جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: کثیرالشک و مرتبه‌ای از وسواس است
    موضوع درس:
    شماره درس: 116
    تاريخ درس: ۱۳۸۶/۳/۲۱

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.

    مسئله‌ای که دیروز عنوان شد انصافاً مسئله مشکلی است برای اینکه فقهاء کثیر الشک را که می‌گویند شکش اعتبار ندارد می‌گویند مربوط به نماز است اما این کثیر الشک اگر مربوط به غیر نماز باشد یا متعرض نیستند یا می‌گویند اعتبار دارد این از یک جهت.

    از جهت دیگر هم مشهور در میان فقهاء است که این کثیر الشک معنی اش وسواسی نیست! و اینکه اگر کسی 3 بار شک بکند در مرتبه چهار نباید اعتنا بکند این مربوط به نماز است نه چیزهای دیگر اما روایت داریم اینکه 3 بار اگر شک کرد حالا در یک نماز 3 تا شک مختلف یا در 3 نماز شکهای متحد، یا در یک رکعت شکهای متعدد بالاخره اگر 3 بار شک کرد دفعه چهارم دیگر شکش اعتبار ندارد از همین جهت هم مقام کثیر الشک را با مسئله وسواس جدا کردند و این مسئله وسواسی که مسئله فوق العاده مهمی است هیچ کجا حرفش را نزدند نه اینکه حرفش را نزدند مثل شیخ انصاری در مسائل قطع قطاع را حجت می‌داند که مرحوم آقای بجنوردی و دیگران هم اینجا تبعا لشیخ انصاری می‌گویند ما هم دراصول قطع وسواسی را حجت می‌دانیم. لذا اگر قطع پیدا نمی‌کند و می‌گوید نجس است نجس است باید بشورید تا پاک شود قطع قطاع حجت است و این البته با کلماتشان سازگار نیست اما اینکه روی وسواسی بحث مفصلی کرده باشند مثل ما که اصلاً متنجس را برای وسواسی نجس نمی‌دانیم قطعش را حجت نمی‌دانم و ظنش را حجت نمی‌دانیم چه رسد شکش را نه شکش حجت است نه ظنش حجت است نه قطعش «لاعتبار بالقطع الوسواس»

    ما می‌گوییم که نماز و مقدمات نماز مثل وضو و غسل و طهارت و اجزاء نماز و رکعت نماز و غیر نماز مثل مسئله حج و مسئله روزه و حتی مسئله حق الناس ما می‌گوییم که قطعش هم حجت نیست چه رسد به مظنه، چه رسد به شکش.

    دیروز مسئله را اینجور عنوان می‌کردم می‌گفتم که کثیر الشک مرتبه‌ای از همان وسواسی است مرتبه اول وسواسی است برای اینکه باید فرض مسئله را آنجا بگیریم کسی در سرما و گرما نیست که حواسش پرت باشد مصیبت زده باشد متعرف است در همه چیز متعرف است حالا این آقا کثیر الشک شد خوب این مرتبه‌ای از همان وسواسی است و یقینش اعتبار ندارد چه رسد به شکش مظنه اش اعتبار ندارد چه رسد به شکش و این باید همینطور که امام علیه السلام هم فرمودند باید بی اعتنایی بکند دوایش هم همین است شیطان افسارش کرده این هم باید افسار را با بی اعتنایی پاره کند.

