جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: اگر صلح خلاف واقع شد آيا صحيح است يا خير؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 236
    تاريخ درس: ۱۳۸۷/۲/۷

    متن درس:

        اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

        مسأله اي كه در پيش بود و مقداري درباره اش صحبت كرديم ، مسأله 8 بود و راجع به اين بود كه اگر صلح خلاف واقع شد ، مثل اينكه مي گفت تو يك ميليون از من بستانكاري ، بيا مصالحه كن به مثلاً 900 تومان و اين كار را كرد و بعد فهميد كه اين يك ميليون نبوده ، 10 ميليون بوده ، آيا اين صلح صحيح است يا باطل ؟ مشهور فقها گفتند كه اين مثل همه معاملات ، اگر بيعي كرد ، خانه را فروخت بعد فهميديم خانه مال زنش است چطور آنجا بيع باطل است ، اينجا هم صلح باطل است و طبق يك قاعده كلي گفتند كه اصلاً احكام چه وضعيه ، چه تكليفيه اگر خلافش ظاهر شد مجزي نيست ، قاعده اجزا اصول را جلو كشيدند و گفتند كه در اصول و امارات اصل عدم اجزا است ، يعني حكم ظاهري كافي از حكم واقعي نيست لذا دليلشان هم همين است كه اين يك حكم ظاهري است و اين حكم ظاهري مخالف با واقع در آمده و حكم ظاهري نمي تواند كافي از حكم واقعي باشد .

        ما در مسأله اجزا در اصول ، تبعاً لاستاد عزيزمان آقاي بروجردي مطلقاً قائل به اجزا هستيم چه در احكام تكليفيه ، چه در احكام وضعيه مثلاً ( شخصي ) مدتي نماز خواند با يكبار ( گفتن ذكر ) تسبيحات اربعه ، حالا خودش مجتهد است و بدست آورد كه 3 مرتبه بايد باشد ما مي گوئيم مجزي است . آنچه ( قبلاً ) كرده است درست است ، چرا ؟ رفع يد مولا از حكم واقعي ، تسهيلاً للامر براي اينكه عسر و حرجي لازم نيايد ، مولا مي گويد ما اين ناقص را بجاي كامل قبول كرديم ، اسمش را مي گذارند تقبل ناقص بجاي كامل .

        البته در اصول اختلاف است ، مثلاً مثل مرحوم آخوند در كفايه ، استاد بزرگوار ما حضرت امام در بحثها مي فرمودند كه راجع به اصول مخصوصاً استصحاب اجزاست ، راجع به امارات عدم اجزاست و آنهايي كه مي گويند اجزا دليلش همين است ، تقبل ناقص بجاي كامل . رفع يد مولا از مطلوبش براي اينكه عسر و حرجي لازم نيايد . لذا در تمام تكاليف چه وضعي ، چه غير وضعي ما قائل به اجزاء هستيم و اينكه بزرگان در اين مسأله گفتند كه در همه امارات و اصول عدم اجزاء ( داريم ) پس در صلح هم عدم اجزاست . كه ما اصل مطلب را قبول نداريم ، ما مي گوئيم هم در امارات ، هم در اصول اجزاست ، در صلح هم اجزاست .

