اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدۀ من لسانی یفقهوا قولی.
دمین دلیلی که
آورده شده برای اینکه اخذ اجرت بر واجبات جایز نیست، این است که گفته اند: منافات
با خلوص دارد و در آن عبادتی که خلوص بخواهد، این نمی تواند هم پول بگیرد و هم
قربه الی الله بجا بیاورد. پس برای آن شرکش عبادت باطل می شود، برای اینکه نتوانسته
بگوید قربه الی الله و آن باز مثل همان دلیل اول یک شهرت بسزایی در میان بزرگان
دارد، که این عملی که می خواهد برای غیر بجا بیاورد، باید قربه الی الله بجا
بیاورد، باید خلوص داشته باشد و پول گرفتن با خلوص منافات دارد. مرحوم صاحب جواهر
در بست می فرمایند: نه منافات ندارد، تأکید هم می کند، مأکد خلوص هم است. که مرحوم
شیخ انصاری به ایشان ایراد دارند و بالاخره مرحوم شیخ انصاری در واقع نتوانسته اند
جواب این مسأله را بدهد، یعنی خیلی برایشان مشکل بوده است. اما بعد شهرت در میان
فقهاء، من جمله مرحوم سید در عروه می فرمایند: اینکه شبهه نیست، خب داعی علی
الداعی مطلب را صاف می کند. داعی علی الداعی چیست؟ این است که این پول می گیرد،
قربه الی الله نماز بخواند، داعی پول گرفتن است، اما این پول را که می گیرد او را
وا می دارد قربه الی الله نماز بخواند. همینطور که او را وا می دارد نماز صحیح
بخواند- نماز صحیح یعنی اولش قصد قربت و بعد تکبیر و بعد حمد و سوره، تا السلام
علیکم و رحمه الله و برکاته- همین طور که تأکید می کند و مواظبت می کند که حمد و
سوره اش خوب باشد. این حق الناس است دیگر، اگر نماز خودش باشد، حق الله است، حالا
حق الناس است و مواظبت بیشتر می کند. خب این جوری است که به او گفته اند: آقا! این
100000 تومان را بگیر و نماز بخوان. نماز یعنی چه؟ یعنی بگو: چهار رکعت نماز بجا
می آورم قربه الی الله، الله اکبر، همچنین برو تا آخر. گفتم: مسأله برای ما خیلی
واضح است، اما حتب برای شیخ انصاری مسأله به اندازه ای مشکل شده است، که گفته اند:
اصلاً نماز استیجاری که ما داریم، قصد قربت نمی خواهد و نماز که اوله قصد القربه و
آخره السلام، این اوله التکبیر، آخر التسلیم، اصلاً قربت نمی خواد. مسأله به
اندازه ای برایشان مشکل شده که گفته اند: آقا نمی شود نماز را بدهد به دیگران و
اجاره که می شود، یعنی ثوابش را به دیگران بدهد. در بن بست عجیبی گیر کرده اند، از
یک طرف می بینند در روایات ما نماز استیجاری هست، در روایات ما حج استیجاری هست،
سر تا پای حج قصد قربت است، می بینند حج نیابی و حج تبرعی و اینها در زمان ائمه
طاهرین علیهم السلام زیاد بوده، آنها هم ترغیب می کرده اند، تحریص می کرده اند.
