اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله آخر از حدود و تعزیرات و قصاص ودیات مسئله عاقله است و این مسئله عاقله چندتا مسئله دارد که متعرض شدهاند ما هم باید متعرض بشویم ، مسئله عاقله خلاصهاش این است که در قتل خطا که 100 درصد قتل خطا باشد مثلاً مثل تصادفات امروزه به شرطی که آن راننده تقصیری نداشته باشد گفتهاند باید دیه بدهد چنانچه قرآن هم میفرماید دیه باید بدهد اما فرمودهاند دیه را عاقله باید بدهد به آن شخص وعاقله گفتهاند یعنی خویشان پدری مثل عموها پسر عموها و آیا پدر و پسر هم شامل میشود یا نه ؟ بعد در بارهاش صحبت میکنیم حالا آن که مسلم است خویشان پدری نظیر عموها و پسر عموها دیه اینها را باید بدهند، و چه نحوه هم باید بدهند ؟ چه جوری باید قسمت بشود ؟ و چند سال باید بدهند و امثال اینها مسائل بعدی است البته مسئله یک تعبد است و عرف نمیپسندد این که تصادف کرده باشد عمویش دیهاش را بدهد اماعلی کل حال یک مسئله تعبدی است و قرآن هم ندارد قرآن به حسب ظاهر این است که خودش بدهد و دیه مسلمه الی اهله یعنی خود او بدهد که این هم بعد در بارهاش بحث میکنیم که آیا اولاً و بالذات به ذمه خود این قاتل میآید اما در ادا باید عاقله بپردازد یا این که از اول به ذمه عاقله میآید ؟ حالا چه به ذمهاش بیاید چه واجب باشد ادایش بالاخره یک مسئله تعبدی است که عقل ما کشش ندارد بپذیرد و عرف هم قبول ندارد و بالاخره صادق مصدق فرموده ما هم باید بگوییم چشم به این میگویند مسئله عاقله .
در این مسئله اختلافی هم نیست در این که در قتل خطایی محض دیه مال خویش و قومهای پدری است و آنها باید بدهند در باره این که آن کسانی که عمده خطاء مثل بچهها و مجانین وکور وامثال اینها اینهم باید آنها بدهند یا نه ؟ مسئله اختلاف است دیروز یک اشارهای کردیم بعد در بارهاش صحبت میکنیم که مثلاً مثل کور را روایت داریم عمده خطاءعاقله باید بدهد در مثل صبی و مجانین را اختلاف است که مشهور به عکس است میگویند از مالش اگر مال ندارد بعضی گفتهاند خویش و قومها بعضیها گفتهاند از بیت المال اما آن که الان بحث ماست راجع به استثنا هایش نیست راجع به اصل مطلب که قتل خطایی را باید خویش وقومهای پدری که اسمش را میگذارند عصبه بایداین ها بدهند .
دربعضی از روایات دارد ورثه باید بدهند لذا یک اختلاف پیش آمده که مرحوم محقق از مثل مرحوم شیخ طوسی دو تا قول نقل میکند و شیخ طوسی را در دو تا قولشان هم افرادی متابعت کردهاند که بعضی گفتهاند عصبه یعنی خویش وقومهای پدری بعضی گفتهاند نه ورثه باید بدهند و این با عقل هم بهتر جور میآید برای این که من له الغنم فعلیه الغرم این یک قاعدهای است در فقه ما فی الجمله به آن عمل شده خب ورثه به ارث میبرند مال این را خب حالا هم غرامت مال ورثه باشد و مال بعضی از ورثه دون البعض این دیگر تعبدش خیلی مشکلتر میشود لذا بعضی از بزرگان گفتهاند که قتل خطایی را باید ورثه بدهد نه خویش و قومهای پدری،
مرحوم محقق اگر مطالعه کرده باشید برایشان مشکل است بپذیرند اما از آن طرف هم دوتا روایت داریم تمسک به این دو روایت شده ایشان میفرماید روایتها ضعیف السند است و چون روایتها ضعیف السند است ورثه نه خویش وقومهای پدری آری برای این که عصبه در روایات آمده یعنی خویشان پدری لذا گفته اند اصلاً عصبه خویشان پدری زنها را نمیگیرد مختص به مردها ست زن وشوهر راجع به یک دیگر نمیگیرد ، خویش وقومهای مادری چه پسر چه دختر نمیگیرد و قدر متیقن مختص به خویشان پدری آن هم عصبه یعنی مردها نه زنها و میگویند لغت عصبه را همینجور معنا میکند،
