اعوذ بالله من الشیطان
الرجیم .
بسم الله الرحمن الرحیم . رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من
لسانی یفقهو قولی .
مشهور در میان اصحاب
است که مظنه در نماز هر نمازی چه نماز صبح چه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا چه در رکعت
اولتین و چه در رکعات اخیرتین چه در افعال و چه در رکعات مظنه در نماز حکم یقین را
دارد . این مشهور در میان فقهاء است و این شهرت همیشه بوده است هم در میان قدماء
بوده در میان متأخرین بوده در میان متأخر
متأخرین مظنه در نماز حکم یقین را دارد .
البته اول باید بدانیم
که این تعبد است برای این که قاعده همان که شیخ انصاری فرمودند الاصل حرمه العمل
بالظن الا ما اخرجه الدلیل یا بهترش را مرحوم آخوند فرمودند که الاصل عدم حجیه الظن
الا ما اخرجه الدلیل . لذا این قاعده را که مرحوم شیخ انصاری، مرحوم آخوند درست
کرده اند آن وقت رفتند در الاّها که عمده الاّها هم یکی ظواهر بود یکی هم خبر واحد
لذا اگر می گوییم خبر واحد حجت است اگر می گوییم ظواهر حجت است از آن اصل بیرون
کشیده اند گفته اند دلیل داریم بر حجیت مظنه مثل خبر واحد یا مثل ظهورات .
به قول مرحوم آخوند
معلوم هم هست برای این که شک در حجیت مساوق با عدم حجیت است برای این که حجت یعنی
من بتوانم با آن حجت در مقابل خصم بایستم این را می گویند حجت و الا اگر مشکوک
الحجیه باشد خب نمی تواند مولا برای عبدش، عبد برای مولا تا در احتجاجات عرفی به
او می گویند ثبت العرش ثم انقش تو اول حجت را درست کن سپس استدلال به آن بکن لذا
این حرف مرحوم آخوند در کفایه خیلی حرف خوبی است اصل عدم حجية الظن الا ما اخرجه
الدلیل چرا؟ لان الشک فی الحجیه یساوق مع القطع بعدم الحجیه .
بنابر این مظنه در نماز این حکم یقین را دارد یک تعبد است و تعبدش
هم مثل ظهورات و مثل خبر واحد واین ها هم نیست برای این که در مثل ظهورات در خبر
واحد دلیل ما سیره است سیره عقلاء روی خبر واحد است شارع مقدس ردعی از آن نکرده
بلکه امضاء کرده پس حجت است یا مثلاً ظهور کلام در مرآی و منظر ائمه طاهرین است
عقلاء به این ظهور عمل می کردند خود ائمه طاهرین علیهم السلام عمل می کردند آن
بنای عقلا با امضای شارع حجت است این جوری درستش کردیم اما راجع به بحثمان این
حرفها نیست برای این که عقلاء عمل به مظنه بکنند
الاصل حرمة العمل بالظن عند العقلاء، الاصل عدم
حجية الظن عند العقلاء ان الظن لایغنی من الحق شیئاً و این آیه شریفه ان الظن
لایغنی من الحق شیئاً و لا تقف مالیس لک به علم مربوط به همین جاهاست بخواهد با
تخیل ها با توهم این ها که یک مقدار آن طرف می چربد و با این ها بیاید جلو مسلم
نمی شود لذا اگر این حرف درست باشد که درست است که مظنه در نماز حکم یقین را دارد
دلیل و مدرکش فقط آن کسی است که نماز را اختراع کرده یعنی یک تعبد است خب حالا که