لذا از طرف می بینند بوده است، اقوی دلیل شیء وقوع شیء است. از یک طرف هم درش
مانده اند، می گویند: آقا این پول گرفتن چه جور با قصد قربت جور می آید؟ لذا نمی
توانند جواب بدهند، مثلا می گویند مراد از حج این است که حج را برای خوش بجا می
آورد و ثوابش را به دیگری می دهد، اصلا نیابت در حج و نماز نشده، نیابت در آن اسم
مصدری شده است. ولی از نظر ما مسأله خیلی واضح است، برای اینکه اصلاً در میان عرف
صدِ نود و پنج افعال ما داعی علی الداعی
است. شما می خواهید خانه بسازید، هدف اصلی خانه ساختن است خب خانه ساختن وا می
دارد به یم مقدماتی، برو آجر بخر، این آجر خریدن که اصلیت نیست. برو بنّا را ببین،
به او التماس کن. می گوید: آقا چقدر التماس می کنی؟ می گوید: خب مجبورم، خانه می
خواهم. یعنی این بنّا گرفتن و آجر خریدن و پروانه گرفتن و این همه مشکلات پروانه
گرفتن امروز را بالاخره تن در می دهدم برای چی؟ داعی علی الدعی، این مشکلها را می
خرد، برای داعی اصلاً؛ برای اینکه خانه بسازد نه، بیا در شریعت مقدس اسلام، قرآن
می فرماید: «لمثل هذا فلیعمل العاملون» (سوره صافات، آیه 61). داعی الی الدعی است
دیگر، نماز می خواند، بهشت برود. اصلاً اگر بهشت و جهنم نبود شما ها اینجا ننشسته
بودید، هیچکس نماز نمی خواند، اگر داعی علی الدعی نباشد. یک کسی را می خواهیم،
مثلاً مثل شیخ انصاری، نه آن هم نه، یک کسی را می خواهیم مثل امیر المومنین علی
علیه السلام که بگوید: من داعی علی الدعی ندارم، بگوید: من نماز نمی خوانم خوفاً
لنارک و لا طمعاً لجنتک بل وجدک اصلاً ببعباده فعبدتک، یعنی هیچ چیزی جز خدا محرک
من نیست. این را هیچکس نمی تواند، الا شاذاً، یک کسی که چهل سال شبانه روز خون چگر
خورده باشد، از مراتب خلوص – خلوص 14 مرتبه دارد- گذشته باشد، تا بتواند بگوید: بل
وجدک اهلاً للعباده فعبدتک؛ اگر ما ها هم بگوییم، ادعایی بیشتر نیست. آنکه در عمق
جان ما محرک ماست، رفتن به بهشت و نرفتن به جهنم است و لذا داعی علی الدعیاست،
یعنی جهنم نروم، بهشت بروم، داعی شده که نماز بخوانم و قرآن هم می گوید: خیلی خب.
اصلاً قرآن صفحه ای ندارد که نگوید: نماز بخوان، بهشت برو، عبادت کن بهشت برو، اگر
عبادت نکنی، جهنم می روی. اصلاً قرآن روی بهشت و جهنم است، برای خاطر اینکه عموم
مردم یا بهشتی اند، یا جهنمی اند، یا هر دو و قرآن هیچ جا ندارد، الا شاذاً، برای
مخلصین – برای مخلصین هم نه – که بگوید: نماز بخوان، برای اینکه خدا را پیدا کنی.
«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک»؛ این ریاضتهای تو موجب شده ارجعی الی
ربک. این یک در میلیارد است و الا هم پیامبرها آمدند بترسانند؛ «انا ارسلناک بالحق
بشیراً و نذیراً». معنای این بشیراً و نذیراً همین است که داعی علی الدعی است،
یعنی می ترسانند از جهنم، بشارت می دادند به بهشت، برای خاطر اینکه تو نماز
بخوانی. دیگر معنای داعی علی الدعی که شاخ ندارد، من نمی دانم اینها کجایش گم بوده
اند، چی می گویند. «لمثل هذا فلیعمل العاملون» قرآن تعریف بهشت را می کند، بعد از
تعریف بهشت می فرماید: این نماز خواندنها برای این است، یعنی داعی علی الداعی. حال
این آقا هم 100000 تومان می گیرد نماز بخواند، اما چه نمازی؟ قربهَ الی الله. لذا
