اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدۀ من لسانی یفقهوا قولی.
این مسائلی که
جلو است خیلی خوب است خیلی بدرد بخور است و روز اول هم گفتم که این مسأله رضاع کم
گفته می شود لذا ظاهراً همین الان که من با شما مباحثه می کنم دیگر کسی نکاح بگوید
بعد ارث بگوید و مسأله رضاع بگوید لذا تقاضا دارم به آن اهمیت بدهید چون الان
فرصتی است فصل چهارم بحث ما درباره شرایط رضاع بود شرط اول گفتم که این بچه باید
از پستان بمکد، اگر از پستان نمکیده ولو اینکه مادر (شیر را) در دهان بچه بدوشد
فایده ای ندارد ولو اینکه مادر (شیر را) در شیشه بدوشد و با پستانک آن بچه بمکد
فایده ای ندارد باید امتساس باشد من ثدیها که گفتم دلیلی نیست جز یک روایت آن
روایت هم در باب این بود که باید از ولادت باشد لذا گفتم این ثدیها که در روایت
آمده گفتیم این دلالت بر مطلب ندارد. باید شیر مادر بخورد تا محرم شود حالا اگر
این حرف فقها نبود همه شما می گفتید باید شیر مادر بخورد تا محرم شود حالا گاهی از
پستان مادر بود گاهی هم مادر می دوشید و به بچه می داد چونکه بچه پستان را نمی
گرفت و پستانک را می گرفت، با پستانک می داد خوب همه شما می گفتند تفاوتی که نیست
دیروز بعضی یک مسأله عرفانی، عاطفی می گفتند- یا مسأله طبی با اینها نمی شود مسأله
را صاف کرد، آن آقا می گفتند که صدای قلب مادر تأثیر بسزائی در خوردن شیر (بچه)
دارد راست هم می گویند درست هم هست اینکه مادر سر بچه را روی قلب خود بگذارد و
شیرش بدهد این عاطفه مادری سرایت می کند یا اینکه دیروز بعضی از فضلا می گفتند که
مثل خون گرفتن است چنانچه این خون هوا ببیند دیگر فایده ای ندارد حالا در اینجا
این شیر چون هوا می بیند دیگر فایده ای ندارد. این طور حرف ها و این حرفها نمی
تواند اصل مسأله را درست بکند و آن اینست که مادر روایات شرب اللبن داریم این شرب
اللبن را گاهی روایت داریم که روایتش را خواندیم من الثدی دیگر مابقی را روایت
نداریم، مابقی رضاع است رضاع بمعنای شرب اللبن است اما این شرب اللبن امرئه من
الثدی این را ما باید اثبات کنیم حالا اگر به راستی عاطفه مادری هم به این (بچه)
سرایت بکند خوب دست نوازش روی سرش می کشد و سر بچه را روی قلب خود می گذارد و سر
پستانک را در دهان این (بچه) می گذارد و از شیر (دوشیده شده مادر در شیشه پستانک)
می خورد این عاطفه ای که می گوئید تحریک می شود، اینجا هم تحریک می شود یا اینکه
مثل همان تزریق خون این طور در دهان بچه (از پستان می دوشد و) می ریزد، بچه نمی
مکد اما در دهان بچه می ریزد، او هم فرو می دهد آن حرفهای طبی و عاطفی اینها فقه نیست
برای اینکه شما را به حرف در بیاوریم از این جهت فرمایش این دو بزرگوار را می گویم
اما حالا بحث ما اینجاست که رضاع یعنی شرب اللبن المرئه اما شرب اللبن المرئه من
الثدی، این من الثدی دلیل می خواهد و دلیل نداریم دلیل فقط همین روایتی بود که
دیروز خواندم:
روایت 8 از
باب 5 از ابواب رضاع جلد 14 وسایل؛ عن ابی عبدالله (ع) لا یحرم الرضاع الا من
ارتضعا من ثدی واحد حولین کاملین از این من ثدی گفتند که پس باید امتساس باشد ما
دیروز ایراد داشتیم می گفتیم که حکم برای ثدی نیامده برای آن واحد حولین کاملین
آمده و ثدی از باب مثال است و چون از باب مثال است و غلبه اینست که با پستان مادر
بخورد نه با پستانک و نه شیر را در دهانش بدوشد نظیر ربائبکم فی اجورکم است می
گوید قید غالبی است و قید غالبی اطلاق ندارد لذا روایت در مقام بیان اینست که
ارتضعا از یک مادر نه از 2 مادر که بحثش را بعد می کنیم که اگر یک سال بچه از 2
