اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
بحث مشكلي كه ديروز عنوان شد راجع به عموم
منزلت بود . يعني اين جمله اي كه از پيغمبر اكرم است ؛ « ما يحرم من الرضاع ، ما
يحرم من النسب » چقدر مي تواند براي ما كار بكند ؟ اگر مطالعه كرده باشيد ، مسأله
مشكلي در فقه است ، مرحوم صاحب جواهر ، مرحوم شيخ انصاري و ديگران در اينباره خيلي
صحبت كردند ، در خصوصيات رفتند و در بعضي از خصوصيات نتوانستند جواب دهند ، يا
روايت متعارض داشتيم .
ديروز من قاعده اي به دستتان دادم ، اگر اين
قاعده را بپسنديد بحث آسان مي شود ، و آن قاعده اين بود كه گفتم زني كه بچه اي را
شير بدهد ، با آن خصوصيات ، با آن شرايط 15-10 گانه ، وقتي مثلاً 15 مرتبه شير داد
، اين بچه او مي شود . البته اينرا هم فراموش نكنيد و مسلم پيش اصحاب است اينكه
بچه اش مي شود ، نه اينكه از يكديگر ارث ببرند نه اينكه مثلاً حق و حقوق مادري
بايد بينشان مراعات شود نه ، اين عموم منزلت فقط در باب نكاح است ، در باب محرميت
است وقتي كه مثلاً 15 مرتبه شير داد ، اين
بچه اش مي شود ، وقتي بزرگ شود ، مي تواند به اين مادر نگاه بكند و اگر
شوهر اين مادر مرد ، نمي تواند با اين مادر ازدواج بكند فقط همين است . لذا اگر
عموم منزلت مي گوئيم عموم منزلت در ازدواج و محرميت مي گوئيم و اما اينكه اين بچه
، دخترش يا پسرش است ، پس تمام احكام بار است نه . اين مراد نيست و كسي هم نگفته
است عموم منزلت فقط راجع به نكاح است، راجع به محرميت است . بعد آن 15 مرتبه شير ،
اين (بچه) دخترش يا پسرش مي شود .
خُب وقتي اين بچه دختر يا پسرش شد ، ديگر بچه
هاي اين زن هم خواهران و برادران اين (بچه) مي شوند . شوهر (زن) هم پدر (بچه) مي
شود و آن 7 طائفه اي كه براي محارم در
قرآن آمده هر هفت طائفه در اينجا هم هست ، مثلاً خواهر اين پدر رضاعي عمه اش مي
شود ، خواهر اين مادر رضاعي خاله اش مي شود و بچه هاي اين خواهر رضاعي با هم پسر
خاله و دختر خاله مي شوند ، بچه هاي آن پدر رضاعي مي شوند دختر عمه و پسر عمه او
تا به آخر ، ديگر تا به ابد مي رود ، لذا اين مادر و ان نزل و ان اعلي ، مادر ،
مادر رضاعي ، محرم است براي اينكه مادر ، مادر اصلي بچه محرم است . دختران او محرم
به اين هستند و دختراني كه مربوط به اين مادر باشند محرم به اين هستند . دختران و
پسران پدر رضاعي ولو از اين مادر نباشند ، به اين محرمند همينطور تا به آخر و همه
جا اين بچه ، با بچه اصلي ، از نظر نكاح تفاوت ندارد و عموم منزلت را هم مي گوئيم
؛ « ما يحرم من الرضاع ما يحرم من النسب » در خصوص ازدواج .
اما آن خويش و قوم اين بچه رضاعي ، مادرش ،
پدرش ، برادران و خواهران عمه و خاله اش ، هيچ ربطي به اين طائفه پيدا نمي كنند .
در حقيقت اين بچه _ فقط اين بچه _ مي شود 2 بابائي ، 2 مادري كه معمولاً 2 خواهر و
2 برادري هم مي شوند ، برادر اصلي ، برادر رضاعي ، خواهر اصلي خواهر رضاعي . اما
پدر اصلي اين بچه و مادر و خواهران اصلي وعمه اين بچه ، يعني عمه اصلي ، خاله اين
بچه ، يعني خاله اصلي ، هيچ محرميت با آن طايفه كه اين (زن) از آن طائفه شير خورده
محرميت نمي آورد . فقط اين بچه است كه 2 طائفه اي شده ، لذا آن طائفه مربوط به اين
طائفه نيستند ، اين طائفه هم مربوط به آن طائفه نيستند .
