جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: بررسی فروعات صاحب مسالک
    موضوع درس:
    شماره درس: 138
    تاريخ درس: ۱۳۸۶/۵/۲

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم.رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.

    در باب«البینه للمدعی و الیمین لمن انکر»گفتند که تخصیصهایی می خورد،و ما چهار تخصیص که عمده بود نقل کردیم و گفتیم اینها،تخصص است نه تخصیص الا اینکه این 28 فرعی که مرحوم صاحب مسالک شهید دوم آوردند و از شهد اول هم نقل کردند،دیروز دو تا از اینها را نقل کردیم،امروز هم دو تا دیگر را نقل بکنیم،روز آخر بحث هم هست،دیگر اگر زنده باشیم،بحث ما شنبه چهرم شعبان،راجع به قاعده فقهی بعد،دیگر راجع به این قاعده فقهی صحبت نمی کنیم.از جمله چیزهایی که شهید فرمودند اگر کسی مدعی بشود من نماز می خوانم،من روزه می گیرم،من مکه رفته ام من خمس می دهم و برای اینکه تعزیر نشود،این ادعا را می کند،ادعایش پذیرفته می شود بدون دلیل و برهان،بدون بینه.مثل اینکه مرحوم شهید اینجا توجه دارند که باید قاعده مدعی و یمین باید پیش حکومت برود،لذا مسأله تعزیر را آوردند،برای اینکه تعزیر نشود و حکومت او را تعزیر نکند و الا مردم که نمی توانند تعزیر کنند آن شخص می گوید من نماز می خوانم برای اینکه حکومت او را تعزیر نکند،والا اینکه؛آیا حاکم می تواند برای او طرح دعوا بکند یا نه؟نه،اصلاً به شهید می گوئیم که حاکم می تواند امر به معروف بکند،نهی از منکر بکند از باب حسبه مال مردم را بگیرد(و به دیگری)بدهد،اما اینکه طرح دعوا برای کسی بکند،مطالبه می خواهد،خودش از باب حسبه بخواهد دزد را بکشاند،بینه و برهان اقامه بشود و دست دزد را قطع کند،نه،صریح جملات خود شهید هم در غایةالمرام هم در مسالک،و مرحوم محقق و دیگران است و بحث آن را هم سابق در فقه کردیم که مطالبه می خواهد،و باید مدعی باشد،آن مدعی بیاید پیش حاکم طرح دعوا بکند،حاکم بفرستد،آن شحص را بیاورد،بعد به او قبلش یا بعدش بگوید بینه داری یا نه،بینه اش را بخواهد،اجازه بدهد شهادت بدهد،آن وقت حکم کند،اما باب امر به معروف و نهی از منکر فرق دارد مثلاً از باب امر به معروف و نهی از منکر یکی از مراتب آن،این است که حکومت اسلامی باید مردم را وادار به اقامه جماعت در مساجد بکند و این مطلب ما غیر از امر به معروف و نهی از منکر است،این مطلب ما،در باب ادعا است ولی در باب امر به معروف حاکم اگر بداند شخصی در مسجد نماز نمی خواند به اجبار او را به مسجد می برد و اینکه الان این کار را نمی کنند،حرف دیگری است،و مساجد خالی است و سینماها و پارکها پر است،این نامسلمانی است،این حکومت اسلامی نیست این جمهوری اسلامی باید حکومت اسلامی باشد،باید مسجدها پر باشد وگرنه به زور باید مردم را به مسجد بکشاند،باید با شلاق مردم توی مسجد ببرد مثل این سعودی ها که خدا لعنتشان کند،خیلی بد هستند،البته حالا کم هم شده است اما آن وقتها این جور بود که اگر یک مغازه موقع نماز باز بود پلمپ می شد،اگر یک نفر توی خیابان راه می رفت،یا اگر موذن می گفت الله اکبر ماشین توی خیابان پارک می کردند چونکه نمی خواستند توی مسجد بروند همانجا می گفت الله اکبر و شروع می کرد،حرف در اینجا این است که مدعی است،مدعی اینکه نماز نمی خواند،والا اگر بدانیم،نماز نمی خواند این را نه شهید فرمودند و نه مورد بحث ماست،بحث ما،این است که شخصی می گوید من نماز می خوانم،برای اینکه تعزیر نشود،می گوید من نماز می خوانم،خوب به شهید می گوئیم شما این مطلب را روی تعزیر یعنی حاکم بردی اما آیا حاکم می تواند برای این چیزها طرح دعوا بکند یا نه؟نه،اصلاً نمی تواند، شخص بگوید،من نماز می خوانم،می گوید خدا پدرت را بیامرزد که نماز می خوانی،خوب اگر بروی باز هم نماز بخوانی،بهشت می روی،اما اینکه مدعی شود،نه،برای چه دعوا بیاورد،مگر منکر دارد؟یکبار پدر یا مادر می روند و می گویند،بچه شان نماز نمی خواند،می شود باب حکومت،بینه و انکار،اما یک دفعه خو شخص می رود پیش حاکم و می گوید من نماز می خوانم،خوب می گوید خدا پدرت را هم بیامرزد،برو نماز بخوان،اصلاً در این مورد طرح دعوا نمی شود تا بگوئیم مدعی قولش پذیرفته است بلا بینه.اما اگر پدر و مادر منکر شدند،این امر مسلم است،مثلاً پدر و مادر می آیند و می گویند بچه مان نماز نمی خواند،بچه را می آورند و می گویند چرا نماز نمی خوانی؟بچه می گوید می خوانم،خوب این می شود منکر،پدر و مادر اگر بینه دارند،بینه اقامه کنند وگرنه،بچه را قسم می دهند،این خوب است.ولی آنکه شهید می فرماید این مطلب نیست شهید می فرماید که«مدعی فعل صلاة وصیام،خوفاً من التعزیر» می رود پیش حاکم و می گوید برای چه تعزیرت نکنم،او می گوید،مرا تعزیر نکن،حکم می گوید مگر من تو را خواستم که تو آمدی اینجا،خوب برو دنبال کارت معلوم است شخص مسلمان نماز می خواند، معلوم است تو هم بچه مسلمانی و نماز می خوانی،ولی پدر و مادر مدعی اند بچه شان نماز نمی خواند، ادعا علیه هم هست،نفع خودش هم نیست،علیه بچه اش هست.مثل اینکه بچه من دزدی بکند،پدر و مادر می گویند بچه من دزدی می کند،می برندش پیش حاکم،اگر اثبات شود دستش را هم قطع می کنند.پس این مطلب هم تمام شد.

