اعوذ
باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
راجع
به قاعده عدم سلطه كافر بر مسلم بايد بگوييم: معلوم است قاعده خوبى است، مخصوصا
اينكه قاعده روز است و بايد به آن اهميت بدهيم. گفتم من ده تا فرع بر اين قاعده
مترتب كردهام، كه درباره چهار از آن فرعها صحبت كرديم.
فرع
پنجم: مواصلات و مراودات، رفت و آمدهاى كفار با مسلمانها، مسلمانها با كفار است،
كه الان مثلاً در جمهورى روزى نيست كه اين رفت و آمدها نباشد، هزار نفر از خارجيها
اينجا هستند، يا اينكه از جمهورى اسلامى در اروپا، يا ممالك ديگرند. اين مراودات
حكمش چيست؟
خب
مثل تجارات كه مىگفتيم لو خلّى و طبعه اشكال ندارد، براى اينكه سلطه نيست. رئيس
جمهور فلان مملكت دو سه روز بيايد اينجا، بعد هم مثلاً يكى از مسئولين دو سه روز
برود آنجا، با هم صحبت داشته باشند و باهم پيمان اقتصادى داشته باشند، پيمان
اجتماعى داشته باشند، خب معلوم است من حيث هو هو طورى نيست. اما مثل همان تجارات و
اقتصاد كه گفتيم، يك مواظبت كامل مىخواهد كه آثار سوء بر آن بار نباشد، اگر اين
مراودات موجب شود كه فرهنگشان را پياده بكنند، كه يكى از كارهاى استثمارگرها اين
است كه بواسطه رفت و آمدها فرهنگ عموميشان را در آن مملكت پياده مىكنند. در ضمن صحبتها
مثلاً راجع به فيلمها و تلويزيون و امثال اينها صحبت مىكنند، يا اينكه آدمهاى
موذى هستند، در اين مراودهها كلاه سر ما مىگذارند. اينها را بايد مواظب باشيم،
با همين مراودههاست كه سلطه درست شده است.
بعبارت
ديگر اين مراودهها سبب براى سلطه نيست، اگر سبب براى سلطه بشود، خب معلوم است كه
حرام است، معلوم است بايد جلويش راگرفت، از حرفها هم نبايد ترسيد. يكى از چيزهايى
كه ممالك اسلامى را مىترساند اين حرفهاست. آقا مگر مىشود ما مراوده نداشته
باشيم؟ آقا مگر مىشود ما فرهنگ خودمان را پياده كنيم، فرهنگ آنها را عقب بزنيم؟
آقا مگر مىشود؟ مگر مىشود؟ كم كم راستى مىشود، آنكه سلطه مىخواهد تحققّ پيدا مىكند. بنابراين فرع پنجم اين است كه
مواصلات و مراودات لو خلّى و طبعه مثل تجارات است؛ اشكال ندارد. اما توجه به اينكه
همين صادرات و واردات - يعنى اقتصاد - و همين مراودات و مواصلات مقدمه براى سطله
شدن است و ما از اين مىترسيم، ترس هم دارد؛ مثلا مىبينيم دختر فيلم را شب نگاه
مىكند، صبح با همان لباس فيلمى مىآيد در كوچه و راستى چه اشكالى دارد كه ما در تلويزيونمان
فيلم خارجى نداشته باشيم؟ البته مراجع هم كوتاه مىآيند، مراجع هم مىگويند اگر
بدون واسطه نباشد و اجتمال ريبه نباشد، طورى نيست خب همينها كه ما مىگوييم طورى
نيست، يك دفعه طورى مىشود، يعنى ما مسأله مىگوييم؛ احتمال مفسده نيست، نگاه كردن
به اينها هم مثل نگاه كردن به الاغ است - روايت هم داريم - طورى نيست، بنابراين اين فيلم طورى نيست. خب طورى
نيست، اما ناگهان آن لختى مختى گرى را، همين دختر خانم آخوند اول در خانه و بعد در
كوچه پياده مىكند. يك معلم اخلاقى داشتيم ؛ آشيخ عباس طهرانى - خدا رحمتش كند - انصافا
خيلى خوب بود، خيلى اهل دل بود. ايشان صبحها مىآمدند مدرسه حضرت آيت اللّه حجت و
براى ما لمعه مىگفتند، قبل از درس مقدارى صحبت مىكردند. مرحوم آشيخ عباس پسرى
داشتند، كه اتفاقا بعد هم پسر خوبى بود. روزى پسرش هم نشسته بود، گفت اين پسر من
چند روز قبل رفتم در سرداب، ديدم اين پسر من دارد با روغن خوردن سرش را چرب
مىكند، گفتم چرا چنين مىكنى؟ گفت: آخه جوانها سرشان را چرب مىكنند. من هم
مىخواهم چرب كنم. اول اينهاست، اما ناگهان به چيزهاى باريك، باريك مىرسد. بنابراين
فرع پنجم اين است كه اگر مراودات موجب سلطه نشود – حالا سلطه اقتصادى، سلطه فر
هنگى، سلطه اجتماعى، يا سلطه حكومتى – خوب است، اما خيلى بايد احتياط كرد و از
جاهايى كه بايد احتياط كرد، اينجاهاست؛ يعنى محتمل قوى است، ولو احتمال ضعيف باشد.