    خوب اینها که راجع به کثیر الشک بود که روایتش را خواندیم، روایتها درهمین باب 16، 5-4 تا روایت داریم راجع به کثیر الشک که حضرت می‌فرماید که شیطان افسارش کرده و باید این افسار را پاره کند تا شیطان در او طمع نکند برود گم شود و این هم خوب شود، راجع به کثیرالشک بود دیگر و اما آن روایت که حالا روایتش را می‌خوانیم که می‌گوید اگر 3 تا شک کرد دفعه چهارم این اماره است درست هم هست اگر کسی در حال عادی باشد غیرعادی نباشد همان طور که فقهاء در رساله هم دارند اگر مثلاً مصیبت زده باشد 10 تا شک هم بکند نه این شخص کثیر الشک نیست اگر مثلاً در سرمای شدید در گرمای شدید در ترس شدید در ذوق و فرح شدید 10 تا شک هم بکند این کثیرالشک نیست این را در رساله در توضیح المسائل همه آقایان دارند باید از هر نظر متعارف باشد آن وقت اگر 3 تا شک بکند دفعه چهارم می‌گویند به شکش اعتنا نکند یعنی این وسواسیست، این وسواسی شده اماره است آن وقت بعضی اوقات این اماریت را ندارد خوب همان 3 تا شک توی یک نماز کرد دفعه نماز دوم هم مثلاً یک شک کرد اینها نه، یک حالت، یک خلقی برایش پیدا شود و آن 3 تا شک کاشف از آن خلق باشد از حالت نفسانی باشد اصلاً کثیر الشک را ما به کسی می‌گوییم که این کثیت برای او صفت شده باشد برایش خلق شده باشد یک درد برایش به قول امام صادق آمده باشد آن دردش را با بی اعتنایی دوا کند و اما اگر دردش را با بی اعتنایی دوا نکند روز به روز بدتر می‌شود منجر به جاهای بدی می‌شود.

    لذا روایت هم که هست ولو روایت هم معنی کردنش مشکل است از همین جهت هم فقهاء درمعنی اش بسیار احتمالات فراوانی دادند روایت را بخوانیم ببینیم که چه باید بگوییم:

    روایت 7 از باب 16 از ابواب خلل، جلد 15 وسایل، روایت مرسله است اما مرسله صدوق است مثل مسند می‌بینیم لذا از نظر سند در روایت اشکال نداریم، ان الصادق (ع) انه قال «اذ کان الرجل یسهوا فی کل ثلاث فهو ممن یکثر علیه السهوا» از نظر ما دلالتش خیلی خوب است که اگر در هر نمازی فی کل ثلاث سهو کرد 3 بار در هر نماز 3 تا شک در یک نماز کرد یا 3 بار شک در 3 تا نماز کرد این اگر 3 تا شک درهر چیزی برایش جلو آمد حالا این «فی کل» دارد فقهاء می‌گویند نماز در هر چیزی «ممن یکثر علیه السهو» آن کثیر السهوا را امام صادق (س) برایش معنی کرده است. آن وقت فقهاء فرمودند که این باید کسی باشد که به حال متعارف باشد نه به حال غیرعادی اگر 3 تا شک پشت سر هم در یک نماز بکند یا در یک رکعت یا در 3 نماز اگر متعارف باشد یعنی مصیبت زده نباشد در خوف شدید در فرح شدید نباشد دشمن هجوم بر او نکرده باشد اگر یک حال غیرعادی برایش جلو آمده باشد او اگر هر شکی بکند باید به شکش اعتنا بکند که یادم نرود یک جمله همینجا بگوییم حرف فقهاء را حاشیه بزنیم اینکه کسی مصیبت زده است هر چه نماز بخواند شک می‌کند حالا چه کار بکند بخواهد به همه شکهایش اعتنا بکند برایش هرج جلو می‌آید خوب اگر هرج برایش جلو آمد باز هم این اعتنا به شکش نکند، از چه باب از باب هرج نه از باب اینکه این شخص وسواسی است برای اینکه این در حال غیرعادی کاشف از این نیست که آن ملکه دارد، آن حالت را دارد بلکه در آن حال غیرعادی مثل اینکه دشمن هجوم آورده،  سرمای شدید گرمای شدید بابایش مرده بچه اش مرده این اگرنتواند نمازش را بالاخره بخواند این هم شکش اعتنا ندارد، نه از باب کثر الشک نه از باب لاهرج.

    لذا دفعه سوم و چهارم که دیگر هرج است هرج نوعی است هرج برای این است مشقت است دیگر به شکش اعتنا نکند یعنی اگر کسی غیر متعارف باشد هر چه شک کند کثیر الشک نیست باید به شکش اعتنا کند مگر قاعده هرج جلو بیاید اگر قاعده هرج جلو آمد پسرش مرده نمی‌تواند نماز بخواند هر چه نماز می‌خواند شک می‌کند حالا چه کار بکند؟ خوب قاعده هرج میگوید به شکت اعتنا نکن.

