اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده
من لسانی یفقهوا قولی.
سه تا مسئله
در این بحث ما مانده که انشاءالله امروز این سه تا مسئله را متعرض بشویم و فردا
برویم سر قانون بعدی.
اول این است
که ما گفتیم اخذ اجرت بر واجبات هیچ اشکال ندارد برای این که دلیلی برای منع
نداریم الا این که توجه به این مطلب هم باید داشته باشیم این که این قصد قربتی که
در فعل باید بشود حالا آن کسانی که میگویند اگر قصد قربت بشود دیگر نمیشود اخذ
اجرت بکنیم یا ما که میگوییم نه، میشود اخذ اجرت بکنیم این قصد قربت را گاهی
مباشر باید بکند گاهی مسبب باید بکند و گاهی هر دو و یک قاعده کلی داشته باشید
فعلی که ذو جهتین باشد دارای مباشر و دارای مسبب باشد گاهی نسبت فعل را به هر دو
میدهند گاهی نسبت فعل را به مباشر میدهند گاهی نسبت فعل را به مسبب میدهند گاهی
به هر دو مثلاً اگر یادتان باشد سابقاً صحبت کردیم اگر یک زنی با شوهرش رفت دکتر و
کورتاژ کرد بچه اش را پایین آورد خب حرام را کی انجام داده؟ هر سه، دیه کی باید
بدهد؟ هر سه چرا؟ برای این که نسبت فعل عرفاً هم به مباشر داده میشود به دکتر، هم
به مسبب داده میشود پدر و مادر، ولو این که ذو جهتین است گاهی مباشر است گاهی
نسبت فعل را به مباشر میدهیم گاهی نسبت فعل را به مسبب میدهیم اما در اینجا نمیتوانیم
بگوییم که مسبب اقوی است یا مباشر اقوی چون که مباشر و مسبب هر دو به یک اندازه
هستند و اقوائیت ندارد هر سه قوی است دیگر نسبت فعل را باید بدهیم به هر سه دیه از
هر سه و حرمت هم برای هر سه چنانچه اگر یک دکتری بگوید که این بچه را باید پایین
آورد آن قدر بچه میخواهی چکار؟ یا مثلاً مادر زن که الان این جور است، خویش و
قومهای شوهر مادر شوهر میگوید برای چه آبستن شدهای برو این بچه ات را پایین بکش
خب حالا این رفت و بچه را پایین کشید مسبب کیست؟ این مادر، مباشر کیست؟ دکتر، باز
مسبب بعید کیست؟ آن مادر شوهر مثلاً مادر زن اما نسبت فعل را به آن نمیشود داد
کارش حرام است اما بخواهیم بگوییم ضمان آور باشد نه، نسبت فعل را به آن نمیشود
داد نسبت فعل را به دکتر میشود داد نسبت فعل را به مادر میشود داد اگر پدر هم
مسبب حسابی باشد نسبت فعل را به او میشود داد چون در ردیف یک دیگر هستند ضمان مال
هر سه یا بعضی اوقات پدر نه، ضمان مال آن دو، گاهی ضمان مال پدر و مال دکتر، و اما
آن مسبب بعید آن که حرفهایش را زده تحریک کرده اینها رفته اند این کار را کرده
اند آن محرک چون نسبت فعل را نمیشود به او داد دیگر نمیشود بگوییم که کدام اقوی
مسلم میگوییم مسبب قریب اقوی، مباشر اقوی آن محرک هم هیچ، فقط این محرک گناه کرده
برای این که تحریک کرده ترغیب کرده کسی را بر گناه، خب در ما نحن فیه هم همین طور
است مثلاً مثل مسجد سازی خب عمله و بنا مسجد را میسازند یک آقا پولش را میدهد و
فاعل آن است واقف آن است همه کاره آن است حالا الان این مسجد ساخته شده این مسجد
را نسبت به کی میدهند؟ واقف، فاعل، نسبت به بنا نسبت به عمله ولو مسبب هستند ولو
علت فاعلی هستند میشود نسبت داد یا نه؟ نه، بنابراین قصد قربت آن باید بکند فاعل
و اما بنا قصد قربت لازم باشد بکند میخواهد بکند میخواهد نکند، بکند ثواب دارد
نکند هم اجر دارد پولش را میگیرد و در این جا برای همین است علت فقط همین است چون
که مسبب اقوی از مباشر است چنانچه بعضی اوقات اقوی از مسبب میشود میخواهد مسجد