همه اين چيزهايى هم كه به سر عالم اسلام آمده است، از همين جاها پيدا شده است.
بقول حضرت امام «رضوان الله تعالى عليه» مىفرمودند: شيطان از كم شروع مىكند،اما
به كم قانع نيست. ما مىگوييم حتما مراودات باشد، ما مىگوييم حتما مواصلات باشد،
ما مىگوييم حتما صادرات باشد، ما مىگوييم حتما واردات باشد، اما ما مىگوييم مواظب
باشيم يك دفعه اقتصاد ما مريض نشود، يك دفعه تهاجم فرهنگى «ويهلك الحرث و النسل» نشود، ما مىگويم اين مراودهها يك وقت كلاه
سرمان نگذارند، حرفهايشان را، فرهنگ عموميشان را برما تحميل نكنند. ما نگفتيم نه،
يك دفعه براى ما در نياوريد، بگوييد فلانى گفته صادرات و واردات غلط است، مراودات
غلط است، اينها كه مىروند و مىآيند غلط است. براى اينكه بعضى از شماها از كاه
كوه مىسازيد، كوه را درست مىكنيد و يك تهمت عجيبى به ما مىزنيد، كه ديگر زايل
كردن اين تهمت كار مشكلى مىشود. لذا من گفتم تجارات - صادرات و واردات - بايد باشد، مراودات، رفت و آمدها حتما بايد
باشد، اما بايد بدانيم در جاهايى كه محتمل قوى باشد، احتمال ولو يك درصد باشد،
احتياطش لازم است. من اين را مىگويم: استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى - درجاتش
عالى است، خدا عاليتر گرداند - دم مرگ هى اين جمله را گفتند، تا از دنيا رفتند:
توجه، توجه، توجه، غفلت ما را به اينجا رسانده است، از غفلت ممالك اسلامى، آقا
بالا سر پيدا كرده است و بالاخره غفلت از اين حرفها دردسرها درست كرده است. اين
خيلى حرف خوبى است.
بچه
حتما برود دانشگاه، نمىشود. نرود. مثل بعضى از آخوندها كه جلو يبجه هايشان را
مىگيرند، كه مدرسه نرو، چه رسد به دبيرستان و دانشگاه نرو، خب اين بچه يك بدبينى
عجيبى به پدرش پيدا مىكند، يا عقده عجيبى هم برايش پيدا مىشود، بعد فحشهايش را
به آخوندها و روحانيت مىدهد. مسلم همه اينها بايد باشد، بچه بايد دانشگاه برود،
گرچه بچه آخوندها همه شان بايد طلبه بشوند، اما نمىشود، نه ما آخوندها حاضريم
آنها را طلبه كنيم، نه خودشان و فعلاً اين جور شده: وقتى در دانشگاه قبول نشد،
استعدادش هم خيلى بالا نيست، بيكار هم است مىآيد طلبه مىشود. اينكه نه، طلبه
يعنى آنكه اگر برود دانشگاه معدّل 20 مىآورد، اين بايد بيايد طلبه بشود. يك
آدمهاى با استعداد، با جربزه، يك آدمهاى با ذوق بايد بيايند طلبه شوند. پدرشان هم
بايد به قول ان آقا گفت: به او گفتم تو بايد عصاى من باشى، اما برو طلبه شو، من
عصاى تو مىشوم. همه چيز را فداى اين طلبه كند تا بتواند در رفاه و آسايش خوب درس بخواند.
لذا من نگفتم بچهها دانشگاه نروند، من گفتم: توجه، توجه، توجه، من گفتم الان تمام
اين مفاسد از دانشگاه پيدا مىشود. وضع دانشگاههاى ما بد است، بد است، بد است. در
درس تاريخ عليه امام صادق عليهالسلام حرف
مىزند، در درس فيزيك و شيمى ناگهان عليه روحانيت و عليه حضرت امام و عليه انقلاب صحبت
مىكند. همه بايد توجه كنيم، همه، همه و اين توجه از بين رفته كه به اينجاها رسيده
است. خب اين هم فرع پنجم بود.
