اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی
صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی.
مشهور در میان اصحاب اینست که که معاملات صبی ممضاء نیست و حتی مشهور این است وکالت و اینکه از طرف بابا
وکیل باشد ، عقدی ، در مغازه خرید و فروش (انجام بدهد) ، میگویند نمیشود و تمام
عقود او را گفتند کلا عقد (است) عقد برای خودش بخواند ، کلا عقد است ، مثلاً یک
طلبه 14-10 ساله ، حسابی ملا خوب میتواند عقد بخواند حالا بخواهد ، عقد خواهرش را
این بخواند ، گفتند نمیشود ولو حسابی هم انشاء بلد است ، طلبه فاضل است اما گفتند
عمده خطا ، فعله کلا فعل . البته در بعضی جاها هم همین مشهور مانده اند بلكه فتوا
بعکس داده اند، مثلاً بچه میرود خیابان و یک پشته خار میآورد و ما بخواهیم
بگوئیم فعله کلا فعل ، خوب هیچ کس نگفته. به قول بزرگان ما بخواهیم بگوئیم که هر
کسي این پشته خار را بگیرد طوری نیست برای اینکه مالک نمیشود . و چون مالک نیست
پس هرکس این پشته خار را از این بگیرد طوری نیست ، خوب این را نگفتند این پشته خار
را مال این دانستند. و این است که پشته خار را مثلاً باید به بابایش ببخشد . در
خرید و فروشش گفتند این پشته خار را اگر بخواهد بفروشد نه اجازه ولی میخواهد بچه
برود برای کسی عملگی کند، ما بخواهیم بگوئیم فعله خطا نتوانستند بگویند بخواهیم
بگوئیم که فعل کلا فعل نتوانستند بگویند گفتند نه این مالک است مثلاً عمله اگر
بناست بیست تومان به او بدهند باید به این بیست تومان بدهند و این عملش را به
دیگران داده ، بازای این عمل باید پولش بدهند و مالک هم میشود اما اجازه بخواهد
تا مالک شود ، گفتند نه . بله گفتند که نمیتواند در این 20 تومان تصرف بکند الا به اجازه بابا برای
اینکه چون نابالغ است باید به قول قرآن شریف اجازه ولی در آن باشد و بتلوا الیتیمی
حتی اذا بلغوا النکاح و ان آنستم رشداً فدفعو الیهم اموالهم آن وقت میتواند مالش
را بفروشد و مالک بشود و امثال اینها و ال تا بالغ نشود ، تا بلوغ رشدی پیدا نکند
تصرف در اموالش نمیتواند بکند.
لذا مثل اینجاها را تویش مانده اند اینکه آخر نمیشود که ما بگوییم
بچه عملگی کرده فعله کلا فعل رفته هیزم آورده فعله کلا فعل لذا اینجاها تویش مانده
اند ولی علی کل حال یک شهرت به سزائی هست اینکه بلوغ در معاملات شرط است.
این شهرت در عبادات هم هست اما نه به این قویی. آنجا هم معمولاً
گفته اند فعله کلا فعل ، اما از آن طرف هم شهرت هست اگر آن طرف شهرت هست ، آن طرف
هم شهرت هست . اینکه نه ، عباداتش مشروعیت دارد و همین طوری که پدر و مادر نماز
بخوانند ثواب استحقاقی میگیرند این هم نماز بخواند ثواب استحقاقی میگیرد.