مادر شیر خورد- 2 مادر رضاعی- گاهی این شیر می دهد، گاهی او، این هیچوقت محرم نمی
شود یک بحث هم اینست که اگر 2 سال این بچه تمام شد ولو یکسال هم زنی به او شیر
بدهد، این بچه محرم به این زن نمی شود لذا لا یحرم الرضاع الا من ارتضعا من ثدی
اگر این بود دلالتش خیلی خوب بود اما این نیست لا یحرم الرضاع الا من ارتضعا من
ثدی واحد بحث روی اینست حکم روی این واحد آمده حولین کاملین حکم روی این آمده و
اما روی ثدی برای آن واحد ثدی گفته شده و چون قید غالبی است یعنی غالباً 95 درصد
رضاعها مادر از پستان شیر می دهد اما حالا بچه ای باشد که پستان را نگیرد و شیر را
بدوشند و پستانک سرش بگذارند اینیک درصد هم نیست یا اینکه دهان بچه زخم باشد یا سر
پستان این خانم زخم باشد و نتواند شیر بدهد، شیر را بدوشد در دهان بچه یک درصد هم
واقع نمی شود پس ثدی 98 درصد است می شود قید غالبی بعبارت دیگر اصلاً در مقام بیان
حکم ثدی نیست در مقام بیان حکم اینست که نباید 2 مادر باشند، نباید 2 مرضعه باشند
و اما در مقام بیان اینکه باید از پستان مادر بمکد روایت دلالت ندارد. لذا اگر می
خواستند حکم را روی ثدی بگویند باید می گفتند لا یحرم الرضاع الا من ارتضعا من ثدی
در مقابل ارتضاع من غیر ثدی اگر چنین روایتی داشته باشیم خیلی خوب است ولی نداریم.
که واحد و حولین کاملین قید غالبی نیستند و ثدی قید عالبی است که چون قید غالبی
است نمی شود مثل ربائبکم اللتی فی اجورکم اگر 3-2 تا قید هم پهلوی ربیبه باشد،
آنها دارای حکم هستند اما ربائبکم دارای حکم نیست برای اینکه معمولاً وقتی زنی
شوهر بکند با بچه اش می رود به منزل شوهرش لذا گفته ربیبه یعنی پرورش شده در خانه
شوهر دوم. می گویند قید غالبی هر کجا قید غالبی آمد دیگر اطلاق نیست اگر یادتان
باشد مرحوم صاحب کفایه مسأله را متعرض شده و من آنوقت که کفایه تدریس می کردم می
گفتم که این مسأله را قبول ندارم، مسأله خیلی مشکلی هم هست، حالا آن مسأله فوق
العاده مشکل که هیچ ربطی به مسأله ما هم ندارد، آقا برای رد من اینجا بیاورند، نمی
دانم چطور رد می شوم؟ حالا فقط روایت پیدا نکردند اگر مطالعه کرده باشید مرحوم شیخ
انصاری، مرحوم صاحب مصباح و مرحوم آقای بجنوردی در همین قواعد فقهیه، همه می گویند
دلیل نداریم جز این روایت ما هم می گوئیم این روایت به هیچ وجه به بحث شما نمی
خورد چون این ثدی قید عالبی است و حکم اصلاً روی این قید غالبی هم نیامده حالا آن
ربائبکم اللتی فی اجورکم قید روی ربیبه آمده که شما می گوئید قید غالبی است و
اطلاق ندارد، اما در اینجا حکم اصلاً برای واحد حولین کاملین آمده است یعنی وقتی
این بچه محرم به این مادر شیر ده می شود، که پهلویش یک رقیب نباشد اما یکدفعه این
شیر بدهد، یک دفعه او، یکسال هم این طور باشد این بچه محرم نمی شود. لذا دلیلی
نیست بجز اجماع اما متأسفانه اینطور است که وقتی در کلمات برویم همه اینها در این
امتساس و شرط اول تمسک به همین روایت من ثدی واحد و حولین کاملین لذا اجماع محتمل
المدرکیه بلکه مقطوع المدرکیه است. اما آن قاعده ای که ما درست کردیم اینکه اگر از
دکمه پستان نباشد و از پستانک باشد یکسال (هم باشد) آیا محرم می شود یا نه؟ اصاله
عدم الرضاع می گوید محرم نمی شود لذا اصل ما با فرمایش قوم یکی می شود، آنها می
گویند محرم نمی شود اما بنا به این روایت یا بنا به اجماع ما می گوئیم اجماع نه،
این روایت (هم) نه و اصل آری برای اینکه اصل اصاله عدم رضاع است و نمی دانیم آیا
این محرم شده یا نه؟ می گوئیم نشده اصاله عدم محرمیت اصاله عدم حرمت و اصاله عدم
رضاع. خوب این شرط اول بود که تکرار بود.