این هم تفاوتی نمی کند که برای نماز غیر خواندن نائب بشود، یا اینکه ترغیب بشود
برای خواندن نماز خودش، چه فرقی می کند؟ یعنی نماز اول وقت نمی خواند، 100 تومانش
بدهند، بگویند نماز اول وقت بخوان. یعنی وقتی اجیر شد، از این آقا بستانکار می
شود، برای اینکه عمل خودش را اجاره داده است و وقتی خودش را اجاره داده، عقد اجاره
عقد لازم است و هر دو باید به اجاره- به اوفوا بالعقود- عمل کنند؛ اما حالا نماز
که می خواهد بخواند، نماز بدون قربه الی الله که نماز نیست و هیچکدام مشکل ندارد،
ایشان اجاره نمی خواهد بگوید، این طور است: می گوید من ماهی 100 تومان می گیرم نماز
می خوانم. اما در وقتی که نماز می خوانم، نماز باطل که نمی خواند و راستی برای خدا
نماز می خواند. برای اصلش هم پول می گیرد، نه برای آمد و شد. اینها را ما یاد داده
ایم، که آقا! برای این رفت و شد پول بگیر. نه بابا، برای نماز پول بگیرد، چه
اشکالی دارد؟ داعی علی الدعی، یعنی آن 100 تومان داعی می شود که برو و در محراب
نماز قربه الی الله بخواند. عقلاء هم این حرف را می پسندند، عقلایی که توقع بیجا
از ما دارند، نمی پسندند. حالا علی کل حال اخلاقاً طی نکنید، خیلی خوب است. ولی می
دانید انسان از کجا می سوزد؟ اگر طی بکند، می گویند این آقا عجب آقایی است، می
خواهد روضه بخواند، طی می کند! اگر طی نکند، 10 روز روضه خوانده، ناگهان یک پولی
توی پاکت می گذارد، به او می دهند، که اگر پاکت سفید داده بودند، این بیشتر راضی
بود، تا اینکه این پول را در پاکت گذاشته اند و به این داده اند باید به این آقا
100000 تومان بدهند، مداح بیشتر از 100000 تومان می دهند، بعضی اوقات از قم مداح
می آورند، 60000 تومان به او می دهند، اما وقتی می رسد به این منبری که مرید او هم
هستند، 6000 تومان به او می دهند. لذا آدم می ماند، طی بکند، بد است، طی نکند،
بدتر است. حالا کاری به این چیزهایش ندارم. حالا طی می کند، اما وقتی روی منبر
نشست، برای خدا می رود، از همین ججهت هم دروغ نمی گوید، از همین جهت هم می خواهد
یک کاری بکند که حرفش در مردم نفوذ پیدا کند. آن موقعی روی منبر نشست و بسم الله
الرحمن الرحیم گفت، آن 100 تومان داعی شده که این دارد حرف می زند، اما حرفش را
برای خدا می زند. نمازش هم همین طور است، این خودش را اجاره می دهد، یک سال نماز
استیجاری بخواند. اما وقتی در نصف شب می خواهد نماز بخواند، به این نماز بیشتر از
نماز شبش، بیشتر از نماز خودش اهمیت می دهد، دیگر قربه الی الله نماز می خواند لذا
پدر به پسر می گوید: نماز شب بخوان، اگر نماز شب خواندی، من این خانه را به تو می
دهم خب این پا می شود، زودتر از ساعت هم پا می شود و راستی خوابش می آید و اگر این
نبود، اصلاً پا نمی شد، اما پول محرکش است، آن خانه محرکش است، پا می شود و می رود
وضو می گیرد، برای کی؟ دیگر وضویش برای خداست، برای اینکه می بیند اگر وضو نباشد،
نماز باطل است. می آید نماز، می بیند اگر قصد قربت نکند، دیگر آن خانه برایش غصب
است، لذا راستی قربه الی الله نماز می خواند. چنانچه می بینید اگر حمد و سوره اش
را غلط بخواند،خانه غصب است، لذا با حمد و سوره صحیح می خواند، نمی خواهد کلاه سر