بسازد خودش بناست خودش میرود آجر میگیرد میرود سیمان میگیرد میرود آهن میگیرد،
پول میدهد، مجانی میگیرد حالا الان قصد قربت را کی باید بکند؟ مباشر، آنجا مثال
اول ما آن فاعل آن مسبب باید قصد قربت را کی باید بکند در این جا مباشر باید قصد
قربت بکند ولو این که پولش را دیگری داده مجانی هم داده اما این مباشر اقوی از آن
مسبب است، بنابراین آن کسی که ایراد بکند به این قصد قربت در مسجد سازی چیست؟ که
بعضیها همین گفته اند که اخذ اجرت بر واجبات گفته اند طوری نیست مثال زده اند به
بنا، نه، این مثال غلط است برای این که متوقف نیست مسجد بر این قصد قربت مثل توصلی
است اگر قصد قربت بکند ثواب دارد قصد قربت نکند هیچ این مرحوم آقای بجنوردی که روی
این پافشاری دارد پافشاری ایشان درست نیست ما باید برویم عرفی ببینیم مسبب کیست؟
مباشر کیست؟ وقتی مسبب و مباشر درست کردیم ببینیم اقوائیت مال کیست؟ مال هر دو یا
مال احدهما روی آن قاعده مسبب اقوی از مباشر، مباشر اقوی از مسبب گاهی مسبب و
مباشر مثل هم از نظر اقوائیت روی آن صحبت بکنیم آن وقت در مثال همین مسجد و بنا
این جور بگوییم که آن مسبب اقوی از مباشر است چنانچه در باب آن دکتر میگوییم
مباشر اقوی از مسبب است اما در آنجا که پدر و مادر اقدام حسابی کرده باشند مباشر و
مسبب هر دو اقوائیت ندارند هر دو ضمان آور هستند که این جا را بعضی از بزرگان گفته
اند که نه البته بی جا گفته اند فقط دکتر، چون که آن مباشر است و چون مباشر است
هیچ و معلوم است این حرف درست نیست برای این که پدر و مادر رفته 1000 تومان داده
خودش را در اختیار دکتر گذاشته این هیچ؟ و پول را آن دکتر باید بدهد؟ مسلم این را
عرف نمیپسندد مسبب و مباشر مثل هم میبینند اقوائیت ندارند لذا اگر دکتر نکند که
باید نکند عمل انجام نمیشود اما باز هم این عمل انجام میشود یا نمیشود این مناط
در دیه نیست مناط در این است که کدام اقوی از یک دیگر هستند عرفاً آن وقت در مثل
همین کورتاژ میگوییم که اقوائیت در میان و این مادر نیست بعضی اوقات پدر امرش را
میکند و این میرود باز پدر هیچ کاره میشود مثل همانجا که مادر این خانم وادرش
بکند یا زنها وادارش بکنند که این قدر بچه نمیخواهی اگر بچه پیدا بکنی زشت میشوی
اگر بچه پیدا بکنی نمیتوانی اداره کنی تحریکش میکنند خب آنها هیچ این جا مباشر
دکتر است مسبب فقط این خانم است هر دو باید دیه بدهند هر دو هم کار حرام کرده اند.
عمل جراحی مال این دکتر است اما عرفاً این زن که خودش را در اختیار عمل گذاشته این
را هم شریک این دکتر میدانند یک معنای عرفی است دیگر، اگر این زن نبود عمل نمیشد
اگر آن دکتر نبود عمل نمیشد این دو تا با هم یکی مسبب یکی مباشر و مسبب و مباشر
در این جا اقوائیت ندارد مثل همان مسجد که عرض کردم گاهی مسجد ساختن آن فاعل آن
واقف آن همه کاره است عرفاً، بنا، عمله هیچ کاره است قصد قربت را کی باید بکند؟ آن
فاعل وقف، که اگر قربت نکند ولو بنا قصد قربت بکند این وقف باطل است ولا تبطلوا
صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاه الناس و لا یؤمن بالله و الیوم الاخر
و این بنا که قصد قربت میکند چون که عرفاً دخالت ندارد میگوییم هیچ، قصد قربت
بکند خودش ثواب دارد قصد هم نکند هیچ، اگر آن فاعل قصد قربت نکند این وقف باطل است
ولو این که بنا قصد قربت هم بکند.