اين خلاصه اي كه ديروز عرض كردم و از روايات
استفاده مي كنم كه اينست و خيال نمي كنم كه شما بتوانيد شبهه و نقضي پيدا كنيد ،
بنا شد مطالعه كنيد ببينيد نقضي در مسأله هست يا نه . اگرهم روايت نداشتيم ، همين
حرف را مي زديم ، اگر هم روايت داشتيم مجبور بوديم روايت را از باب تعبد قبول
بكنيم . اينكه شارع مقدس فرموده شير عرفي فايده اي ندارد و بايد 15 مرتبه باشد ،
اگر مثلاً برادران اصلي را با آن طائفه محرم كرده بود ، مي گفتيم يك تعبد است و مجبور به پذيرش
هستيم ، خلاف قاعده است اما قاعده همين را كه عرض كردم اقتضاء مي كند كه 2 طائفه
هيچ ربطي به هم ندارد اگر بچه يكي از اين 2 طائفه در طائفه ديگر آمد ، اين بچه خوانده
آن طائفه مي شود و آن بچه ولو از آن طائفه است ، پدر و مادر و خويشانش ديگر از آن
طائفه نيستند ، نه اين طائفه از آن طائفه مي شود و نه آن طائفه از اين طائفه مي
شود شارع مقدس گفته فقط اين بچه از اينهاست ديگر خواه ناخواه وقتي شارع مقدس بگويد
از اينهاست ، اين بچه است كه 2 مادري و 2 پدري مي شود تا به آخر . و اما خواهران
اصلي ، هيچ ربطي به خواهران رضاعي ندارند ، برادران اصلي هيچ ربطي به برادران
رضاعي ندارند پدر اصلي هيچ ربطي به مادر رضاعي ندارد ، هيچ ربطي به پدر نداردو همه
مي توانند با هم ازدواج بكنند.
بله 8-7 روايت داريم كه گفتند اين روايات
معرض عنها عند الاصحاب است و گفتند كسي به آنها عمل نكرده ، از همينجا فهميده مي
شود كه قول من پيش فقها درست است و عرض مرا تصحيح مي كنند كه مي گويند اعراض از
روايت است يا مثلاً مي گويند عامه گفتند و موافق با تقيه است يا مثلاً اين روايات
را حمل بر كراهت كردند كه اين حمل بر كراهت هم از مابقي بهتر است و آن اينست كه
پدر اصلي خوب است كه مادر رضاعي را نگيرد . براي اينكه حتي در روايات كه حالا مي
خوانم ، در بعضي «لا اُحب » دارد يا مثلاً برادران اصلي خوب است ، خواهران رضاعي
اين بچه را نگيرند ، خوب است ، خوبي اش هم براي اينست كه چون عامه مي گويند همه
اينها به هم محرمند ، امام صادق ديدند سرزنش مي شود ، مي گويند اين شيعه كيست كه
خواهرش را گرفته ، مادرش را گرفته و چون اينطور است ، حضرت فرمودند نكنيد و شايد
اين عرض من بهتر از فرمايش بزرگان باشد كه اين براي اينست كه چون در ميان مردم
يعني عامه ، براي اينكه شيعه در ميان سني در اقليت بوده است و چون در اقليت بوده
از همين جهت هم اما صادق (س) اصرار داشتند براي وحدت به نماز اينها برويد يا اين
روايات تقيه از همينجا سر چشمه گرفته ، نحن نلقي الخلاف بينكم خفظاً
لدمائكم . اين مسأله ما هم همين است براي اينكه اگر آن طائفه از اين طائفه دختر مي
گرفت يا دختر مي داد عامه سوژه دست مي
گرفتند و مي گفتند شيعه ها مثل زردشتي ها هستند كه با خواهر و برادر ازدواج مي
كنند ، حضرت فرمودند براي اينكه اين بهانه را از دست اينها بگيريم ، اين كار را
نكنيد . لذا آنچه ديروز گفتيم و آنچه امروز گفتيم اينست كه اين مسأله رضاع عموم
منزلت هست اما راجع به نكاح و نه چيزهاي ديگر ، راجع به اين بچه رضاعي وآن طائفه
اي كه از آن طائفه شير خورده و اما عموم منزلت به اين معنا كه اصلي ها را با فرعي
ها با هم مخلوط كنند و با يك چوب برانند و بگویند اصلي ها با فرعي و فرعي ها با
اصلي ، همه با هم خواهر و برادر و محرم هستند ، نه ، شيعه نگفته ، سني گفته و اگر
هم روايت داريم حمل بر تقيه اي كه عرض كردم ، براي اينكه سوژه دست عامه داده نشود
است .