بابایش بگذارد و بابایش گفته نماز شب بخوان. نماز شب هم یعنی اولش قصد قربت، تا آخرش هم السلام علیکم و
رحمه الله و برکاته. گاهی محرک بهشت است، نماز شب می خواند، گاهی محرک دنیای آباد
است، نماز شب می خواند، گاهی هم محرک پول بابا ست، این هم باطل است، اگر صحیح است،
نماز استیجاری هم صحیح است. نماز برای خودش باشد، مثل همان مثالی که زدم، که نماز
برای خودش می خواند، برای بابایش که نماز نمی خواند. اما بابایش ترغیب کرده، تحریص
کرده، اجاره هم نکرده، ترغیب کرده که نماز شب بخواند، تا خانه را به او بدهد. و
اصلاً شما جایی پیدا نمی کنید که داعی علی الدعی نباشد، چه در عبادات چه در معاملات،
چه در کارهای عرفی، شما یک پیدا کنید که داعی بر داعی نباشد آقا می رود در مغازه
برای چی؟ این همه صدمه، در سرما، در گرما در مغازه را باز می کند، جنس را می
فروشد. هیچکدام اینها هدف نیست، هیچکدامش برایش موضوعیت ندارد. چی موضوعیت دارد؟
اینکه بتواند شکم زن و بچه را سیر بکند، یک پولی در بیاورد، آن هدف است و آن هدف
موجب می شد بیاید در سرما و گرما این همه دردسر به خودش بدهد. این را داعی علی
الدعی می گوییم. مرحوم محدث قمی در مفاتیح شاید 1000 تا نماز حاجت ذکر کرده است.
نماز حاجت یعنی چه؟ یعنی گرفتار است، قرض دارد، می خواهد دختر شوهر بدهد، کسی
دخترش را نمی گیرد، می گویند آقا، خانم! این نماز را بخوان خدا داماد به تو می
دهد. این با یک آب و تابی می رود وضو می گیرد، غسل می کند، نماز ظهر و عصرش را این
قدر با آب و تاب نمی خواند. می گویند: این نماز را برای چی خواندی؟ می گوید برای
اینکه داماد پیدا کنم. خب این دنیا نیست؟ اما روایت به ما می گوید بخوان برای
دنیایت. تسکش رت داعی علی الدعی می گذاریم. اصلاً شما نمی توانید یک جا پیدا کنید
که داعی علی الدعی نباشد، چه در عرفیات، چه در عبادات، چه در ادعیه، چه در واجبات،
چه در مستحبات. مثلاً کیست که برای امام حسین علیه السلام کربلا برود؟ خدا رحمت
کند مرحوم وحید بهبهانی را، گفته بود در حرم حسین علیه السلام خدمت حضرت ولی عصر
عجل الله تعال فرجه الشرف رسیدم و حضرت گوش بصیرت به من دادند، گفتند: گوش کن. گوش
کردم، دیدم یکی می گوید خدا! قرض دارم، یا امام حسین داماد می خواهم، حسینم! دفعه
اول آمدم گفتم، به فریادم نرسیدی، خانه می خواهم، هی گفت، بعد آقا امام زمان یک
آهی کشیدند، گفتند ببین، یک نفر به یاد من نبود، یک نفر برای امام حسین نبود، همه
برای خودشان بود حالا این زیارتها غلط است؟ این زیارتها بیخودی است؟ لذا این
زیارتی که این می کند، قربه الی الله است. زیارت می کنم برای خود، پدر، مادر، ذوی
الحقوق، خویشان، همسایه ها قربه الی الله السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله. حالا
این اشکال دارد؟ این باز هم می گوید: نیابت از طرف پدر و مادرم – نیابت مجانی- از طرف
خویشان و ذوی الحقوق و آن کسانی که گفتند دعا به ما بکن، من زیارت می خوان: السلام
علیک یا بن رسول الله. لذا کجا برای امام حسین است که راستی این جور باشد؟ پدر من
می گفت: مرحوم آقای صدر را دیدم، دلم می خواست ببینم چه جوری زیارت می خواند. دیدم
از رواق آمد در حرم، عتبه را سجده کرد، گفت: السلام علیک یا حبیبی یا حسین دو دفعه
