارد این معلولین و مجروحین که من بعضی اوقات می روم از آنها راستی استفاده می کنم
چه دلی چه روحی، ضرر کردیم، این شهدا را داریم این معلولین را دادیم از نظر
اقتصادی چندین میلیارد روی دست ما گذاشته شده اما خب اگر نبود الان صدام این جا
حکومت می کرد خود صدام در بغداد صحبت کرد اُرد خواند و گفت حرکت، سه روز دیگر
تهرانیم، جمهوری اسلامی نه جمهوری اسلامی، این که دیوانه نبود این جور حرف بزند
راستی آن سیا و موساد که ورقه به او داده بودند دو دو تا چهار تا می دانستند که
راستی چنین است خب خدا نخواست امام زمان نخواست اما عمده این بسیجی ها، خب رفتند
توی جبهه، 8 سال جنگیدند دنیا با ما و هیچ غلطی نتوانست بکند یعنی نتوانست نفت ما
را بگیرد نتوانست مملکت از ما بگیرد حالا ما بگوییم این ها ضرر است کی می گوید ضرر
است؟ این ها همه نفع است و همچینین تا آخر لذا در احکام ما احکام ضرری نداریم در
موضوعات ضرری داریم اما هر کجا که موضوع ضرری آمد جلو قاعده لاضرر آن را برمی دارد
در عبادات باشد در معاملات باشد در قضا و شهادات باشد یا در قصاص و دیات، از اول
فقه تا آخر فقه سیال است موضوعش را از عرف باید بگیریم یعنی بگوید انه ضرر، حکمش
را از شرع باید بگیریم لاضرر و لاضرار فی الاسلام،
بنابراین به شیخ عرض می کنیم اصلاً تخصیص ندارد، یک تخصیص هم ندارد
چه رسد تخصیص مستهجین، این یک مطلب.
مطلب دوم باز شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه متعرض شده اند گفته
اند که این قاعده لاضررخودش خودش را نفی می کند، باز هم همین را گفته اند این
اشکال وارد است اما چون که قاعده لاضرر یک قاعده ای است در روایات ما یک قاعده ای
است در فقه ما دیگر ما جواب نمی توانیم بدهیم اما اصل قضیه را هم نمی توانیم منکر
بشویم چشمهایمان را هم می گذاریم می گوییم که اشکال نه اشکال،
حالا چرا خودش خودش را رفع می کند؟ می گوید برای این که پیامبر
اکرم (ص) ضرر زدند به سمره و این لاضرر و لاضرار می گوید حق نداری که این چنین
ضرری را بزنی پس کار پیامبر اضرار بود لاضرر و لاضرار همین جور که دل انصاری را
خوش می کرد دل سمره را هم باید خوش بکند برای این که بالاخره به سمره ضرر زد و چون
به سمره ضرر زد بنابراین خود حکم آمده موضوعش را از بین برده، این هم اشکال دوم،
جوابش هم همین است که آقا کار پیامبر را عرف ضرر می داند یا نه؟
اگر مثلا کار پیامبر نباشد هرج و مرج لازم می آید هر کسی هر غلطی می خواهد می کند
مثلا بعد درباره اش صحبت می کنیم یک مثال خیلی کوچکی بزنم شهرداری جمهوری اسلامی
یک اشتباه بزرگ کرده و آن این است که به مردم اجازه می دهد دو طبقه سه طبقه هفت
طبقه بسازند، این بی انصافها پول پرست ها آمده اند توی کوچه های مردم و یک محله را
از بین می برند و هفت طبقه می سازند اشراف به خانه های مردم، کم قیمت کردن خانه
های مردم، آفتاب گرفتن خانه های مردم و این قلمبه سلمبه ای که در وسط این کوچه
پیدا می شود این اصلاً کوچه می شود نه کوچه، ناامنی اش هم پیدا می شود شلوغ و
پلوغی اش هم پیدا می شود خب این ها ضرر است اگر جمهوری اسلامی جلویش را گرفته بود
گفته بود بیش از دو طبقه یک طبقه هم زیر، بیش از سه طبقه نمی شود ساخت اسلام می
گوید نمی شود سابقاً درباره اش صحبت کردیم بعد هم می آییم درباره اش صحبتمی کنیم
اسلام می گوید نمی شود، آفتاب خانه مردم را بردن مگر می شود، حالا تصرف در زمین
خودت است مگر هر غلطی توی زمین خودت می توانی بکنی؟ باید مواظب باشی تصرف در زمین
خودت ضرر به دیگری نداشته باشد لذا دو طبقه آری؟ سه طبقه نه، بله یک دفعه مثلا
دنبال رودخانه است و آنها طوری نیست یعنی ضرر برای مردم ندارد حالا برج بازی در
بیاورند اما برج بازی که پدر مردم را در می آورد، خب حالا اگر جمهوری اسلامی جلوی
این را بگیرد بگوید دو طبقه بیشتر نه، برای آن آقا ضرر هم دارد می خواهد سه طبقه بسازد
دو تا بچه هایش آن جا هر دو عروسی کنند ولی می گوید نه، چون ضرر برای دیگران است