چنین شد تعبد راجع به رکعت سوم و چهارم داریم روایاتی که دیروز خواندیم و دلالت آن
روایات هم خیلی خوب است و از جمله آن روایات این بود که وان کنت لاتدری اثنین صلیت
او اربعا لم یذهب و همک علی شیئ فسلم وصل رکعتین مربوط به رکعتین اخرتین است، خب
حالا آیا رکعتین اولتین را هم این می گیرد؟ این روایت ساکت است باید یک روایت دیگر
بیاید و آن روایت بگوید نه فرقی بین رکعتین اولتین و اخیرتین ندارد و الا بعضی از
بزرگان گفته اند آقا ما روایات داریم که آن رکعت اول و دوم شک بردار و مظنه بردار
و این ها نیست فریضه الله است و فریضه الله را قطعی باید تحویل داد، نه شکی در آن
راه دارد نه مظنه ای در آن راه دارد نه این که بنابر اکثر بگذار را دارد روایات هم
فراوان داریم این که رکعت اول و دوم شک بردار نیست خب این هم تایید می کند لذا شما
باید یک دلیلی بیاورید که مظنه همین طور که در رکعت سوم و چهارم حجت است در رکعت
اول و دوم هم حجت است آن نبوی که خواندیم آن دلالتش خیلی خوب است برای این که نبوی
این جور بود که اذا شک احدکم فی الصلوة فلینظر ایّ ذلک احری الی الصواب فلیبن علیه
خوب دلالت دارد که می گفت اگر شک در نماز بکنی این شک را اگر مظنه داشته باشی آن
مظنه فلیبن علیه دیگر حالا نداشت که رکعت اول و دوم باشد یا رکعت سوم و چهارم باشد
. آن روایت صحیحه صفوان هم می گفت ان کنت لاتدری کم صلیت و لم یقع و همک علی شیئ
فاعد الصلوة مفهومش خوب دلالت دارد که رکعت اول و دوم را هم می گیرد اگر گم شدی در
نماز و نمی دانی رکعت اول است یا دوم، دوم است یا سوم، سوم است یا چهارم می گفتند
که دیگر وهمت به جایی نمی رسد نماز باطل است از شکیاتی که نماز را باطل می کند می
دانید که که شک در عدد رکعات است که انسان گم شود ولی ولم یقع و همک علی شیئ خب
مفهوم شرط است دیگر بگوییم مفهوم شرط حجت است و این روایت می گوید رکعت اول و دوم
و سوم و چهارم ندارد اگر شک در عدد رکعات کردی و مظنه ات به هیچ کدام نرفت آن وقت
نماز باطل است معنایش این می شود که اگر
مظنه ات به طرفی رفت نماز باطل نیست آن دیگر رکعت اول را می گیرد دوم را می
گیرد سوم را می گیرد چهارم را هم می گیرد و اما مابقی همه همه مربوط به رکعتین
اخیرتین است آن روایت را که خواندیم مثلاً اذا لم تدر ثلاثاً صلیت او اربعاً و وقع
رأیک علی الثلاث فابن علی الثلاث و ان وقع رأیک علی ثلاث فسلم و انصرف و ان اعتدل
و همک فانصرف و صل رکعتین و انت جالس خیلی دلالتش خوب است اما مربوط به رکعت سوم و
چهارم است.
صحیحه علوی و ان کنت
لاتدری ثلاثاً صلیت او اربعاً و لم یذهب و همک علی شیئ فسلم وصل رکعتین و انت جالس
نظیرش زیاد است که می گوید که اگر در رکعت سوم و چهارم که شک بردار است در رکعت
سوم و چهارم شک بردار است پس مظنه بردار است اما رکعت اول و دوم شک بردار نیست پس
مظنه بردار نیست برای این که در رکعت اول و دوم که شک بردار نیست پس مظنه بردار هم
نیست .
