اعوذ بالله من الشيطان الرجيم .بسم الله الرحمن الرحيم . رب اشرح
لي صدري ويسرلي امري و احلل عقدة من لساني
يفقهوا قولي
مسئله نهم
يعني شرط نهم در باب رضاع مسئله فوق العاده معركه آرائيست 8-7 قول در مسئله هست
، سببش هم رواياتي است كه متشطط و متناقض
اند و آن مسئله اينست كه بچه چه مقدار شير بخورد تا محرم شود ؟ از نظر زماني چه
مقدار ؟ از نظر عدد چه مقدار ؟ وبالاخره چه مقدار شير بخورد تا اين بچه محرم شود ؟
قبل از آنكه وارد بحث شويم ، در سابق هم فهميديم كه در باب رضاع
روايات خيلي متشطط و متناقض اند . سببش هم اينست كه عامه به مسئله رضاع خيلي اهميت
مي دادند و به اين آتش دامن مي زدند و اختلاف عجيبي هم در ميان عامه است و اين
روايات ما ناظر به احوال عامه است كه گاهي حاشيه مي زند ،گاهي هم رد مي كند گاهي
هم با تقيه موافقت مي كند و آنكه مسئله را خيلي مشكل كرده اينجاست كه ائمه طاهرين
(ع) گاهي قولشان را قبول مي كردند و گاهي حاشيه مي زدند ، مقداري را قبول مي كردند
و مقداري را نه و گاهي هم اصلاٌ هيچ قولشان را قبول نداشتند اما آنكه مسئله را
مشكل كرده (اينست كه) گاهي تقيه مي كردند . لذا اين روايات متشطط ما اينطور است ؛
گاهي تقيه ، گاهي موافقت عامه و آنها درست مي كردند و ائمه طاهرين امضاء مي كردند
. گاهي مقداري را امضاء مي كردند و مقداري را امضاء نمي كردند . لذا روايات منجمله
در مسئله ما ، روايات متشطط و متناقضي هست . در ميان فقهاي ما هم مسئله خيلي
بغرنجي شده كه چه مقدار شير بخورد؟يا از نظر زماني ، تا چه زماني شير بخورد ؟ از
نظر عدد چند مرتبه شير بخورد ؟ اختلاف عجيبي در ميان فقها كه اين اواخر درسر مسئله
هاي عمليه به جايي رسيدند كه روي اين هم فوق العاده فتوا دادن مشكل است ، وآنچه
الآن رسيدند اينست كه مي گويند يا يك شبانه روز متصل ( شيربدهد) اين موجب محرميت
است يا 15 مرتبه متصل ،كه 15 مرتبه شير بدهد و فاصله نيفتد ، نه زن ديگر شيرش بدهد
،نه غذايي بخورد ، اينهم حرف دوم .
سوم اينكه به اندازه اي
(شير بدهد ) كه گوشت روئيده بشود استخوان روئيده شود آنچه الآن در رساله ها آمده
اينست و يك حرف بغرنجي هم در آن پيدا مي شود كه بعد درباره اش صحبت مي كنيم و آن
اينست كه اينكه گوشت روئيده شود ،اين اصل است ،آن 15 مرتبه يا يك شبانه روز آن فرع
است ، اماره است . در رساله ها اصل وفرع با هم آمده ، مثل اينكه قسم و مقسم كنار
هم در آيد ، اينجا هم اينطور شده است . و ديگر شمائيد كه بايد اين مسئله بغرنج را
حل كنيد انشاءا... ما از شما استفاده
بكنيم لذا تقاضا دارم اين مسئله نهم را كه در كيفيت و كميت رضاع است را بيشتر
مطالعه كنيد شايد بتوانيم از شما استفاده بكنيم .