نه این نفع را تو باید بگذاری کنار، این ضرر است که حکومت اسلامی یک فتوی یک حکم
بکند برای این که امنیت اجتماعی حفظ شود؟ این ها که ضرر نیست، ما عرفاً اول باید
ضرر درست بکنیم و سپس بار کنیم اگر پیامبر اکرم جلوی این سمره را نگرفته بود فردا
هم یک سمره دیگر پیدا می شد مخصوصاً این که این سمره مانندها یک منافقین عجیبی
بودند در زمان پیامبر و این منافقین عجیب تا می توانستند هر جور اذیت می کردند به
مسلمانها خب حالا شما اصلاً قضیه سمره را ببینید خیلی عجیب است این یک درخت محتاج
بود این آقا توی باغش یک درخت فروخته به این حقابه به او داده حق الماره هم به او
داده حالا این هر روز اصلاً سر این درخت کار ندارد هر روز بدون اجازه شاید هم برای
این بوده که نگاه کند به زن نامحرم نگاه کند به زن انصاری، بدون یا الله، انصاری
به او گفت بابا جان هر وقت می خواهی بروی بگو یا الله، می گفت مالم است نمی خواهم
بگویم خب بالاخره این انصاری مجبور شد آمد پیش پیامبر (ص) پیامبر اکرم (ص)
فرمودند آقا بگو یا الله، خیلی پرروئی می خواهد از آن منافق های پررو، گفت نمی
خواهم بگویم الناس مسلمون علی اموالهم حق الماره دارم حق آبه دارم درخت مالم است
نمی خواهم بگویم، بیا بفروش، نمی خواهم بفروشم مالم است نمی خواهم بفروشم یک باغ
به تو می دهم این درخت را بده، نمی خواهم بدهم، بهشت به تو می دهم این درخت را
بده، نمی خواهم بدهم، حالا پیامبر اکرم (ص) چه کار کند؟ خب فرمودند برود درخت را
بکند بیندازد جلویش، این که ضرر نیست این را عرف ضرر نمی داند عرف می گوید که به
بارک الله به این قاطعیت رفع اختلال نظام شد رفع لختی مضیقه برای این آقا شد آن جا
که حکومت اسلامی جزای ضرر را می دهد دیگر عرفاً این را ضرر نمی دانند جزای ضرر الا
ضرر است از همین جهت ما می گفتیم که لاضرر و لاضرار این اصلاً بین الا ثیتنی است
که مرحوم آخوند می گفت نه اصلاً تأکید است جزای ضرر ضرر نیست، ما می گوییم بله ضرر
نیست جزای ضرر، ضرر نیست، اما برای این که اختلال نظام لازم نیاید این خانه آن را
خراب کند آن هم برود خانه آن را خراب کند این تجاوز به ناموس او بکند آن هم برود
تجاوز به ناموس او بکند این نمی شود وقتی که تجاوز به ناموسش شد خانه اش خراب شد
باید برود پیش حاکم، حاکم حق این را بگیرد بدهد ما این جور می گوییم اما علی کل
حال آن که خانه کسی را خراب کرد آن هم خانه او ر اخراب کرد اصلاً عرف این را ضرر
نمی داند می گوید خب خوب بود که خانه اش را خراب نکنی تا خانه ات را خراب بکند،
این ها را هیچ کدام عرف ضرر نمی داند و ما موضوع لاضرر را اصل عرف باید بگیریم
حکمش مال شارع موضوعش مال عرف و این دو تا چیزی که مرحوم شیخ انصاری دارند این ها
هیچ کدامش عرفاً ضرر نیست و قاعده لاضرر تخصیص نخورده قاعده لاضرر سمره را نمی
گیرد تا بگویید پیامبر اکرم (ص) اضرار به او کردند.
حالا مسئله سوم که آن هم مسئله خیلی مهمی است انشاء الله فردا
درباره اش صحبت می کنم، حالا یک گوشزدی بکنم برای مطالعه تان این است که بعضی
اوقات این قاعده لاضرر نمی تواند در فقه ما کار کند کجا؟ آن جا که آن قاعده اولیه
از یک اهمیت خاصی برخوردار باشد مثلا مثل این که بگوید مثلا 10 هزار تومان اگر خرج
بکنی این خانه خدا خراب نمی شود. اما اگر نه خانه خدا را من خراب می کنم، مسجد را
خراب می کنم در این جا بخواهیم با قاعده لاضرر بیاییم جلو و 10 هزار تومان را
ندهیم نمی شود آن قاعده اهم آن قاعده اولیه حکومت دارد بر همین قاعده ثانویه لاضرر
و این باید تقدس ها را حفظ بکند ولو این که ضرر هم باشد اما بعد صحبت می کنیم
ظاهراً این هم ضرر نیست و ما بگوییم که این قاعده لاضرر همه جا حتی در مورد تقدس
ها هم جاری است و آن قاعده اولیه اقتضاست این قاعده ثانویه علت تامه است و علت
تامه می آید اقتضا را از بین می برد ظاهراً نمی شود گفت و خیلی جاها عناوین اولیه
می آید تخصیص می دهد قانون لاضرر را لااقل تخصص در قانون لاضرر فردا انشاء الله
درباره اش حرف می زنم.
وصلی الله علی
محمد و آل محمد.