اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث در باره کفاره قتل بود که اگر کسی کسی را بکشد چه عمداً چه سهواً علاوه بر این که باید دیه بدهد یا قصاص بشود باید کفاره هم بدهد و فرمودهاند در قتل عمد باید کفاره جمع بدهد یعنی علاوه بر این که دیه میدهد ، دیه تام ،1000 دینار ، باید یک بنده آزاد کند دو ماه پی در پی روزه بگیرد 60 مسکین را هم مداً مداً یعنی یک فقیر را نه ، 60 مسکین را هم اطعام بکند ، و اما اگر قتل سهواً باشد یا شبه عمد باشد فرمودهاند علاوه براین که باید دیه بدهدباید یکی از آن کفارات را هم بجا بیاورد ، یک بنده آزاد کند اگر نمیتواند یک بنده آزاد کند دو ماه روزه بگیرد اگر نمیتواند دو ماه روزه بگیرد 60 مسکین را طعام بدهد ، فرمودهاند در قتلش هم تفاوت نمیکند قتل زن باشد یا مرد ولو قتل زن دیه آن نصف است اما از نظر کفاره با مرد تفاوت نمی کند فرمودهاند که حتی بین حر و عبد هم تفاوت نمیکند اگر کسی بندهای را بکشد ولو این که دیه او قیمت اوست اما کفاره مثل کفاره حر است اگر عمد باشد کفاره جمع و اگر سهو باشد شبه عمد باشد یکی از آن کفارات ،فرمودهاند فرقی بین صبی و بالغ هم نیست و حتی فرمودهاند اگر بچه در شکم که روح در آن دمیده شده کسی عمداً او را سقط بکند علاوه بر این که آن دیه 1000 دیناری را باید بدهد کفاره جمع دارد و اگر خطاءً شد مثلاً شوهر ناخواسته زد در دل زن و بچه را سقط کرد گفتهاند دیه باید بدهد و علاوه بر دیه آن کفاره هم هست اگر می تواند بنده آزاد کند اگر نمیتواند دو ماه روزه بگیرد اگر نمیتواند 60 مسکین را طعام بدهد. حتی مثل مرحوم علامه فرمودهاند اگر ولوج روح هم نشده باشد آدمک باشد که دیه آن 100 دینار است آن هم کفاره دارد اگر عمداً باشد کفاره جمع اگر سهواً باشد کفاره مرتبه یعنی یکی از این کفارات ، اما بالاخره اینها اقوال است که در مسئله هست راجع به آن آدمک قول شاذ است چنانچه دیهاش بیش از 100 دینار نیست که سابقاً صحبت کردیم کفاره داشته باشد شاذ است اما راجع به این که روح در آن دمیده شده باشد مثل وقتی است که به دنیا آمده باشد قول مشهور است باید روایتهارا حالا بخوانیم ببینیم آیا روایتها میتواند اطلاق داشته باشد برای ما یا نه؟ این که اگر بچه در شکم مادر روح در آن دمیده شده باشد و سقط بشود خب دلیل داریم باید دیه بدهد دیه کامل بدهد روایتش را سابقاً خواندیم که فرمود 1000 دینار ، اما دلیل براین که کفاره دارد نداریم فقهاء میخواهند از اطلاقات استفاده بکنند که حالا روایتها را میخوانیم ببینیم اطلاقی در کار هست یا نه ؟ دیگر معلوم است وقتی که راجع به بچه در شکم که روح در آن دمیده شده باشد بگویند بچه هم که به دنیا بیاید ولو بچه کوچک مادرش نفهمیدگی کرد پهلوی خودش خواباند که سابقاً صحبت کردیم بچه را خفه کرد باز میگویند دیه باید بدهد سابقاً خواندیم دیه دارد ، دیه سهو ، واما این که این مادر باید یک بنده آزاد کند واگر نتواند دو ماه روزه بگیرد و اگر نتواند 60 مسکین طعام بدهد دلیل نداریم اگر دلیل بخواهیم درست بکنیم اطلاقات است اگر از اطلاقات بتوانیم استفاده بکنیم قول مشهور درست میشود و اگر از اطلاقات نتوانیم درست بکنیم دیگر خواه ناخواه نوبت میرسد به اصل و اصل اقتضا میکند عدم وجوب را، راجع به بچه در شکم راجع به بچه به دنیا آمده باید ببینیم اطلاقات چقدر؟ هر کجا شک بکنیم دیگر قدر متیقن، اگر اطلاقات نداشته باشیم و نمیدانیم آ یا مشکوکش کفاره دارد یا نه؟ ولو دیه دارد مسلم، روایت دارد دیه دارد قطعاً ، آیا کفاره دارد یا نه؟ رفع مالا یعلمون میگوید نه، این خلاصه بحث امروز ماست .