قول اول -كه
البته قائل كم دارد - از صاحب دعائم است تبعاًٌ للعامه است ، مشهور در ميان عامه
است كه رضاع به اين متحقق مي شود .همينكه دكمه پستان را بمكد محرم مي شود حتي مثال
هم مي زدند ، گفتند مثل افطار مي ماند
، چطور كسي اگر يك قطره آب بخورد، روزه اش باطل مي شود ،ويفطر الصائم،اينجا هم
همينطور است . اگر پستان مادر را بمكد محرم
مي شود ،اين در ميان عامه مشهور است. در ميان خاصه ، صاحب دعائم قبول كرده
و يك روايت هم از اميرالمومنين علي (ع) نقل كرده و روايت هم همين است (البته) الآن يكي از فضلا به من مي گفتند كه سَدي است
،سُدي نيست ، سَدي امه است نه سُدي امه آنكه در نظر من بود هر دو است هم سُدي امه
است هم سَدي امه ايشان مي گفتند كه سَدي امه است . حالا باز هم ببينيد بنا به
فرمايش ايشان (آيا ) سُدي غلط است يا غلط
نيست . حالا ما روي فرمايش ايشان صحبت مي كنيم سَدي امه.
روايت از امير المومنين (ع) همينكه مس سَدي ام
شود - ام رضاعي - اين محرم مي شود .حالا آن روايت اميرالمومنين چونكه مرسل است و
در دعائم است و دعائم الاسلام خيلي پايه و اساس ندارد ،هيچ.
اما يك روايت صحيح السند ظاهر الدلاله داريم كه
همين را مي گويد روايتش را بخوانم؛ روايت 10 از باب2 از ابواب رضاع جلد 14 وسايل:
و عنه ، عن محمد بن عبد الجبار عن علي ابن محزيار عن ابي الحسن (ع)
روايت صحيح السند است و سندش هم خيلي خوب است ،
انه كتب اليه يسأله اما يحرم من الرضاع .آنچه حرام مي كند ، يعني زن كه شير
مي دهد ديگر حرام است كه او را نكاح كنند و اين گاهي يحرم است ، گاهي يحلل است ،
اگر بگويند يحرم يعني اين زن حرام ابد است ، اگر بگويند يحلل معنايش اينست كه
مادرش است و مي تواند به او نگاه بكند . از امام حسن عسگري ،علي ابن محزيار سوال
كرده ،انه كتب اليه يسئله اما يحرم من الرضاع فكتب عليه السلام قليله و كثيره يحرم
، كم يا زياد موجب حرمت مي شود لذا كساني كه گفتند ، البته تمسك به آيه شريفه هم
كردند ، صاحب دعائم الاسلام چون در بين سني ها هم بوده و با روايات عاميها خيلي سر
و كار داشت و با روايات خاصه خيلي سر و كار نداشت لذا به جاي اين روايت صحيح السند
،آن روايت اميرالمومنين (ع)را نقل كرده است و آنوقت صاحب دعائم الاسلام تمسك به
آيه شريفه هم كرده « وامهاتكم التي ارضعنكم» گفته بنا بر اين ارضعنكم همين مقدار كه بچه پستان زن را بگيرد و
بمكد ، حتي اگر سير نشود اين ارضعنكم هست . لذا به اين آيه هم تمسك كرده . حالا آن
تمسك به قرآن هيچ كه آيه شريفه در مقام بيان خصوصيات نيست يك مقدار بيشتر هم مي
توانيد بگوئيد ارضعنكم ملكه است و چون ملكه است به يك مرتبه و دو و سه مرتبه نمي شود بايد به يك نحو رضاع
استمراري باشد كه به آن ملكه گويند كه معمولاًٌ ماضي كه استفاده مي شود بجايش
مضارع مي گويند اينطور است حالا
علي كل حال نبايد اينرا فراموش كنيم كه اگر آيه مي فرمايد ارضعنكم يا روايت مي
گويد ارضعنكم ، اين حال ملكه اي در حاق ذاتش خوابيده و ما بخواهيم به آيه تمسك
بكنيم نمي شود . حالا عمده(مطلب) تمسك نمي شود براي اينكه آيه در مقام بيان نيست
اما روايت دلالتش خيلي خوب است . رضاع و ملكات همه مال فعل است . تمام افعال