    این را فقهاء نفرمودند توی رساله‌ها عملیه باید فرموده باشند توی رساله‌ها همین است که کثیرالشک اعتنا ندارد بنابراین اگر کسی 3 تا شک کند در یک نماز یا در 3 نماز این شکش دیگر اعتبار ندارد اما باید در حال متعارف باشد حالا اگر غیرمتعارف شد حکمش چیست؟ دیگر ندارد معنی اش اینست که به شکش عمل بکند ولو 4- 3 تا شک 5 تا شک بکند به شکش عمل بکند مگر این به قاعده هرج برسد چه کار بکند؟ به شکش اعتنا نکند. لذا اگر در حال متعارف شد خوب این روایت می‌گوید دفعه چهارم دیگر کثیرالشک است فقهاء هم در رساله‌ها نوشتند دفعه چهارم کثیرالشک است اما عرض می‌کنیم این کثیرالشک است اما نه تعبد باشد این کاشف است کاشف از آن حالت است آن حالت است که اسمش را می‌گذارند وسواسی شما اسمش را بگذارید کثیرالشک، اینها وسواسی‌ها زیر بار نمی‌روند که به آنها بگویند وسواسی، آنوقت که می‌خواهند جسارت به آنها نمی‌شود می‌گویند آقای محتاطی است خوب حرف خوبی است چون احتیاط خیلی چیز قشنگی است و کسی نسبت به آن بدهد طوری نیست، اما در حقیقت این کثیرالشک است در حقیقت این وسواسی است در حقیقت این به مقام محتاط رسیده است لذا این معنی ندارد کسی در حال متعارف 3 تا شک بکند بعدش هم دیگر شک نکند بگوییم دفعه چهارم دیگر اعتنا نکند اما این را قبول نداریم. لذا روایتی که می‌گوید همین است می‌خواهد مصداق درست بکند می‌فرمایند که «الرجل یسهوا فی کل ثلاث فهو ممن یکثر علیه السهو» این «ممن یکثیر علیه السهو» یعنی آن روایاتی که می‌گوید باید رهایی از دست شیطان پیدا کند مقصود از این آن مطلب است. این باید اماره باشد و الا 3 مرتبه شک بکند که نمی‌توانیم بگوییم دفعه چهارم این را شیطان افسار کرده است باید خلقی برایش پیدا شده باشد این 3 مرتبه شک کاشف از آن خلق باشد شیطان او را افسار کرده باشد امام صادق بگوید که این افسار را پاره کن برای اینکه شیطان دست از طمعی که در تو دارد بردارد. ظاهراً مطلب همین است که می‌گویم علی الظاهر درباره اش شک هم نکنید، بله حرفی است که فقهاء را گیر انداخته «اذا کان الرجل یسهوا فی کل ثلاث» ما خواندیم ثلاثا یعنی یک «الف» دارد که حذف شده است از این چیزها زیاد در نسخه‌ها پیدا می‌شود این آقا الفش را یادش رفته بگذارد، ثلاثا را نوشته ثلاث، لذا فقهاء تویش مانده اند که این روایت را چه جوری معنا بکنند یکی مضاف الیه ثلاث را از بین برده یکی کل را اضافه به ثلاث کرده یکی روایت را مجمل کرده.

    علی کل حال در روایت مانده اند گفته اند قدر متیقین روایت همین است که اگر کسی 3 مرتبه شک در نماز بکند تعبدا دفعه چهارم اعتنا به شکش نکند اصل مسئله را تعبد گرفته اند تمسک کردند به روایت اهل بیت آن 3 تا شک را هم تعبد گرفته اند.

    لذا روایت را گفتند محمل است قدر متیقین گیری کردند و این است که در رساله آمده است اگر کسی 3 تا شک بکند دفعه چهارم اعتنا نکند برای اینکه کثیر الشکی است که توی روایت آمده و کثیرالشک شکش اعتنار ندارد تعبدا لروایات.