مرحوم محقق و دیگران این قول را میپسندند چون شهرت به سزایی روی آن است وآن ورثه را رد میکنند برای این که روایتها میگویند ضعیف السند است اما روایت دوتا روایت هر دو مصححه است و ضعیف السند نیست این که در شرایع میگوید و فیها ضعف ظاهراًضعفی نیست حالا این دوتا روایت را یک کدامش خیلی مفصل است مربوط به بحث ما نیست آن جملهای که مربوط به بحث ماست میخوانم یک روایت مختصر دیگر هم مربوط به ورثه است ببینیم که از نظر سند از نظر دلالت چه باید گفت ؟
آن دوتا روایتی که میگوید مال ورثه است نه مال عصبه یکی روایت سلمه است خود سلمه توثیق نشده اما قبلش ابن محبوب است و چون از ابن محبوب است میشود مصححه ، مرحوم محقق این چیزها را قبول ندارد لذا مثل این که دلالت را قبول کرده میفرمایند وفی الروایه ضعف حالا آن جملهای که هست این جمله است که فرمودند که لولم یکن له الا قرباء فیوخذالدیه من اهل بلده که حضرت فرمودند که اقربا باید بدهد اگر اقرباءندارد یعنی یک کسی آدم کشته بودالبته سهواً امیرالمومنین علیه السلام فرستادند اورا پیش والی آن جا و گفتند که بررسی بکن خویش وقومها باید دیه این را بدهند و اگر نه اهل بلد باید بدهد و الا از بیت المال بگیر ، حالا این جمله اقرباء که امیرالمومنین سلام الله علیه فرمودند از خویش و قومهایش دیگر خویش و قومها ندارد این که خویش وقومهای پدری آن هم پسرها، نه دخترها، است مرحوم محقق قبول کردهاند که ظاهر روایت اقرباءاست و اقربا یعنی ورثه الا این که میگویند روایت ضعیف است و چون روایت ضعیف است نمیشود به آن عمل بکنیم
اما روایت ضعیف نیست اشکالی که روایت دارد این فعل امیرالمومنین علیه السلام است و این فعل نمیتواند برای ما اطلاق داشته باشد که ما بگوییم که آن جور که امیرالمومنین علیه السلام دستور دادند دریک مورد خاص این یک فتوی باشد یک حکم باشد برای ما ، ما هم همه جا این جوری عمل بکنیم
یک ایراد دیگر هست و آن این است که امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند اگرخویش ندارد اهل بلدش، اگر از ده است اهل آن ده اگر شهر است اهل شهر باید از آنها دیه بگیریم خب این را دیگر احدی نگفته، میشود روایت معرض عنها اگر مرحوم محقق اشکال دلالی میکردند بهتر از این بود که اشکال سندی بکنند شاید هم مثلاًیک کسی بتواند حرف مرحوم محقق را بگوید که وفی الروایه ضعف یعنی از حیث دلالت نه از حیث سند یا از حیث دلالت وسند هر دو و الا روایت از حیث سند اشکال ندارد ابن محبوب قبل ازسلمه است و سلمه بن کمیل ولو توثیق نشده اما قبلش ابن محبوب است و در جاهای دیگر هم سلمه قبلش ابن محبوب است و اقرار دارند این که روایت مصححه است روایت مورد اعتماد است اما این دوتا اشکال را که یکی اقرباء، اگر اقربا نباشد اهل بلد این را هیچ کس نگفته، این یک اشکال،
یک اشکال دیگر هم اقربا یک عام است میشود تخصیصش داد آن عصبه که مسلم پیش اصحاب است قدر متیقن است خویش وقومهای پدری خب این اقرباء یک عام است با آن عصبه تخصیصش میدهیم میشود همان خویش وقومهای پدری لذا این هم هست در روایت که بگوییم برفرض هم اقرباء بوده این جوری که امیرالمومنین علیه السلام دستور دادند خویش و قومهای پدری ، آن وقت روایت را که نقل کردند اقربا نقل کردند ،علی کل حال این یک روایت است که میگوید ورثه باید بدهد نه خویش وقومهای پدری واین اشکالهارادازد حالا یا اشکال سندی یا اشکال دلالی .