اينطورند ،گاهي ملكه اي وگاهي نه . مثلاًٌ بچه مي خورد ، مي آشامد . اين وقتي صدق
مي كند كه بتواند بخورد و بياشامد اما حالا يك حريره در دهانش مي كنند ،اين خوردن
و آشاميدن صدق نمي كند و ملكه نيست خوردن
و آشاميدن هست ،ملكه نيست ، ملكه يعني استمرار و آيه شريفه كه مي گويد «امهاتكم
التي ارضعنكم » يعني استمرار . حالا آيه دلالت ندارد يا براي اينكه در مقام بيان
نيست وهو الاولي،يا اينكه آيه شريفه صورت
ملكه اي و استمرار را مي گويد كه يك مرتبه را شامل نمي شود . اما روايتي كه
خوانديم هم صحيح السند است هم ظاهر الدلاله و اين قليله و كثيره يحرم، آنجا را مي
گيرد كه سر پستان زن را بگيرد و مقداري بخورد بعد از اين شير بدش بيايد وديگر
نخورد . لذا روايت دلالتش خيلي خوب است
خُب اما اينكه تقريباًٌ همه عامه گفتند كه محرم مي شود و تقريباًٌ همه خاصه گفتند
محرم نمي شود وقتي چنين باشد ،خود قول محرزٌ عنها عند الاصحاب است ، خود روايت هم
محرزٌ عنها عند الاصحاب است . لذا اين
قول اول كنار برود كه گفتم مشهور ميان عامه همين است . اما چون مشهور در ميان خاصه
بلكه اجماع قدماء و متأخرين گفتند كه يكمرتبه كفايت نمي كند ،اين قول اول .
قول دوم حرف ابن جنيد است كه گفته بايد بخورد تا سير شود ديگر از
سيري پستان را رها بكند ، شكمش پر شود و اصلاًٌ هر چه پستان دهانش مي گذارند ديگر
قبول نكند يترضع و ينتهي نفسه
خُب اين قول را هم از اين ميان فقط ابن جنيد
گفته است . در ميان متأخرين هم كسي نگفته است اما حرفي در جواهر است و انسان خيلي
تعجب مي كند كه صاحب جواهر چه مي خواهد بگويد ؟ قبل از آنكه حرف صاحب جواهر را نقل
كنم ،روايتها را بگويم كه دلالت بر همين حرف ابن جنيد مي كند ؛
روايتهاي باب 4 از ابواب رضاع جلد 14 وسايل:
روايت 1 :محمد بن الحسن باسناده عن محمد ابن
يحيي عن احمد ابن محمد عن علي ابن اسماعيل عن ظريف عن ثعلبه عن ابان عن ابن ابي
يعفور . روايت صحيح السند است و سندش خيلي خوب است الاً اينكه مي گويند مضمره ابن
يعفور سببش اينست كه سألته اما يحرم من الرضاع
يعني «ه» در سألته به كي بر مي گردد ؟ خُب به قول استاد بزرگوار ما آقاي
داماد بعضي اوقات در اينجاها مي گفت كه ابن يعفور كه ديگر از ابوحنيفه نقل نمي كند
، مسلم اين را از صادق (س) خيلي روايت نقل مي كند و سألته يعني امام صادق. استاد
بزرگوار ما آقاي بروجردي از اين بهتر مي فرمودند كه اينها رسمشان اينطور بود
و اصول اربعه مئه معمولاً اينطور است كه اول مي
گويد قال الصادق قال ابو عبدا... (ع)
روايت اول را نقل مي كند ، دوم مي گويد كه عنه ، سوم مي گويد عنه ، چهارم مي گويد
عنه تا آخر . آن روايت اول از امام بوده ،دوم و سوم با ضمير بوده ضمير به آن اول
بر مي گشته . مي فرمودند اصلاً قاعده اين اصول اربعه مئه اين بوده ،همينطور كه
صاحب وسايل هم نصف كاره –حالا او به امام مي رساند مثلاً همين محمد ابن الحسن با
سناده عن محمد ابن احمد ابن يحيي عن احمد ابن محمد بن علي عن اسماعيل عن ظريف عن
ثعلبه عن ابان .اينها همه با سناده 4-3 نفر افتاده اما خوب صاحب وسايل مي گويد
محمد ابن حسن با سناده .كه اسناد مرحوم شيخ چه افرادي هستند يا كافي از اساتيدش
اسم نمي آورد و مي گويد عده من اصحابنا .