خُب روايات باب 16 كه 2 روايت است بخوانم ،
بعد باز هم روايت داريم ؛ روايت باب 16 از ابواب ما يحرم بالرضاع صفحه 306 جلد 14
وسايل :
محمد ابن الحسن باسناده عن محمد ابن احمد ابن
يحيي عن عبدالله ابن جعفر عن ايوب ابن نوح ، روايت صحيح السند است ، قال : كتب علي
ابن شعيب الي ابي الحسن (ع) امرئه رضعت بعض ولدي ، هل يجوزلي ان اتزوج بعض ولدها ،
فكتب (ع) لا يجوز ذلك لانّ ولدها صارت بمنزله ولدك ، اين مي گويد پدر اصلي نمي
تواندخواهر رضاعي بچه اش را بگيرد ، يعني سرايت كرد به آن طائفه و به آن طائفه هم
گفتند كه نمي تواني در حاليكه مسلم پيش اصحاب است كه مي تواند ، نه شيري خورده ،
نه سرايتي كرده فقط همين است كه آقا علت آوردند كه در ميان مردم ، مي گويند اين
خواهر بچه اش را گرفته و براي اينكه نگويند خواهر بچه اش را گرفته خوب است اين كار
را نكني . حالا مرحوم صاحب جواهر تمام روايات را حمل بر تقيه مي كنند حالا چه حمل
بر تقيه و يا اعراض اصحاب و يا عرضي كه من گفتم ، هر كدام باشد ، طوري نيست .
اما اينكه مي تواند ، هيچ اشكالي ندارد ولو
اينكه خواهر بچه اش را گرفته ، طوري نيست آنچه نمي شود گرفت ، بچه اش را نمي تواند
بگيرد ، اما خواهر بچه اش ، به قول مرحوم بجنوردي ، خواهر بچه اش است ، خُب باشد ،
البته خواهر بچه رضاعي ، خواهر بچه اصلي نداريم ، چونكه خواهر بچه اصلي ، دخترش
است اما بخواهيم رضاعي با تسامح درست كنيم ، مي شود بگوئيم مادر بچه اش ، خواهر
بچه اش و براي اينها كه محرم باشند دليل نداريم در محرميت بايد رضاع برايمان كار
بكند و اينجا رضاع براي آن طائفه كار مي
كند اما براي اين طائفه وجهي براي كار كردن ندارد ، اين در حقيقت بچه اش است . بله در ميان عرف عامه مي گويند
اين مادربچه اش است ، اين خواهر بچه اش است ، اين عمه بچه اش است ، اين چيزها را
مي گويند اما واقعاً يا تسامحاً بگوئيد اين خواهر بچه اش است ، به چه دليل مي
گوئيد خواهر بچه را نمي شود گرفت ؟ دليل مي خواهد . لذا حضرت در اينجا علت را
آوردند و گفتند براي اينكه مردم حرف نزنند و نگويند خواهر بچه اش را گرفت تو
خواهرهاي رضاعي اين بچه را نگير ، چرا نگير ؟ براي اينكه عامه مي گويند خواهر بچه
خود بچه است ، خود خواهر است و همينطور كه
نمي تواني بچه ات را بگيري ، خواهر بچه ات را هم نمي تواني بگيري ، اما
مرادم اينجاست ، كسي از فقها نگفته است ، يعني طبق اين روايت فقيهي فتوا داده باشد
نداريم وقتي نداريم ، روايت معرض عنها عند الاصحاب است ، اگر هم نه ، روايت موافق
با عامه است و حمل بر تقيه مي شود ، اگر هم عرض من خوب باشد كه حضرت فرمودند نه ،
مي شود تنزيهي براي اينكه در بين مردم نگويند اين بچه اش را گرفته نگير .
لذا امرئه ارضعت بعض ولدي هل يجوزلي ان اتزوج
بعض ولدها فكتب عليه السلام لا يجوز ذلك لاّن ولدها صارت بمنزله ولدك كه در حقيقت
اگر بخواهيم معنا بكنيم ، اين خواهرش است و چون خواهر بچه ات است ، خواهر بچه ات
را نگير . چرا نگيرم ؟ چون عامه مي گويند خواهر بچه ، بچه است و مي گويند اين كسي
است كه بچه اش را گرفته ، براي همين نگير .
روايت 2 محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيي عن
عبدالله ابن جعفر ، روايت صحيح السند است ، قال كتبت الي ابي محمد (ع) _ امام عسگري _ امرئه ارضعت ولد الرجل ، هل يحل
لذلك الرجل ان يتزوج ابنت هذه المرضعه ام لا فوقع لا تحل له . باز همين است كه اين
لا تحل له را اگر ما بوديم مجبور بوديم بگوئيم محرميت مي آورد ، اما چون اعراض
اصحاب روي روايت است يا روايت را طرح مي كنيم و يا روايت را تأويل مي كنيم در
تأويل كردن روايت هم اولاً در روايات بعدي داريم كه لا احب ، بعد هم علّت در اين
روايت را مي گويد كه مردم اينرا بمنزله بچه ات حساب مي كنند ، بنابراين نگير تا مورد سرزنش
نشوي .
لذا اين 2 روايت ، 8-7 روايت ديگر هم داريم .
ظاهراً خواندن ندارد ، اما چون مسأله مهم است انشاء الله روايات را فرداي درسي مي
خوانيم
و صلي الله علي محمد و آل محمد