این آقا بزرگوار یک
روایتی آورده اند این روایت روایت خوب است برای زحمت ایشان این روایت را بخوانیم
ببینیم ایا از این روایت می شود ما چیزی استفاده کنیم یا نه ؟
محمد بن الحسن با سناده
عن سعد عن محمد بن الحسین عن موسی بن عمر عن موسی بن عیسی عن مروان بن مسلم عن
عمار بن موسی الساباطی روایت موثقه است، به عقیده من روایت صحیح السند است برای
این که موسی بن عمر و موسی بن عیسی و مروان و اینها را می گویند مثل خود عمار فطحی
هستند و من این حرف را قبول ندارم همین انگ هائی که همیشه به بزرگان می زدند این
ها یک انگ هایی بود که دشمن یا دوست نادان، دشمن دانا به این ها می زدند یکی را
فطحی می کردند یکی را واقفی می کردند حالا علی کل حال روایت موثق است از نظر همه،
آنها هم که فطحی می دانند می گویند از نظر روایت ثقه است قال سئلت ابا عبد الله علیه السلام
عن شیئ من السهو فی الصلوة از سهو در نماز از ایشان سؤال کردم این سهو در این جا
یک معنای عامی دارد که اصلاً اینجا مراد همان شک است سهو گاهی گفته می شود آن سهو
اصطلاحی در مقابل شک اما سهوی که در این جاها گفته می شود به معنای شک است دلیلش
هم معلوم است ببینید الان دلیل این است فقال الا اعلمک شیئاً اذا فعلته ثم ذکرت
انک اتممت ما نقصت لم یکن علیک شیئ می خواهی یک قاعده کلی به تو بدهم؟ قلت بلی قال
فاذا سهوت فابن علی الاکثر خب این معنای شک است دیگر چون آدم سهو که نمی تواند
بنابر اقل یا بنابر اکثر بگذارد پس اذا شککت فابن علی الاکثر که اگر یادتان باشد
روایت داشتیم دیگر، بنای علی الاکثر روایاتی داشتیم در مقابل اخباری ها که می گفتند اذا شککت فابن علی
الاقل این روایت ها می گفت اذا شککت فابن علی الاکثر فاذا فرغت و سلمت فقم وصل ما
ظننت انک نقتصت اگر فارغ از نماز شدی و سلام دادی وقتی فارغ شدی آن شک را بجا
بیاور، باز ظننت در این جا به معنای شککت است یعنی فقم و صل ما ظننت انک نقصت شک
سه و چهار کردی بنارا بر چهار گذاشتی نماز را تمام کردی بلند شو آن چیزی که احتمال
می دهی نیاورده ای، ظننت گفته از آن اراده
کرده شککت، فان کنت قداتممت لم یکن علیک فی هذه شیئ اگر تمام خواندی تمام خواندی و
ان ذکرت انک کنت نقصت کان ما صلیت تمام ما نقصت، ایشان این روایت را برای من آورده
برای این حرف آخر که ما می گفتیم اگر کسی
نماز احتیاط خواند بعد فهمید که راستی دو رکعت خوانده ما می گفتیم نمازش درست است،
ما با قاعده آمدیم جلو گفتیم آقا وظیفه در ظرف شک نماز دو رکعتی بوده این هم
خوانده حالا این آقای بزگوار این روایت را آورده اند علاوه بر این که تو گفتی
روایت هم این را می گوید و ان دکرت انک کنت نقصت کان ما صلیت تمام مانقصت، لذا این
جور می شود فان ذکرت انک کنت نقصت
مثل همان که فصل ما ظننت انک نقصت فان کنت قد اتممت لم یکن علیک شیئ فی هذه و ان
ذکرت انک کنت نقصت کان ما صلیت تمام ما نقصت آن نماز احتیاط این نقص آن را بر طرف
می کند که باید فرضش را بکنیم بعد از نماز احتیاط و این که منافی بجا آورده گفتند
نماز احتیاط به جای آن ،
خب این برای آن بحث های
قبلی ما خوب است و اما به درد بحث الان ما نمی خورد که ما بگوییم که در رکعتین
اولتین هم این مظنه حکم یقین را دارد الا این که از سر تا پای روایت آدم استفاده
بکند دلیل اصصیاری، استفاده بکند اصطیاد بکند مظنه در نماز حکم یقین را دارد در
همه جا . ظاهراً نمی شود .
حالا آن که می شود
ظاهراً این روایت صفوان و آن روایت نبوی برای بحث ما خیلی خوب است . روایت صفوان
مفهومش روایت نبوی هم منطوقش این که فرقی نیست بین رکعتین اولین یا رکعتین اخیرتین
اگر مظنه پیدا شد مظنه حجت است .