خلاصه حرف این
جور شد چون قاعدهای که ما در فقه داریم یک قاعده قفهی هم هست بعد هم باید درباره
اش صحبت بکنیم قاعده اقوائیت است نسبت فعل به هر دو گاهی به مباشر گاهی به فعل
گاهی به فاعل باید برویم سر آن مسئله قصد قربت هم مال آن است. این یک مسئله.
مسئله دوم
راجع به مستحبات است که آیا اجیر شدن بر یک امر مستحبی مثل این که وصی یا پسر میداند
پدرش نماز ندارد حج هم ندارد اما خب وصیت کرده است یک حج برایش به جا بیاورند وصیت
هم کرده 10 سال نماز برایش بخوانند خب این مستحب است یا حج مستحبی، شما مکه میروید
خانمتان را هم همراهتان میبرید به عنوان حج مستحبی نه حج بذلی یا آن وقتها رسم
بود مخصوصاً این خلفای جور برای این که جا باز کنند در میان مردم و مردم را گول
بزنند قول حج که میشد 1000 نفر را میبردند حج مستحبی مثل حالا که سازمان حج کار
بی جا، با جا دارد طلبهها را میکشاند یک آقا میبینیم سه چهار مرتبه حج رفته هم
آن اشتباه میکند هم این طلبهها مخصوصاً این که بعضی اوقات خیلی از اینها مدرس
هم هستند هم حقوق مدرسی را میگیرند هم درس مردم را تعطیل میکنند و هم مکه میروند
خب معلوم است این کار را بی جاست دیگر ولی میکنند شماها خوشحال هم هستند خیلی، چک
و چک هم میکنید خیلی و تشکر هم میکنید از آن کسی که شما را حج روانه کرده، حالا
مرادم این است که اینها حج مستحبی است از این کارها میکنند آن وقت این حج مستحبی
آیا این هم مثل حج واجب است اجرت بر این یا ترغیب و تحریص کردن در این ممکن نیست
اخذ اجرت بر مستحبات جایز نیست خب این بنابر حرف آقای بجنوردی که در واجبش گفتند
واجب مثل ضرورت تکوینی است و این قدرت ندارد بر این که ترک بکند اگر این را کسی
بگوید خب این جا بگوییم که ضرورت شرعی کالضروره التکوینی عقلی خب این جا نمیآید
برای این مستحب است واجب نیست اگر هم راجع به اکل مال به باطل باز هم این جا نمیآید
برای این که در اکل مال به باطل این جور تقریب میکرد آن کسی که میگفت که این
باید بیاورد بنابراین حالا که باید بیاورد پول گرفتن در باید بیاورد این دیگر اکل
مال به باطل است آن هم این جا نمیآید نباید بیاورد چنانچه در مستحباتب که قصد
قربت نخواهد آن هم نمیآید مثلاً مرده را دفن بکند خب مستحب است البته واجب کفایی
است که میشود مستحب واجب کفایی است بر همه، مستحب است بر همه مگر این که منحصر
بشود به یکی بر آن میشود واجب عینی و الا واجب کفایی همان مستحب است دیگر خب در
این جا نمیآید اما کجا این مستحب گیر میکنیم؟ در مثل حج و نماز و روزه و امثال
اینها که قصد قربت میخواهد و آن آقا میگفت قصد قربت با پول گرفتن جور نمیآید
بنابراین این جا یک اشتراک پیدا میشود بین مستحبات و واجب خب جوابش هم همین است
اگر کسی بماند در این مسئله که بسیاری از فقهاء در آن مانده اند حتی دیروز عرض
کردم به اندازهای در آن مانده اند که گفته اند آقا اصلاً قصد قربت نمیخواهیم یا
ثوابش را بدهید خب اگر کسی این جورها باشد دیگر فرقی نیست بین واجب و مستحب همین
جور که اخذ اجرت بر واجبات نمیشود اخذ اجرت بر مستحبات هم نمیشود جوابش هم همان
جوابی که داریم داعی الی الداعی پول گرفتن داعی میشود که امر مستحبی را قربه الی