حرف دوم شرب
اللبن من حلال، این را هم گفتیم دلیلی ندارد بجز اجماع برای اینکه یک دلیلش روایت
دعائم بود که می گفت لبن الحرام لا یحرم الحلال گفتیم دلالتش خوب است ولو خدشه
دارد، اما دلالتش خوب است اما سند دعائم، خود دعائم معلوم نیست از کیست و صاحب
کتاب هم معلوم نیست که این قاضی نعمان آیا سنی است یا شیعه؟ آیا آدم حسابی است یا
نه؟ علاوه بر این، این روایت در دعائم مرسل است و بخواهید بگوئید عمل اصحاب جبرانش
می کند، عمل اصحاب هم نمی تواند جبران بکند چون این دعائم از متأخرین است و اصلاً
روایت در منظر قوم نبوده است. تمسک شده به روایت یونس؛ عن امرئه درت لبنها من غیر
ولاده فارضعت جاریه و غلاماً من ذلک اللبن. زنی شیر پیدا کرد، دختر است ولی شیردار
شد، زنی است که شوهر و بچه ندارد شیر پیدا کرد، شیرش هم حسابی بود، ارضعت جاریه و
غلامأ بذلک اللبن هل یحرم بذلک اللبن ما یحرم من الرضاع، قال لا گفتند شیر باید از
ولادت باشد خوب حالا این اصل بحثش خوب است برای اینکه 3-2 تا روایت داریم که امروز
می خواستیم در همین باره صحبت کنیم همین جا صحبت بکنیم که این شرط سوم هم هست و
اینکه وقتی محرمیت می آید که این شیر عن ولادت باشد و هر 3-2 تا روایت هم صحیح
السند است هم ظاهر الدلاله من جمله این روایت یونس ابن یعقوب است که سندش خیلی خوب
است، دلالتش هم خیلی خوب است؛ عن امرائه درت لبنها من غیر ولادت فارضعت جاریه و
غلام من ذلک اللبن هل یحرم بذلک اللبن ما یحرم ما الرضاع، قال لا. اما حالا (آیا)
این بحث ما را در بر می گیرد یا نه؟ زنی عن ولادت هست اما ولد الزنا بگوئیم این
روایت دلالت می کند، همین طور که اگر شیر عن غیر ولادتٍ باشد شیر عن ولادت حرام هم
باشد مثل اینست می شود گفت؟ نمی دانم چرا به این تمسک شده تقریب تمسک هم اینست
گفتند این زنی که از زنا آبستن شده حالا که بچه به دنیا آمده، بچه مال او نیست بچه
عن ولادت نیست از همین جهت هم از این مادر ارث نمی برد پس مثل آنجاست که اصلاً این
زن عن ولادتٍ شیر پیدا نکرده باشد و شیر خود به خود پیدا شده باشد. اینکه نمی شود،
یک قیاس حسابی است که ما بخواهی زنی که خود به خود شیر پیدا کرده را با آنجا قیاس
بکنیم با زنی که شیر از ولادت با زنا پیدا کرده است، این هیچ.
تمسک سوم
روایت عبدالله ابن سنان است.
