اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
بحث ما درباره قانون
ربا بود و گفتم كه فقها عنوان بحث را اينطور كردند كه قانون « لا ربا لما لا يكال
و لا يوزن » اين عنوان براي يك مسأله است اما براي اصل مسأله و ربا در قرض است و
مسائل باب ربا مربوط به آن است . لذا بهتر است كه ما اسمش را بگذاريم قانون ربا و
بعد هم آن مسأله كه اگر يك جنس باشد ، مكيل و موزون هم باشد و بخواهد زودتر بگيرد
، رباست ، آنرا بعد و مفصل درباره اش حرف بزنيم لذا راجع به قانون ربا ، گفتم آيات
فراواني هست و ديروز 3 آيه خواندم كه آن 3 آيه از نظر دنيا و آخرت خيلي كيفر داشت
باندازه اي كه « و ان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله » كه گفتم اين 2 معنا
دارد ؛ يك معنا اينكه اعلام جنگ با خداست و اعلام جنگ با خدا معلوم است كه گناهش
خيلي بزرگ است .
يك معنا هم اينكه اي
رباخور ، اسلام با تو جنگ دارد . با اين معنا هم باز گناه خيلي بزرگ است .
يكي هم راجع به يمحق
الله البيع و يربي الصدقات كه گفتم اينهم 2 معنا دارد ؛ يك معنا وضعي يك معنا
تكليفي .
معناي وضعي اينكه ربا
اقتصاد را نابود مي كند ، آن جامعه اي كه در آن ربا باشد ، اقتصادش نابود است .
چنانچه آن جامعه اي كه در آن جامعه قانون مواسات حكم فرما باشد ، آن اقتصاد آباد
است . و من قبل از انقلاب 4-3 جلد كتاب به اسم مقايسه بين سيستم هاي اقتصادي نوشتم
كه اقتصاد سرمايه داري و اقتصاد كمونيستي را با اقتصاد اسلام سنجيده بودم ، مقايسه
بين سيستم هاي اقتصادي . كه كتاب سال هم در آمد و يك جلد آن كتاب درباره همين
قانون مواسات بود كه اقتصاد ما را شكوفا مي كند چنانچه قانون ربا اقتصاد ما را
نابود مي كند . « يمحق الله الربا و يربي الصدقات » اينهم اثر وضعي .
در اثر تشريعي هم ، خدا
آن مالي كه ربا باشد نابود مي كند . امروز نابود نكند ، فردا نابود مي شود . در
روايات مي خوانيم يكي از نابوديها اينست كه خدا زمين را بر سر اين ربا خور يا ربا
ده مسلط مي كند و اين ساختمانهاي عجيب و غريب تشريفاتي كه اصلاً رفاهي نيست و
صددرصد تشريفاتي است و خدا زمين را و تجمل گرايي را بر سر ربا خور و ربا ده ، هر
دو نابود مي کند چنانچه در قانون پروردگار عالم وعده بركت داده است « يمحق الله الربا و يربي الصدقات » اين به
تجربه هم اثبات شده است . اين راجع به قرآن .