اما درباب معاملات این شهرت خیلی قوی است . و این 3-2 روز ما بحث
در این شبهه داریم و نمیدانیم چه کارش بکنیم . از یک طرف شهرت است ، نمیشود که
از شهرت گذشت ، از یک طرف میبینیم عرفیت ندارد ، اگر بخواهیم بگوییم تعبد صرف است
، مثل نماز صبح که دو رکعت است ، چرا 2 رکعت ؟ نمیدانم. هیچ کس نمیداند حالا
اینجا هم همین است . این بچه چهارده ساله طلبه فاضل بخواهد برای خودش عقد بخواند
اجازه میخواهد ، اگر هم حتی مثلاً مهریه قرار نمیدهد باز هم میگویند اجازه میخواهد
، حتی دیگر عقد برای خودش نه ، برای
دیگران میخواهد بخواند ، باز هم میگویند نه . این انکحت در حالیکه انشاء هم میکند
این انشائش کلا انشاء است . فعله کلا فعل باید بگوئیم یک تعبد است دلیلی برای این
تعبد نداریم. آنکه انسان گیر است اینجاست ، از یک طرف شهرت است شهرت را نمیشود
زیر پا گذاشت ، از یک طرف هم این شهرت دلیل برای حرفش ندارد برای اینکه دلیلی که
میآورد اگر نمیآورد شهرت گنگ بود ، شهرت بلا دلیل بود کاشف از نص معتبر بود کاشف
از قول امام بود خیلی خوب آن حرف دیگری است و همین طور که عقل حجت است ، اجماع حجت
است ، روایت حجت است ، ادله اربعه ، کتاب حجت است . اما اگر این شهرت برای خودش
دلیل آورد دیگر شهرت حجت میشود فوق العاده ضعیف میشود یک تأیید و اینجا برای
خودشان دلیل میآورند دلیل چیست ؟ خیلی شان میگویند این رفع القلم عن الصبی حتی
یحتلم میگویند این عقدی که دارد میگوید انکحت ، قلم از این برداشته شده یعنی
خطائه کالعمد ، عمده کالخطاء فعله کلا فعل .
بسیاری از بزرگان وقتی که مسأله را عنوان میکنند با همین رفع
القلم عن الصبی دلیل میآورند و میگویند این رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم یعنی
فعله کلا فعل و ما 2 تا ایراد داریم یک رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم عام نیست
مختص به قصاص و دیات است ، لذا هیچ جا نداریم که 4-3 تا روایت است الا در باب قصاص
و دیات و معنی رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم اینست که اگر قتلی کرد ، نمیکشندش .
دیه میگیرند و اگر مثلاً لواط داد، نمیکشندش تعزیرش میکنند و اما رفع القلم عن
الصبی حتی یحتلم بیاورندش اینجا و بگویند که اگر نماز بخواند هیچ ، اگر هم عقدی
کرد هیچ ، اگر هم معاملهای کرد هیچ . این یک حرف است که آقایان مرتب تمسک میکنند
به رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم و این را نمیتوانیم بپذیریم برای اینکه همین شك
هم برای ما بس است ، احتمال هم برای ما بس است احتمال اینکه مختص به باب قصاص و
دیات باشد دیگر رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم نمیتواند برای ما کار کند میخواهیم
اطلاق گیری کنیم و اطلاق ندارد ، در مقام تشریع حکم است و در مقام بیان شرایط عامه
تکلیف است و چون در مقام تشریع است نمیتوانیم اطلاق گیری کنیم . رفع القلم ، از
رفع بایر استفاده بکنیم رفع قلم از این در کجا ؟ برای اینکه در باب قصاص و دیات
اینها هست ، در غیر باب قصاص و دیات نمیدانیم هست یا نه ؟ نمیتوانیم دلیل
بیاوریم ، این یک حرف است که رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم عام نیست ، یکی هم ،
این یک تکلیف است یا وضع ؟ خوب مرحوم شیخ انصاری میگوید تکلیف است . مثل رفع لا
یعلمون میگوید رفع مواخذه ما لا یعلمون مربوط به تکلیف است وضع را اصلاً نمیگیرد
. و این رفع القلم عن الصبی احتمال قوی دارد مربوط به تکالیف باشد نه مربوط به
وضعیات یعنی منت بر سر بچه ، کتکش نمیزنم ، یعنی حد برایش جاری نمیکنم اما حالا
این بچه انکحت ، قبلت میگوید که اصلاً مؤاخذه و این چیزها نیست مؤاخذه ندارد ،
این فعله کلا فعل است .