        خصوصيت ديگري هم در صلح هست و اينست كه صلح اصلاً وضع شده براي رفع مشاجره براي رفع نزاع ، اصلاً تعريفش را كرديم و گفتيم كه « عقد وضع لرفع النزاع » . حالا ما بگوئيم عدم اجزا دو دفعه نزاع را برگردانيم اصلاً منافات با مقتضاي عقد دارد ، البته صلح هم 2 قسم است ، يك قسمت اينست كه اسقاط كافه خيارات و اينطور بگويد كه ولو 100 ميليون از من بخواهي ، مصالحه به 1 ميليون كن ، اين معلوم است كه طوري نيست ولو بعداً بفهمد 100 ميليون بوده ، چون از اول گفته بود . يا اينكه مرا بري الذمه كن هر قدر كه به ذمه من باشد و اگر هم مردم مي دانستند من و شما چه كاره ايم از شهر بيرونمان مي كردند ( خنده حضار ) اينكه خنديدید فرمايش امام سجاد است در ابوحمزه ثمالي ، پناه بر خدا لذا نبايد روي اينها حساب كنيم و ما را مهماني مي كنند ، به مهماني مي رويم ، قطعاً اگر صاحب خانه بداند كه واقعاً كي هستم مرا مهمان نمي كند . خُب مسلم است اگر خوردن اين غذا حلال است و اشكال ندارد و مي دانم اين سهم امام را كه به من    مي دهد ، اگر مي دانست كه كجا مصرف مي شود ، نمي داد . اما خُب با يك ارادتي مي دهند ، اينها را حساب نكنيد ، حساب اينرا بكنيد كه اين    مي گويد 100 ميليون از من  مي خواهي ، اما به 1 ميليون مصالحه كن و اگر بعد معلوم شد چقدر بوده هيچ ، بيا و مرا بري الذمه كن او هم مي گويد برئت ذمتك ، گاهي هم  مي گويد صالحت اين مورد بحث نيست معلوم است كه اين درست است ، آنجا كه فريب در كار باشد . مي گويد بيا مصالحه كن به 1 ميليون ، نمي گويد با اسقاط كامل خيارات ، نمي گويد هر چه كه مي خواهي ، مي گويد بيا مصالحه كن به يك ميليون ، بعد مي بيند 10 ميليون است ، اينجا . خُب ما مي گوئيم صلح براي رفع نزاع است ، حالا اين رفع نزاع شد ، قضيه تمام است.

        مثال ديگري بزنم ، مثال باب قضا و شهادات همينطور است ، حاكم حكم مي كند كه اين خانه مال اين ( شخص ) است ، حالا اين دوباره بخواهد برود پيش قاضي ديگري و بينه بياورد و درست كند كه خانه مال ديگري است ، خُب نمي شود ديگر . مي گويند قاضي حكم كرد و تمام شد ، رها كن . اتفاقاً پيغمبر اكرم (ص) همين را مي فرمودند كه « انما اقضي بينكم بالبينات و الايمان » اگر كسي حق كسي را بخورد ، پاره آتش را خورده ، آن واقع ( مطلب است ) اما من حكم كه كردم ، دعوا تمام مي شود . الّا اينكه شرايط درست نباشد ، قاضي با علمش حكم كرده ، درست نبوده ، بينه خراب بوده و امثال اينها كه در سابق بحثش را كرديم . اما با تمام شرايط در باب  قضاوت ، باز ( حكم او ) برگردد ، اين را نداريم .

         لذا اين صلح يعني رفع نزاع وقتي صلح كردند ، مطلب تمام مي شود حالا اگر واقع غير از اين باشد رفع يد مولا از واقع ( مي شود ) بله حرف ديگري هست كه اگر گول زده روز قيامت بايد جواب بدهد در آن حرفي نيست و بحث ما هم نيست ، همانطور كه پيغمبر اكرم فرمودند . اگر آدمي را گول زدي ، پاره اي از آتش خوردي اما قضاوت من چه ؟ قضاوت من درست است . در واقع اينكه بايد جواب دهد و به ذمه اش است ، آنها حرف ديگري است كه مربوط به بحث ما نيست ، بحث ما اينست كه اين صلح باطل است يا نه ؟ ما مي گوئيم صلح باطل نيست بنابراين راجع به باب قضاوت و باب صلح كه براي رفع نزاع است ، همينطور درستش مي كنيم ، راجع به عقود ديگر هم انشاء الله بعد در باره اش صحبت مي كنيم . انشاء الله تتمه اش هم براي فرع بعديمان .

    در حق الناس هم همينطور است لذا در همانجا هم رفع يد مولاست ، تقبل ناقص بجاي كامل . مي گويد اين بيع صحيح است ، بگو اين بيع صحيح است بناي عقلا هم همين است . ما هي مرتب باطل كنيم ، صحيح كنيم (نمي شود) بله مشهور در ميان فقها حتي نه فقط راجع به احكام وضعيه بلكه راجع به احكام تكليفيه هم مي گويند اجزا و بعضي اوقات در صلح فريب است ، اينرا ما در خيار غبن گفتيم و فقها نمي فرمايند . مي گويد كه با اسقاط كليه خيارات حتي خيار غبن خُب اين معامله درست است و ديگر حق اعمال خيار هم ندارد اما گاهي در غبن خيار است ، مثل اينكه خيال    مي كند يكي دو ميليون گول خورده ، مي گويد چيزي نيست ، اما يكبار   مي بيند 100 ميليون گول خورده ، معامله اسقاط كليه خيارات درست است اما « و في الغبن ، غبن » ما مي گوئيم روي اين خيار دارد ، لذا مي تواند معامله را باطل كند ، فقها نمي فرمايند ، فقها مي فرمايند اگر گفت با اسقاط كليه خيارات حتي الغبن كه حالا اين دلالها كه مي خواهند مردم را گول بزنند ، همين كار را مي كنند با اسقاط كليه خيارات حتي خيار غبن .