الله بجا بیاورد برای خاطر این که میبیند اگر قربه الی الله بجا نیاورد عمل
نیامده استحقاق این پول را ندارد آن پول گرفتن داعی میشود نماز استیجاری بخواند
آن داعی میشود قرآن بخواند آن داعی میشود این که حج مستحبی بجا بیاورد تا آخر و
اگر یادتان باشد این داعی علاوه بر این که یک امر عرفی است 90 درصد افعال ما افعال
روزمره ما در خانه داعی الی الداعی است و این که شیخ بزرگوار اشکال در آن دارد
ظاهراً وجه ندارد از این جهت هم بعد از مرحوم شیخ انصاری معمولاً آنچه ما دیدیم و
من جمله مرحوم سید در عروه چه واجب چه مستحب این داعی الی الداعی را میکشند جلو و
میگویند مانعی ندارد که پول بگیرد آن پول گرفتن داعی بشود بر این که نماز بخواند
قربه الی الله چنانچه نماز را میخواند با الله اکبر اوله التکبیر آخره التسلیم
نماز میخواند قربه الی الله. این هم مسئله دوم که اگر کسی اخذ اجرت بر واجبات را
روی آن اشکال دارد به قاعده این که با قصد قربت نمیسازد دیگر واجب و مستحب فرقی
نمیکند همین جور که اخذ اجرت بر واجبات نمیشود اخذ اجرت بر مستحبات هم نمیشود
مگر جوابش را بدهید جوابش هم مستحب و واجب هر دو این است داعی الی الداعی پول میگیرد
تحریک میشود بر این که نماز را خوب بخواند.
حرف آخر در
مسئله ما این است اخذ اجرت بر محرمات پول به یک کسی بدهند شراب بخورد العیاذ
بالله، و این زیاد هم هست همیشه، الان هم هست پول میگیرد کار خراب انجام بدهد
الان مثلاً در وکلاء وکیل تسخیری این آقای وکیل میداند این آدم کشته میداند این
را باید بکشندش اما وکیل میشود دفاع میکند از این که این را نکشند خب این اخذ
اجرت بر محرمات است و اخذ اجرت بر محرمات فراوان است در باب قضاوت آن که گفتم، نه،
درباره شهودش که بینهها را میبرد آنجا همه بینهها میدانند این کار بی خودی است
و شهادت ناحق میدهند در امور عرفی هم زیاد است، زیاد است این سالن پول میگیرند
عروسی میدانند در این عروسیها گناه میشود اگر خودشان گناه نکنند بدبختها برای
این که تالارشان بگیرد درایه و تنبک بالا، داریه تنبک غربی آنجا حسابی از اول تا
آخر اگر هم بگویند نه میگویند آیا حرام است یا نه؟ حرام است دیگر لذا اخذ اجرت بر
محرمات که همیشه زیاد بوده حالا همه زیاد است این وضعش چیست؟ باز مثل مرحوم آقای
بجنوردیها همان مسئلهای که آنجا گفتند این جا آوردند و از عجایب هم هست گفته اند
آقا الممنوع الشرعی کالممنوع العقلی بنابراین محرم ترکش اصلاً این مقدور نیست
اصلاً قدرت بر آن ندارد و شارع مقدس گفته نکن و چون مقدور نیست اکل مال به باطل
است اینها از این باب جلو آمده اند و معلوم است حرف خیلی سست است و سببش هم همین
است قیاس میکنند تشریع را به تکوین یک کسی را دست و پایش را میبندند این آقا
گناه نمیکند نمیتواند بکند یک کسی را شراب میریزند در دهانش در حالی که میداند
حرام است برایش طوری نیست تکوینها این جور است گاهی میتواند گناه را بکند ترغیب
و تحریکش میکنند گناه را بکند گاهی هم نه و اما تشریع انا هد یناه السبیل اما
شاکراً و اما کفورا ما میگوییم داریه و تنبک حرام است حالا اسمش را هم بگذارید
سنتی باز هم میگوییم حرام است اسمش را هم بگذارید سنتی که در رادیو و تلویزیون