اصول اربعه مئه يك كتاب روائي و خيلي هم عالي
بود و اينها اين روايات را از اصول اربعه مئه گرفتند و ما متأسفانه نتوانستيم ضبط
كنيم و اصول اربعه مئه از دست ما رفت بعضي اوقات هم بعضي ها خيلي به آن اهميت مي
دادند ، دختر شهيد اول ارث را مي خواستند تقسيم بكنند ،يك كتاب از اصول اربعه مئه
بود ،گفت تمام ارث مال شما ،اين كتاب براي من ،اما حالا ديگر آن كتاب در دسترس ما
نيست .
پس روايت صحيح السند است واشكال ندارد ، سألته اما يحرم من الرضاع
قال : اذا رضع حتي يمتلي بطنه فانّ ذلك ينبت اللحم و دم و ذلك الذي يحرم. مي گويد
يمتلي بطنه اين همان حرف اسكافي است ، او هم مي گويد شير بخورد تا سير شود و شكمش
پر شود .
روايت دوم از روايت اول بهتر هم هست ؛ و با
سناده عن علي ابن الحسن عن محمد ابن الحسن عن ابن عمير عن بعض اصحابنا كه ابن ابي
عمير پيش اصحاب است و مرسلاتش حجت است و از كساني است كه مرسلاتش حجت است . سببش
هم اين است كه مسندات بوده و دشمن او را گرفت ،خواهرش ديد الآن در خانه مي ريزند و
براي اين مشكل مي شود ، لذا كتابها رادر بالا خانه برد – همين روايات مسند را برد
– و زير پوست انارها كرد ، متأسفانه همان روز باران آمد و كتابهاي ابن ابي عمير از
بين رفت . بعد اين آقا كه از تجار بود كه به جرم شيعه گري ، به جرم طلبگي مالش را
مصادره كردند و او را محكوم كردند به 21 هزار تازيانه البته در ميان مردم ،اين
سنيها جمع مي شدند ابن ابي عمير را مي آوردند ،عصرها تازيانه مي زدند تا غش مي كرد ، تازيانه روي زخمها و ما طلبه ها از اينها استفاده
مي كنيم به هيچ . آقاي رفسنجاني يكبار به من مي گفت كه محكوم شده بودم عصر هر روز
تازيانه بخورم براي اينكه سروصدايم در زندان بلند نشود ،مرا به بيابان مي بردند و
تازيانه روي زخمها مي زدند و من مي گفتم خدايا چون براي توست راضي هستم . ابن ابي
عمير همينطور شد ، 21 هزار تازيانه به تناوب عصرها (به او زدند) حالا اين ابن ابي
عمير روايت را ازبعض اصحابنا نقل كرده ،لذا مي گويند مرسلات ابن ابي عمير حجت است
؛
رواه عن ابي عبدالله قال : الرضاع الذي ينبت اللحم و الدم هو الذي رضع حتي
ينزلع ويتمني و ينتهي نفسه . تا اينكه سير شود ،يترضع معناي نيمه خواب است . سير
شود ،شكم پر شود و پستان را رها بكند . خُب دلالت اين دو روايت خيلي خوب است . يك
اشكال هست و آن اينست كه به يكدفعه شير استخوان سفت مي شود و خون پيدا مي شود؟ آيا
گوشت روئيده مي شود عقلاً آري ولي عرفاً نه . اشكال اين دو روايت اينست كه اينرا
چه بكنيم ؟ كه در هر دو روايت آن گوشت روئيدن و استخوان سفت شدن را اصل گرفته و
گفته اين اصل بواسطه اين فرع پيدا مي شود ،در حاليكه آن اصل اگر بخواهد عرفاً پيدا
شود ،20-10 مرتبه بايد شير بدهد و از يكدفعه نمي شود كه استخوان سفت شود و گوشت روئيده
شود اما هر دو روايت مي گويد مي شود مي گويد اصلش اينست «نبت لحم» شد استخوان و
پيدا شدن خون و آنهم بواسطه يكدفعه شير خوردن ، عقلاً بله اما عرفاً نه ؛
لذا اين اشكال را رد بكنيد خوب است . اما حالا