    «مدعی،ایقاءالمستأجر علیه اذا کان من الاعمال المشروطه بالبینه،کالاستیجار علی الحج و الصلاة و الصیام».

    به آن شخص پول دادیم تا نماز بخواند،حالا می گوید نماز خواندم،نماز را درست خواندم،خوب معلوم است اصالةالصحه فی فعل الغیر می گوید که نماز خوانده،نماز را درست هم خوانده است اگر مطلب را پیش حکومت مطرح کنند،و پیش حکومت بگویند که ما نماز به این شخص دادیم تا بخواند ولی نخوانده است،حاکم می گوید اینکه می گوئید نخوانده،به چه دلیلی است؟اگر نتوانستند اقامه دلیل کنند،محاکمه می شود،می گوئیم چرا،می گوید چون اقرار است می گوئیم احتمال نمی دهی بی خودی اقرارکرده باشد،می گوید ظهور است ظهور لفظ کاشف ازمعنی است،پس اقرار درست است،اینجور جاها دیگر اصاله الصحه فی فعل الغیر است و اقرار است آنجاها که دعوا و طرح دعواست،«لا یسمع قوله بلا بینه»یعنی بلا شهادت عدل،یعنی همان خبر ثقه در موضوعات حجت است.سابقاً گفتیم که فقها در رساله ها نوشته اند بنابه اصالةالصحه باید ببینید نماز خوانده نمی دانیم درست خوانده یا نه،اصالة الصحه ندارد ما استیحاش کردیم گفتیم مسلمان هر کاری بکند اصاله الصحه دارد،هم عرفاً،هم شرعاً و اینکه من باید عمل را ببینم،کی،کجا گفتند،حالا علی کل حال،اگر اصالة الصحه جاری شد،که هیچ،اگر اصاله الصحه جاری نشد همان بینه و برهان و اینها که مرحوم جواهر می گویند پذیرفته نمی شود خیر پذیرفته می شود مثلاً روی فتوا اگر بیائیم جلو،کسی پول یکسال نماز و روزه به یک طلبه داده،حالا می رود به حکومت می گوید آقا این نماز و روزه را نخوانده،خوب مسلم حکومت می کشاند زیر سؤال.به آن آقا که می گوید نخوانده،می گوید آقا بینه داری؟اگر بینه آورد که آورد،اگر نیاورد به این آقا می گوید آقا مدعی روی توست قسم بخور که نماز را خواندم.اما روی عرض ما که اصالةالصحه همه جا را می گیرد و قاضی نمی تواند طرح دعوا بکند،آنجاها که طرح دعوا می شود،یسمع قوله بلا بینه،این نیست،آنجا که طرح دعوا نمی شود؛یسمع قوله بلا بینه اصلاً مربوط به حکومت نیست،تا ما بگوئیم که یسمع قوله بلا بینه.«دعوی الوالی اخراج ما کلِ فَبِه نفقةٍ و غَیرها»شوهر می گوید من نفقه این زن را دادم یا می دهم، زن می گوید نه خیر آقا این نفقه ما را نمی دهد،خوب می کشانند به دعوا دیگر،به این زن می گوید بینه داری؟اگر آره،تکلیفش می کنند نفقه بدهد،گذشته ها را هم بدهد،اگر نه به این آقا می گویند،آقا قسم بخور،تا اینکه قسم می خورد.تا اینجا تمام می شود و نفقه نباید بدهد،از این به بعد باید نفقه بدهد اما همین صرف«یسمع قوله بلا بینه»چه جور می شد ما این را قبول بکنیم؟زن شکایت دارد شکایت کرده،قاضی این شوهر را کشانده به دعوا،شوهر می گوید آقا بی خود می گوید من نفقه می دهد،حساب هم میدهم،یسمع قوله بلا بینه،مسلم اینجور نیست دیگر.اینکه نفقه پدر و مادر یا نفقه بچه ها کدام حق است،پدر و مادر می روند شکایت می کنند که این پسر قلدر نفقه ما را نمی دهد و ما داریم از گرسنگی می میریم،حالا قاضی بخواهد،آن بگوید آقا نفقه می دهم، یسمع قوله بلا بینه،شهید می گوید،مردم جمع شدند رفتند پیش قاضی که آقا این زن دوم گرفته،مشغول عیش و نوش خود هست،بچه هایش از گرسنگی به گدایی افتادند،قاضی او را می خواهد آقا نفقه این بچه ها را می دهی؟