نكته اي مرحوم آقاي
بجنوردي در آيه اول « يتحبطه الشيطان من المس » ( آورد ) ايشان شبهه اي كردند و
اين شبهه را كه ايشان جواب داده ، اينرا هم متعرض شويم ، مخصوصاً اينكه الآن اسلام
زدايي بوسيله توهين به اسلام عزيز بواسطه شنهه انداختن در ميان جوانان راجع به
اسلام عزيز ، زياد شده است . وهمه هم از صهيونيستهاست . صهيونيستها ، سياه و موساد
حسابي پول مي دهند براي اينكه توهين به اسلام بكنند و اين جسارت به پيغمبر اكرم و
جسارت به قرآن كه تازه در دنياي غرب پيدا شده از همين جاها سرچشمه مي گيرد و
متأسفانه بعضي از كساني كه ادعاي دانش و فهم و شعور در قرآن و روايات دارند ، آنها
هم شبهات عجيب و غريبي دارند كه تأييد مي كند كارهاي غربيها را . از جمله شبهات
همين است كه مثلاً راجع به آيه شريفه مي گويند ، اين جن زدگي خرافات است براي
اينكه ما كه جن زدگي نداريم ، جن و شيطان ، اصلاً نمي توانند كسي را مريض كنند يا
كسي را ديوانه كنند و اصلاً جن زدگي و شيطان زدگي و ديوانگي در اثر كارهاي شيطان ،
دروغ و خرافات است . و در قرآن آمده كه « يتخبطه الشيطان من المس » آدمي كه ربا
بخورد ، در روز قيامت ديوانه وارد صف محشر مي شود ، اما بجاي ديوانه فرموده كه جن
زده وارد صف محشر مي شود . « يتخبطه الشيطان من المس » اينرا چطور حل كنيم ، نظيرش
در قرآن زياد است . خُب اولاً اين « يتخبطه الشيطان من المس » كنايه است مثل « زيد
كثير الرماد » كه يعني « زيد سخي » اما نه اجاقي در خانه آنهاست نه مطبخي در خانه
شان است ، نه هيزمي مي سوزانند ، اصلاً هيچكدام از اينها نيست و آنكسي كه مي گويد
زيد كثير الرماد مي داند ، آنكسي هم كه مي شنود مي داند ، اما تا مي گويد زيد كثير
الرماد ، يعني زيد سخي ، آيه شريفه اينطوري است ، كنايه است اين اولاً
ثانياً ؛ اينرا توجه
داشته باشيد كه علم ما در مقابل جهل ما قطره اي از درياست ، ما نمي دانيم كه شيطان
يا اجنه نمي توانند به ما ضرر برسانند كه حالا اين جن گيرها مي گويند مي توانند ، اما
نه نمي توانند . اما وقتي قرآن صادق مصدق بگويد معلوم است كه هست ، يك روزي معلوم
مي شود كه چطوري مي تواند كسي كه به نحوي تجرد دارد روي جسم انسان اثر بگذارد . لذا نمي
دانم غير از مي دانم است و ما خيلي
چيزها را نمي دانيم ، خيلي چيزها را نمي دانستيم ، و كم كم فهميديم در روايات ما
دارد كه در دوره آخر الزمان مردم از مشرق و مغرب با هم تماس دارند همديگر را مي
بينند ، خُب آنوقت نمي دانستند اين حرفها يعني چه ، يا وقتي حضرت ولي عصر
بيايند _ در روايات از پيغمبر اكرم است
_ منبر مي روند ، دنيا ايشان را مي بيند ، صداي ايشان را مي شنود ، ايشان دنيا را
مي بينند صداي عالم را مي شنوند ، خُب آنوقت نمي دانستيم ، حالا قضيه برايمان خيلي
روشن شده ، ديگر حالا علم اليقين هم نيست ، برايمان حق اليقين شده خُب اين قضيه «
يتخبطه الشيطان من المس » اينطوري است ، يا مثلاً راجع به اينكه در روايات آمده ،
اين ستاره ها بعضي هايشان وقتي غروب مي كنند ، از نظر علم ستاره قوه دافعه اش يا
قوه جاذبه كره اش تمام شده و سقوط مي كند ، در هوا پرتاب مي شود ، اما در ميان
اينها ما شهاب ثاقب هم داشته باشيم . الآن نمي دانيم كه چيست و چطوري است اما قرآن
صادق مصدق مي گويد ما شهاب ثاقب داريم ، به اين معنا كه نگهبانان آسمان دوم ، سوم
و يا چهارم كه اين شياطين ، مخصوصاً آن شياطيني كه خيلي قوي هستند مثل شيطان (
بزرگ ) و اعوانش ، اينها مي توانند به آسمان چهارم بروند به آسمان دوم بروند اما
چون ممنوعند ملائكه اينها را تير باران مي كنند و اينها فرار مي كنند . خُب حالا
