اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی
صدری یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی
در قاعده میسور 2 تا مطلب مانده است یک مطلب راجع به استصحاب است
به تقریر سوم مسأله هم اینست که آیا این قاعده میسور مصداق در خارج دارد یا
نه؟بناشد استصحاب را امروز من بگویم مصادقیش را امروز شما تعیین بکنید برای اینکه
برای این قاعده میسور یک حکم درست بکنیم نداریم لذا بناشد شما عزیزان فکر بکنید و
برای این قاعده میسوری که این این طرف و آن طرف زدند و 20-10صفحه درباره اش صحبت
کردند یک مصداق درست بکنید و الا وقتی که در فقه برویم مثلاً در باب کر 5/3 وجب در
5/3 وجب یا 3وجب در 3 وجب حالا اگر 5/2 وجب در 5/2 وجب شد بگوئیم این کر است بنا
به قاعده میسور خوب نمیشود گفت دستمان نجس است آب نداریم غیر از یک مرتبه روی
دستمان بریزیمبگوئیم بنا به قاعده میسور یک مرتبه بریز دستهایت پاک است یا کفایت
میکند نداریم بیا در باب وضوآب نداریم فقط میتواند صورتش را بشوید صورتت را بشوی
تیمم نمیتواند بکند کسی هم نیست «به عنوان »نایب تیممش بدهد حالا دستت را بزن روی
خاک کفایت میکند بیا توی نماز در نماز یک ادلهای داریم که «الصلاه لا یترک بحال
»الا اینکه این را هم باز با قاعده میسور درستش نمیکنیم با دلیل درستش میکنیم
شرط ذکری درست میکنیم و کسی نه مثلاً حمد و سوره نسیاناً نیاورد یا مثلاً غلط
بیاورد آن حمد و سوره کفایت میکند اما حالا اصلاً نمیتواند حمد و سوره بخواند
نماز ساقط است یا نه؟الله اکبر نمیتواند بگوید آیا باز هم نماز ساقط است؟یا نه
وضو میتواند بگیرید نه تیمم نه غسل میتواند بکند نه نه تیمم، نماز ساقط است یا
نه؟ فقهاء میگویند نه نماز ساقط است دیگر نماز بر او واجب نیست اما ما به قاعده
الصلاه لا یترک بحال آن را میگوئیم دلیل نه قاعده میسور اگر قاعده میسور بود نمیگفتیم
آن دلیل میگوید که این نظیر نماز حریق است نظیر نماز غریق است، نظیر نماز توی جنگ
است لذا مثلاً کسی که دارد غرق میشود و یادش آمد نماز نخوانده،الله اکبر، بسم
الله الرحمن الرحیم تا غرق شود «الصلاه لایترک بحال» و اما در باب نماز احدی از
فقهاء به قاعده میسور تمسک نکرده برای اینکه یک مقدارش را بانداز به قاعده میسور.
روزه گنجشکی میتواند بگیرد یا مثلاً این با فوریها،روزه میتواند بگیرند به شرطی
که با فور بکشند، حالا این روزه است؟ همه گفتند باطل است. روزه میتواند بگیرد اما
به شرطی که یک مرتبه یا دو مرتبه آب بخورند، خوب همه گفتند نه روزه برایش واجب
نیست. یک حرف در این است که خودداری بکند از آن مضطرات، برای احترام ماه مبارک
رمضان، یعنی روزه نیستم و احترام میگذارم، خوب است اما روزه صحیح باشد، احدی
نگفته، بله در باب خمس و زکات آن از این باب نیست از باب اقل و اکثر استقلالی است
بحث ما در اقل و اکثر ارتباطی است مثلاً شما به کسی 100 تومان بدهکاری خوب 50
تومانش را داری بدهی، 50 تومان را نداری، خوب 50 تومان را بده دیگر چون اقل و اکثر
استقلالی است آن 50 تومان ربطی به این 50 تومان ندارد آن 50 تومان هم ربطی به این
50 تومان ندارد. لذا در شکش که نمیدانم 10 تومان بدهکارم یا 20 تومان، 10 تومان
آن 10 تومان هم مشکوک است هیچ، رفع ما لایعلمون در باب خمس، خمس بدهکار است خیلی،
اما ندارد بدهد. حاکم شرع باید از این قبول بکند هر چه که دارد. لا یکلف الله نفس
الا ما آتی ها، لا یکلف الله نفساً الا وسعها این آیات هم همه مربوط به همین
جاهاست، مربوط به اقل و اکثر استقلالی نه اقل و اکثر ارتباطی و بحث ما در اقل و
اکثر ارتباطی است، این شخص میتواند به حج برود اما طواف و سعی بین صفا و مروه نمیتواند
بکند حالا صحیح است یا نه؟ واجب الحج است یا نه؟ آن مساله هم باز برمی گردد به
اینکه آیا نایب هم میتواند بگیرد یا نه که مشهور میگویند نه ما میگوئیم آری
واجب الحج است برود طوافش را نائب بگیرد ولی حالا طواف نه خودش نه نائب، حالا این
حج درست است یا نه؟ مسلم نه، حج واجب نه، مستطیع نیست، حج مستحب هم ندارد حج
بلاطواف، حج بلا سعی بین صفا و مروه، حج بلا رفتن به عرفات، نمیتواند به عرفات