می گوید دادم،می دهم،حسابی هم می دهم.خوب برو دنبال کارت،به آن مردم هم می گوید بروید دنبال کارتان.برای اینکه «یسمع قوله بلا بینه»کی گفته؟کی می تواند بگوید؟لذا آنجا که نمی شود بینه اقامه کرد،نوبت به قسم می رسد.به زن اول حسابی نفقه می دهد اما این مرد،زن دوم دارد و با زن اول هم بستر نمی شود،خوب این  (زن اول)می رود پیش قاضی می گوید که آقا این،شوهرروزهست اماشوهر شب نیست.قاضی(شوهر را) بخواهد،بگوید آقا«و ان لم تعدلوا،فواحده»چرا شوهر شب نیستی؟بگوید آقا هستم،حسابی هستم،بجای یک برابر دو برابر هستم.بگوید خیلی خوب بارک الله،برو دنبال کارت،مسلم نمی شود قاضی این حرف را بزند،این ظلم است اثبات نشود که نمی شود،حتماًباید این زن بینه بیاورد،دیگر«لا یعلم الا من قبلهَ» فایده ای ندارد،راجع به آن،نوبت می رسد به قسم،باید(شوهر)قسم بخورد،اگر شوهر قسم نمی خورد،   باید قسم را رد بکند،زن قسم بخورد وقتی زن قسم خورد،دعوا تمام می سود.اگر قسم نخور،(می گویند)حتماً باید این زن را راضی کنی.لااقل اگر نه،دیگر ختم دعوا نمی شود نوبت می رسد به چیزهایی که در باب قضاوت گفته شده،مثلاً مثل قرعه.سابقاً گفتیم بچه هایی که مالشان زیر دست پدرشان است،حالا بالغ شدند،می گویند مال ما را بده،(پدر)می گوید می دهم(بچه ها)بروند پیش قاضی و قاضی پدر را بخواهد بگوید چرا مال این بچه را نمی دهی؟(پدر)بگوید بالغ نشدند،خوب دیروز گفتیم،استصحاب هم با این(پدر)است،اما اگر آنها بینه داشته باشند که ما بالغ شدیم،چه؟خوب باید بینه بیاورند،بینه بیاورند که ما بالغ شدیم،حالا اگر بینه ندارند،چه؟باید آن آقا(پدر)قسم بخورد،قسم بخورد که این بچه ها بالغ نشدند.و اما همین جور«یسمع قوله بلا بینه»نمی توانیم بگوئیم اصلاً نداریم،یک جا هم در باب دعوا نداریم،در تمام این 28 جایی که نداریم(هرچند)این دو بزرگوار شهید اول وشهید دوم،  افتخار برای ما هستند،اما نمی شود که ما همینجور قولشان را بپذیریم،اصلاً در فقه نداریم جایی که     «یسمع قوله بلا بینه»اگر مدعی باشد باید بینه بیاورد،بینه ندارد،طرف(مقابل)باید قسم بخورد،طرف قسم نمی خورد باید آن آقای مدعی قسم بخورد،قسم نمی خورد باید دعوا را با قرعه و امثال اینها طی کرد و اما یکجا داشته باشیم که«یقبل قوله بلا بینه»به این معنی که قول مدعی بجای بینه،هیچ جا ندارم تمام این مثالها هم از همین باب هاست که باب دعوا اگر نباشد،خوب است،پیش مردم می نشیند می گوید آدم خوبی هستم،چه خوب زن داری می کنم،شما خیال نکنید من دو تا زن گرفتم،حالا زن اول را همین جور گذاشتم،من حسابی زن داری می کنم،حسابی شوهر شب هستم،شوهر روز هستم من به اینها بیشتر رسیدگی می کنم خوب این حرفها را هی می زند آن بیچاره می زند آن بیچاره زن(اول)هم مظلوم است،عفیف است،می سوزد و می سازد،خوب هیچ.بگوید روی قاعده اصالةالصحه«امر اخیک علی احسنه»اینها خوب است همه خوب است،اما یکبار زن(اول)صدایش بلند می شود،این(شوهر)دروغ می گوید،همه را دروغ می گوید این تقلب دارد،این زن دوم گرفته،زن اول را با بچه هایش رها کرده،خوب می کشانند(شوهر را)پیش قاضی دیگرقاضی است که به مدعیبگوید بینه بیاور و به منکر بگوید قسم بخور قسم نمی خورد،قسم را بر گرداند به مدعی،مدعی قسم بخورد(قاضی)حکم کند.