این هم همین طور است ولو میشود با حقیقت ادعائیه آمد جلو ، همین
طور که رفع ما لا یعلمون را با حقیقت ادعائیه میگوییم احکام وضعیه ، همه نه ، الا
ما اخرجه الدلیل مثل همان احتطاب و امثال اینها که گفتم ، لذا این احتمال هم هست
که اصلاً مربوط به تکلیف است نه مربوط به وضع.
دلیل دوم همین آیه شریفه است و بتلو ا الیتیمی حتی اذا بلغوا
النکاح فان آنستم رشداً فدفعوا الیهم اموالهم ، این مربوط به وضع است نه تکلیف .
خوب حالا این آیه شریفه میگوید یعنی اگر این گفت انکحت هیچ ؟ آیا مربوط به اموالش
است ؟ این بچه اگر پول پیدا کرد هیچ ، خوب کجای آیه دلالت دارد ؟ این بچه اگر یک
معامله کرد ، یک میلیون تومان استفاده کرد هیچ ، بابایش نمیتواند این بچه را سر
مال خودش بگذارد که اگر هدر هم شد ، مال بابا هدر شده ، بگوئیم نمیشود ، این
فدفعوا الیهم اموالهم چقدر ما القاء خصوصیت بکنیم ، مالش را در آیه دیگر میگوید و
لا تعطوا السفهاء اموالهم یعنی اموالش را اموال سفیه را به سفیه نده برای اینکه تو
قیم هستی نمیشود مال سفیه را به سفیه بدهی ، اگر این کار را کردی و هدر شد ضامن
هستی خوب این همه خوب است ، فدفعوا الیهم اموالهم ، اگر رشد نباشد مالش را تو باید
حفظ کنی ، اگر به او بدهی ، نمیشود ، اما حالا سر مال خودش یعنی ولی به بچه میگوید
که این یک میلیون را بگیر ، برو مضاربه کن لذا این فدفعوا الیهم اموالهم مختص به
اموال بچه یتیم است که این ولی امانت دارد میگوید افراط و تفریط در امانت نکن .
لذا از کجای این آیه استفاده کنیم ؟ آیا امر به ولی است امر به بچه که نیست بگوید
که بچه عقد نکن ، بچه بیع نکن ، ندارد که میگویدای مردم ، آیات فراوان داریم
اموال بچه یتیمها را ضایع نکنید و این اگر رشد ندارد پول را به او نده و حتی
دیروز میگفتم من نمیدانم این و بتلوا الیتیمی حتی اذا بلغوا النکاح این توطئه
است برای و ان آنستم رشداً فدفعوا الیهم اموالهم یا نه مستقل است ، فقهاء فرمودند
مستقل است ، یکی باید بلوغ باشد . اما کسی بگوید نه ، حتی اذا بلغوا انکاح برای
اینکه معمولاً وقتی بالغ میشود رشد میشود پس این جمله اول توطئه است برای اینکه
رشد میخواهیم ، رشد میخواهیم پول را به او بده حالا 13 ساله است اما رشد دارد ،
رشدش بیشتر از بابایش است . خوب اگر کسی این طور بگوید که ما در باب معاملات رشد
میخواهیم نه بلوغ ، اگر باز هم نگوئید باز همین است که این آیه شریفه آنچه دلالت
دارد این است که مال بچه یتیم امانت پیش توست حق نداری به او بدهی تا بالغ بشود .