برود، میداند اگر برود در عرفات دشمن او را میکشد حالا عرفات نرود، حتی گفتند
نائب هم اینکه معمولاً من و امثال من رمی جمره نمیتوانیم بکنیم حالا نائب نگیرم،
این است که نائب در اعمال حج بگیریم یا نه خوب بله. اعمال اضطراری را فقه تا آخر
فقه وقتی برویم نمیبینیم جائی که به قاعده میسور تمسک کرده باشند و بگویند بعضی
از مرکب را که نمیتوانی بیاوری بقیه اش را بیاور المیسور لایسقط بالمعسور لذا
نباشد که امروز از شما استفاده بکنیم چند مورد از این قاعده میسور را برای من
بیاورید که ناقص بجای کامل پذیرفته میشود و ظاهراً مصداق ندارد لذا این همه درد
سر به قول عوام سر بی صاحب میتراشیم اصلاً سر ندارد تا بتراشیم و تقاضا دارم که
فکرش را بکنید تا فردا 3-2 تا مورد برای این قاعده میسور درست بکنید که با قاعده
میسور جلو آمدند و گفتند که ناقص بجای کامل کفایت میکند الا در کلی و جزئی که برمی
گردد به اقل و اکثر استقلالی الا در مرکب که اقل و اکثر استقلالی باشد جزء ربطی به
کل نداشته باشد و کل هم ربطی به جزء نداشته باشد مثل همین خمس و زکات اما بحث ما
نه در کلی و جزئی است، آنکه معلوم است اذا امرتکم بشیء فاتوا منه ما استطعتم نه
راجع به اقل و اکثر استقلالی اینکه آن اصلاً مرکب نیست به قول بزرگان در اصول یک
علم تفصیلی را با یک شک بدوی روی هم گذاشته اقل و اکثر استقلالی (شد) و الا اصلاً
شک در کار نیست یقین دارم 9 تومان به شما بدهکارم نمیدانم یک تومان دیگر هم هست
یا نه آنی که ربط دارد اقل و اکثر استقلالی است. یعنی اقل ربطی به اکثر، اکثر ربطی
به اقل، اینجا بحث است و ظاهراً جایی نداریم، کفاره جمع هم همین است کسی روزه را
عمد با حرام خورده حالا باید یک بنده آزاد کند خوب نیست ساقط است، نه ربطی ندارد
بنده آزاد کردن با 60 تا روزه گرفتن. باید 60 مسکین را طعام بدهد، نمیتواند خوب
60 روز روزه بگیرد 60 تا روزه نمیتواند بگیرد، طعام میتواند بدهد خوب طعام بدهد،
هیچ کدام را نمیتواند، هیچ.
این از باب المیسور نیست از باب اقل و اکثر استقلالی است نه روزه
ربطی به اطعام دارد، نه اطعام ربطی به آزاد کردن بنده دارد، نه آزاد کردن بنده
ربطی به بقیه. نظیر کلی و جزئی است، انسان 10 سال حج انجام دهد یا یک سال این 10
سال هیچ ربطی به سال اول و دوم و سوم ندارد، ربط این است که بتواند بگوید 10 سال
اگر یکیاش نباشد، نمیتواند بگوید 10 سال، میگوید 9 سال ولی اینها که هیچ کدام
مربوط به این (مطلب) نیست، همان است که پیغمبر اکرم روی منبر هم فرمودند « اذا
امرتکم بشیءٍ فاتوا منه استطعتم» این مساله اول که مثل این که بناست ما از شما
چیزی استفاده نکنیم حالا انشاء الله فردا از شما استفاده میکنیم همین طور سرسری
هم نگذارید این بحثها چون که شهرت رویش است چون که یک قاعده برایش درست شده شماها
باید حسابی در مقابل من عرض اندام بکنید قول مرا قبول نکیند، خدا تاییدش کند، یک
هم مباحثه داشتیم نیم ساعت من زبان میریختم، آن هم مثلاً حرکت جوهری ملاصدرا خوب
ایشان گوش میداد بعد از یک ربع که من خسته میشدم ایشان میگفتند نه. یک ربع بحث
من نه. خدا تاییدش کند، خدا طول عمر ش بدهد آدم خیلی خوبی بود حالا این درس باید
خیلی مفید باشد حالا دلمان میخواهد از شما استفاده بکنیم جداً گذشتهها گذشته،
آینده چه میشود نمیدانم اما تقاضا دارم روی این قاعده المیسور که آمدند در اصول
ما یک قاعده درست کردند تا توی فقه از آن استفاده بکنند این قاعده عقیم است، مصداق
در فقه ندارد، اگر شما مصداق درست کردید مثل این است که یک آدم عقیم را بچه دار
بکنید چقدر عالی است- البته دوا به او بدهید- خوب آن مسالهای که حالا میخواهیم
بگوئیم باید جلو انداخته باشیم اما حالا این مساله آخر ما استصحاب است که با
استصحاب میخواهند قاعده میسور درست بکنند گفتم 6-5 تا تقریر برای استصحاب شده،
آنکه مهم است 3 تا تقریر است که آن تقریر است دیگر هم به همین 3 تا برمی گردند یک
تقریر راجع به قدر جامع و استصحاب کلی قسم سوم بود قدر جامع بین ناقص و کامل بر من
واجب بود الان نمیدانم واجب است یا نه؟ واجب است پس ناقص را باید بیاوریم.