    آن بحثی که ما دیروز با امروز کردیم این است که اگر کسی حالتی برایش پیدا شد که آن با حالت زیاد شک می‌کند فرق هم نمی‌کند در نماز باشد یا در روزه در وضو باشد یا در حج در حق الناس باشد یا حق الله این حالت اگر در او پیدا شد این حالت حالت شیطانی است عقل می‌گوید این دیوانه است اما دیوانه مراتب دارد مرتبه اولش این دیوانه است روایت صحیح السند هم فرمود این دیوانه است روایات هم علت آوردند گفتند که تعبد در کار نیست که شما می‌خواهید بگویید که اگر کسی تعبدا 3 تا شک کرد در نماز دفعه چهارمش را اعتنا نکند نه همه این روایتها که منجمله یک روایتش را دیروز خواندیم، اگر می‌خواهید روایت را در باب 16 ببینید، 8-7 تا روایتش اینجور است که این مریض شده است شیطان این را مهار کرده است دوای این درد بی اعتنایی است نباید اعتنا بکند این روایت است.

    اما فقهاء اینها را نفرمودند فقهاء اصلاً این علتهایی که من دارم می‌گویم را همه اش را ریختند دور گفتند اگر کسی در نماز شک کرد این کثیرالشک است بعد گفتند که 3 مرتبه که شک کرد دفعه چهارم دیگر کثیرالشک است چرا؟ همه اینها تعبد است که در رساله‌ها آمده است اما وقتی که برویم در روایت اهل بیت غیر از این را می‌گویند روایت اهل بیت می‌گوید آدم وسواسی آدم نیست، چگونه عامل است در حالیکه وسواسی است؟ روایاتش را دیروز خواندیم یا روایات می‌گوید که کسی که کثیرالشک باشد شیطان او را برده، و برای اینکه طمعش را از بین ببرید یک مقدار نان بانداز پهلوی سگ تا برود گم شود، بی اعتنائیش کن تا شیطان برود گم شود، یک حالت.

    لذا باید بگوییم که این یک حالت است یک خلق است یک رذیله از طرف شیطان برایش پیدا شد حالا اگر هم می‌خواهید برایش احترام بگذارید بگویید مریض است در روایات  هم آمده مریض است حالا می‌خواهد شفا پیدا کند (دوا) چیست؟ این قرص‌ها نمی‌توانند او را شفا بدهند این مشاورها که بازی درآوردند نمی‌توانند او را شفا بدهند شفایش چیست؟ امام صادق می‌فرمایند بی اعتنایی آن وقت این حالت یک مبرز می‌خواهد یک کاشف می‌خواهد مثل همه وقایع که در اسلام هست کاشف می‌خواهد اماره می‌خواهد این هم اماره می‌خواهد اماره اش چیست؟ اینکه اگر کسی در حال متعارف 3 تا شک کند دفعه چهارم کاشف از اینست که این مریض است چنانچه اگر بعضی اوقات یک شک هم بکند اگر کاشف داشته باشیم می‌گوییم برای اینکه خودش دیگر موضوعیت ندارد کاشف است کاشف از واقع است کاشف از آن حالات است برای اینکه ممکن است 6-5 تا شک هم بکند بگوییم کثیرالشک نیست چنانچه فقهاء گفته اند گفته اند اگر غیرعادی باشد 10 تا شک هم بکند کثیرالشک نیست.

    لذا اینجور می‌شود که وقتی 3 دفعه شک کرد دفعه چهارم معلوم می‌شود این غیرمتعارف است اگر اعتنا به شک کند هی زیاد می‌شود در نماز دوم هم شک می‌کند در نماز سوم هم شک می‌کند در نماز چهارم هم شک می‌کند. و معنای روایت بیش از این نمی‌تواند باشد باید چنین باشد.

