اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
ببینیم چه
چیزی را مثلی می دانند چه چیزی را غیر مثلی می دانند. اینکه چه چيزي را مثلي نمي
دانند هر چه را آنها مثلي مي دانند حكم بار بر آن مي شود و هر چيزي را كه مثلي نمي
دانند باز حكم بار بر آن مي شود و اين كاري به اين بحث ما ندارد همه احكام را
موضوعاتش را بايد از عرف بگيريم مگر يك امر اختراعي باشد كه عرف موضوع برايش
نداشته باشد مثل نماز و روزه و خمس و زكات ديگر آنها را موضوعش را خود شرع بايد
تعيين كند و اما آن جا كه موضوع اختراعي نباشد حكم را شارع گفته است موضوعش را ما
بايد پيدا كنيم بايد برويم در عرف ببينيم موضوع چيست حكم را بار آن بكنيم و ما نحن
فيه همين است فرموده است اگر دو چيز مثلي باشد و مكيل و موزون باشد نمي شود تفاضل
داشته باشد ما بفهميم مثلاً گندم اين ها مثلي است يا گندم خوب و بد مثلي است ، عدس
پاك و غير پاك مثلي است كشمش خوب و بد مثلي است عرفاً به هر دو مي گويند كشمش ، و
اما مثل جو و گندم عرف مي گويد اينها مثلي نيستند ، جو يك جنس است غير گندم ، گندم
يك جنسي است غير جو چنانچه مثلاً گندم و كشمش خُب گندم يك جنس است كشمش يك جنس
ديگر لذا جايي كه عرف بگويد مثلي است روايات مي گويد كه نمي شود در آن تفاضل باشد
اگر يك من گندم است همان يك من گندم بايد عوض واقع بشود ولو از نظر قيمت هم يك من
گندم با يك من گندم و يك كيلو قيمتش هم يكي است براي اينكه يك كدام خوب است يك
كدام بد است آن پاك است آن آشغال عرفي دارد اما شارع مقدس مي گويد نمي شود و اما
آن جا كه نه مثل همين مثالي كه زدم جو و گندم دادن و دو من جو گرفتن اشكال ندارد .
راجع به مكيل و موزونش هم همين است آن هم يك
امر عرفي است در يك ده اينها تخم مرغ را مثلي مي دانند علاوه بر اين كه مثلي مي
دانند اما عددي مي دانند كشامني نمي دانند خُب در آن ده اگر 20 تا تخم مرغ مصنوعي
بدهد 10 تا تخم مرغ واقعي بگيرد اين را مثلي هست اما كيل و وزني نيست عددي است مي
گوئيم اشكال ندارد چرا اشكال ندارد ؟ براي اينكه در اين ده اين تخم مرغ عددي است
چنانچه مثلاً گوسفند معمولاً عددي است ديگر حالا ولو چاق و امثال اينها باشد و
قيمتش هم تفاوت داشته باشد اما مثلاً مي گويد 20 تا گوسفند دارم چنانچه در باب
زكات هم مي گويد 40 گوسفند به بالا و كشامني حساب نمي كنند وقتي اين جور باشد مثلي
هم باشد يعني مثلاً دو تا ميش يك ساله ، دو تا قوچ دو ساله مثلي است اما چون
كشامني نيست بنابراين دو تا قوچ بدهد و يك قوچ بگيرد اشكال ندارد . اما مي آييم در
يك ده ديگر در يك شهر ديگر مي بينيم آنجا كه عددي بوده اينجا كشامني است تخم مرغ
را مي كشند و مي فروشند ، خُب در اينجا مي شود مكيل و موزون ، مثلي است مكيل و
موزون هم هست يعني اگر بخواهد يك كيلو تخم مرغ ، تخم مرغ حقيقي يك كيلو بدهد دو
كيلو مصنوعي بگيرد مي گوئيم حرام است چرا حرام است ؟ براي اينكه يك كيلو در مقابل
دو كيلو شد در آن ده همان يك كيلو در مقابل دو كيلو بود اما چون عددي بود مي گفتيم
كه ربا ندارد
در اينجا چون كشامني است مي گوئيم كه ربا هست
لذا مي رويم در عرف مي بينيم كه مكيل و موزون كجاست ؟ لذا ديروز مي گفتم اين
فرمايش حضرت امام در خيلي جاها مي آيد زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در فقه ما
، يعني موضوع را عرف تعيين مي كند هر زماني براي احكام يك موضوعي هست هر مكاني در
احكام يك موضوعي هست هم موضوع را از آنها مي گيريم احكام را بار بر آنها مي كنيم