    «منکر سرقد بعد اقراه مرهَ فی المال»یکدفعه مثل مرحوم آقای خویی و امثال اینهاست که می گویند یکدفعه اقرار بکند کفایت می کند،یکدفعه مرحوم محقق و صاحب جواهر و ما و امثال اینهاست که می گوئیم اقرار بجای شهادت است،دو مرتبه باید اقرار بکند،یک مرتبه اقرار کرد و دیگر هر چه می خواهند اقرار بگیرند،اقرار نمی کند،خوب هیچ،حق الناس است رها می کنند،حق الله هم هست رها می کنند.و اما اینکه به او بگویند قسم بخور،نه ما چنین حرفی نمی توانیم(بگوئیم)خود مرحوم شهید هم می گویند«فتامل»حالا اگر کسی گفته قسم بخورد،او باید بیایدببینیم که به چه عنوان گفته قسم بخورد،اما علی کل حال مربوط به دعواست و مربوط است به اقرار و مربوط است به بینه مثل آنجا که اگر بینه ندارد بجز یکی،می گوید،قسم جای آن بینه بنشیند،ممکن است کسی اینجور بگوید اگر یکبار اقرار کرد، قسم جای اقرار دوم است،این خوب است اما«لا یعلم الا من قبله»و«یسمع قول المدعی بلا بینه»اینها دیگر هیچکدام نیست باز آن در باب قضا و شهادت است که قسم را جای اقرار یا قسم را جای بینه (می آورند).بعضی ها فرمودند همینجور که قسم جای عدل بینه می نشیند،قسم بجای عدل اقرار هم می نشیندخیلی خوب اقرار تمام می شود و حاکم حکم می کندیا آنجا بینه تمام می شود و حاکم حکم می کند.«مدعی الاضطرار فی الکون ممع الاجنبی مجردا»یک زن و مرد را لخت زیر لحاف پیدا کردند خوب«کالمیل فی المکحمله»نیست تعزیر مسلم هست، حسابی این دو تا را حاکم گوشمالی می دهد، محسن باشند یا نباشند تا اینجا ها معلوم است. حد بزنند؟ نه، و اما اینها فرار از تعزیر بکنند، هر دو تایشان بگویند که والله اگر زیر لحاف نمی رفتیم، سرما ما را می کشت. مضطر بودیم. اگر لباسمان را ... نمی دانم چه جور مرحوم شهید فرضش را (درست) کردند، خوب (به هر ترتیب) مضطر بودیم. این مدعی اضطرار است. آیا پذیرفته می شود، یا نه؟ این اضرار حدود بالشبهات است که می گوید کاری نداشته باشید، آن دارد کار می کند. و الا قاضی بخواهد این ادعا را بلابینه قبول بکند، اگر اضرار حدود بالشبهات را نداشتیم قبول نمی کرد (می گفت) مجرداً زیر لحاف هستید، باید تعزیر بشوید. لذا این فرمایش شهید که «مدعی الاکراه»، «مدعی الجهاله»، «مدعی الضطرار» اینها همه قبول می شود، اینها آنجاهایی که ضرر به دعوا نزند، خیلی خوب (قبول است) آنجا که ضرر به دعوا بزند، اضرار حدود بالشبهات، حد را بر می دارد و اما این مدعی بلابینه کار بکند، نه، مدعی بلابینه هیچ کاره است در اینجا، چه چیزی در اینجا همه کاره است؟ احتمال می دهد این آقا درست بگوید، همین که احتمال می دهد این آقا درست بگوید بینه هم هست، اقرار هم نیست. با اضرار حدود بالشبهات رهایش می کنند، گوشمالی اش ممکن بکند، اگر صلاح بداند، اگر هم صلاح نمی داند خوب با اضرار حدود بالشبهات رهایش می کند و فرقی نمی کند، اضرار حدود بالشبهات راجع به تعزیر هم می آید، یعنی اضرار حدود بالشبهات هم راجع به حدود است، هم راجع به تعزیرات است هم راجع به دیه و قصاص.