طرف راست، طرف چپ، بلند شد، عقب عقب آمد، کفشهایش را گرفت و رفت. راستی برای حسین،
نه برای اینکه با امام حسیم محشور بشود، این هم نه، راستی برای حسین، حبیبی یا
حسین. خب عاشق است، بالاترین لذتش اتصال با معشوقش است. اما حسنم! الهم احشر نا
معک. روایت هم داریم، می گوید طوری نیست، زیارت هم داریم، که آقا دعا بکن خدا تو
را با امام حسین محشور کند. برای عموم مردم همین است، بهشت و محشور با حسین علیه
السلام و شفاعت اهلبیت علیهم السلام. همه اینها خوب است، هم روایت داریم، هم قرآن
داریم و هم ادعیه داریم. بعبارت دیگر برای خودش عبادت کن. اول مرتبه خلوص همین
است، که قربه الی الله برای دنیا عبادت کند. مرتبه بعد اینکه قربه الی الله عبادت
کند برای اینکه جهنم نرود و سوم: برای اینکه بهشت برود. چهارم: برای اینکه راستی آدم
منزهی است، حیای از خدا می کند که مخالفت خدا بکند. بعدش اینکه شکر نعمتهای خدا
بکند؛ برای اینکه خدا شیعه اش کرده است، نماز ظهر و عصر می خواند. این مرتبه چهارم
و پنجم است. به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می گفتند: این قدر عبادت می کنی!
می گفت: الست عبداً شکوراً. هدف این شد. یک قدری بالاتر از این، هدف محبت به خدا.
باز هم واسطه می خورد. آن هفتمی دیگر برای خداست؛ وجدتک اهلاً للعباده فعبدتک. این
هفتمی دیگر واسطه نمی خورد و الا آن شش مرتبه، همه مراتب خلوص هم است، اما واسطه
می خورد و واسطه یعنی داعی علی الدعی و اصلاً واسطه نخورد، مختص اولیاء الله است.
حتی پیغمبر اکرم، ائمه طاهرین، عترت، 14 معصوم علیهم السلام هم از روایات می فهمیم
همیشه مرتبه هفتم نبوده است، از روایات می فهمیم بعضی اوقات می فرمایند: برای محبت
به خداست، بعضی اوقات می گوید برای شکر، بعضی اوقات می گوید برای حیا، بعضی اوقات
می گویند برای اینکه درجات پیدا کنم، بعضی اوقات می گویند برای اینکه جهنم نروم.
این دعای ابو حمره ثمالی و دعای کمیل سر تا پا این جوری است. بعضی اوقات می گوید
برای دنیاست. همه اینها واسطه است. لذا ائمه طاهرین علیهم السلام هم عباداتشان
مراتب دارد، گاهی اهلاً بود، که ما بلد نیستیم، فقط بلدیم حرفش را بزنیم، گاهی هم
محبت بود، این محبت به خدا نداریم، که عاشق خدا باشیم. گاهی هم شکراً لله بود، آن
را هم معمولاً نمی کنیم، اما آن 3 مرتبه را همه مان داریم: 1- اینکه دنیایمان
اصلاح شود. 2- جهنم نرویم. 3- بهشت برویم. قرآن هم می گوید: خیلی خوب است؛ لمثل
هذا فلیعمل العاملون این حرفهایی که من می زنم، بگو بارک الله، چقدر عالی می
گویید. اینها چی چیه؟ دستت را تکان نده، اینها دیگر خیلی عالی است، به اندازه ای
عالی است که یک بارک الله می خواهد. بنابراین اینکه اشکال را مهمش می کنند، به
اینکه آقا نمی شود پول بگیری و قصد قربت هم داشته باشد، نمی شود خدا و خرما، خدا
یا خرما و اگر هر دویش باشد، شرک است، همه اش به این داعی علی الدعی، که مثل مرحوم
میرزایی بزرگ و مرحوم میرزای کوچک، مرحوم آقا سید محمد فشارکی و مرحوم آخوند و من
جمله مرحوم سید در عروه، 7، 8 جا تا به این مسأله می رسند، می گویند: آقا داعی علی
الدعی مسأله را حلش می کند.
وصلی الله علی محمد و آل محمد.