جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: اخذ اجرت بر واجبات / بررسی ادله عدم جواز اخذ اجرت بر واجبات
    موضوع درس:
    شماره درس: 98
    تاريخ درس: ۱۳۸۶/۲/۱۰

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدۀ من لسانی یفقهوا قولی.

    درباره حرمت اخذ اجرت بر واجبات ادلّه ای اقامه شده است، عمده ادلّه 3 دلیل است که در مکاسب آورده شده، در این قواعد فقهیه هم گفته شده، از جمله مرحوم آقای بجنوردی هم 3 دلیل را آورده است.

    دلیل اول که یک دلیل مشهوری است و حتی مثل آقای بجنوردی م می گوید، منحصر به فرد است، بهترین ادله است، دیروز درباره اش حرف زدیم.

    می گویند: وجوب و واجب یک امر قهری است، یک امر ضروری است، برای اینکه مکلف حتماً باید بیاورد و چون مکلف حتماً باید بیاورد، خب مثل تکوین است؛ چه جور اگر دستش لرزش داشته باشد، حتماً باید دست بلرزد، بخواهد، یا نخواهد و الضروره الشرعی کالضروره العقلی، بنابراین این اصلاً بر مورد اجاره قدرت ندارد و چون قدرت ندارد بخواهد پول در برابر غیر قدرت بگیرد، مثل این است که به او بگویند بپر بالا تا 10 تومان به تو بدهم و این نمی تواند بالا بپرد، 10 تومان را هم نمی تواند بگیرد. این خلاصه حرف اینهاست. و هر چه اینها بگویند قوی است، دیروز ما گفتیم ضعیف است، برای اینکه اولاً: قیاس تکوین به تشریع است، غلط است، بعدش هم مأتی به را به مأمور به عوض کرده اند، جای مأتی به را به مأمور به داده اند و این حرفها را زده اند. آنکه یک امر قهر است، دست مکلف نیست، مأمور به است، یعنی وجوب، یعنی واجب، آن حکم الله است، خب حکم الله دست مکلف نیست، دست خداست، دست مصالح و مفاسد نفس الامری است. یک چیزی که واجب است، چونکه واقعاً مصلحت نفس الامری دارد، شارع مقدس اعتباراً واجبش کرده است. خب آن یک امر تکوینی است، دست هیچکس نیست و آن را از ما نخواسته اند، آنچه از ما می خواهند این است که نماز را بیار، یعنی آن نماز تشریعی، یعنی بیاورم، یعنی مأتی به؛ بگویم: الله اکبر، تا السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. اسم این را مأتی به می گذارند. خب این در اختیار من است، می توانم بیاورم، می توانم نیاورم. اگر بیاورم، واجب را ساقط کرده ام، ثواب می گیرم، عقاب ندارم و اگر نیاورم، واجب ساقط نیست و رویش عقاب دارم، رویش کتک دارم. لذا مأتی به صد در صد دست من است.حالا این مأتی به با مأمور به تطابق می کند و آنکه دست من نیست، ساقط می شود. بنابراین اینکه وجوب و واجب دست ما نیست، اگر آن مأتی به را بخواهی بگویی که مسلم دست ماست، لذا شما فقهاء همین مأتی به را می فرمایید و گاهی می تواند بیاورد، گاهی نمی تواند بیاورد، آن وقت که نتوانست بیاورد، آیا مأمور به ساقط است، یا ساقط نیست؟ همه اش روی این است. حتی جبریها هم همین حرفها را دارند، جبری است اما بالاخره می گوید: این گاهی در نماز نمی تواند رکوع کند، خب نکند، نمازش درست است؛ گاهی نمی تواند وضو بگیرد، طوری نیست، تیمم کند و گاهی نمی تواند حمد و سوره اش را درست بخواند، خب غلط بخواند و همان جبری هم حرفهای ما را در مأتی به می زند، که مأتی به صد در صد دست من است و من می خواهم این مأتی به را پول بگیرم و بقول صاحب جواهر وجوب را تأکید کنم آن واجب خدا را با واجب اینکه به من گفته اند: نماز بخوان تا 1000 تومان به تو بدهیم، می خواهیم آن وجوب را تأکید کنم، 1000 تومان را می گیرم، هم برای خداست، هم برای این آقاست که گفته نماز را بخوان. نماز یعنی چه؟ نماز یعنی اینکه وقتی ایستادم، بگویم: دو رکعت نماز بجا می آورم قربهَ الی الله. می دانم اگر این را نگویم نمازم باطل است و خب راستی می گویم قربه الی الله، چون راستی می خواهم نماز بخوانم.