    لذا اگر کسی 3 تا شکم که متعارف هم هست در یک نماز کرد اما می‌داند وسواسی نیست حالا اتفاق است حالا این کثیرالشک شود چهارم نباید اعتنا بکند این را من قبول ندارم باشد کاشفیت داشته باشد. حالا ولو متعارف است یک اتفاقی برایش جلو آمد، 3 تا شک پشت سر هم کرد، این کم پیدا می‌شود و این می‌داند که وسواسی نیست خوب مسلم دفعه چهارم هم فایده ندارد برای اینکه باید به شکش اعتنا بکند آن حالت هم نیست که بخواهد خوب شود خوب هم هست حالا یک اتفاق افتاد 3 تا شک کرد این نه و خیال هم نمی‌کنم فقهاء بگویند ولی اگر هم بگویند ما نمی‌گوییم - ظاهر رساله‌ها اینست- که 3 تا شک بکند و بداند متعارف است بداند که آن حالت وسواسی گری را ندارد بداند که این اتفاق همیشگی نیست فردا دیگر نمازهایش را درست می‌خواند شب نمازهایش را درست می‌خواند علم دارد که اگر در نماز ظهر چنین اتفاقی افتاد دیگر دفعه چهارم در نماز مغرب و عشا چنین اتفاقی نمی‌افتد وسواسی نیست می‌گوییم طوری نیست. چنانچه اگر آن حالت را داشته باشد بداند این حالت وسواسی گری را دارد حالا در نمازها درست می‌خواند خیلی از این وسواسی‌ها اینجور هستند اتفاق می‌افتاده مرتب نمازها را درست می‌خواند حالا یک شک کرد در نماز ظهر اعتنا بکند یا نه؟ می‌گوییم بله، اعتنا کند مگر اینکه از آن حالت گرفته بشود، آن وقت ولو دفعه اول هم باشد نباید به شک اعتنا کنید.و

    دائر مدار خلق است دائر مدار پیدا کردن مرض است دائر مدار پیدا کردن آن صفت رذیله است اگر آن صفت رذیله باشد شکش که شکش است یقینش هم اعتبار ندارد.

    مرحوم صاحب عروه در عروه جمله «لا اعتبار بالقطع الوسواسی» را آورده است اما متاسفانه همین مرحوم سید در عروه اختلاف مسائل خیلی دارد راجع به «لا اعتبار بالقطع الوسواسی» یا مثلاً در اصل همه شان می‌گویند که «لا اعتبار بالقطع الوسواسی» نمی‌شود «لاتناله ید الجعل لا اثباتاً و لا نفیاً» هر چه می‌گوییم این قطع نیست این تخیل است این توهم است می‌گویند نه، مرحوم شیخ انصاری همین را می‌گوید در حالیکه قطع دارد نمی‌شود به او گفت که قطع نداشته باش، به شیخ می‌گوییم می‌شود گفت به این می‌گوییم قطع نداری، توهم است، تخیل است، افسار شیطان است دست از همین قطعت بردار، به این قطعت عمل نکن خوب می‌شود، اینکه مرحوم شیخ می‌فرمایند نمی‌شود به او گفت (و اگر) حکم بدهیم تناقض است تناقض با قطعش است نه، چه تناقضی است؟ به این آقا می‌گوییم آقا مریضی تو قطع نداری. واقعا هم همین است تخیل است توهم است آنکه «القطع حجت لاتناله یدالجعل لااثباتاً و لانفیاً » اگر دست باشد که ما قبولش نداریم اگر درست باشد قطع متعارف را می‌گیرد نه قطع تخیلی را نه قطع توهمی را و علی الظاهر در اصول باید بگوییم قطع قطاع حجت نیست چرا؟ برای اینکه قطع نیست تخصصا مسئله را درست بکنیم قطع نیست، خوب وقتی قطعش حجت نیست مظنه اش هم حجت نیست وقتی مظنه اش حجت نیست شکش هم حجت نیست. هر سه چرا؟ چون این آقا مریض است، شکش شک نیست مظنه اش مظنه نیست یقینش هم یقین نیست همین دیگر به او می‌گوییم مریض هستی وظیفه اش چیست؟ ما وظیفه تعیین می‌کنیم هی مرتب شیطان می‌گوید یخچالم نجس می‌شود فرشهایم نجس می‌شود بعد از آنکه تو مرا خوب کردی چطور زندگیم را می‌توانم آب بکشم و امثال اینها شیطان ملا است دیگر خوب بلد است از این شاخه به آن شاخه از آن شاخه به آن شاخه بپرد و آدم را بدبخت بکند. این خلاصه حرف ماست، اگر بپذیرید یک حرف ابتکاری خوبی است که کثیرالشک همان مرتبه‌ای از وسواسی اش بگیریم و دوایش هم همان دوای امام صادق بدانیم و این را راستی دیوانه اش بدانیم و شک و مظنه و قطعش را حجت ندانیم، اگر هم حرف من را نمی‌پذیرید دیگر آنچه در رساله‌ها نوشتند هم عمل کنید هم برای دیگران بگویید.

    و صلی الله علی محمد و آل محمد.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365