این روایت ها همه در
مقام وصله کردن است در مقام بیان این است که شکیات را درست بکند و چون شکیات مربوط
به رکعت سوم و چهارم است لذا روایات مربوط به رکعت سوم و چهارم است و اما رکعت اول
و دوم آیا وضعش چیست؟ روایت ها هیچ متعرض نیست . بله عمده دلیل همین است که آنها
گفته اند، گفته اند آقا در رکعتین اولتین شک بردار نیست پس می فهمیم مظنه بردار هم
نیست اما یک نحو قیاس است برای خودش. ولی علی کل حال حالا یک استقراب ذهنی باشد
ولی در مقابل این صحیحه صفوان که نمی تواند قد علم بکند کنت لاتدری کم صلیت و لم
یقع و همک علی شیئ فاعد الصلوة یا در مقابل آن نبوی که اذا شک احد کم فی الصلوة
فلینظر ایّ شیئ احری الی الصواب فلیبن علیه، نمی شود گفت که عمل اصحاب بعنی شهرت
جبر سند می کند چون آن روایت هم هست ممکن است تمسک به آن روایت کرده باشند لذا
گفتن این که جبر سند به عمل اصحاب نمی شود و اگر کسی بتواند این حرف را هم بزند که
دیگر حسابی درست می شود می گوییم روایت ضعیف السندی داریم در این که در همه رکعات
حجت است شهرت این روایت ضعیف السند را صحیح السند می کند جبران سند به عمل اصحاب
لذا جبران سند به عمل اصحاب سند که درست شد دیگر می شود که مظنه در نماز حکم یقین
را دارد. اما چون که روایت صفوان هست آن حرفها هم هست که آقا ما می فهمیم که مظنه
در نماز حکم یقین را دارد البته این ها هیچ کدام نمی تواند فقه درست کن باشد آن
اندازه که می تواند فقه درست کن باشد فقط همین روایت صفوان است و تاییدش هم این
نبوی است، حالا می خواهد باشد می خواهد نباشد اما این را بدانید شهرت هست در مسئله
.
نبوی می گوید صحیح است
آن شکیات در رکعت اول و دوم می گوید اگر کسی شک کرد در نماز نمازش باطل است حالا
اگر مظنه کرد در نماز، نمازش باطل است یا صحیح؟ دیگر ندارد، بنابر این شماها خیلی
باید در این ها کار بکنید، از شما استفاده بکنیم .
فتلخص مما ذکرناه این
که برای رکعت دوم و سوم روایت زیاد داریم برای رکعت اول و دوم نداریم فقط این
صحیحه صفوان است اگر این مفهوم گیری را بکنید آن وقت بگویید هم که می خواهم مفهوم
گیری بکنم تایید من هم آن روایت نبوی، یا یک قدری بهتر می خواهم مفهوم گیری بکنم
تایید من هم شهرت .
یک حرف دیگر باقی می
ماند و آن این که بگوییم شهرت کاشف از نص معتبر اگر کسی این را بتواند بگوید که در
میان قدماء چون مسئله مشهور است رکعت اول و دوم و سوم و چهارم با هم فرق ندارد و
این ها که به نبوی و امثال این ها هم تمسک نکرده اند پس معلوم می شود یک روایات
معتبری در کار بوده به دست ما نرسیده، گفتن این هم مشکل است این راجع به رکعت اول
و دوم .