    یکی از علمای اخلاق می گفت: بعضی از شماها نماز استیجاری می گیرید، به نماز خودتان خیلی اهمیت نمی دهید، اما دارید در دل شب نماز- نماز قضاء را – می خوانید، اما اگر در «ایاک نعبد و ایاک نستعین» آن شک کردید، دو دفعه بر می گردید، هی مرتب وسوسه، تا اینکه این نماز را بتوانید خوب بخوانید و به نماز استیجاری بیشتر اهمیت می دهید تا نماز خودتان، برای اینکه بر حق الناس بیشتر اهمیت می دهید و بقول صاحب جواهر اصلاً پول گرفتن اصل وجوب را تأکید می کند. برای اینکه جهنم نرود، با قصد قربت نماز می خواند، برای اینکه بهشت برود، با قصد قربت نماز می خوانند و آن وقت آدمی که پول می گیرد، قصد قربت می کند، هم برای اینکه نمازش درست باشد، هم برای اینکه پولش درست باشد. دیگر تفاوت نمی کند که پول بگیرد برای خودش نماز بخواند، یا پول بگیرد، که برای غیر نماز بخواند، آنها دخالتی در مسأله ندارد. اینکه هی این طرف و آن طرفش زده اند، که اگر پول می گیرد برای دیگری نماز بخواند، طوری نیست، اما اگر پول می گیرد برای خودش نماز بخواند طوری است، اینها دیگر در اصل مسأله ما تفاوت نمی کند.

    مرحوم آقای بجنوردی یک حرف دیگری دارند، که من اصلاً هیچ سرم نمی شود چی می خواهند بگوید و شماها زیاد مطالعه کرده اید، حرف آقای بجنوردی را برای من درست بکنید. ایشان می فرمایند: بعنوان اسم مصدری نمی شود اما به عنوان مصدری می شود. بعد می گویند: فعل دو جنبه دارد: یکی مصدری، یعنی نسبت دادن فعل به فاعل، یکی هم اسم مصدری، یعنی ماحصل من الفعل؛ اگر بعنوان اسم مصدری اجازه بشود، پول بگیرد و امثال اینها، نمی شود، اما گر بعنوان فعل و مصدر –نسبت فعل به فاعل- باشد، می شود. لذا آنجا که مصدری باشد، ایشان می گویند می شود، خیلی خوب هیچی. حالا آنجا که اسم مصدری باشد، معنای اسم مصدری این است که مأتی به من یک نسبت به من دارد، دارم می آورمش، یکی هم مصدر می شد، ماحصل من الفعل. ماحصل من الفعل یعنی فعل مطابق می شود با مأمور به، مأمور به را ساقط می کند. دیگر آن مصدر که مأمور به را ساقط نمی کند، ماحصل من الفعل است که مأمور به را ساقط می کند. یعنی آن چیزی که من آوردم که اسمش را اسم مصدر می گذارند، یعنی ماحصل من الفعل، آن چیزی که من آوردم باید مطابق بشود با مأمور به تا مأمور به ساقط بشود و حالا من پول می گیرم برای همان اسم مصدری. اتفاقاً در باب اجر هم همین جور است، اجاره یعنی اینکه نماز بابایش را بخواند و در اینجا باید نسبت نماز به بابا داده بشود، نه به این آقا، به این آقا هر نسبتی می خواهد داده شود. باید نماز در خارج متحقق بشود- این اسم مصدر است- تا بشود برای صاحب پول. مثلاً آن کسی که 10000 تومان به بچه اش پول داده، برای اینکه بچه نماز بخواند، خب این یک نسبت فعل به این بچه دارد که برود نماز بخواند. اما چه چیز آن 10000 تومان را درست می کند، که اکل مال به باطل نمی شود؟ وقتی که بگوید السلام علیکم و رحمه الله و برکاته، مأتی به وقع فی الخارج، دیگر نسبت به من نداشته باشد، ماحصل من الفعل، آن 10 تومان در مقابل آن نماز. کدام نماز؟ آن نمازی که اولش قربه الی الله بوده، آخرش هم السلام علیکم و رحمه الله و برکاته بوده است. بخواهید بگویید دست ما نیست، خب دست ماست و دیروز می گفتم: آن وجوب و واجب هم دست ماست، اما با واسطه؛ من نماز می خوانم، مأمور به را ساقط می کنم. تطابق مأتی به با مأمور به در دست ماست. در اینجا هم همین طور است، من فعل را بجا می آورم- مصدر- اسم مصدر متحقق می شود، یعنی آن فعل خارجی من، قطع نظر از وابستگی به من. به این می گوییم: مأتی به که مطابق با مأمور به است. پول می گیرم، برای اینکه نماز بخوانم. نسبت به من طوری نیست، ایشان هم می گویند طوری نیست. اما پول بگیرم که فعل را بجا بیاورم، طوری است، برای اینکه دست من نیست. می گویم: خب آقا فعلش که دست من است، نمی شود که یک کسی بگوید اسم مصدر دست ما نیست، اما مصدر دست ماست. خب اگر مصدر دست ما باشد، اسم مصدر هم دست ماست و اگر مصدر دست ما نباشد، اسم مصدر هم دست ما نیست ماحصل من الفعل است دیگر، یعنی من فعل را بجا می اورم، اسم فعل مترتب می شود، من مصدر را بجا می آورم، دیگر اسم مصدر متحقق می شود. شما که بعکس آن آقا می گویید، آن آقا می گوید حدق می شود، او می گوید مصدر را می تواند بیاورد، اما اسم مصدر را چون ماحصل من الفعل است نمی تواند بیاورد، پس نمی تواند بر آن پول بگیرد و می گوییم: آقا! اگر مصدر دست ما باشد، اسم مصدر هم دست ماست. چنانچه اگر مأتی به دست ما باشد، آن وجوب قهری، آن وجوب حکم شرعی هم دست ماست، اما آن بی واسطه، این با واسطه.