مسلم این بچه
زائیده و شیر هم از بچه پیدا شده چه ربطی به آنجا دارد که اصلاً نزائیده است و نه
خانی آمده است و نه خانی خورده است و نه خانی رفته است. حالا شیر پیدا شده چه ربطی
به هم دارد؟ حالا ما نحن فیه را ببینید این شرط چهارم است اما دلیل این شرط چهارم
را تمسک کردند به همین که از ولادت حرام باشد این شیر محرمیت نمی آورد تمسک به این
روایت کردند روایت عبدالله ابن سنان صحیح السند است؛ روایت 6 از باب 6 از رضاع،
جلد 14 وسایل:
سالت ابا
عبدالله (ع) عن لبن الفحل، فحل در اینجا یعنی شوهر قال هو فحل اینست ما ارضعت
امرئتک من لبنک آن زنی است که شیر از شوهرش بدهد همان طوری که در رساله ها آمده و
اما اگر از شیر شوهرش نباشد نه خوب گفتند این علاوه بر اینکه سرط است دلیل بر این
هم هست که اگر ولد الزنا باشد نه. دلالتش خیلی خوب است اما چیزی که اشکال دارد
اینست که ما ارضعت امرئتک من لبنک این از باب مثال است حضرت فرمودند که فحل چیست؟
می خواستند بگویند که فحل اینست که زن گاهی از راه ولادت به بچه شیر می دهد گاهی
از همان روایتی که خواندیم «درت من لبنها» گاهی شیر پیدا می کند و می خواهد آن را
بیرون بکند فرمودند که فحل معنایش اینست که باید عن ولادت باشد مردی با زنی همبستر
شده باشد و زن زائیده باشد و شیر پیدا کرده باشد حالا بخواهد (به بچه) شیر بدهد
«من امرئه هو ما ارضعت امرئتک من لبنک» خوب این امرئتک که خصوصیت ندارد، زن تو،
حالا اگر زن غیر باشد. من لبنک، حالا اگر شیر، مال شوهر همسایه باشد لذا ما ارضعت
امرئتک من لبنک در مقام بیان اینست که این زن اگر خود شیر پیدا کرد فایده ای
ندارد، بلکه باید فحل باشد اما فحل شوهر باشد، این را دیگر ندارد برای اینکه فحل
بمعنای شوهر نیست، فحل به معنای مرد است. ما اگر بخواهیم بگوئیم مرد این زن باید
ما ارضعت امرئتک را دخالت بدهیم و مسلم دخالت ندارد حالا بجای اینکه بگویند مردی
با زنی همبستر شده باشد و آن زن شیر پیدا کرده باشد فرمودند مثل اینکه زن توست،
خوب زن تو که دخالت ندارد. زن تو از شیر تو بچه ای را شیر بدهد، بر می گردد به
اینکه باید این زن از مردی شیردار شده باشد اما از مردی آیا مرد محرم یا مرد
نامحرم این روایت دلالت ندارد. ما که گفتیم تعبد نیست ما که روز اول یک فصل درست
کردیم و گفتیم فصل دوم بحث ما اینست که این مسأله رضاع یک تعبد است که عقلاء
ندارند و این تعبدی است که شارع مقدس رضاع درست کرده و گفته امهاتک التی ارضعنکم و
اخواتکم من الرضاعه و اما اگر این آیه را نداشتیم، اگر روایت نداشتیم خوب عقلاء می
گویند اگر یکسال هم شیرش بدهد مسلم اجنبی است لذا آن شرط چهارم که گفتند باید از
شوهرش باشد، ما می گوئیم دلیل ندارد، باید از مرد باشد برای اینکه روایت نمی گوید
از شوهرش باشد، می گوید باید مردی باشد، حالا این مرد گاهی نانجیب است، گاهی نجیب،
گاهی شوهرش است، گاهی غیر شوهرآیا این زن
تو دخالت دارد؟خوب زن همسایه شوهر دار،خواهر این (زن)ااما شوهر دار پس
امرئتیک دخالت ندارد.
این خلاصه حرف
است.حالا بحث مفصل بدرد بخور این است که اگر زن رحمش را اجاره داد و شیر پیدا کرد
یا اینکه به این (زن)نطفه را تزریق کردند-البته نطفه شوهرش را-وبچه دار شد،یا نطفه
غریبه را(تزریق کردند)ونچه دار شد-اوول مال خود این زن اسپرم مال دیگری-آیا این
شیر را هم می گیرد یا نه؟ آیا این زن اگر شیر بدهد این بچه به این زن محرم می شود
یا نه؟این را مطالعه کنید تا شنبه انشاءالله.
و صلی الله علی محمد و آل
محمد.