اصحاب نگفتند يعني غير از صاحب جواهر از متأخرين و اسكافي از قدما . اسكافي قولش
خيلي اهميت ندارد ،براي اينكه به قول استاد بزرگوار ما آقاي بروجردي، در شام زندگي
مي كرده ، ميان عامه زندگي مي كرده و رنگ عامي گري به او خورده بود ، آن هيچ اما
عمده صاحب جواهر بوده . عبارت صاحب جواهر را مي خوانم ببينيد : و وافقه فقيه اهل
البيت (ع) صاحب الجواهر ، انصافاً هم فقيه اهل بيت بود ، جلد 29 ، صفحه 270 عبارت
اينست :
قد اختلف الرويه في قدر الرضاع المحرم ،اختلاف
هست الاّ ان الذي اوجبه الفقه عندي و احتياط المرء لنفسه ان كلما وقع عليه اسم
رضعه و هي ملأ بطن الصبي اما با لمس او بالوجود محرم النكاح . آن قضيه كه گقتيم
مشهور بوده ،از پستان بمكد . ايشان مي فرمايند نه از پستان هم نمكد شير را بريزند
توي ظرفي به او بدهند بخورد ، مي گويد آنكه فقه اقتضا مي كند اين است كه يكدفعه
اين محرم مي شود حالا احتياط يعني چه؟ احتياط در مسأله ما جمع بين اضداد است
احتياط به چيست ؟ بگوئيم كه مرادشان از احتياط يعني اينكه اين زن را نمي تواند
بگيرد اما به او نگاه هم نمي تواند بكند ،اينطور درستش بكنيم اما محرم النكاح نمي
شود كه ،آنطرف را چه كار بكنند ؟ اگر محرم النكاح باشد معنايش اينست كه مي توانم
به او نگاه كنم در حاليكه احتياط اقتضاءمي كند نتوانيم به او نگاه كنيم ديگر .
حالا اين را تأويلش كنيم و بگوئيم مراد صاحب جواهر همين است . كه احتياط هم محرم
النكاح از آن طرف هم باز نامحرم است و نشود به او نگاه كرد .
وبگوئيم عبارت را تصحيح بكنيم ، يكي هم اينكه
با يك شبانه روز گوشت روئيده مي شود ، اين را هم مشكل است انسان تصحيح بكند چطور
مي شود با يك مرتبه ؟ ، با يك شبانه روز ممكن است كسي بگويد با 8-10 مرتبه، اما با
يك مرتبه كه ايشان مي فرمايند « كل ما وقعَ عليه اسم رضعة» آن چيست؟
مليء بطن صبي إمّا با لمس او بالوجوه اينهم بگوئيم مرادشان همين است كه استخوان
روئيده شود ، آنوقت اينكه ايشان مي گويند فقه اقتضاء مي كند، اين از عجايب است
براي اينكه إنشاءالله فردا مي خوانيم بيش از10-8
تا روايت در مقابل اين 2 روايت داريم كه مي گويد بايد گوشت روئيده شود ،
بعضي مي گويند 10 مرتبه بايد بشود ، بعضي مي گويند 15 مرتبه بايد باشد، اين روايات
همه باهم متعارض مي شوند و اينكه ايشان مي فرمايند كه « انّ الذي أوجبه الفقه »
نمي دانيم
يعني چه ؟ فقه اين را ايجاب نمي كند ، فقه آن را ايجاب مي كند – كه بعد مي گوئيم –
كه قدر متيقن اينها ، اين است كه گوشت روئيده شود اقلاً به واسطه 15 مرتبه لذا 2
چيز مي گويند: يكي احتياط اقتضاء مي كند كه اين غلط است ، اوجبه الفقه اقتضاء مي
كند كه اين هم غلط است . لذا از صاحب جواهر اين طور حرف زدن اين هم غلط است . فقيه
اهل بيت ما حرفي بزند كه احدي نگفته باشد در حالي كه مي دانيد صاحب جواهر از شهرت
خيلي مي ترسد ، خيلي كم پيدا مي شود كه با شهرت مخالفت بكند ، مخصوصاً شهرت قدما .
خُب اينهم بحث امروز و قول دوم
تا انشاءالله قول سوم آنكه مي گويد 10 تا .
وصلی الله علی محمد و آل
محمد