ششم:
دوستى با كافر. كه شايد اين مودّتى كه در قرآن آمده است، يك معناى عامى باشد،
تجارت را هم بگيرد، مواصلات را هم بگيرد. قرآن يك قاعده كلى دست مىدهد كه خيلى
عالى است، مىفرمايند: «لاينهاكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين، و لم
يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليهم» «لاينهاكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فى
الدين و لم يخرجوكم من دياركم اين تبرّو هم و تقسطوا اليهم»، خدا شما را نهى نكرده
كه با كافر دوستى داشته باشيد، بله با كافر حربى دوستى نداشته باشيد و اما اگر
كافر حربى نشد، طورى نيست كه با آنها رفاقت داشته باشيد، دوستى داشته باشيد، رفت و
آمد داشته باشيد؛ خوبى به آنها بكنيد، طورى نيست، عدالت را بخواهيد مراعات كنيد،
حتما بايد مراعات بشود و اما آنكه خدا نهى كرده، دوستى با صهيونيست است، كه الان
كافر حربى است. خب قرآن مىفرمايد: طورى نيست.
شما
يك مقدار پا را فراتر بگذاريد، اين «لاينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين
و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّو هم و تقسطوا اليهم» اقتصاد را هم مىگيرد، صادرات
و واردات را هم مىگيرد، بگوييد مراودات و مواصلات را هم مىگيرد، طورى نيست. ما
جدا كرديم، اما بالاخره شما مىتوانيد بگوييد اين آيه شريفه هم تجارت را مىگيرد،
هم مراودات و مواصلات را مىگيرد، هم تعليم و تعلم را مىگيرد و هم مشاوره را مىگيرد.
يعنى همه شما اين پنج شش تايى كه من گفتم، كه يكى مسأله تعليم و تعلّم بود، يكى
مسأله مشاوره بود، يكى مسأله تجارت بود، يكى مسأله مواصلات بود و و يكى هم مسأله
مودّت و رفاقت بود، بگوييد اين آيه شريفه هر چهار پنج تا را مىگيرد. اين طورى
نيست. ولى آنكه طور است، اينجاست كه صهيونيسم كافر حربى است، اما آمريكا كافر حربى
است يانه؟ كافر حربى به ا ين معنا كه مثل صهيونيستها بجنگد، نه، اما همه جنگها زير
سر اوست. اين كافر حربى است يانه؟ اروپا را مىگيرد يانه؟ اروپا كافر حربى نيست،
اما شبانه روز براى نظام توطئه مىكند. جنگ صليبى كه بوش داد زد، گفت جنگ صليبى
شروع شد - شروع بود - آيه شريفه اينها را مىگيرد يانه؟
مفسرين
مىخواهند بگويند كافر حربى آن وقتها منحصر به مشركين بوده، حالا هم مختص به
صهيونيسم است. ولى الان بالاتر از صهيونيسم، اروپا ست، سياست را به ما تحميل مىكند،
پياده نظامهايشان هم براى بر اندازى. ما در اين 27 سال هر سال يك براندازى
داشتهايم، كه از پياده نظامهاى آمريكا شروع شده است و اين براندازيها از كجاست؟
اينكه مىخواهد براندازى كند، مىخواهد اصلاً اسلام را به طور كلى نابود كند. كافر
حربى نيست؟ اين يك مسأله است، كه من خيال مىكنم آيه شريفه هر كافرى كه با جان
انسان، با مال انسان، با عِرض انسان، با استقلال و با دين انسان بجنگد، اين كافر
حربى مىداند.
فقهاء
درباره كافر حربى يك حرفى دارند، آنها مىگويند هركسى كه زير پرچم اسلام نيست،
كافر حربى است.
ما
اين را آنجا نتوانستيم بپذيريم وگفتيم كافر حربى آن است كه سرجنگ داشته باشد. كه
درد سر عجيبى هم درست شد، مثلاً بعضى از مراجع گفته بودند: دزدى كردن در اروپا
طورى نيست، براى اينكه مال خودت است، آنها كه زير پرچم اسلام نيستند، بنابراين
طورى نيست. جوانهاى نپخته هم مىرفتند، مثلاً يك كمپوت مىدزديدند؛ ناگهان او را
مىگرفتند. يك مستمسك عجيبى عليه جمهورى اسلامى مىشد، كه اينها دزدند. لذا حضرت
امام گفتند: مگر مىشود؟ اينها مالشان امن است، جانشان امن است. چند وقت قبل يك
استفتاء هم از حضرت آيت اللّه سيستانى ديدم، كه ايشان هم همين جورها گفتهاند، كه
همه اموال و انفس اينها امن است، اينها هيچكدام كافر حربى نيستند. اما وقتى در فقه
مىآيند، تقريبا يك شهرت بسزايى هست كه هر كافرى كه زير پرچم اسلام است، كافر حربى
نيست، اما هر كافرى كه زير پرچم اسلام نيست، اين كافر حربى است. آن وقت معناى كافر
حربى هم خيلى داغ است؛ اين است كه هم جانشان حلال است، هم مالش حلال است، هم
ناموسش. ما آنجا گفتيم: ما اين را قبول نداريم و كافر حربى در وضع فعلى يعنى
صهيونيستم. اين مسأله، مسألهاى است كه در باب جهاد است، كه آن جور گفته شده، ما
هم اين جور گفتيم.