        اما حرف ديگري است كه اگر غبن ، غبن باشد ، اين چه ؟ اين ديگر اسقاط كليه خيارات حتي الغبن ( ندارد ) خيار غبن راجع به معامله بود اين غبن در صلح است ، اين غبن در بيع است ، اين را مي گوئيم خيار راجع به غبن دارد نه راجع به بيع اما فقها نفرمودند ، فقها فرمودند اگر بگويد اسقاط خيارات حتي الغبن ، ديگر اعمال خيار ندارد و نديدم اين عرض مرا كسي بگويد لذا آن مسأله باز مسأله ديگري است كه يكي از فروعات ما باز همين است .

        انشاءالله مي آيد كه در صلح گاهي ، غبن در صلح است آن غبن در صلح را مي گوئيم خيار راجع به صلح دارد نه راجع به متعلق صلح . اما الان بحث ما راجع به متعلق صلح است و ما بگوئيم اگر غبن در متعلق صلح باشد ، ديگر نمي تواند برگرداند ، چرا ؟ براي اينكه اصلاً صلح براي رفع نزاع است و بعد از رفع نزاع و مصالحه دوباره بخواهد برگردد ، منافات با مقتضاي عقد و اصل صلح دارد و اينكه آقايان گفتند عدم اجزاء ما مي گوئيم نه ، در اصول كه قائل به اجزاء هستيم اما اين خصوصيت اينجا هست كه ولو در اصول قائل به عدم اجزاء باشيم ، اينجا بايد قائل به اجزاء باشيم .

        2روايت داريم كه آقايان تمسك به اين 2 روايت كردند و گفتند كه مي تواند صلح را بهم بزند :

     صحيحه علي ابن ابي حمزه بطائني عن ابي الحسن (ع) ، روايت 2 از باب 15 از ابواب صلح ، جلد 13 وسايل . « قال: قلت له رجل يهودي او نصراني له عندي اربعه آلاف درهم فمات » ، 4000 هزار درهم پيش من داشت و  مرد . « عَليّ ان اصالح ورثته ولو اعلمهم كم كان ؟ » ، بروم به ورثه مجمل بگويم كه پدر شما كه مرده پول پيش من دارد ، بيائيد مصالحه كنيم آنوقت آن 4000 درهم را مصالحه كنم مثلاً به 100 درهم مي شود يا نه ؟ « قال عليه السلام لايجوز حتي تخبرهم » فرمود نه بايد به او بگوئي 4000 درهم است ، آنوقت بگوئي كه بيا ببخش به 100 درهم ، آنوقت درست است اما اگر بخواهي گولش بزني نمي شود ، خُب اين روايت . آيا روايت مي گويد صلح باطل است يا مي گويد اين حلال نمي شود ؟ مسلم است صلح كه   نمي تواند محلل باشد ، نمي تواند تحليل حرام بكند ، تحريم حلال بكند ، مثل قضاوت است ، قضاوت كه نمي تواند تحريم حلال بكند ، تحليل حرام بكند مي تواند رفع نزاع بكند ، ديگر اين حق نداشته باشد برگردد اما حالا اين پول به ذمه اش است و او را فريب داده ، آن مطلبي ديگر است ، بنا به همان كه پيغمبر اكرم فرمودند ، من حكم مي كنم ، حالا اگر پول به ذمه شما باشد آن پاره اي از آتش است ، آنكه حلال نمي شود ، حكم من كه نمي تواند چيز ( حرامي ) را تحليل مال بكند ، تحريم بكند . اين روايت ظاهراً مثل همان روايت پيغمبر اكرم است كه مي خواهد بفرمايد صلح تحليل حرام و تحريم حلال نمي كند ، مالي كه به ذمه توست را برطرف نمي كند اما رفع نزاع با صلح مي شود يا نه ، روايت در مقابل بيان نيست . اصلاً  نمي خواهد بگويد صلح باطل است . اگر حضرت فرموده بودند « لايجوز لانّ الصلح فاسد » خوب بود ، اما نفرمودند گفتند جايز نيست پول مردم را از اين راه بخوريد ، خُب پول مردم را از هر راهي بخوري حرام است ، فرق نمي كند پول مردم را از راه دعوا بخوري حرام است ، از راه صلح بخوري حرام است ، از راه دزدي و سرقت و فريب بخوري حرام است ، شكي  نيست . و اما اين صلح درست است يا نه ؟ آن دعوا درست است يا نه ؟ ما مي گوئيم دعوا درست است و وقتي حاكم حكم كرد درست است ، اما حالا پولي كه به ذمه توست چه هست ؟ ، اگر مي خواهي برو بده به مردم ، نمي خواهي هيچ ، قيامت بده .