روایت 1 از باب 6 ابواب دیات عاقله محمد بن الحسن باسناده عن یونس بن عبد الرحمن عمن رواه عن احدهما علیهما السلام باز گفتهاند روایت ضعیف السند است مرسله یونس است و مرسله یونس حجت نیست اما یونس بن عبد الرحمان از اصحاب اجماع است و مابه قول شیخ طوسی اجتمعت الامه براین که روایات اصحاب اجماع به بعدش دیگر نگاه نکن لذا یونس بن عبدالرحمن از اصحاب اجماع است عمن رواه به روایت صدمه نمیزند و باز روایت میگوییم معتبره است مصححه است اما گفتهاند روایت ضعیف السند است مرحوم صاحب جواهر مثل همان روایت سلمه را که مرحوم محقق رد کردند به ضعف سند مرحوم صاحب جواهر رد میکنند به ضعف سند اما ضعف سند ندارد اما دلالت انه قال فی الرجل اذا قتل رجلا خطاءً فمات قبل ان یخرج الی اولیاء المقتول من الدیه؟ فرمودند الدیه علی ورثته خب این نمیگوید علی عصبته نمیگوید خویش وقومهای پدر، میگوید که ورثته هر کس از این ارث میبرد دیه را او باید بدهد ان الدیه علی ورثته لذا گفتهاند این روایت بهتر از روایت سلمه که میگوید که عاقله یعنی ورثه گفتم باعقل هم بهتر جور میآید برای این که خب هر که ارث می برد همان باید بدهد زن باشد مرد باشد از خویش وقومهای پدری باشد از خویش وقومهای مادری باشد و ما بخواهیم این را گردن خویش و قومهای پدری آن هم پسر نه دختر خب مشکل است انصافاً الا این که یک جمله در روایت است که نمیدانم چرا صاحب جواهر این جمله را فراموش کردهاند ورثه را خود روایت معنا میکند میفرماید فان لم یکن له عاقله فعلی الوالی به جای ورثه به جای این که بگوید فان لم یکن له الورثه فعلی الوالی گفت فان لم یکن له العاقله فعلی الوالی لذا روایت به خوبی دلالت دارد که باز عاقله باید بدهد عصبه باید بدهد یعنی خویش و قومهای پدری نه ورثه، خب این دوتا روایت از نظر سند بگویید خوب است از نظر دلالت نمیتوانیم بگوییم که دلالت میکند بر قول شیخ طوسی، البته شیخ طوسی گفتم دوتا قول دارد برآن کسانی که میگویند ورثه باید بدهند تا حال دلیل پیدا نکردیم یک دوتا روایت است و تمسک شوده به این دوتا روایت برای این که ورثه باید بدهد این دو تا روایت را بخوانیم ببینیم میشود از آن استفاده بکنیم یا نه ؟
روایت 1 باب 4 ابواب عاقله محمد بن یعقوب عن حمید بن زید عن الحسن بن محمد بن سماعه عن احمد بن الحسن المیثمی عن ابان بن عثمان عن ابی بصیر روایت از نظر سند صحیحه نیست اما سه چهار نفر در روایت هستند میگویند اینها فطحی هستند حتی ابان بن عثمان که از اصحاب اجماع است میگویند اینها فطحی هستند اما بالاخره موثق هستند در حالی که از نظر عقیده میگویند من نمیدانم درست باشد یا نه میگویند فطحی هستند من خیال میکنم اینها تهمتهاست که به اصحاب امام صادق علیه السلام میزدند اما علی کل حال حالا روایت اگر صحیحه نباشد موثقه است قال سئلت اباعبدالله علیه السلام عن رجل قتل رجلاً متعمداً ثم هرب القاتل فلم یقدر علیه قال ان کان له مال اخذت الدیه من ماله والا ضمن الا قرب فالا قرب وان لم یکن له قرابه اداه الامام فانه لا یبطل دم امرء مسلم که کفتهاند لفظ اقرباء آمده الا قرب فالاقرب هم آمده مثلاً در مسئله ما اگر کسی فرار کرده باشد و دسترسی به آن نباشد یا این که مرده باشد اصلاً گفتهاند از مالش بدهد اگر نه اقربا بدهند الاقرب فالاقرب لذا نمیدانم چه شده دو سه جا مرحوم صاحب جواهر به این دوتا روایت تمسک کردهاند و منجمله این جا برای بحث ما، در حالی که از جهاتی اصلاً مربوط به بحث ما نیست قتل خطایی که نیست قتل عمد است بعد هم این قتل اول میفرماید من ماله و در بحث ما که من ماله نیست ، مسلم است که باید غیر بدهد حالا ورثه بدهد یا غیر ورثه یعنی عصبه بدهد بالاخره من ماله نیست بحث ما این است که حالا که من مال الغیر باید بدهند آیا ورثه بدهند یا خویش وقومهای پدری؟ این بحث است لذا تمسک کردن به این روایت یکی قتل عمد است که ربطی به بحث ما ندارد یکی میگوید از مال خودش بدهد لذا چون از مال خودش باید بدهد خب هیچ ، لذا روایت اصلاً همین صاحب جواهر در جای دیگر اگر یادتان باشد گفتند روایت معرض عنها عندالاصحاب است برای خاطر این که اگر مال دارد از مال اگر نه بیتالمال لذا اصلاً ورثه را آوردن جلو گفتهاند معنا ندارد لذا اصلاً گفتهاند در جای خودش البته اختلافی است بعضی از بزرگان گفتهاند که به روایت عمل میکنیم فی مورده یعنی در این جا که فرار کرده دسترسی به آن نیست یا این که مرده گفتهاند این مردن هم مستقل برای خودش است مرده است حالا الان دیه به ذمهاش است این دیه را کی بدهد ؟ خب قاعده مال خودش ، ورثه بدهد خلاف قاعده است روایت معرض عنها عند الاصحاب است حالا اگر مثل مرحوم صاحب جواهردو سه جا منجمله این جا تردید دارند حالا تردید داشته باشند بر میگردد مسئله به این در یک موردخاص امام علیه السلام فرموده ورثه باید دیه بدهند در قتل عمدی که دسترسی به این قاتل نباشد بعد هم علت آوردند علتش دیگر مسلم است هفت هشت ده جا در باب دیه و قصاص واینها صحبت کردیم که نمیشود خون مسلمان پایمال بشود حالا که نمیشود خون مسلمان پایمال بشود اگر خودش مال دارد مال اگر نه بیتالمال این روایت میگوید نه خویش و قومها بدهند همان کسانی که ورثه هستند من له الغنم فعلیه الغرم و علی کل حال اگر در مورد روایت عمل کردید بسیار خوب و اما اگر در مورد روایت به روایت عمل نکردید روایت علی کل حال به درد ما نمیخورد برای این که بحث ما در قتل خطایی است نه قتل عمد ، بحث ما این است که آیا من اول الا ورثه باید بدهند یا بعضی از ورثه؟ خویش و قومهای پدری؟
روایت 3 و باسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن العلاء عن احمد بن محمد عن ابن ابی نصر عن ابی جعفر علیه السلام این روایت دیگر سندش خیلی عالی است آن اشکال که آنها فطحی هستند دیگر در این جا نیست فی رجل قتل رجلاً عمداً ثم فرّ فلم یقدر علیه حتی مات قال ان کان له مال اخذ منه و الا اخذ من الا قرب فالا قرب دیگر امام را هم ندارد دیگر خواه ناخواه از روایات دیگر استفاده میکنیم که اگر اقرباء ندارد بیتالمال خب حالا این هم باز همین است که قتل عمد است فرار در قتل عمد است یا مردن در قتل عمد است برای این که دیه هدر نشود تحمیل کردهاند بر اقربا ءبرای این که ارث را آنها میبرند دیهاش را هم بدهند حالا اقرباء را هم اگر نگفتید که بعضی گفتهاند اصحاب به آن عمل نکردهاند اگر مال دارد از مال خودش اگر ندارد بیتالمال و علی کل حال این دوتا روایت ربطی به بحث ما ندارد اما حالا چه جور شده که اصحاب این دوتا روایت را هم آوردهاند برای این که بگویند مراد از عاقله یعنی ورثه نمیدانم چه شده؟ بنابراین ما دلیلی برای این که ورثه باید بدهند نداریم آن ادله عصبه واجماع وشهرت به حال خود باقی میماند بحث برمیگردد خلاصه حرف این شد در قتل خطایی محض باید اقرباء یعنی عصبه به قول روایات یعنی عاقله یعنی خویش وقومهای پدری باید این دیه را بدهند حالا هفت هشت ده تا مسئله دیگر هم داریم انشاءالله برای فردا
وصلی الله علی محمدوآل محمد