اينرا نمي فهميم يعني چه اما مگر هر چيزي را ما نفهميم ، نيست ؟ نمي دانم غير از
اينست كه نباشد ، همينطوري كه الآن روشن شد خيلي از چيزها كه نمي دانستيم و در
روايات و قرآن آمده بود و حالا فهميديم _ خيلي از معجزات قرآن _ طنطاوي در تفسيرش
700 آيه راجع به علوم طبيعي آورده كه همه اينها معجزه اند يعني در آن زمان اين 700
آيه مجمل بوده و معنايش را نمي دانستند ، طنطاوي 700 تا و يا بيش از اينها را
آورده . من نمي خواهم بگويم تمام حرفهاي طنطاوي درست است ، اما مي خواهم بگويم كه
خيلي از چيزها در قرآن هست ، قرآن درياست ، علم ما راجع به قرآن قطره اي از درياست
، قرآن « تبياناً لكل شئ » است قرآن و لارتب و لا يابس الّا في كتاب مبين است ،
كپي عالم وجود است . علم ما راجع به آن قطره اي از درياست . همينطور كه طنطاوي 700
آيه آورده ، وقتي هم پيدا خواهد شد كه بجاي 700 آيه 7000 آيه باشد ، ندانستگي غير
از اينست كه بگويد مي دانم و اينها جا مي زنند ، چيز مسلمي را حساب مي كنند مي
گويند مخالف با قرآن است بنابراين معلوم مي شود كه پيغمبر اكرم علم اين چيزها را
نداشته . «العياذ بالله » و متأسفانه بعضي از جلسات همين حوزه هم ديدم كه دامن
زدند ، بعضي طلبه ها كه بايد مروج قرآن باشند . سببش هم اينست وقتي كه ما طلبگي ما
در ترويج قرآن نشد به همين جاها مي رسد ديگر ، لذا اين هم حرف دوم ، و اينكه
ندانستگي ما .
حرف سوم اينكه تصرف
ملائكه تصرف اجنه و تصرف شيطان به نحو وسوسه كه مسلم است كه وسوسه در عقل او مي
كند و تخيلش را استخدام مي كند كه ديوانه مي شود ، اصلاً معناي ديوانه يعني همين ،
تخيل كسي را باقوه واهمه استخدام بكند ديوانه اش مي كند و شيطان همينطور كه وسوسه مي
كند و اين فساد اخلاقي را برايمان درست مي كند بعضي اوقات هم وسوسه مي كند و كسي
را ديوانه مي كند يعني تصرف در قوه خيال ، وسوسه در قوه خيال ، قوه خيال استخدام
مي شود براي قوه واهمه ، اين چيزي نيست كه ما اينقدر رويش سر و صدا كنيم . خُب مگر
همين اجنه و شياطين در زمان حضرت سليمان ، براي حضرت سليمان ديگ درست نمي كردند ،
اصلاً لشگر مجهز حضرت سليمان اجنه بودند و حضرت سليمان اينها را استخدام كرده بود
باذن الله . و اين استخدام هم در ميدان بود ، هم در اقتصاد بود و بالاخره كارگران
حكومت حضرت سليمان شياطين و اجنه بودند . چطوري آن را حل مي كنيد . خُب اين را هم
همينطور حل كنيد . وسوسه خيلي كار مي كند مثلاً الآن يك آدمي كه وسواسي است كه
همينطورند ديگر به راستي مي بيند خون است
، مي بيند ادرار است ، حس مي كند و امثال اينها . يك آدم ترسو به قبرستان برود
هيچكس هم نباشد ، ناگهان مي بيند از قبر مرده بيرون آمده . به راستي مي بيند .
يكدفعه مرده داد مي كند و مي گويد بايست ببينم ، مي شنود ديگر ، فرار مي كند .
يكدفعه مي بيند مرده او را گرفت و غش مي كند .
نه مرده از قبر بيرون
آمده ، نه به او چيزي گفته و نه او را گرفته اما براي قوه تخيل اين ، تصور شده .
يعني واهمه ، قوه تخيل را استخدام كرد _ عقل بايد قوه تخيل را استخدام كند ولي اين
تخيل را به دست واهمه داد _ آدم ترسويي بود . واهمه كاركرد و قوه خيال را استخدام
كرد ، مرده را از قبرستان بيرون آورد ، او را به حرف در آورد و بالاخره مرده او را
گرفت و او غش كرد . بعضي اوقات هم مي بيند تابوت مي آيد . و اينها چيزهايي نيست كه
توهمي و تخيلي باشد كه پيغمبر نمي داند و همينطور گفته باشد . اينها همه از جهل
است . خدا نكند آدم جاهل باشد آنهم جهل مركب ، ديگر جهل مركب كه شد ، كار به اينجا
مي رسد كه جسارت به پيغمبر اكرم مي كند كسي كه نان پيغمبر اكرم را عمري خورده .