        روايت 2 صحيحه عمر ابن يزيد ، روايت 4 از باب 15 از ابواب صلح جلد 13 وسايل : « اذا كان لرجل علي رجل دين فمطله حتي مات ، ثم صالح ورثته علي شي فالذي اخذه الورثه لهم و ما بقي فهو للميت يستوفيه يوم القيامه » اين روي عرض من از روايت اولي بهتر است كه مي گويد صلح درست است . 10 هزار درهم ميت از او مي خواسته ورثه را گول زده و به 1000 درهم صلح كرده ، حضرت مي فرمايند اين صلح درست است اما براي مابقي بايد جواب ميت را بدهد لذا در مقام بيان اينست كه مال مردم خوري از راه صلح نمي شود ، اما صلح باطل است يا نه ؟ خُب نه صلح درست است و نمي تواند برگردد مثل قضاوت است و نمي تواند برگردد اما اينكه مال مردم را بخورد ، نمي شود ، بايد مال مردم را داد . لذا اين روايت مي گويد آن صلحي كه ورثه كردند ، آن صلح 1000 درهمي كه گرفته مالك است اما مابقي را كه نگرفته بايد به او بدهد ، اگر نداد در روز قيامت بايد جواب ميت را بدهد . بله مي تواند بگويد پول ما را خوردي ، روز قيامت پدر ما از تو مي گيرد ، اينها را مي تواند بگويد اما بخواهد برود محكمه و صلح را باطل كند ، اين روايات اول و دوم ، هيچ دلالتي بر مقصود ندارد . روايت مي گويد آنچه حلال مي كند الفاظ است ، با انكحت حلالش مي كنيم ، با طلقت حرامش مي كنيم . لفظ خيلي كار مي كند . الفاظ خيلي كار مي كنند ، الآن اين يك صالحت جدي مي گويد او هم قبلت جدي مي گويد ، چرا باطل باشد ؟ كجايش باطل است ؟ مي گوئيد كه آن پولها به ذمه اش است بله ، اما صلح چرا باطل است ؟ صلح را باطلش كنيد ، آنكه ميان فقها مشهور است ،          مي گويد صلح باطل است چرا ؟ مي رود در اصول مي گويد براي عدم اجزا در اصول گفتيم راجع به احكام ، احكام تكليفيه يا احكام وضعيه ، ما به مشهور مي گوئيم كه اولاً اجزا را قبول نداريم ، ثم ( به فرض ) قبول داريم ، بگو عدم اجزا ، عدم اجزا نمي گويد بيع فاسد است ، نمي گويد اين صلح فاسد است ، خصوصاً صلحي كه براي رفع نزاع است ، آن رفع نزاع          مي گويد اين صلح درست است الا اينكه تو واقعاً مردم را گول زدي من غش مسلماً فليس بمسلم مال مردم به ذمه ات است برو و بده و اما مال مردم به ذمه ات است ، صلح هم باطل است ، اين دو روايت دلالت ندارد ، قاعده اجزا هم دلالت ندارد .

        اين خلاصه اين بحث ، بحث هفتم اينست كه صلح نمي تواند تحليل حرام بكند و تحريم حلال هم نمي تواند بكند ، همين كه حالا گفتيم ، بحث مشكلي هم هست ، صلح مالي را حلال كند ، ناموسي را حلال كند ، نه . همينكه پيغمبر اكرم فرمودند : « الصلح جايز بين المسلمين الّا ان يكون حلل حرام او حرم حلالا» اينها همه خوب است .

        اما بماند براي فردا انشاء الله .  

    وصلي الله علي محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365