حالا این روایتها را بخوانیم . در جلسه قبل عرض کردم که قرآن راجع به این خصوصیات که اطلاق ندارد برای این که اصلاً شیخ انصاری آن که شیخ المشایخ ماست میفرماید که از قرآن نمیشود ما خصوصیت بگیریم برای این که در مقام تشریع حکم است در مقام خصوصیات نیست مقدمات حکمت ندارد اما علاوه براین قرآن اصلاً راجع به کفاره عمد آیه نداریم و راجع به کفاره خطایی آیه داریم اما تام نیست، دارد که یک بنده آزاد کند علاوه براین که دیه میدهد یک بنده آزاد کند یا دو ماه روزه بگیرد، و اما اگر ندارد 60 مسکین طعام بدهد دیگر این را هم قرآن ندارد لذا این خصوصیاتی که گفتم از قرآن کریم نمیشود استفاده کرد باید برویم سر روایتها دیگر روایت تالیتلو قرآن است ، قرآن عترت ، عترت قرآن هیچ تفاوتی با هم ندارند دیگر اگر بینهما در قرآن باشد میگوییم اگر در عترت هم باشد میگوییم من غیر تفاوت بینها حالا چون از قرآن نمیتوانیم استفاده بکنیم باید از روایتها استفاده بکنیم روایتها در جلد 15 وسائل است باب کفارات و آن جا مرحوم صاحب وسائل روایات فراوانی راجع به کفارات، کفاره قتل عمد و کفاره قتل سهو و کفاره ماه مبارک رمضان کفاره ظهار و کفاره لعان و امثال اینها آن جا همه کفارات را ذکر فرمودهاند منجمله بحث ما که اگرکسی کسی را بکشد عمداً کفاره جمع دارد و اگر کسی کسی را بکشد سهواً کفاره مرتبه دارد یعنی یکی از آن سه کفاره علی نحو ترتیب، اول بنده وبعد دو ماه روزه و بعد 60 مسکین اطعام
روایتها در جلد 15 وسائل باب 28 از ابواب کفارات روایات فراوانی هست برای قتل عمد من یکی از آن روایتها را در اینجا آوردهام صحیحه عبدالله بن سنان وابن بکیر عن ابی عبدالله علیه السلام روایت را هم عبدالله بن سنان که تالیتلو اصحاب اجماع است هم ابن بکیر که از اصحاب اجماع است روایت را نقل کردهاند. سئل عن المومن یقتل المومن متعمداً؟ حضرت فرمودند فان عفوا عنه فلم یقتلوه اعطاهم الدیه واعتق نسمه و صام شهرین متتابعین و اطعم ستین مسکینا توبه الیالله، آن دیه دادنش مربوط به توبهاش نیست آن جریمهای است باید بدهد ، اما توبهاش این است که کفاره جمع، اعطاهم الدیه این جریمهاش اعتق نسمه، صام شهرین متتابعین اطعم ستین مسکینا این جمع باید باشد، یک حرف در این جا استفاده میشود و همینجا این را صاف کنیم و آن این است که اگر دیه داد دیه، و علاوه بر دیه اعتق نسمه، صام شهرین متتابعین، اطعم ستین مسکینا اما اگر عفوش نکرد و کشتش آیا دیه دارد؟ دیه که بله کشتش قصاص کرد آیا کفاره دارد؟ مشهور در میان فقهاء گفتند بله و از مالش باید یک بنده آزاد کنند از مالش باید دو ماه روزه بگیرند از مالش باید اطعم ستین مسکینا توبه الی الله این مشهور در میان اصحاب است اما این روایت میگوید نه میگوید که فان عفوا عنه و لم یقتلوه آن وقت این است اعطاهم الدیه آن وقت اعتق نسمه همین جور که اگر کشتش دیگر دیه ندارد دیگر باید اعتق نسمه و صام شهرین متتابعین و اطعم ستین مسکینا هم نباشد لذا مثل اینکه روایت به خوبی دلالت دارد این که کفاره جمع در آن وقتی است که این را عفوش بکنند این عفو کردن هم دو قسم است گاهی اصلاً میبخشندش گاهی نمیبخشندش از او دیه میگیرند حالا این دیهاش را فرموده شاید هم دو باشد فان عنه فلم یقتلوه فاعطاهم الدیه یعنی گاهی و اعطاهم الدیه نیست اصلاً خیلیها این جوری هستند که زورشان میآید اصلاً دیه بگیرند یک چیز زشتی میدانند حالا عفو میکند خب اگر عفو کرد آن کفاره را باید بدهد توبه به این است که کفاره را بدهد و اما اگر کشت باز هم کفاره باید بدهد؟ دلالت ندارد بلکه دلالت دارد به این که لازم نیست آن جاست که لم یقتلوه و اما اگر بکشندش لااقل روایت ساکت باشد ساکت هم نیست به عقیده من لذا این اعطا هم الدیه مترتب بر عفو است ، اعتق نسمه مترتب عفو است خب اگر عفو نباشد دیه نیست کفاره هم نیست برای این که در روایات هم داریم آن قتل آن کفاره همه گناهانش است لذا مثلاً وقتی میخواهند بکشندش به او میگویند که برو غسل کن ، و غسل توبه ، برو غسل کن غسل میت کفن به او میپوشانند و حاکم شرع او را میکشد و در روایات هم داریم پاک شد مطهر شد، توبه الیالله در آن وقت است که نکشندش اما اگر بکشندش این روایت ظهور دارد نه، اگر کسی مثل ایشان ظهورش را منکر باشد حتماً دیگر دلالت ندارد وقتی دلالت نداشت نوبت میرسد به اصل نمیدانیم آیا این علاوه بر این که دیه باید بدهد اگر عفوش کرده باشند یعنی از دیه وآن هم دیه نباید بدهد نمی دانیم آیا باید کفاره جمع هم بدهد یا نه ؟ رفع مالا یعملون میگوید نه ، راجع به مردنش هم بعد یک بحثی داریم به مردنش نه ، غیر از کشتنش است راجع به مردن یک کسی کسی را کشت حالا دید که محکوم به اعدام است و مرد حالا این مرد چه باید بکنند ؟ دیگر نوبت میرسد به دیه حالا که نوبت رسید به دیه دیگر باید کفارهاش را هم بدهد برای این که آن همین روایت دیه و کفاره با هم الان دیهاش را باید بدهد کفارهاش را هم از مال او باید بدهند همین جا اگر کسی شک بکند بگوید به چه دلیل شما میخواهید کفاره درست بکنید این کفاره را برده روی زنده شما میخواهید کفاره را ببرید روی مرده به چه دلیل؟ میشود استصحاب کرد ؟ بعضی از بزرگان گفتهاند استصحاب میکنیم یعنی قبل از مرگش این کفاره برایش واجب بود کفاره جمع حالا مرده نمیدانیم کفاره جمع برایش واجب است یا نه ؟ استصحاب میکنیم حالا که استصحاب کردیم میگوییم خودش که نه پس ورثه ، میشود ؟ این اختلاف موضوع نیست؟ در استصحاب باید اتحاد موضوع باشد عرفاً نه با دقت عقلی آن نه، آن را نمیخواهیم بکوییم ، با دقت عقلی که مسلم هیچ استصحابی نداریم اما عرفاً باید یک باشد اما اگر عرف بگوید دو ولو واقعاً هم یک باشد استصحاب جاری نیست و در این جا بگوییم این زنده بود کفاره جمع داشت روزهاش را خودش باید بگیرد حالا که مرده کفاره جمع دارد با استصحاب پس باید از مالش بندهای را آزاد کنند و دو ماه روزه بگیرند 60 مسکین را طعام بدهند مشکل است انسان استصحاب جاری بکند وقتی دلیل نباشد استصحاب هم نباشد باز نوبت می رسد به اصل، نمیدانیم آیا این مرده کفاره به ذمهاش است یا نه ؟ به معنا این که ورثه باید کفاره بدهند یا نه؟ می گوییم نه ، روایت میگوید حقالله است میگویدفان عفوا عنه و لم یقتلوه اعطا هم الدیه این حقالناس است اما اعتق نسمه صام شهرین متتابعین اطعم ستین مسکینا توبه الی الله آن اعطا هم الدیه، توبه الیالله آن می گوید حقالناس است این میگوید حقالله است مسلم حقالله هست دیگر لذا حقالناس را میدانیم هست حقالله را نمیدانیم هست یا نه ؟ رفع مالایعلمون لذا اگر عرض من را بپسندید ولو این که از آن طرف هم قول مشهور است اگر عرض من را بپسندید حرف این است این روایت میگوید اگر کشتندش دیگر کفاره ندارد، آن جاست که عفو بکنند یعنی دیه بگیرند یا عفو بکنند اما غیر از این دیگر روایت میگوید نه اگر هم کسی اشکال بکند ، رفع مالا یعلمون، اگر هم کسی بخواهد استصحاب جاری بکند تعدد موضوع است استصحاب نیست این ما البته در مقابل حرف مشهور است . هذا کله فیالعمد.
و اما خطاء روایت 1 از باب 10 از ابواب کفارات جلد 15 وسائل صحیحه عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله علیه السلام قال ابو عبدالله علیه السلام اذا قتل الرجل مومنا خطاءًادی دیته الی اولیائه ثم اعتق رقبه فان لم یجد صام شهرین متتابعین فان لم یستطع اطعم ستین مسکینا مداً مداً یعنی همه اش را به یک نفر نه مثلاًبه ده نفر نه ، به 60 نفر از این روایت یک چیزی هم استفاده میشود که در رسالهها مشکل کردهاند در رسالهها گفتهاند که باید چه در روزه چه در این جا گفته اند اطعام بکند و گندم بدهد و یک مد بدهد و اینها فایده ندارد اطعام ستین مسکینا اما این روایت به خوبی دلالت دارد آن چه ما در رساله داریم و آن این که میتواند یک چارک گندم بدهد همین جور که روزه را نمیتواند بگیرد کفاره میدهد میتواند یک چارک گندم بدهد این جا هم همین طور لذا این که اطعام بکند لازم نیست آن وقت به 60 نفر 60 تا چارک گندم میدهد خب حالا مالک شد باید حتماً باید این گندم را صرف خوراک بکند؟ ما میگوییم نه ، در وقتی که مالک شد هر کاری میخواهد بکند و این که مشهور در میان اصحاب در رسالهها این است که شماها برای مردم سنگین میکنید که این پته را به او میدهید میگویید برو نان بگیر ، دلیل ندارد ، نمیخواهد نان بگیرد ، مالکش کردید دیگر ، مالکش کردید نمیخواهد نان بگیرد این یک چارک گندم شد مالک، مالک میخواهد برود گوشت بگیرد
یک حرف دیگر این است که در باب این کفارات برای مردم سخت نگیرید ما روایات فراوانی داریم درباب زکات فطره و آن جا میگوید آقا این گندم لازم نیست به او بدهی اگر گوشت برای او بهتر است به او بده اگر صلاحش دراین است که پول را بگیرد پولش بده و این روایتها به ما میگوید همه اینها برای خاطر این است که ما یک چیزی به این فقیر بدهیم حالا چقدر بدهیم ؟ در زکات فطره سه کیلو در این کفارات یک کیلو تقریباً یک مد ، چکار بکند هر کار میخواهد بکند؟ لذا مالک شد دیگر یعنی پول را که به او میدهند میشود مالک و معنی ندارد که در مالکیت تعلیق بشود میگویند این یک چارک گندم مال تو میشود مالک هر کاری میخواهد بکند این که حتماً برود نان بخورد حالا گفتم اصلاً روایت فروانی هم داریم علی کل حال فقراء را آن احترامی که برای فقراء باید باشد بشود احترام فقراء را حفظ بکنید مسلم این مضیقهها که ما درست میکنیم درست نیست و آن چه میخواهند این است که به این فقیر یک چیز برسد حالا چون که نان قوت اولیه است به حسب غالب دیگر، نان بده به فقیر این قید غالبی است دیگر، گفتند نان بگیرد، این نمیخواهد نان بگیرد خب میخواهد گوشت بگیرد میخواهد میوه بگیرد بچههایش میوه لازم دارند اگر این میوه را برای بچههایش نبرد راستی در بازار میوه میبینند عقدهای میشوند میوه میگیرد دیگر و این مداً مداً یا خودش یا قیمتش این دیگر اگر مضیقه درست بکنیم حتماً باید گندم باشد اما در رسالهها میگوییم که نه گندم یا پولش، خب میگویم یا پولش، یا گوشت چرا پولش را میگویی؟ به گوشتش میرسی اشکال میکنی؟ به قول روایات اهل بیت هرچه صلاحش است در روایات اهل بیت دارد هرچه صلاحش است صلاح گوشت است خب یک کیلو گوشت بگیر ببر در خانه آنها به آنها بدهید دیگر، لذا آقایان میگویند که یا خودش یا پولش، ما میگوییم یا خودش یا گوشت یا خودش یا میوه، هرچه صلاحش است یک دفعه نیست به غیر از گندم خب گندم یک دفعه اصلاً میرود نان میگیرد الان نان با آن مد گندم خیلی تفاوت دارد ما که نمیتوانیم نانهای بازار را یک کیلو بگیریم به او بدهیم پولش را باید بدهیم پولش مثلا 400 تومان است نمیشود که سوبسیدش را دولت بدهد ما همان را بگیریم و کفاره بدهیم نمیشود که لذا ما میبینیم که صلاح این است که نان به او بدهیم باید به اندازه آن 400 تومان نان به او بدهیم یک مد گندم یک چهارک نان که نمیشود باید به آن اندازه نان به او بدهیم صلاحش در این است احترامش به این است که پولش بدهیم پولش میدهیم وقتی پولش دادیم مالک میشود صلاحش در این است برایش گوشت بگیریم گوشت میگیریم میرویم به او میدهیم لذا این مداً مداً و همچنین یک دفعه راستی مثل حالا اگر بخواهد یک مهمانی 60 نفری بکند، 60 مسکین مداً مداً خب این الان کار مشکلی است انصافاً به 60 نفر بخواهد 60 تا مد گندم بدهد 60 نفر را بخواهد مهمان کند و چیز به آنها بدهد خب نمیشود دیگر وقتی نشد این 60 تا هم از کار میافتد به قاعده عسر بر میگردد به این که این به یک نفر میتواند 60 مد گندم بدهد و همه اینها این است که بله معلوم است بتواند 60 نفر را سیر بکند خوب است افضل است اما حالا در وضع فعلی 60 نفر را میتواند سیر کند یا نه؟ خب نه این عسر است لذا فرار میکنند میآورند مثلاً دفتر من یا دفتر آن آقا میبرند کمیته و اینها خودشان را راحت میکنند و دیگران را در دردسر میاندازند و آن چه که آدم میفهمد از روایات این است که باید این 60 مد طعام بدهد خودش را یا پولش را یا همجنسش را یا هم وزنش را حالا 60 تا نشد چه؟ به 10 نفر میدهد به یک نفر میدهد، لذا حالا که نمیشود چه؟ همه وقت نمیشود، همه وقت هم این جورها بوده که این قیدها قیدهای استحبابی است قیدها قیدهای افضلی است قیدها قیدهای غالبی است همیشه هم این جور بوده قید غالبی و افضلی و استحبابی را میگذاشتند کنار و اصل مقصد را میگرفتند اصل مقصد در این جا این است، میخواستیم این بحث را تمام کنیم نشد یک قدری مطالعه کنید باز هم فردا یک مقدارش در بارهاش حرف بزنیم .
وصلی الله علی محمد و آل محمد