پيغمبر را جاهل مي داند ، كتاب مي نويسد پيغمبر جاهل است ائمه طاهرين جاهل بودند ، علوم روز را نداشتند. يكي از اينها
خدا رحمتش كند پيرمرد صافي بود ، من دوستش داشتم ، اما از آنوقت حسابي از او نفرت
پيدا كردم ، به ما مي گفت اگر اين ساعت را به امام صادق بدهي ، نمي تواند بخواند .
خسران است كه بعد از يك عمر انسان به اينجا برسد . هميشه اين دعا را بخوانيد اللهم
اجعل عاقبه امرنا خيرا و اين 3-2 تا معنا
دارد ، يك معنا اينست كه آدم پير است ، توهماتي برايش جلو بيايد و عليه اسلام چيزي
بنويسد ، عليه اسلام منبر برود و در دانشگاه من ، من بكند . يكي از دانشگاهي هاي
اصفهان ، يكي از آخوندها هفته اي يك مرتبه هم بيشتر ( در دانشگاه ) نماز نمي خواند كه ناگهان بعد از نماز براي
انقلاب گفته و همه را زير سوال برده ، براي روحانيت گفته و همه را زير سوال برده .
اگر انسان را خدا نگه ندارد ، عاقبتش به خير نمي شود .
بنابراين ، اين شبهه اي
كه آقاي بجنوردي كردند و بعد هم جواب نارسايي دادند نه اين « يتخبطه الشيطان من
المس » 10- 8 جا در قرآن نظيرش هست و
جوابش هم اين 4-3 جواب است كه ظاهراً همه
قانع كننده هست .
خُب اين راجع به آياتي
كه مربوط به رباست ، رواياتي هم مربوط به رباست كه آنها هم خيلي داغ اند . مرحوم
صاحب وسايل در ابواب ربا ، باب اول 24 روايت درباره حرمت ربا نقل كردند اما خيلي
داغ ، خيلي از اين روايات را كه انسان نمي داند چطور معنا كند ، اينست كه يك درهم
ربا ، بالاتر از 70 زنا با محارم است .
در بعضي دارد يك زنا ،
در بعضي دارد 20 زنا ، در بعضي دارد 100 زنا و امثال اينها ، حالا مقداري از
رواياتش را مي خوانيم ، ظاهراً اين روايات را هم بايد كنايه معنا كنيم ، يعني
اقرار نه ، تأكيد به نحو كنايه و اينرا زياد داريم ، مثلاً وقتي بخواهد عملي را
بگويد خيلي خوب است ، مي گويد ثواب شهيد دارد ، اينهم باز اين طلبه جوانترها در
كتابهايشان نوشتند و ايراد گرفتند كه آقا يعني چه ؟ كه شما مي گوئيد اگر كسي اين
عمل را بياورد ، ثواب شهيد را دارد ، خُب جوابش همين است ثواب شهيد معنايش همين
است ، يعني اين عمل خيلي ثواب دارد ، كنايه است يعني ذكر لازم ، اراده ملزم .