راجع به افعال دیگر از
این مشکل تر می شود که مثل استاد بزرگوار ما مرحوم آقای بروجردی مشکلشان بود در
رساله هم فتوی داده اند تقریباً که این مظنه در نماز حجت است مربوط به رکعت سوم و
چهارم است راجع به رکعت اول و دوم نمی آید راجع به افعال هم نمی آید مثلاً کسی
نشسته شک می کند سر از سجده بر داشته شک می کند که آیا دو سجده یا یک سجده؟ خب
قاعده می گوید که یک سجده اگر مظنه پیدا کرد دو تا عمل به دو بکند بشود مظنه حجت،
خب آقای بروجردی می فرمایند به چه دلیل ؟
قاعده به ما می گوید که
آقا نیاوردی بیاور جایش هم هست شک بعد از محل می گوید اگر داری تشهد می خوانی بگو
دو تا، بگو یکی، هر چه و اما اگر هنوز تشهد نمی خوانی جایش آوردن است خب عقلت می
گوید آقا بیاور، حالا این جا بخواهیم بگوییم مظنه می گوید که نیاور مظنه دارم دو
بگو دو، به چه دلیل؟ خب روایت صفوان نمی آید این جا برای این که روایت صفوان این
بود ان کنت لاتدری کم صلیت مربوط به رکعات بود نه مربوط به افعال و لم یقع و همک
علی شیئ فاعد الصلوة، آن نبوی می آید نبوی این بود که فرمود اذا شک احد کم فی
الصلوة فلینظر ایّ ذلک احری الی الصواب فلیبن علیه، خیلی خوب است اذا شک فی الصلوة
حالا در رکعتین اخیرتین باشد یا اولتین و در افعال باشد یا در رکعات، خب این نمی
شود گفت . بگوییم جبر سند به عمل اصحاب ممکن است کسی بگوید در آن رکعتین اولتین
جبر سند به عمل اصحاب نمی شد چون که روایت صفوان را داشتیم .
اگر کسی به این اطمینان
پیدا بکند خوب است .
مرحوم محقق کرکی یعنی
محقق اصفهانی ، اصفهان خیلی از این ها تحویل جامعه داده و حیف که دیگر حالا جایش
خالی شده صاحب جواهر اصفهانی است محقق کرکی اصفهانی است و وقتی برویم در این فقهای
بزرگ زمان صفویه بعدش هم قاجاریه می بینیم که این اصفهانی ها حرف آخر را می زدند
در نجف، ولی از زمان پهلوی به این بعد دیگر حرف آخر را نمی زند حرف اول را هم نمی
زنند یعنی متابعت از آن چه آقایشان گفته یعنی مرحوم صاحب جواهر و اصفهانی باید
تولید علم داشته باشد ندارد عمده اش هم افتادند در تجمل گرائی نه به آن رسیدند نه
به آن بدبختی این جاست، تجمل گرائی یک دفعه راستی می رسد با یک تلفن یک میلیارد
العیاذ بالله آدم بی خودی هم باشد با یک حیف و میل یک میلیارد در یک ماه با چهار
تا تلفن خب ما طلبه ها که نه رسیده ایم و نه می رسیم و نه خواهیم رسید و نه بناست
برسیم اما تجمل گرائی که ما را از درسمان وا بدارد این آمد در میان ما حالا این
محقق کرکی اصفهانی این جامع المقاصد به اندازه ای اهمیت دارد راستی هم اهمیت دارد
که صاحب جواهر فرموده اند اگر یک جامع المقاصد و وسایل پیش من باشد من دیگر احتیاج
ندارم به کتاب و جواهرم را می نویسم و همین جورها هم هست انصافاً در حالی که مختصر
است اما خیلی عالی است خیلی موجز است خیلی دارای فروع است ایشان در این جا می
فرمایند که مظنه مطلقا در نماز حکم یقین را دارد چه در رکعتین اولتین چه در رکعتین
اخیرتین چه در رکعات و چه در غیر رکعات، دلیل ندارد لذا تمسک به نبوی هم نمی کنند
برای این که خب این نبوی ضعیف السند است مال عامه است اصلاً خاصه نقل نکرده اند یک
چهار پنج تا استحسان، استحسان اصولی می آورند و به واسطه آن استحسانها می خواهند
بگویند مظنه در نماز حکم یقین را دارد . وقت گذشت انشاء الله فردا این استحسانهای
جامع المقاصد را نقل می کنم .
وصلی الله علی
محمد و آل محمد