ما 2 تا اشکال داشتیم یکی اشکال کبروی، یک اشکال صغروی، اشکال
کبروی اش این بود که ما اصلاً قدر جامع در اسلام نداریم قدر جامع بین ناقص و کامل
اصلاً نیست یک امر توهمی است که ما درست میکنیم یکی هم گفتم قسم سوم از استصحاب
کلی است و قسم سوم از استصحاب کلی جاری نیست این یک تقریر بود یک تقریر دیگر واجب
نفسی، بگوید که نماز بر من واجب بود، الان هم واجب است، حالا یک تکبیره الاحرامش
را نمیتوانم بگویم نتوانم، نماز بر من واجب بود، الان هم واجب است این را عرض
کردم که اگر موضوع را از عرف بگیریم همه استصحابها همین است، درست است خیلی
استصحاب خوبی است برای اینکه در همه استصحابها یک قدر کم میشود یا یک قدر زیاد
میشود قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه 2تاست الا اینکه عرف قضیه متیقنه و مشکوکه را
یک بداند، در کجا؟ در آنجائی که آن هویت خارجی لحاظ بشود بگوید این آب کان کر الان
یکون کذلک گفتند همه استصحابها این طوری است نداریم استصحابی که تغییر موضوع نکند
باید تغییری بکند تا استصحاب بکنیم لذا استصحاب کبرای کلی اش درست است اما آوردن
توی اختراعات شرع، این درست نیست برای اینکه این نمیتواند الله اکبر بگوید از نظر
عرف بله نماز منهای الله اکبر هیچ است ما شک داریم که آیا این از آن اجزاء است که
رکن است یا نه مثل حمد و سوره است؟ وقتی ندانیم چیست استصحاب موضوع ندارد آنکه
تعیین داریم 10 جزء است، آنکه شک داریم 9 جزء است این 10 جزء با 9 جز شرعاً یکی
است یا نه؟ نمیدانم.
لذا هر کجا که موضوع را از شرع بگیرند استصحاب ندارد همان است که
مرحوم آخوند در کفایه و مرحوم شیخ در فراید میفرمایند موضوع استصحاب را باید از
عرف گرفت وحدت قضیه را از عرف باید گرفت آنجائی که عرف تشخیص موضوع بدهد و در
اختراعات شرعیه تشخیص موضوع مال شرع است تشخیص موضوع مال عرف نیست لذا فرق بین
موضوعات اختراعی و موضوعات مال عرف نیست لذا فرق بین موضوعات اختراعی و موضوعات
شرعی همین است که موضوعات عرفی را از عرف میگیریم اما موضوعات شرعی و اختراعی را
باید از خود شرع بگیریم مثل نماز، شرع است که میگوید اگر الله اکبر نیاید، چه
عمداً، چه سهواً و چه اظطراراً نماز پوچ و هیچ است. اما حمد و سوره اصلاً نیاید
طوری نیست ما سرمان نمیشود که راجع به موضوعات اختراعی، موضوعات شرعی چطوری است لذا
گفتیم استصحاب ندارد.