    لذا فرق اسم مصدر و مصدر همین است، که یک دفعه فعل است، به اینمصدر می گوییم، مثل زدن؛ یک فعه اسم مصدر است، ماحصل من الفعل است. لذا معمولاً مضروی- آن کتک خورده شده- اسم مصدر است، مثل زید و زیدیت و اینکه اسم مصدر می گویند، ماحصل من الفعل به آن فعل مصدر می گویند. البته مصدری که در شرح الا مثله می گفت غیر از این مصدر است، آن مصدر یک ماهیت لابشرط است، که 114 صیغه از آن جاری می شود، که آن مصدر بحث ما نیست. آن مصدری که الان بحث ماست این است که نسبت فعل به فاعل، این زدن، خب مسلم می گوییم نماز خواند از اول تا آخر بر این صادق است. وقتی که گفت: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته یک چیزی پیدا شده که به آن اسم مصدر می گوییم. آن اسم مصدر با یک چیز اعتباری- با وجوب- تطابق پیدا کرده است، واجب و وجوب را ساقط کرده است. در باب عقود هم همین طور است، یعنی وقتی می گوید: بعت، قبل، این مصدر است و از این بعت و قبلت یک اسم مصدر پیدا می شود. آن چیست؟ انتقال. خود این بعت و قبلت انتقال نیست، در وقتی که گفت: بعت قبلت، خانه می شود مال آن آقا، پول می شود مال این. این انتقال –اسم مصدر است. حالا انتقال دست من نیست. باشد، طوری نیست. اما واسطه اش که دست ماست، یعنی منم که می گویم بعت، شمایید که می گویید قبلت و از این بعت و قبلت یک انتقال پیدا می شود، مبادله مال بمال پیدا می شود. آن مبادله مال بمال ولو قهری است، اما اختیاری است. چرا اختیاری است؟ برای اینکه فعلش- مصدرش- دست من است، آن ایجاد دست من است. همه موجودات هم همین جورند، از همین جهت هم فلاسفه می گویند ایجاد وجود هیچ تفاوتی با هم ندارند. فرقش این است که ایجاد می گویند، نسبت فعل را به فاعل می دهند، موجود با وجود می گویند، نسبت وجود را به خارج می دهند و صرفنظر می کنند از اینکه این آقا فعل را ایجاد کرده است. لذا اگر بگویند اینجاد، مصدریت اراده می کنند، نسبت فعل به فاعل، و اگر بگویند وجود، یا موجود، دیگر مصدر را اراده نمی کنند، آن آقا را اصلاً در نظر ندارد. نظر به وجود خارجی است، وجود خارجی که آقا بواسطه ایجاد موجودش کرده است.