آنوقت براي اينكه جا بيندازد كه خيلي ثواب دارد ، در ذهن مردم مي گويد ثواب شهيد
دارد ، اما بخواهيم بگوئيم اين در روز قيامت با شهدا است و مقام او ، مقام شهيد
است و كاري كه انجام داده ، مثل او است كه در خط مقدم در خون خود غوطه ور باشد ،
خُب معلوم است كه اينها نيست ديگر و يكي از شبهاتي كه راجع به مفاتيح محدث قمي
دارند همين است كه ثوابهاي خيلي بالايي بر عمل خيلي كوچكي بار مي كند . مثلاً كسي
كه اين دعا را بخواند ثواب 7 حج و عمره مقبول دارد ، خُب اينها دلالت مطابقي
ندارند ، دلالت ، التزامي است ، مي خواهد بگويد اين دعا خيلي مقرب عندالله است ،
آنوقت مي گويد ثواب شهيد و حج عمره دارد و الّا معقول نيست به راستي كسي اينهمه
صدمه بكشد و اينهمه خون جگر بخورد ، با اينهمه پول دادن به مكه و عمره برود . خُب
خيلي سخت است ، حالا كسي كه يكماه رفته با آنهمه صدمات ، كسي هم در خانه اش يك دعا
خوانده بگوئيم تو مثل او و او هم مثل تو . خُب حرفي بايد در اين باره بزنيم و
ظاهراً بهترين حرفها هم در اين مورد همين است كه اينها همه كنايه است ، اين مكالمه
هاي ما ، 90 درصدش مجاز است، 80-70 درصد
كنايات است اما حرفهاي مطابقي در مكالمات چه عرب چه عجم ، چه ترك ، چه غير ترك (
باشد ) حرفها و مكالمه ها مجازند و معناي مجاز همان كه سكاكي در استعاره مي گويد و
مثل حضرت امام تبعاً للمرحوم آقا شيخ مرتضي مسجد شاهي ، در همه مجازات مي گويد كه
مجاز ادعايي است . زيدٌ اسد ، خُّب حالا به راستي زيد اسد است ؟ زيد كه يك آدم است
كه در خانه اش نشسته است . اما يك شجاعتي به خرج مي دهد ، بجاي اين كه بگويند شجاع
است ، مي گويند زيد اسد ، هذا ملكٌ .
مرحوم استاد عزيزمان
علامه طباطبائي خيلي علاقه به آيت الله ميلاني داشتند ، آقاي ميلاني هم انصافاً
خيلي خوب بود هم از نظر علم ، هم از نظر عمل ، آنوقت آقاي طباطبائي بعضي اوقات مي
گفتند « هو ملكٌ » نمي خواستند بگويند كه آقاي ميلاني در آسمان است و تجرد دارد و
چيزي نمي خورد و نمي آشامد ، نمي خواستند بگويند اوخيلي تقدس دارد ، از نظر علم
وعمل مي گفتند ملك ، مثل « زيد اسدٌ » اين ثوابها همه همين است . در مقام جعل است
و براي اينكه بگويد اين ثواب فوق العاده مهم است ، يا اين شخص خيلي مهم است مثل
سوره يوسف كه راجع به حضرت يوسف آن زنها گفتند ملكٌ ، اگر معنا كنيم انّه كل ملك ،
اصلاً فصاحت و بلاغت ندارد ، وقتي فصاحت بلاغت دارد كه آن زنها به راستي نازل
منزله بكنند ، اول تنزيل بكنند كه اسمش را مي گذارند حقيقت ادعائيه ملك اول تنزيل
مي كند ، سپس به راستي هذا ملك حقيقت ادعائي است . و اينها هم در باب ثوابها ، هم
در باب محرمات است در باب محرمات هم زياد داريم و كاري به اين ربا نداريم ، در
جاهاي ديگر هم زياد است ، الغيبه اشد من الزنا ، اين همين است كه از بس گناه بزرگ
است گفته انّه زنا . يافتند ، « ان الذين فتنوا المومنين و المومنات » يك نمامي و
سخن چيني كردن يك فتنه گري ، اين راستي آدم كشي است ؟ خُب نه اما گناه چون خيلي
بزرگ است يك كنايه آمده اسمش را مي گذارند حقيقت ادعاعيه ، يك حقيقت ادعاعيه آمد
مثل حضرت يوسف را كه قرآن نقل مي كند ، زنها گفتند ملك ، اينهم راجع به غيبت كه اسلام
مي گويد انّه زُنيه مع المحارم . اينها خلاصه حرف است اگر بپسنديد چيز خوبي را حل
مي كنيم و حل كرديم ، اگر هم نپسنديد بايد فكر ديگري رويش بكنيم ، ببينيد غير از
آنچه كه گفتم مي توانيد فكر ديگر رويش بكنيد يا نه؟
وصلي الله علي محمد و آل محمد