زیاد است باز هم میگوییم حرام است حالا این حرام است یعنی ما ملجی کردیم کسی را
بر فعل یا بر ترک حالا یا پیامبر و قرآن و ائمه یا مرجع تقلید، حساب الجاء نیست
حساب الجاء نیست حساب نهی از منکر است و وقتی چنین شد این که ما بگوییم الممنوع
الشرعی کالممنوع العقلی پس غیر مقدور است خیلی حرف غلطی است. میداند حرام است اما
به جا میآورد اگر بداند حرام است اما دست و پایش را بگیرند شراب را بریزند در دهانش
که حرام نیست این که عقوبت ندارد کی عقوبت دارد؟ بداند حرام است اختیاراً این حرام
را بجا بیاورد لذا اصلاً نمیدانم من نمیتوانم هضم بکنم لذا شما فضلای جلسه اصلاً
اصل مطلب را هضمش بکنید ولو این که یک قول فقط آقای بجنوردی نیست بعضیها گفته اند
دیگر حتی آقای بجنوردی میگویند تنها دلیل از برای اخذ اجرت بر واجبات همین است که
الواجب الشرعی کالضروره العقلیه همان طور که آن غیر مقدور است این هم غیر مقدور
است پس بنابراین چون غیر مقدور است اکل مال به باطل است و نمیشود اجرت روی آن
بیاید نمیشود عقد اجاره روی آن بیاید این جا هم همین را گفته اند خب این حرف که
درست نیست چه حرف درست است همان که شیخ بزرگوار اول که وارد مکاسب محرمه شدند این
روایت تحف العقول را خواندند ولو روایت ضعیف السند بود اما شیخ مقید بودند سر تا
پای این روایت را نقل بکنند و اصلاً بگوییم مکاسب محرمه روی روایت تحف العقول میگردد
و در آن جا میفرماید ان الله اذا حرم شیئاً حرم ثمنه همین طور که شراب آن هم حرام
است اگر پول بگیرد شراب بخورد اجیر بشود شراب بخورد آن هم حرام است و این تعبد هم
نیست یک امر عقلی هم هست امر اعتباری هم هست عقلاء هم این امر را خیلی میپسندند
میشود اکل مال به باطل وقتی شد اکل مال به باطل پس اجرت گرفتن بر محرمات عقدش
باطل است و همه چیزش حرام است ساختنش حرام است فروختنش حرام است ثمن آن حرام است و
قلب و انقلاب آن حرام است ان الله حرم شیئاً (باز در همین روایت تحف العقول آمده)
حرم کل شیی منه این هم مسئله.
ایشان میگویند
مشهور الان در میان متأخرین در رسالهها هم نوشته شده که مرده را بشوید و برای
مرده شوئی پول نگیرد برای این که از این جا میرود تا باغ رضوان این پول را برای
آنجا بگیرد خب این اولاً فرر از بحث است معنایش این است که اخذ اجرت بر واجبات
جایز نیست اما ثانیاً فرمایش ایشان است و آن این است که آقا این مقدمه واجب است و
مقدمه واجب است باز اخذ اجرت بر واجبات میشود چه بر خودش بر مرده شستن چه بر رفتن
تا آنجا برای این که مقدمه واجب که واجب است وقتی واجب اخذ اجرت بر واجبات جایز
نیست.
دیگر این جا
چیزی نداریم بحث فردای ما که نمیشود اصلاً روی فرمایش آقای بجنوردی جلو رفت و آن
این است که اگر شک دو و سه کردی بنا را بر اکثر بگذار اسمش را گذاشته اند قاعده
بنای علی الاکثر بعد آقای بجنوردی رساله نویس شده اند تمام شکیات را آورده اند و
تخصیص و عام و امثال اینها و بالاخره یک شکیات 21 جملهای برای ما گفته اند این
جوری که نه اما خلاصه این بحث را چون بحث ارزندهای است یک مطالعه بکنید انشاءالله
فردا درباره اش صحبت میکنیم.
و صلی الله
علي محمد و آل محمد.