مثلاً زمان پيامبر اكرم يا زمان ائمه طاهرين عليهم السلام مثلاً فرض كنيد كه تخم
مرغ كشيدني بوده خُب چون مكيل و موزون بوده مثلي هم هست ربا در آن هم مي آيد اما
زمان ما تخم مرغ عددي است خُب زمان پيامبر براي خودش حكم داشته براي موضوعش و در
زمان ما هم برايش حكم دارد براي موضوعش ، نه تغيير حكم . تغيير موضوع و احكام به
واسطه موضوعات تغيير مي كند ، همين جور كه مثلاً نماز بر همه واجب ، اما 100 جور
نماز پيدا مي كنيم به واسطه 100 جور موضوع ، آن مسافر يك جور نماز دارد آن حاضر يك
جور نماز دارد
آن سلس البول دار يك جور نماز دارد ، آن بايد
تيمم كند يك جور نماز دارد آن بايد غسل كند يك جور نماز دارد همچنين تا آخر
خيلي جاها تخم مرغ عددي نيست خيلي جاها تخم
مرغ عددي است خيلي جاها كيلي است لذا روايات ما آمده يا كيل يا وزن خيلي جاها كيلي
است گندم كيلي است گردو كيلي است چنانچه الآن گردو شده وزني ، كيلي شده وزني
گردو مثل تخم مرغ عددي است 1000 تا مي شمارند
اما حالا حساب 1000 تا نمي كنند عددي حساب مي كنند اما گردو در يك ده كيلي باشد در
يك ده وزني باشد در يك ده عددي باشد شارع مقدس گفته مثلي مكيل و موزون خُب مي
گوييم احكام در زمان ما اين مثلي عددي است در آنجا مثلي است اما عددي است وزني است
ديروز مي گفتم اگر حساب بكنيم اين كه حضرت
فرمودند گندم و جو يك جنس است ديگر مثل همان جاست كه موضوعات اختراعي را كه بايد
ببينيم .
ازهمين جهت هم ما در اصول در اقل و اكثر
ارتباطي برائتي شديم همين حرف را مي زنيم مي گوييم شارع مقدس 9 جزء تعيين كرده هيچ
چيز ديگر نگفته و بيان اجزاء مال شارع مقدس است هيچ چيز نگفته مي گوييم 9 جزء
يقيناً و آن يك جزء را نگفته رفع مالا يعلمون لذا آن برائت ذمه علم اجمالي منحل مي
شود به علم تفضيلي و شك به وي ، آنجا مثل همين گندم و جو اگر كسي حرف ديروز من را
قبول نكند بگويد خير روايت صحيح السند داريم
اما بالاخره مي فهميم كه شارع مقدس گفته گندم و جو دو جنس است مي گوييم
خيلي خوب يك تعبد است اصل مسئله يك تعبد است ديگر چه رسد فروعاتش هم همين است ممكن
است يك فروعات ديگر هم داشته باشيم شارع مقدس بگويد كه اين بايد مكيل و موزون باشد
اين كيلي است اين وزني است ، در حالي كه عددي است اما چون شارع مقدس تعيين كرده و
حكم روي آن كرده مي شود موضوع اختراعي اگر جايي پيداكنيم مثل همين گندم و جو كه من
قبول نكردم و بزرگان فرموده اند خيلي خوب ، اما اين ضرر به بحث ما نمي زند اين كلي
است بحث ما و آن اين است كه قاعده كلي موضوعات را از عرف بايد گرفت در مسئله ما هم
مسئله موضوعي است از عرف بايد گرفت عرف است كه مي گويد مثل چيست ؟ عرف است كه مي
گويد كيل و وزن چيست ؟ هر كجا عرف بگويد اين مثلي است مي گوئيم ربا در آنجا مي آيد
و تفاضل نمي شود هر كجا عرف بگويد اينجا مكيل است ، آن موزون است ، با عددي مي
گوئيم درست نيست رباست تفاضل نمي شود اما هر كجا كه عرف بگويد اين مثلي نيست مثل
مثلاً گندم و كشمش كه ما مي گوييم مثل جو و گندم ما مي گوييم مثل شير و ماست مثل
شير و كشك ما همه اينها را مي گوييم مثلي نيست مثلي چيست ؟ شير با شير ، روغن با
روغن ، كشك با كشك ، جو با جو ، گندم با گندم ، كيلش هم همين خيلي جاها اصلاً
ترازو ندارند مشتشان ترازويشان است و درست هم مي آورند حسلبي هم بلد هستند با
مشتشان ، بعضي هم يك كاسه دارند با كاسه شان بعضي ها هم يك كيلي دارند كه كيل
مشروعي آنها است خُب همه اينها عدد كار نمي كند آن كيل كار مي كند مي گوييم مكيل و
موزون است تفاضل در آن راه ندارد اما بعضي جاها كيل دارند ترازو دارند اما گردو و