قسم سوم در استصحاب که بحث امروز است گفتند که استصحاب مرکب میکنیم
تقریرش را استاد بزرگوار ما آقای بروجردی راجع به اقل و اکثر ارتباطی میکردند میفرمودند
این اقم الصلاه، مرکب روی کل مرکب، یک امر است، آن اقم الصلاه مثل یک مرغک بالش را
پهن کرده روی تکبیر، حمد، سوره، رکوع، سجده و تشهد. لذا روی کل واحد اینها یک امر
است و یک اراده البته اراده هایش انضمامی است تبعی است اما بالاخره یک اراده است،
روی حمد و سوره است، اقرا فاتحه الکتاب است ارکع است، اسجد است تشهد است، سلم است
آن وقت میگفتند که 9 جزئش را شارع گفته، صل، صل، صل قیام متصل به رکوع را نمیدانم
گفته یا نه خوب آنچه میدانم که شارع مقدس واجب کرده یا نه رفع ما لایعلمون لذا
آقای بروجردی آن مساله مشکل در اقل و اکثر ارتباطی حلش میکردند. ایرادی که ما به
استاد عزیزمان داشتیم همین بود که به قول امام آقا این مرغ و بال و پر چه ربطی به
حرفهای ما دارد؟ الحق ان الاوامر و النواهی یتعلق بالطبایع، همان که مرحوم آخوند
کفایه دارند امر روی عنوان میآید، این عنوان بسیط است و اصلاً در این عنوان ترکیب
نخوابیده، میگوید نماز بخوان، اشتغال یقینی هم برائت یقینی میخواهد اگر شک کردیم
یک جزئی را بیاوریم یا نه باید بیاوریم تا آن عنوان را بتوانیم تحویل بدهیم لذا
اقل و اکثر ارتباطی توی اختراعات شرعی میگویند که برائت نیست، اشتغال است.
بله یک حرف دیگر هست و آن این است که این عنوان که بسیط است اما
مرکب است، اجزایش را شارع مقدس باید تعیین بکند، به ما گفته شرطش مثلاً طهارت است،
خیلی خوب گفته جزئش الله اکبر است خیلی خوب، اما نگفته جزئش قیام متصل به رکوع است
نگفته. خوب میگویند رفع ما لایعلمون اگر میخواستی باید گفته باشی، نگفتی هیچ.
آنهایی که میدانم میآورم آنهایی که نمیدانم هیچ رفع ما لایعلمون. اقل و اکثر را
ما این طوری حلش میکنیم لذا در اقل و اکثر ارتباطی برائتی میشویم از این راه که
نمیدانیم شارع آن جزء را گفته یا نه، چون نمیدانیم مثل نماز اول ماه است، نمیدانیم
واجب هست یا نه رفع ما لایعلمون برائت در جزء، چون جزء اختراعی است اگر جزء عرفی
باشد، نگاه به عرف میکنم، اگر عرف میگوید جزء نیست و اما مرکبات اختراعی را از
شارع باید گرفت لذا این تقریبی که آقای بجنوردی میگویند ما در اصول احتمالش را
دادیم و اینجا یقیناً همین است و یا استاد ما آقای بروجردی در اقل و اکثر میگفتند
ما از اصل میگوییم این حرف درست نیست امر روی عنوان بسیط است نه روی مرکب، صلاه
یک امر بسیط است گفتم الحق ان الاوامر و النواهی یتعلق بالطبایع. اقم الصلاه، صلاه
چیست؟ گاهی عرف میداند چیست، میگوید هر چه که عرف میگوید. گاهی عرف نمیدانم میگوید
من باید بگویم که این چیست. اما امر روی نماز است، آن وقت 9 جزء تعیین میکند من
آن 9 جزء را میآورم، معطی به مطابق با مامورٌ به میشود، عنوان ساقط میشود. اگر
جایی شک بکنم رفع ما لایعلمون را پهلوی آن دانستنی هایم میگذارم و معطی به را
مطابق با مامورٌ به میکنم بنابراین استصحاب هم نداریم. خلاصه این قاعده میسور
اینکه ما دلیل برایش نداریم، اینکه مشهور شده و تمسک به آن میکنند، اینها هیچ
کدام مربوط به بحث ما نیست، مربوط به کلی و جزئی است نه مربوط به کل و جزء،
استصحاب هم این 3 قسم است که عرض کردم، هیچ کدامش جاری نیست بنابراین دلیل بر
قاعده میسور پیدا نکردیم، اما عمده این کبری کلی، جزئیش هم ما مصداق برای این
قاعده در فقه پیدا نکردیم.
اینها بحث های خوبی است و باید در ذهن مبارک شما هم بماند امیدوارم
که شما هم برای کبرایش و هم برای صغرایش دلیل بیاورید، اگر بیاورید آن وقت قاعده
میسور را میتوانید زنده بکنید و اگر نه فردا بحث ما راجع به قاعده سوق است، سوق
المسلمین انشاء الله مطالعه کنید تا فردا صحبت کنیم.
اللهم صلي علی
محمّد و آل محمّد