حالا این بچه بدون اجازه پدر رفت مضاربه کرد و 10 میلیون استفاده کرد، بگوئیم نه
در این 10 میلیون فعله کلا فعل این مالک نمیشود . این از کجای آیه استفاده میشود
؟
لذا این 2 تا دلیل است ، دیگر دلیل حسابی هم نمیتوانیم پیدا کنیم
که این بچه یعنی رشید نتواند معامله بکند ما مدعی هستیم هر معاملهای میتواند بکند
حالا حضرت امام (رض) فرمودند : - بعضی دیگر هم توی رسالهها دارند ، الآن در نظرم
آمد ، مثل اینکه حضرت آیت اللّه خوئی هم فرمودند: توی نظرم هست که آقا سید
عبدالهادی شیرازی هم فرمودند- اینکه توی جزئیات معاملاتش ممضاء است ، اما توی کلی
معاملاتش ممضاء نیست . برای من نقل کردند که از حضرت امام پرسیدند آقا چه فرقی میکند
؟ فرمودند : برای اینکه سیره روی این حضرت هست ، سیره روی آن نیست. خوب اگر رفتی
روی سیره دیگر آیه را کنار بگذارد دیگر رفع القلم را کنار بگذار ، برو روی سیره
حرف حضرت امام خوبی است، برو روی سیره . سیره عقلاء ، شارع مقدس با فدفعوا الیهم
اموالهم و با رفع القلم و امثال اینها امضاء کرده ، برو ببین سیره چه میگوید و
سیره عقلاء میگوید بچه 14 ساله فاضل ، حسابی زرنگ است، خانه بابا را فروخت که اگر
بابا بود نمیتوانست بفروشد ، یا خانه برای بابا خرید ، 3-2 میلیون هم استفاده کرد
، حالا بگوئیم این معامله باطل است ، عقلاء میگویند نه ، معامله صحیح است برای
اینکه خیلی بهتر از بابایش میتواند کار بکند.
چنانچه بابایش بچه را سر مغازه میگذارد که برو دنبال کارش و این
بچه حسابی کاسبی بکند این جزئی و کلی ، این فرمایش حضرت امام (است) بنابر آنچه
برای من نقل کردند ، که خیلی خوب است اما به حضرت امام عرض میکنیم که آقا دیگر
جزئی و کلی که ندارد بر میگردد به اینکه معاملات صبی ممضاء است ، چرا ؟ سیره
عقلاء روی آن است ، این سیره عقلاء را شارع مقدس ردع نکرده ، کجا ردع کرده؟ هر کجا
ردع کرده ، ردعش را بیاورید ، وقتی ردع نکرده باید بگوییم که همین طور عباداتش
مشروع است، معاملاتش هم مشروع است ، معاملاتش هم مشروع است اگر شما خیلی جدیت کنید
بفرماييد که با اجازه که این را حضرت امام هم میگویند با اجازه خیلی خوب اما در
جزئیات حضرت امام با اجازه هم نمیگویند ، آقای خوئی هم ظاهراً همین طور است ،
مثلاً مثل اینکه بچه میرود آدامس میگیرد و میرود مدرسه و میرود پفک میگیرد و
امثال اینها ، میگویند اینها طوری نیست ، میخواهد اجازه بابا باشد ، میخواهد
اجازه بابا نباشد . بچه رشید ، نه بچه غیر رشید ، بگوئیم طلا فروش فرق میگذارد
بین 14 ساله و 15 ساله ، یا حالا را 18 ساله میدانند ، فرق میگذارد بین 18 سال و
17 سال ، مسلم این طور نیست ، آنه رشد میخواهند ، اگر اثبات رشدش بشود ، دیگر
اجازه پدر لازم نیست معامله میکند حسابی ، اوفوا بالعقود هم میگیردش ، چرا اوفوا
بالعقود نگیرد ؟ اوفوا بالعقود و عقلاء فرق نمیگذارد، بله یک دفعه سفیه است ، خوب
معلوم است معامله سفیه ممضاء نیست ، دیوانه است دیگر ، گول خور است . معلوم است
عقلاء میگویند معامله سفیه یوخدور اما معامله رشید چه ؟ اصلاً عقلاء میگویند
بلوغ يعني چه ؟ باید اثبات کنیم بلوغ میخواهیم تا واجب وضعی بشود دلیل کو؟ اگر
بتوانید یک دلیل بیاورید خیلی کار کرده اید ، اگر هم نتوانید ، ظاهراً حرفها همین
است که من عرض میکنم.