    «منکر ثباء علی عدم سماع مدعی» بگوید این (شخص) فحش به مادرم داد، گفت مادرت زنا کار است، خوب (آن شخص هم) می گوید، نه، من نگفته ام، حالا «یسمع دعوی بلابینه»، چرا «یسمع دعوی بلا بینه» رو می کنند به بچه ها یا بزرگترها، آنهایی که می خواهد حر بزند می گویند آقا بینه داری، می گوید بله می رود، 3 الی 4 نفر از افراد را می آورند (و آنها می گویند) که ما دیدیم که این آقا به او گفت «ولد الزنا»، خوب 80 تا تازیانه اش می زنند. یکدفعه (بینه) ندارد می گوید نه بینه ندارم، توی خانه بودم، زن (می گوید) توی خانه بودم (او) به من نسبت زنا داد گفت الان پیش تو اجنبی رفت (قاضی) می گوید که بینه نداری، (زن) می گوید نه، (قاضی) رو می کند به آن آقا و می گوید قسم می خوری که این حرف دروغ است، می گوید بله، قسم می خورد، (قاضی) می گوید برو دنبال کارت و اما (قاضی با وجود اینکه شوهر) قسم نخورده است به زن بگوید، زن از این حرفها نزن، آقا برو دنبال کارت، چرا؟ «یسمع قوله بلا بینه» نه، هیچ بچه طلبه ای نمی تواند این حرفها را بزند، نمی شود که دعوا را با «یسمع قوله بلا بینه » تمام بکنیم، هیچ کجا نداریم «یسمع قوله بلا بینه » بله بلا بینه گاهی می شود بجای آن قسم بخورد، بجای آن اقرار می شود. دیگر از این چیزها. فتلحض مما ذکرنا، اینکه این فرمایشاتی که راجع به این قانون «البینه للمدعی و الیمین لمن انکر» راجع به تخصیصات که آقای الهی 28 موردش را نوشتند، یک موردش (هم) درست نیست و 22 موردش را شهی اول و شهید دوم فرمودند یک موردش (هم) درست نیست. که پیش قاضی طرح دعوای صحیح بشود اما چون «ما لا یعمل الا من قبله» رهایش بکند، مسلم این جور چیزی نیست، بله در محاورات عرفیه اصاله الصحه داریم در محاورات عرفیه قاعده ید داریم، در محاورات عرفیه ظهور داریم آنها برای مردم کار می کنند، باید هم کار بکنند و اما اگر به دعوا رسید و جائز باشد طرح دعوا، «یسمع قوله بلا بینه » هیچ کجا نداریم. خوب این بحث تمام شد و انشاء الله شنبه چهارم شعبان بحث قاعده بعدمان (مطرح می شود) انشاء الله.

    و صلي الله علی محمد و آل محمد.

     

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365