تخم مرغ را عددي حساب مي كنند چنانچه گوسفند و گاو و شتر و همه حيوانها را عددي
حساب مي كنند ولو اينكه آن يك من است و اين دو من اما باز هم عددي حساب مي كنند آن
وقت كه مي خواهند حساب بكنند مي گويند اين گوسفند قيمتش كمتر است و آن گوسفند
قيمتش بيشتر است و اما كيلش مي كنند حالا اگر يك جا پيدا كرديد گوسفند بشود كيلي
مثل گوشت خود گوسفند كه كيلي است وزني است ما عقيده داريم اين نزاع به اين مفصلي
كه هم مرحوم شيخ انصاري و هم مرحوم صاحب جواهر و هم بزرگان ديگر منجمله آقاي
بجنوردي در اينجا دو سه صفحه در اين باره صحبت كرده اند و حتي ادعاي اجماع كرده
اند كه مكيل و موزون زمان پيامبر بايد باشد و بايد ببينيم زمان پيامبر تخم مرغ چه
جور بوده است . زمان پيامبر گوشت چه جور بوده است و هر چه بوده الآن هم بايد
بگوئيم و اجماع مي گوييم و از اين حرفها اين جور كه من عرض كردم مثل اينكه همه
حرفهايشان سالبه به انتفاء موضوع
مي شود .
آن اشكال بزرگي كه در مسئله هست و ما مرتب مي
گوييم اين تعبد است اين است كه آقا اين گندم خوب با گندم بد پيش همه نرخش دوتاست
از همين جهت هم بخواهد گندم خوب بخرد با گندم شمالي با برنج كه از خارج وارد مي
كنند خُب همه مي دانند كه اين برنجها با هم تفاوت قيمت خيلي دارد حالا اگر 2 من آن
برنج خارجي را به يك من برنج شمالي بدهند از نظر قيمت مثل هم است اما شارع مقدس
همين را مي گويد رباست ، نمي توانيم دو من برنج بدهيم و يك من برنج بگيريم ، اگر
مي خواهيم بايد يك راه ديگر پيدا بكنيم و آن اين است كه يك من گندم بخري يك من
برنج يك من برنج بخري بعد دو دفعه دو من برنج بخري يا بفروشي كه تفاوت هم نمي كند
اما علي حال همه اينها تعبد است اينها را عرف ندارد عرف نمي پسندد اما شارع مقدس
فرموده مي گوييم . حالا همين عرف كه ما بايد مثلي را از او بگيريم يا شرع مي گويد
آقا موضوعات را از عرف بگير ببين كجا مكيل و موزون است تو هم بگو مكيل و موزون است
ببين كجا عرف مي گويد مثلي است تو هم بگو مثلي است ببين كجا مي گويد مثلي نيست تو
هم بگو مثلي نيست ، اين خلاصه حرف است مسئله امروز ما آن هم مسئله مشكلي است خُب
ما آن چه روايت داشتيم به حد استفاضه هم روايت داشتيم اين است كه دو جنس مثلي يعني
گندم خوب و بد برنج خوب و بد مكيل و موزون اينها رباست تفاضلش رباست بايد يك من
گندم به يك من گندم بايد يك كيلو طلا به يك كيلو طلا ، اما حالا اگر دو تا جنس شد
چه ؟ خُب بايد بگوييم كه اشكال ندارد يك من گندم به دو من كشمش ، خُب طوري نيست
چرا طوري نيست ؟ براي اينكه مثلي نيست يا اگر عددي شد چه ؟ مثلاً گردو و 1000 تا
گردو عددي است ، حالا تا گردو كاغذي به 2000 گردوي غير كاغذي خُب مي گوييم كه
رباست اما 1000 تا گردو با يك من كشمش با دو من كشمش بايد بگوييم اشكال ندارد
چنانچه اگر عددي شد مطلقاً بايد بگوييم طوري نيست اگر كشامني باشد اشكال دارد اگر
عددي باشد مطلقاً بايد بگوييم طوري نيست ، خُب روايت اين را به ما مي گويد روايات
خيلي هم هست كه من دو تا روايت را خواندم ، نوشته ام كه حالا مي خوانم
اما در مقابل اين روايتها رواياتي داريم مي
گويد اصلاً معامله كردن دو جنس با همديگر هر چه مي خواهد باشد مثلي باشد يا نه
عددي باشد يا نه ، اين كار را نكنيد ، اما صورت نسيه اش را مي گويد مي گويد صورت
نقدش طوري نيست صورت نسيه اش اين كار را نكنيد جمع بين اين روايات را چه جور بكنيم
حالا براي اينكه يك قدري بحث واضح بشود دو تا روايت را بخوانيم امروز تا فردا
ببينيم چه بايد بگوييم .