عبادات صبی و معاملات غیر بالغ اما رشید اینها همه اش را چنانچه در
به آنجا هم ، نماز باطلش را که نمیگوییم نماز صحیح است ، لذا از همین جهت هم ،
فقهاء در جماعت میگویند اگر اتصال به واسطه بچهها باشد ، میگویند طوری نیست اگر
بدانیم نمازش صحیح است طوری نیست بدانیم نه ، میگویند شكش را هم طوری نیست . اگر
این نماز میخواند ، نمیدانیم نمازش صحیح است یا نه اصاله الصحه راجع به همین هم
جاری میکنیم ما راجع به بچه اصاله الصحه جاری میکنیم . لذا توی رسالهها ( هم
آمده که ) میگوید آب کشیدم ، میگوید خیلی خوب . خیلی کم پیدا میشود یک رسالهای
مثل استاد بزرگوار ما ، حضرت آیت الله العظمی بروجردی که دانسته احتياط میکردند ، دانسته هم یک لبخندی میزدند و میگفتند
نباید احتیاط بکنی ، یک دفعه آن طوری است ، آن هم یک لبخندی میزدند و میگفتند
نباید احتیاط بکنی ، یک دفعه آن طوری است ، آن هیچ ، اما به راستی رسالهای که
احتیاط ندارد ، جرأت فتوا دارد ، این بچه گفت مادر ، دستم نجس بود آب کشیدم میگوید
خیلی خوب ، فقهاء هم میگویند خیلی خوب اما این قولش کلا فعل باشد ، میرود
دستشوئی ، بچه 13-12 ساله ، میآید معاشرت با پدر و مادر نمیآید که قول این حجت
نیست و همین طور ما بقی جاها ، میرود چیز میخرد، میرود میفروشد، امین است ،
حالا ما میگوئیم امین نیست ، نمیشود لذا در کلیه عبادات ، عرض میکنم گاهی خود
فقهاء ، خود فقهاء شاید شماها 20-10 فرع بتوانید پیدا کنید ، خوب آقا یک کاسه اش
کن دیگر بگو عبادات صبی مشروع است. لذا همین طور که میشود مأموم باشد میشود امام
جماعت باشد حالا توی امام جماعتش نه، توی اتصالش آری ، اگر آری، مطلقاً آری ، اگر
نه ، مطلقاً نه. مثلاً بچه نمیتواند عادل باشد چرا نتواند عادل باشد؟ خیلی بچهها
– عوام مددم میگویند معصوم – راستی عادل اند ، من نمیدانم راست باشد یا نه ، میگویند
علامه 13 ساله مجتهد بوده و با بچهها بازی هم میکرده ، با آن طبع بچه گی اش بازی
میکرده ، با آن طبع دیگرش مجتهد بوده و با بچهها بازی هم میکرده ، با آن طبع
دیگرش مجتهد بوده و فتوا میداده ، حالا همین علامه را ما بگوییم عادل نیست ،
اهمیت به واجبات میدهد ، فتوا میداده ، حالا همین علامه را ما بگوییم پیشش نمیشود
طلاق داد ،نمی شود به او اقتدا کرد ، چرا ؟ برای اینکه عدالت مختص به بالغ است . و
ما میگوییم همه عباداتش مشروع است معاملاتش هم همه ممضاء است الا ما اخرجه الدلیل
، آن دیگر مسلم است در مقابل اجماع و در مقابل شهرت باید بگوییم چشم .
فردا هم که روز شهادت است و تعطیل است ، انشاء اللّه بحث مان روز
شنبه در قاعده المیسور.
و صلی اللّه
علی محمد و آل محمد.