    اینها یک چیزهای خیلی واضحی است، حالا یک اشتباهات بزرگی برای آقای بجنوردی شده، خب شده است و الا یک مقدار فکر کنید، یک مقدار مطالعه کنید، می بینید مطلب حسابی صاف است. آن یک چیز دیگری که آقای بجنوردی دارند این است که می گویند: همه اینها که ما می گوییم برای آنجاست که ثواب واجب لنفسه را بخواهد به دیگری بدهد؛ برای واجب لنفسه اجاره شود و الا اگر برای واجب بابایش باشد، برای نماز بابایش باشد، دیگر این حرفها اصلاً نمی آید و هیچ اشکالی ندارد. به آقای بجنوردی می گوییم: آقا! تو داری بحث عقلی می کنی، اگر نشود نسبت فعل را به من بدهی، نماز خودم باشد، نمی شود، نماز غیر هم باشد، نمی شود. وجه گرفتن برای خودم باشد، نمی شود، برای غیر باشد، نمی شود. تو داری مسألۀ عقلی می گویی و مسأله عقلی که تخصیص بردار نیست. لذا مرحوم آقای بجنوردی باید این جور بگویند، چنانچه یک قول مشهوری هست، تمسک به این وجوب و واجب و اینها هم کرده است و می گوید: اجرت گرفتن بر واجبات مطلقاً جایز نیست، واجب نفسی باشد، یا غیری، تعبدی باشد، یا توصلی، اجاره ای باشد، یا وکالتی و اجرت گرفتن بر هر واجبی نمی شود. چرا؟ همین حرف آقای بجنوردی را می گوید، که برای خاطر اینکه وجوب مال غیر است، واجب مال غیر است و تو اصلاً اختیار روی آن نداری و چیزی که روی آن اختیار نداری، چه می خواهی بفروشی؟ جوابش هم این است که آقا! حسابی اختیار رویش دارم، بقول مرحوم صاحب جواهر آن وجوب تأکید آن وجوب اول هم است و من بجایش می آورم هم برای خداست و از این آقا هم پول می گیرم. و اینکه نمی توانم وجوب و واحب را بیاورم، چرا، می توانم، به معنا اینکه مأتی به را می توانم بیاورم و بر من هیچکس نگفته واجب را بیاور، گفته اند: اقم الصلاه. اصلاً اگر یادتان باشد، مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه در جلد اول [کفایه] در [بحث از اینکه] امر متعلق به چیست، آنجا بحث کردند، که اصلاً معنای اینکه می گوید: اقم یعنی چه؟ خب ایشان معنا کرده یعنی وأت، وأت بالصلاه، وأت به آن واجب الهی و معنای ایتاء یعنی چه؟ یعنی مأتی به داریم، مأمور به داریم، مأتی به را بیاور تا مأمور به ساقط شد. می خواستم امروز مقداری درباره دلیل دوم، که گفته اند: آقا این اخذ اجرت بر واجبات با خلوص منافات دارد، پس در عبدیات نه، در توصلیات آری، صحبت کنم. همین که در رساله ها هم مثلاً نوشته اند: بخواهد برای غسل میت پول بگیرد، نمی شود، اما برای دفن میت می تواند؛ برای اینکه غسل میت تعبدی است و خلوص می خواهد، اما دفن میت توصل است و خلوص نمی خواهد، بنابراین برای کفن می شود، برای تغسیل نمی شود. که خیلی روی این پافشاری دارند. مرحوم شیخ انصاری 2، 3 جا روی این بحث می کند، مرحوم صاحب عروه 7، 8 جا رویش بحث می کند و ان شاء الله فردا با داعی بر داعی که گفته اند، مسأله در درستش می کنیم.

    و صلی الله علی محمد و آل محمد.

     

     

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365