نوشته ام قد اشتهر بين الاصحاب الجنان لو لم
تكونا مثلين فيجوز فيهما الزياده فمن من الحنطه بمنين من الازر طوري نيست و كذلك
يجوز التفاضل اذا كان غير المكيل و الموزون كالبعير من بهيمه و البيضه باليفتين يك
تخم مرغ ، دو تا تخم مرغ خُب اين مشهور در ميان اصحاب است بلكه بسياري از بزرگان
ادعاي اجماع كرده اند گفتند اين مسئله ربا مختص به آنجاست كه يك جنس باشد ثمن و
مثمن با تفاضل .
مكيل و موزون باشد با تفاضل و الا عددي باشد
يا دو جنس باشد هيچ اشكال ندارد خُب براي اين خيلي روايت داريم حالا دو تا از آن
روايتها را بخوانم يكي براي مكيل و موزون يكي براي آن دو جنس بودن نوشته ام مضافاً
الي الاجماع مضافاً الي كونه طبق القواعد قاعده مي گويد طوري نيست ديگر براي اين
كه يك من گندم به يك من و يك سير اين رباست اين قاعده نيست اين تعبد است اين شكستن
قانون است قانون مي گويد كه انسان چيز بفروشد چيز بخرد هيچ طوري نيست حالا دو جنس
باشد يا يك جنس آن يك جنس برود كنار ، دو جنس طبق قاعده باقي مي ماند .
نوشته ام مضافاً به اين عمومات داريم حالا و
يدل عليه روايات ومن تلك الروايات صحيحه علي بن جعفر عن اخيه سئلته عن رجل اشتري
سمناً ففضل له فضلا يك قدري رياد آمد روغنش ايحل له ان يأخذ مكانه رطلاً او رطلين
زيتا قال اذا اختلفا و تراضيا فلا بأس اگر اينها با هم دو جنس مختلف باشند يأخذ
مكانها رطلاً او رطلين اما زيتاً آن روغن حيواني باشد اين روغن گياهي باشد يا آن
معامله اول گندم بوده حالا روغن شده حضرت اين جمله فرموده اند اذا اختلفا ثمن و
مثمن با هم اختلاف داشته باشد و راضي هم باشند به اين معامله اشكال ندارد و نظير
اين روايت زياد است .
روايت 11 از باب 13 از ابواب ربا جلد 12
وسائل اين راجع به دو جنس بودن راجع به مكيل و موزون هم روايت 2 از باب 17 از
ابواب ربا صحيحه داود بن حصين عن انه سئل اباعبدالله عليه السلام عن الشاه
بالشاتين و البيضه بالبيضيتن فقال لا بأس ما لم يكن مكيلاً او موزوناً اين روايت
بهتر از آن روايت هم هست كه مي گوييم اگر مكيل و موزون نشد ديگر دو تا گاو به يك
گاو از نظر قيمت مثلاً مثل هم است ، اين جوري ، 10 تا تخم مرغ رسمي با 20 تا تخم
مرغ مصنوعي اينها هيچ كدام اشكال ندارد الا اين كه در مقابل اين روايتها يك
رواياتي داريم مي گويد اشكال دارد ، حالا يك روايت بخوانم ديگر براي فردا .
روايت
9 باب 17 جلد 12 وسايل ماکان من طعام مختلف او متاع شيي من الاشياء يتفاضل فلا بأس
ببيعه مثلين ، اما مثلين به مثل ، يداً
بيد و اما نذره فلا يصلح يك من كشمش به دو من كشمش يك سال مي گويند نمي شود يك من
كشمش به يك من گندم همين الآن مي گويند طوري نيست يعني همان حرفي كه در مثلين و
مكيل و موزون گفته اند در نسيه اش مي گويند يك هفت هشت ده تا روايت در مسئله هست
كه برمي گردد به اين كه جنس ثمن نمي تواند واقع بشود بعضي ها مي گويند اصلاً نمي
تواند بعضي ها مي گويند مي تواند اما نسيه نمي شود. نقد باشد طوري نيست نسيه باشد
اشكال دارد اين روايتها را چه جور بايد جمع كرد ؟ جلسه كسل است انشاء الله مطالعه
مي كنيد تا فردا اين روايتها را با هم جمع مي كنيم انشاء الله
وصلي الله وعلي محمد و آل
محمد .