اما
يك مسأله ديگر هست، اين را چكار كنيم؟ كه آيا مراد از كافر حربى يعنى آنكه
مىخواهد آدم بكشد، يا آنكه آدم نمىكشد، انسانيت مىكشد؟ آيا اين كافر حربى است
يانه؟ آنكه دين مىكشد، آيا اين كافر حربى است يانه؟ خب اگر بگوييد آرى، براى
اينكه دين و انسانيت ا زجان و مال خيلى بالاتر است، انسان بايد همه چيزش را فداى
دين و فداى انسانيت كند و اينها دشمن اخلاقند، اينها دشمن دينند، اينها سرجنگ
دارند. مثلاً ژاپن را ممكن است كسى بگويد نه، نه سرجنگ با دين ما دارد، نه سرجنگ
با اخلاق ما دارد و نه سرجنگ با جان و مال ما دارد، اما اروپا با اين توطئهها
چيست؟ آيا اين آيه شريفه كه مىفرمايد: «انّما ينهاكم اللّه عن الذين قاتلوكم و
اخرجوكم من دياركم» اينها را مىگيرد يانه؟ خب اگر بگوييد آرى،
آن وقت مشكل مىشود؛ برمى گردد به اينكه مودّت، رفاقت، رفت و آمد، نشست و برخاست و
دوستى با آنها، خوبى با آنها، به عدالت با آنها رفتار كردن - ان تبروهم و تقسطوا
اليهم - آنجاست كه با ما جنگ نداشته
باشند، حالا جنگ نظامى، يا جنگ فرهنگى.
هم
قم خوب است هم كاشان، اما جمله آخرشان لعنت به اين اروپا، كه انصافا مردمش بدتر از
دولتش هستند و دولتش بدتر از مردمش. اما ما از درد ناعلاجى بايد به گربه بگوييم
خانم باجى، ما حتما بايد بگوييم دولت آمريكا بد است، مردم آمريكا خيى آدمهاى خوبى
هستند، ما بايد بگويم دولتهاى اروپايى خيلى بد هستند، اما مردمشان خيلى خوبند. اما
خدا نكند كه دور دستشان بيفتد كه چكار كردند و چكار مىكنند!
حالا
على كل حال اينها يك حرفهايى است كه نه مىشود زد، نه مىشود گفت، اما توجهاش
براى شما خيلى لازم است، كه راستى اين«لاينهاكم اللّه الذين لم يقاتلوكم فى الدين
و لم يخرجوا من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم» اين اروپاى اين چنانى را مىگيرد يانه؟ كافر
حربى به اين معنا كه بيايند در جبهه، مثل اينكه همين انگليسيها آمدند در جبهه عراق
و آن بلا را به سر عراق آوردند. اين انگليسيها - نه فقط دولتشان - هر ساعتى كه بتوانند همان حملهاى كه به عراق
كردند، به ايران بكنند، مىكنند ؛ نمىگذارند ساعت طول بكشد، نمىتوانند. اينها چى
هستند؟ كافر حربى هستند يانه؟
ما
در قرآن نسخ نداريم، اين حرفها را نزنيد. آن «انما المشركون نجس» و «قاتلو ائمة الكفر» و «فاقتلوا المشركين كافّة كما يقاتلونكم
كافّة» براى خودش يك چيزى است، براى اينكه قرآن
تصريح بكند كه «لانه لاايمان لهم» يا همين آيهاى كه ايشان مثال مىزنند، «فاقتلوا
المشركين كافة لانه كما يقاتلونكم كافة». لذا آيه مودّت نسخ نشده، اوّلاً كه ايشان
بودهاند و قبول هم كردهاند كه ما در قرآن نسخ نداريم و حالا شوخى مىكنند. آن 64
آيهاى كه مىگويند نسخ شده، ما هيچكدام را قبول نداريم، بحثش را كرديم و ايشان هم
قبول كردند. لذا نسخ در قرآن نداريم. حالا اگر هم نسخ داشته باشيم، آيه مودّت به
هيچ آيهاى نسخ نشده است.
مىخواستيم
امروز بحث را تمام كنيم، اما چون كه بحث خيلى مهم است، اجازه بدهيد تا فردا يك جمع
بندى بكنيم و ان شاءاللّه روز شنبه قاعده خيلى مهمى، يعنى قاعده لاحرج را شروع
كنيم.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد
-سوره ممتحنه 60، آيات
8 و 9.